Luke for Everyone

Chapter11

Luke 11: 29 – 41Demand a Miracle

Language: Dari

When a light inter inside dark big building at midnight, it lit up everywhere. The miracle of the Prophet Jonah! The reaction of the people of Nineveh against it! Washing inside is more important than washing outside. He who made the outside also made the inside.

وقتی مردم در اطراف عیسی ازدحام کردند او به صحبت خود چنین ادامه داد: «مردمان این زمانه چقدر شریرند! آن ها معجزه می خواهند، اما تنها معجزه ای که به ایشان داده خواهد شد معجزۀ یونس نبی است، چون همانطور که یونس برای مردم نینوا نشانه ای بود، پسر انسان نیز برای مردم این زمان نشانۀ دیگری خواهد بود. در روز داوری، ملکه جنوب با مردم این روزگار زنده خواهد شد و آنها را متهم خواهد ساخت، چون او از آن سر دنیا آمد تا حکمت سلیمان را بشنود، و شما بدانید آنکه در اینجاست از سلیمان بزرگتر است. مردم نینوا در روز داوری با مردم این روزگار زنده خواهند شد و برضد آنها شهادت خواهند داد چون مردم نینوا در اثر پیام یونس توبه کردند و آنکه در اینجاست از یونس بزرگتر است. هیچکس چراغ را روشن نمی کند که آن را پنهان کند یا زیر تشت بگذارد، بلکه آن را روی چراغدان قرار می دهد تا کسانی که وارد اطاق می شوند نور را ببینید. چراغ بدن تو چشم توست. وقتی چشمانت سالم هستند تمام وجود تو روشن است اما وقتی چشمهایت معیوب باشند تو در تاریکی هستی. پس چشمان خود را باز کن مبادا نوری که داری تاریکی باشد. اگر تمام وجود تو روشن باشد و هیچ قسمت آن در تاریکی نباشد وجود تو چنان نورانی خواهد بود که گویی چراغی نور خود را بر تو می درخشاند.» وقتی عیسی به صحبت خود خاتمه داد، یکی از پیروان فرقۀ فریسی، او را به صرف غذا دعوت کرد. او وارد شد و نشست. فریسی با تعجب ملاحظه کرد، که عیسی پیش از غذا دستهای خود را نشست. اما عیسی خداوند به او گفت: «ای فریسی‌ها، شما بیرون پیاله و بشقاب را می شویید در صورتی که در درون خود چیزی جز حرص و شرارت ندارید. ای احمق ها، آیا آن کسی که بیرون را ساخت درون را هم نساخت؟ از آنچه درون ظرفها دارید، خیرات کنید که همه اش برای شما پاک خواهد شد.لوقا ۱۱: ۲۹-۴۱

یک کلیسای بزرگ کاملاً تاریک بود و گروه کوچک مردم در عقب درواز‌‌هٔ غربی آن جمع شده با بیقراری باز شدن آن را انتظار می‌‌کشیدند. چون نیم شب ماه حمل بود، مردمٍ جمع شده، برای مقابله با  هوای سرد و انتظار با هم نزدیک شده، دست‌های خود را به هم می‌‌مالیدند و با هم گپ شپ می‌‌کردند. دفعتاً زنگ ساعت به صدا درآمد و با آتش زدن گوگرد یک شمع روشن گردید که چهره‌های همه حاضرین را که به آن می‌‌دیدند نورانی ساخت. با جرق و جروق دروازهٔ بزرگ باز شد، شمع که در پیشاپیش برده می‌‌شد، تاریکی غلیظ درون کلیسا را از هم پاشاند و به این ترتیب مراسم جشن رستاخیز عیسی آغاز گردید. به زودی همه جاها و حتی تمام دنیا به نور این شمع که نمونهٔ از نور خدا بود روشن می‌‌شدند.

امکان دارد همه کلیسا‌ها عید رستاخیز مسیح را به این شکل جشن نگیرند، اما کلیسا‌های که با این قسم مراسم آن را جشن می‌‌گیرند می‌‌توانند رابطهٔ خود را با آن واقعهٔ تاریخی خوبتر حفظ کرده آن را همیشه به خاطر داشته باشند. ما می‌‌دانیم که تا هنوز هم گفته‌های لوقا به دور سفر عیسی به اورشلیم می‌‌چرخد. سفر عیسی به اورشلیم مثلی شمعی است که پیاپیش حرکت کرده به تاریکی داخل می‌‌شود.

