Luke for Everyone

Chapter 9

Luke 9: 1 – 17 Ambassadors Without Travel Equipment

Language: Dari

Ambassadors without Travel Equipment Sending ambassadors with discretion, but without travel equipment! The internship to continue serving! The tyrant's king's distress over the rise of the new king! Five thousand hungry guests but five loaves and two fish on the table. A miracle again!

عیسی دوازده حواری را پیش خود خواست و به آن ها قدرت و اختیار داد تا بر تمامی ارواح ناپاک چیره شوند و بیماریها را درمان نمایند. آنها را فرستاد تا پادشاهی خدا را اعلام کنند و مردم را شفا دهند. به آنها فرمود: «برای مسافرت هیچ چیز نبرید، نه چوبدستی، نه خرجین و نه نان و نه پول و هیچیک از شما نباید جامۀ اضافی داشته باشد. هرگاه شما را در خانه ای می پذیرند تا وقتی در آن شهر هستید در آن خانه بمانید. اما کسانی که شما را نمی پذیرند، وقتی شهر شان را ترک می کنید برای عبرت آنها گرد و خاک آن شهر را هم از پاهای خود پاک کنید.» به این ترتیب آن ها به راه افتادند و آبادی به آبادی می گشتند و در همه جا بشارت می دادند و بیماران را شفا می بخشیدند. در این روزها هیرودیس پادشاه از آنچه در جریان بود آگاهی یافت و سرگشته و پریشان شد چون عده ای می گفتند که یحیای تعمید دهنده زنده شده است. عده ای نیز می گفتند که الیاس ظهور کرده، عده ای هم می گفتند یکی از پیامبران قدیم زنده شده است. اما هیرودیس گفت: «من که خود فرمان دادم سر یحیی را بزنند، ولی این کیست که دربارۀ او این چیزها را می شنوم؟» و کوشش می کرد او را ببیند. وقتی رسولان برگشتند گزارش کارهائی را که انجام داده بودند به عرض عیسی رسانیدند. او آنها را برداشت و به شهری به نام بیتسَیدا برد و نگذاشت کسی دیگر همراه ایشان برود. اما مردم باخبر شدند و بدنبال او براه افتادند. ایشان را پذیرفت و برای ایشان دربارۀ پادشاهی خدا صحبت کرد و کسانی را که محتاج درمان بودند شفا داد. نزدیک غروب، دوازده حواری پیش او آمدند و عرض کردند: «این مردم را رخصت بده تا به دهکده ها و کشتزارهای اطراف بروند و برای خود منزل و خوراک پیدا کنند، چون ما در اینجا در محل دورافتاده ای هستیم.» او جواب داد: «شما خود تان به آنها غذا بدهید.» اما شاگردان گفتند: «ما فقط پنج نان و دو ماهی داریم، مگر اینکه خود ما برویم و برای همۀ این جماعت غذا بخریم.» آنها در حدود پنج هزار مرد بودند. عیسی به شاگردان فرمود: «اینها را به دسته های پنجاه نفری بنشانید.» شاگردان این کار را انجام دادند و همه را نشانیدند. بعد عیسی آن پنج نان و دو ماهی را گرفت، چشم به آسمان دوخت و برای آن خوراک سپاسگزاری کرد. سپس نانها را پاره کرد و به شاگردان داد تا پیش مردم بگذارند. همه خوردند و سیر شدند و دوازده سبد از باقیماندۀ نان و ماهی جمع شد.
لوقا ۹: ۱-۱۷

زمانی که شخصی یک کار و بار و یا تجارتی را آغاز می‌کند، او آرزو دارد کارش موفقانه به پیش برود. وقتیکه او در کارش موفق شد، به اشخاص دیگر نیز ضرورت می‌افتد تا با او کار کنند و همکار او شوند. اشخاصیکه با او همکار می‌شوند صرف کار‌های جزئی که مالک وقت انجام آن را ندارد انجام نمی دهند بلکه در پلان گذاری‌ها و بدوش کشیدن مسئولیت‌های دیگر نیز سهم خود را ادا می‌کنند. اما شریک کردن اشخاص دیگر در مسئولیت‌ها اکثراً برای موسس آن نه تنها مشکل بلکه رنج آور نیز می‌باشد. اما هرچه است این یک ضرورت است که باید صورت گیرد. زیرا اول یک شخص نمی تواند همه ای کار‌ها را انجام دهد، ثانیاً یک شخص نمی تواند برای ابد باشد.

