یک بار در یک فلم کارتونی دیدم که یک شخص شکاک و بی باور به خدا بطرف آسمان فریاد زده میگوید: «خدا، اگر تو در آن بالا هستی، بگو که ما چه باید کنیم!» فوراً صدای از آسمان میآید که میگوید: «به گرسنگان غذا بدهید، به بی سرپناهان، سر پناه بدهید، عدالت را برقرار کنید.» شخص شکاک وارخطا شده میگوید: «خدا یا، من صرف امتحان کردم، آیا من هم این کارها را انجام دهم؟»
به نظر نمی رسد که یحیی تعمید دهنده وقت و انرژی خود را به رفتن به جزٸیات و جر و بحثهای طولانی اخلاقی ضایع کرده باشد. برای او نه جر و بحث کردن روی موضوعات خاص عملی مهم بود و نه هم پرداختن به موضوعات ریزه کاری شریعت. چون پرداختن به ای ریزه کاریها وقت و انرژی او را از پرداختن به روشهای حقیقی دنیا و هم چنان زندگی شخصی انسانها دور میساخت. ممکن است بعضیها به یحیی تعمید دهنده اعتراض کنند که او چرا به کسانیکه نه دو پیراهن داشتند و نه هم غذای کافی، چرا چیزی نگفته است. اما این نقطۀ اصلی در گپهای یحیی نیست. وقتیکه مردم برای تعمید گرفتن میآمدند، آنها به خواست خود پیش خدای اسراٸیل میآمدند که او نور دنیا است. همچنان آنها چون به این خدای که نور دنیا است تعلق دارند، لازم است که مردم دنیا در آنها مثل خدای شان نور و عدالت را ببیند.
در آن زمان نه وقت و نه هم ضرورت به این بود که به جر و بحث طولانی که ما در نوشتههای استادان یهودی آن زمان ملاحظه میکنیم پرداخته شود. بعضی حکمهای انگشت شمار مثل دو پیراهن که دارید، یکی از آن را ببخشید، اگر عذای زیاد دارید با آن مثل دو پیراهن برخورد کنید، این گپها و حکمهای ساد را هیچ کس نمی توانست از یاد ببرد و عملی نکند. مثل انبیای بزرگ عهد قدیم کتاب مقدس، یحیی تعمید دهنده میدید که ثروتمندان روز به روز ثروتمند تر میشوند و فقیران روز به روز فقیر تر میشوند. یک آغاز جدید باید صورت میگرفت تا همه چیز به روال عادی برمی گشت.
موضوعات خاص دیگر نیز وجود داشتند که بدون شک جالب بودند. هیچکس نمی خواهد که حتی در خوب ترین حالت هم به حکومت مالیه بدهد، و عمل کردن به بعضی قوانین مالیه در آن زمان کاملاً در دست حاکمان محلی بود که به چه ترتیب آن را عملی کنند. این مامورین بلند پایه بیشرمانه دستهای مامورین جمع آوری مالیات را باز گذاشته بودند که هم جیبهای خود را و هم جیبهای آنها را پر کنند. یحیی تعمید دهنده به آنها نگفت که از کار کردن با آمرین منفور شان دست بکشند، او نخواست که باعث تشویق بیکاری شود. اما به آنها گفت که باید آنقدر بدست بیاورند که بتوانند به آنها زندگی کنند نه اضافه تر از آن. به پول دزدی شده از مردم خود، خود را ثروتمند نسازند. در انجیل لوقا در آینده نیز زیاد تر در مورد موضوعات مالیات و مامورین جمع آوری مالیات صحبت خواهیم کرد.
به احتمال زیاد عساکری که نزد یحیی آمده بودند از جملۀ عساکر قطعات شخص هیرود پادشاه بودند. آنها عساکر رومی نبودند، زیرا امکان نداشت که عساکر رومی برای بحا آوردن مراسم دینی نزد یک نبی یهودی که موعظۀ او صرف برای یهودیان معنی داشت آمده باشند. مثل مامورین جمع آوری مالیات به عساکر هم گفته نشد که از سر بازی دست بکشند، اما به آنها گفته شد که از مقام خود سوی استفاده نکنند که در آن وقت سوی استفاده از مقام بسیار معمول بود. مقصد یحیی این بود که آدم کشی منع است، که شما با استفاده از قوای وحشی و مصٸونیت کاملی که دارید به غارت مردم بپردازید. «به حقوق خود قانع باشید.» به این معنی نیست که آنها به خاطر ازدیاد معاش شان در مقابل آمرین شان مبارزه نکنند. ازدیاد تدریجی حقوق که به خاطر انفلاسیون در اقتصاد عصر حاضر مروج است در قرن اول میلادی در دنیای قدیم روم کاملاً ناشناخته بود و ازدیاد سالانۀ حقوق معاش بگیران موضوع بحث آن وقت نبود. عساکر در مورد اعتراض به خاطر ازدیاد حقوق شان هیچ فکر نمی کردند بلکه از کمی حقوق بحیث یک بهانه برای غارت کردن مردم استفاده میکردند. (هیرود به ما معاش کافی نمی دهد، ما چارۀ دیگر نداریم که از شما پول نگیریم.)
این احکام کاملاً روشن و عام فهم بودند. اما اگر آنها واقعاً به این احکام علاقه داشتند لازم بود آنها را عملی کرده در عمل نشان دهند تا دیگران نیز ببینند. هیچکدام این احکام به شکل خود کار و یا به شکل تصادفی امکان نداشت که عملی شوند. بلکه آنها وقتی عملی میشدند که مردم از دل و جان آن از کارهای غیر عادلانه خورد و بزرگ که باعث تلخی در درون جامعه شده بود توبه میکردند. یحیی تعمید دهنده چیزهای دیگر نیز برای گفتن دارد. یحیی صرف یک اصلاح طلب اخلاقی نبود. او صرف مژده رسان رسیدن دوران آزادی بزرگ هم نبود. او صرف مژده رسان خروج بزرگ هم نبود، بلکه او برعلاوهٔ همه این خصوصیات حقیقتاً پیشرو و قاصد مسیح بود.
در آن وقت «یک پادشاه یهودیان» وجود داشت که به زعم خودش پاشاهی میکرد.. یعنی «هیرود انتیپاس» که رسماً خود را به حیث «تیترارخ» معرفی میکرد. لقب «تیترارخ» به یک نوع شهزادۀ اطلاق می شود که ماموریت اعمار معبد را به دوش دارد و به این طریق ادعای اصل و نسب شاهانۀ خود را به اثبات میرساند. سلیمان پادشاه اولین معمار معبد است که بعد از آن بعضی پادشاهان بزرگ اسراٸیل خرابیها معبد را یا ترمیم کردند و یا مجدداً اعمار کردند. هیرود با چسپاندن لقب«تیترارخ» به خود، ادعا میکرد که گویا او شهزاده و وارث حقیقی پادشاهی یهودیان است.
اما برخلاف ادعای «هیرود انتیپاس» یحیی مفکورههای دیگر در سر داشت. او میگفت، مسیحای حیقی، پادشاه حیقیقی یهودیان است که به زودی میآید. مسیحای حقیقی با آمدن خود قضاوت شدید را با خود خواهد آورد. مفکورۀ مسیحا به حیث داور و هم نجات دهنده یک قسمت مهم امید و آرزویهای یهودی را تشکیل میدادند. مسیحا عدالت خدا را در برابر دنیا با خود میآورد که به معنی برخورد کردن با بدی است. یوحنا در انجیل خود این عدالت و برخورد با بدی را « با شاخی و آتش» یاد کرده است. شاخی دهقانها گندم را از کاه جدا میسازد و کاهی که از گندم جدا شده آتش آن را میسوزاند. اگرچه بعضی مسیحیان غربی میخواهند طوری وانمود کنند که این تصویر دقیق عیسی نیست، اما باز هم میتواند یک جهت از حقیقت باشد که باید آنرا جداً مد نظر بگیریم.
«هیرود انتیپاس» مصروف عشق بازی با «هیرودیا» خانم برادرش فلیپ بود. «هیرودیا» فلیپ را طلاق داد(در قوانین شرعی یهود دیده نشده است که خانمی شوهر خود را طلاق داده باشد.) و با انتیپاس ازدواج کرد. اخطار یحیی در مورد زناکاری علنی و رسوای «هیرود انتیپاس»، صرف یک انتقاد سادۀ اخلاقی نبود. یک قسمت این انتقاد مربوط به این میشد، هیرود که به پادشاه بودن حقیقی خود افتخار میکرد، کاری که او انجام باعث شرم برای او بود. مسح شدۀ خدا هرگز این قسم کار شرم آور را انجام نمی دهد. مثلیکه الیاس با آخاب مخالفت کرد(١پادشاهان ١٧ ـ ١٨)، یحیی نیز بدون ترس با هیرود مخالفت کرد، و عواقب آن را به جان خرید.
عیسی خودش در این مورد نسبت به یحیی با جزٸیات بیشتر تعلیم خواهد داد که ما در وقت و زمان آن خواهیم دید. اما عیسی از دو چیز یحیی که در اینجا گفته است عقب نشینی نکرد. از یک طرف عیسی نیز مثل یحیی به این متعهد بود که عدالت خدا از طریق راه و روش زندگی پیروان او که در آنها کار کرده است به این دنیا به ظهور میرسد. از طرف دیگر عیسی نیز به شکل ثابت در مخالفت با خاندان هیرود قرار گرفت و موقف اجتماعی خود را با وقف کردن وقت خود برای ساختن حلقۀ پیروان و علاقمندان خود تقویت کرد. روٸیایی عیسی در مورد ملکوت خدا شدیداً با هیرود فرق داشت. برای عیسی عدالت خدا از طریق ثروتمندان و خاندان شاهی به شکل دنیایی بظهور نمی رسید، بلکه از طریق محبت و عدالت که این هردو بالاخره بر روی صلیب با هم یکی میشدند، عملی میگردید.