چقدر زیاد حیاتی بود که عیسی زندگی و کار خود را با پیروان نزدیکش شریک سازد. او می‌دانست وقت بودنش با شاگردانش کم است، باید آنها این کار‌ها را در موجودیت او انجام می‌دادند. عیسی این را نیز می‌دانست که به زودی به سرنوشت وحشتناکی روبرو می‌شود. در اخیر فصل نهم انجیل لوقا، عیسی توضیح دادن این موضوع را به شاگردانش آغاز می‌کند، که آنها هیچ کلمهٔ آنرا نه درک کردند و نه هم باور کردند. اما اکنون عیسی به توضیح دادن ماموریت خود به شاگردانش شروع کرده است. شاگردان ضرورت داشتند یاد بگیرند، کار‌های را که عیسی انجام می‌داد، انجام دهند و به شکلیکه او به خدا اعتماد می‌کرد، آنها نیز اعتماد کنند. البته وقتیکه آنها در مورد ملکوت خدا به مردم صحبت می‌کردند، در مورد عیسی صحبت می‌کردند نه در مورد خود شان. اما عیسی با ماموریت دادن به آنها، شاگردان را در کار خود شریک ساخت.

دادن این ماموریت به ذات خود به شاگردان یک موقعیت خاص (سفیران) داد. اما این ماموریت عجیب به نظر می‌رسید، زیرا آنها در ابتدا طوری به نطر می‌رسیدند که برعکس مقام سفیران یک پادشاه هستند. چون آنها باید در فقر و تنگدستی کامل به سفر برای انجام دادن ماموریت شان می‌رفتند. برای انجام دادن این ماموریت که عیسی به آنها داده بود تا مژدهٔ انجیل را به مردم برسانند و کسانیکه به شفا ضرورت داشتند شفا دهند لازم بود به چیزهایکه مردم به آنها می‌دادند باید اتکا می‌کردند. با احترام به بعضی فیلسوفان سرگردان که در شرق می‌انه وقتاً فوقتاً ظهور کرده اند، عیسی مسیح شاگردان خود را منع کرد که مثل بعضی معلمین مسافر که برای خود به گدایی پول جمع می‌کردند، از مردم چیزی تقاضا نکنند.  انجام دادن این خدمت از آغاز تا انجام باید به اساس ایمان صورت می‌گرفت.

این سفر تعلیمی و شفا هر دو هم می‌تواند و هم نمی تواند بعد واقعهٔ پنطیکاست برای زندگی کلیسا نمونه باشد.  در هیچ جای نشنیده ایم که کلیسای اولیه این قسم عمل کرده باشد. آنها به مسائیلی که روبرو بودند به ایمان قوی ضرورت بود که در مقابل آن عمل کرده اند. مثلاً مشارکت ایمان داران اورشلیم ملکیت‌های شان را فروخته پول آن را جمع کردند و خود را کاملاً برای ملکوت خدا وقف کردند.عیناً مثلیکه دوازده شاگرد خود را برای ماموریتی که عیسی به آنها داده بود وقف کرده بودند. اما وقتیکه لوقا این موضوع را در کتاب اعمال رسولان بیان می‌کند، او آن را بدون ربط دادن به کدام هدف خاص که در آینده از آن پیروی شود ذکر می‌کند. طوری به نظر می‌رسد که انجام دادن آن قسم ماموریت توسط شاگردان، جزءٔ از ماموریت عاجل و منحصر به فرد عیسی بود.

در این جا عیسی با دعوت کردن شاگردان به شرکت کردن در ماموریتش، از آنها خواست که به مردم چیزی بدهند تا آنها بخورند. با شنیدن این هدایت، یک چیزی طبیعی بود که شگفت زده شدند و در دل خود گفتند، مقصدش چیست؟ اگر خود شان نان بخرند آیا چطور می‌توانند به این تعداد زیاد مردم آنقدر نان بدهند که همهٔ آنها سیر شوند؟ کاریکه عیسی بعداً انجام می‌داد، دقیقاً آن کاری بود که او در جریان سفر هایش با اعتماد کردن به اینکه خدا فراهم کننده است انجام داده بود. اما این بار آن را به یک مرحلهٔ قاطع تر دیگر به پیش برد. او با فرا خوانی قدرت خدا که توسط او تمام چیز‌های مادی در دنیا خلق شده اند  و به زندگی پایداری و دوام بخشیده است، به آرامی از خدا برای مهیا کردن هر چیز تشکر کرده غذا را برکت داد و آن را پاره کرده به شاگردان داد. عیسی این بار نیز شاگردان شگفت زدهٔ خود را در کارش شریک ساخت. اما شگفت زده گی آنها این بار، با شگفت زده گی مردمی که در بین آنها نان تقسیم می‌کردند یک برابر بود.

مردم غالباً این قصه را غیر قابل باور کردن تصور می‌کنند. یک نظر این است که آنها می‌گویند، شاید وقتیکه عیسی همه را بنشستن دعوت کرد و به آنها به مقدار بسیار کم کم غذا داد، آنها تحریک شدند تا غذایی که با خود داشتند آن را بیرون بکشند. نظرات دیگر نیز در این مورد وجود دارد که اکثر آنها بیان این موضوع در هر چهار انجیل فرق دارد. البته اگر شاگردان می‌دانستند که حتی بعضی از مردم هم با خود دارند، در اصل هیچ مشکلی وجود نداشت. در این مورد خوانندهٔ عصر حاضر را برای رفتن به سفری مثلیکه شاگردان در شروع فصل رفتند، به جای نا معلوم که در آن جان هیچ چیز عادی نیست صرف به اعتماد کردن کامل به خدا بروند. به فکر و عقل ما در دنیایی حاضر این هم مثل دعوت کردن ما به سفر رفتن بدون چوب دست، خورجین، غذا و پول است. حتی به ما اجازه داده نشده است که به تکرار در موقعیت گذشته قرار بگیریم، با وجودیکه خوب به نظر می‌رسند اما مانع واقع شدن اصل موضوع می‌شوند(معجزات حقیقی در قلب‌های مردم رُخ می‌دهند). به ما اجازه نمی دهند تا معجزات واقعی را در زندگی خود ببینیم.  مسیحیان کسانی هستند که قصد دارند قصه‌های انجیل را از ابتدا تا آخر آن را قصه‌های ایمان و زندگی بسازند.

البته هرگز نه به حیث یک ایمان کور. ما دعوت نشده ایم که به این ایمان داشته باشیم، کار‌های که عیسی کرد هنر خود او بود. او جادو گر نبود. اما کار‌های که او در بعضی جاها انجام داد، او در حقیقت اجازه داد که قدرت خلقت خدا به شکل خاص از طریق او به شکل صرف در شفا دادن و بعضی کار‌های دیگر جریان یافته به ظهور برسد. با کلماتی که نویسندگان انجیل این واقعه را نوشته کرده اند، این کلمات برای کلیسا آشنا بودند، خصوصاً از وقتیکه آنها شام خداوند را تجلیل می‌کردند. (او نان را گرفت، برکت داد، توته کرد و به آنها داد) ما مسیحیان نیز فرا خوانده شده ایم تا به قدرت خلاق خدا که در کار و زندگی روحانی ما به جریان می‌افتد بعضی شفاهای که عیسی انجام می‌داد انجام دهیم.

در عین حال، ابر‌های طوفانی بر افق پدیدار شدند. تا این وقت عیسی از سر راه هیرود دور مانده بود، اما با فرستادن شاگردان به ماموریت وسیع تر به این معنی بود که «تیتراخ» بدخو برای عمل کردن مجبور شده است. وقتیکه او سوال کرد: «عیسی کیست؟» این سوال یک مفتش بی غرض نبود. اگر عیسی در جمله لیست اشخاصی مثل یحیی تعمید دهنده یا الیاس بود، پس هیچ پادشاه ثروتمند و ستمگر یهود از او در امان نمی ماند، مگر اینکه او اول دست به کار می‌شد.