Luke 22: 1 – 23 the Last Supper
Luke 1:5-25 - the Birth of John the Baptist Foretold
Luke 1:26-38 - the Birth of Jesus Foretold
Luke 1:39-56 - Mary Visits Elizabeth and Mary's Song
Luke 1:57-80 - the Birth of John the Baptist and Zechariah’s Song
Luke 2:1-20 - the Birth of Jesus
Luke 2:21-40 - Jesus Presented in the Temple
Luke 2:41-52 - the Boy Jesus at the Temple
Luke 3:10-20 - John the Baptist Prepares the Way
Luke 3:21-38- the Baptism and Genealogy of Jesus
Luke 4:1-13 - Temptation in the Wilderness
Luke 5: 1 – 11 the Miraculous Catch of Fish
Luke 5: 12 – 16 Healing of the Leper
Luke 5 17-26 the Healing of the Paralytic Lowered Through the Roof
Luke 5: 27 – 39 Finance Officer Invitation
Luke 6: 12 – 26 Choosing Disciples
Luke 6: 27 – 38 Loving Your Enemies
Luke 6: 39 – 49 Judging Others and True Obedience
Luke 7: 1-10 the Healing of the Centurion’s Servant
Luke 7: 11 – 17 Raising of the Widow’s Son
Luke 7: 18-38 the Promised Person
Luke 7: 36 – 50 to Be Forgiven High and Low Debt
Luke 8: 1 – 15 Sprinkle the Seeds
Luke 8: 26 – 39 the Healing of Demoniac
Luke 8: 40 – 56 the Healing of Women and Resurrection of a Girl
Luke 9: 1 – 17 Ambassadors Without Travel Equipment
Luke 9: 18 – 27 the Anointed of God
Luke 9: 28 – 45Testimony From the Cloud
Luke 10: 1 – 16 Seventy Ambassadors
Luke 10: 17 – 24 Return From Mission
Luke 10: 25 – 37 Good Samaritan
Luke 10: 38 – 42 Competition of Two Sisters
Chapter 11:1-13 How Should We Pray?
Luke 11: 14 – 28 Chief of Devils
Luke 11: 29 – 41Demand a Miracle
Luke 11: 42-54 Sharia Teachers
Luke 12: 13 – 34 the Fool Rich
Luke 12: 35 – 48 Dressed and Ready Servant
Luke 12: 49 – 59 Reading the Signs 0f the Times
Luke 13: 1 – 9 the Parable of Fig Tree
Luke 13: 10 – 21Jesus Heals a Crippled Women on the Sabbath
Luke 13: 22 – 30 Entering Through the Narrow Door
Luke 13: 31 – 35 Jesus Grieves Over Jerusalem
Luke 15: 1 – 10 Lost Sheep and Lost Coin
Luke 14: 12 – 24The Parable of the Great Banquet
Luke 14: 25 – 35 the Cost of Discipleship
Luke 15: 1 – 10Lost Sheep and Lost Coin
Luke 15: 11 – 24The Father and Younger Son
Luke 15: 25 – 32The Father and the Older Son
Luke 16: 1 – 9The Parable of the Shrewd Manager
Luke 16: 10 – 18 Teaching on Stewardship
Luke 16: 19 – 31Rich Man and Poor Lazarus
Luke 17: 1 – 10 Forgiveness, Faith and Obedience
Luke 17: 11 – 19 Ten Lepers Healed
Luke 17: 20 – 37The Coming of the Kingdom
Luke 18: 1 – 14The Persistent Widow and Unfear Judge
Luke 18: 15 – 30 Jesus Blesses Children
Luke 18: 31 – 43Heal a Blind Beggar
Luke 19: 1 – 10 the Calling of Zacchaeus
Luke 19: 11 – 27The King, the Servants and the Money
Luke 19: 28 – 40The Triumphal Entry
Luke 19: 41 – 48Jesus Cleanses the Temple
Luke 20: 1 – 8 the Question About Jesus Authority
Luke 20: 9 – 19 the Parable of Tenants
Luke 20:20 – 26 on Paying Taxes to Caesar
Luke 20: 27 – 40 Marriage and the Resurrection
Luke 21: 20 – 33The Distress of Jerusalem Predicted
Luke 21: 34 – 38Watching for the Son of Man
Luke 22: 24 – 38 Prediction of Peter’s Denial
Luke 22: 1 – 23The Last Supper
Luke 22: 39 – 53Jesus Is Arrested
Luke 22: 54 – 70Peter Denies Jesus
Luke 23: 1 – 12Jesus Before Pilate and Herod
Luke 23: 13 – 26 Pilate Pressured by the Crowds
Luke 23: 27 – 43The Crucifixion
Luke 23: 44 – 56 the Death and Burial of Jesus
Luke 24: 1 – 12 the Resurrection
Luke 24: 13 – 27 on the Road to Emmaus