Book Table of Contents

 Luke 22: 1 – 23 the Last Supper

 Chapter 1

 Luke 1:1-4 - Prologue

 Luke 1:5-25 - the Birth of John the Baptist Foretold

 Luke 1:26-38 - the Birth of Jesus Foretold

 Luke 1:39-56 - Mary Visits Elizabeth and Mary's Song

 Luke 1:57-80 - the Birth of John the Baptist and Zechariah’s Song

 Chapter 2

 Luke 2:1-20 - the Birth of Jesus

 Luke 2:21-40 - Jesus Presented in the Temple

 Luke 2:41-52 - the Boy Jesus at the Temple

 Chapter 3

 Luke 3:1-9 John the Baptist

 Luke 3:10-20 - John the Baptist Prepares the Way

 Luke 3:21-38- the Baptism and Genealogy of Jesus

 Chapter 4

 Luke 4:1-13 - Temptation in the Wilderness

 Chapter 5

 Luke 5: 1 – 11 the Miraculous Catch of Fish

 Luke 5: 12 – 16 Healing of the Leper

 Luke 5 17-26 the Healing of the Paralytic Lowered Through the Roof

 Luke 5: 27 – 39 Finance Officer Invitation

 Chapter6

 Luke 6: 1 – 11 Sabbath Day

 Luke 6: 12 – 26 Choosing Disciples

 Luke 6: 27 – 38 Loving Your Enemies

 Luke 6: 39 – 49 Judging Others and True Obedience

 Chapter 7

 Luke 7: 1-10 the Healing of the Centurion’s Servant

 Luke 7: 11 – 17 Raising of the Widow’s Son

 Luke 7: 18-38 the Promised Person

 Luke 7: 36 – 50 to Be Forgiven High and Low Debt

 Chapter 8

 Luke 8: 1 – 15 Sprinkle the Seeds

 Luke 8:16-25 Lights and Storm

 Luke 8: 26 – 39 the Healing of Demoniac

 Luke 8: 40 – 56 the Healing of Women and Resurrection of a Girl

 Chapter 9

 Luke 9: 1 – 17 Ambassadors Without Travel Equipment

 Luke 9: 18 – 27 the Anointed of God

 Luke 9: 28 – 45Testimony From the Cloud

 Luke 9: 46 – 62Journey

 Chapter10

 Luke 10: 1 – 16 Seventy Ambassadors

 Luke 10: 17 – 24 Return From Mission

 Luke 10: 25 – 37 Good Samaritan

 Luke 10: 38 – 42 Competition of Two Sisters

 Chapter11

 Chapter 11:1-13 How Should We Pray?

 Luke 11: 14 – 28 Chief of Devils

 Luke 11: 29 – 41Demand a Miracle

 Luke 11: 42-54 Sharia Teachers

 Chapter12

 Luke12: 1 –12Hypocrisy

 Luke 12: 13 – 34 the Fool Rich

 Luke 12: 35 – 48 Dressed and Ready Servant

 Luke 12: 49 – 59 Reading the Signs 0f the Times

 Chapter13

 Luke 13: 1 – 9 the Parable of Fig Tree

 Luke 13: 10 – 21Jesus Heals a Crippled Women on the Sabbath

 Luke 13: 22 – 30 Entering Through the Narrow Door

 Luke 13: 31 – 35 Jesus Grieves Over Jerusalem

 Chapter14

 Luke 15: 1 – 10 Lost Sheep and Lost Coin

 Luke 14: 1 – 11 the Pharisee

 Luke 14: 12 – 24The Parable of the Great Banquet

 Luke 14: 25 – 35 the Cost of Discipleship

 Chapter15

 Luke 15: 1 – 10Lost Sheep and Lost Coin

 Luke 15: 11 – 24The Father and Younger Son

 Luke 15: 25 – 32The Father and the Older Son

 Chapter16

 Luke 16: 1 – 9The Parable of the Shrewd Manager

 Luke 16: 10 – 18 Teaching on Stewardship

 Luke 16: 19 – 31Rich Man and Poor Lazarus

 Chapter17

 Luke 17: 1 – 10 Forgiveness, Faith and Obedience

 Luke 17: 11 – 19 Ten Lepers Healed

 Luke 17: 20 – 37The Coming of the Kingdom

 Chapter18

 Luke 18: 1 – 14The Persistent Widow and Unfear Judge

 Luke 18: 15 – 30 Jesus Blesses Children

 Luke 18: 31 – 43Heal a Blind Beggar

 Chapter19

 Luke 19: 1 – 10 the Calling of Zacchaeus

  Luke 19: 11 – 27The King, the Servants and the Money

 Luke 19: 28 – 40The Triumphal Entry

 Luke 19: 41 – 48Jesus Cleanses the Temple

 Chapter20

 Luke 20: 1 – 8 the Question About Jesus Authority

 Luke 20: 9 – 19 the Parable of Tenants

 Luke 20:20 – 26 on Paying Taxes to Caesar

 Luke 20: 27 – 40 Marriage and the Resurrection

 Chapter21

 Luke 21: 5 – 19 Sign of End

 Luke 21: 20 – 33The Distress of Jerusalem Predicted

 Luke 21: 34 – 38Watching for the Son of Man

 Chapter22

 Luke 22: 24 – 38 Prediction of Peter’s Denial

 Luke 22: 1 – 23The Last Supper

 Luke 22: 39 – 53Jesus Is Arrested