وقتیکه شمع می‌‌رسد تاریکی پراگنده می‌‌گردد، اما چه خواهد شد اگر شما به خاطر پوشاندن مقاصد و افکار گناه آلود تان از بودن در تاریکی لذت می‌‌برید؟ نور امید و امکانات جدید و همچنان قضاوت را با خود می‌‌آورد. نور نمونهٔ زندگی جدید در برابر مرگ در تاریکی است و همچنان حقیقت تاریکی را بر ملا می‌‌سازد که چه است. این گفته‌ها پْر از امید و همچنان اخطار‌های از قضاوت را نیز با خود دارند. عیسی در راه سفر به اورشلیم بطور ثابت بیان می‌‌کرد که نور خدا به یک طریقی بیرون خواهد درخشید و تاریکی را از بین خواهد برد که دل و ذهن مردم آن زمان را پوشانده است.

همه این فرموده‌ها با نشان دادن نمونه‌ها آغاز یافت، مثلاً با نمونهٔ یونس. یونس یک شخصیت خنده آور عهد عتیق کتاب مقدس است. نبی که گریخت و می‌‌خواست از خدا فرار کند، اما همسفراش با انداختن او به دریا مانع فرار او شدند. نهنگ او را بلعید تا او را غذای شب خود بسازد، اما معده اش نتوانست یونس را هضم کند و او را پس استفراق کرد. خدا در اعماق بحر سر او را با گیاهان خشک شده پوشاند تا سرما نخورد. با وجودیکه او هیچ باور نمی کرد که مردم نینوا گپ‌های او را شنیده از او اطاعت کنند، اما آنها با شنیدن گپ‌های او توبه کردند. یونس در اشتباه بود که مردم نینوا گپ‌های او را باور نمی کنند. با در نظر داشت نوشتهٔ متی از این داستان معلوم نیست که مردم نینوا با شنیدن قصهٔ یونس که چطور فرار کرد، به دریا انداخته شد و چطور نجات یافت آنها توبه کردند و یا بصورت ساده به قدرت پیام یونس باور کرده توبه کردند.

اما اکنون عیسی که بغیر از یک شخصیت خنده آور، او همه چیز بود در بین مردم قرار داشت و به آنها می‌‌گفت که وقت آن رسیده است که توبه کنند اما آنها نمی پذیرفتند. عیسی که حکمتش بزرگتر از سلیمان حکیم بود حتی مردم خودش به گپ‌های باور نمی کردند. این موضوع به واقعهٔ بر می‌‌گردد که عیسی به خاطر شهر اورشلیم گریست چون آنها برخلاف مردم نینوا اخطار‌های او را ناشنیده گرفتند، راه صلح را رد کردند و راه ایمان آوردن شان را بستند.

لوقا با ذکر کردن نام‌های خارجی‌ها(غیر یهود) مثل ملکهٔ جنوب و مردم نینوا خوانندهٔ خود را به فکر کردن تشویق می‌‌کند که آنها نیز در روز قضاوت بر افراشته و یا بلند خواهند شد. (در ترجمهٔ دری زنده خواهند شد آمده است. مترجم) کلمهٔ‌ برافراشته و یا بلند خواهند شد را مسیحیان اولی برای رستاخیز استفاده می‌‌کردند. لوقا امیدوار بود خواننده اش بداند که رستاخیزی با زنده شدن مرده در آینده رخ می‌‌دهد که قضاوت بزرگ با آن آغاز می‌‌گردد. نور و روشنی عید رستاخیز برعلاوهٔ که نور و روشنی قضاوت است نور امید بزرگ نیز است.

وقتیکه ما چیز‌های درین جا در مورد روشنی می‌‌خوانیم، آنها به ما اضافه تر از صرف حکمت عمومی و روشنی روحانی گپ می‌‌زنند. عیسی با گپ زدن در مورد روشنی اخطار می‌‌دهد، او که به حیث نور در بین اسرائیل آمده است، برای این نیامده است که مخفی نگه داشته شود بلکه لازم است به چهار طرف بدرخشد. با تغیر دادن نمونه‌ها او اخطار دیگر صادر می‌‌کند که زیاد تر واضح است و نمی تواند نادیده گرفته شود.

او به زندگی انسان اشاره می‌‌کند. عیسی فرمود: « وقتی چشمانت سالم هستند تمام وجود تو روشن است اما وقتی چشمانت معیوب باشند تو در تاریکی هستی. پس چشمان خود را باز کن مبادا نوری که داری تاریکی باشد.» در این جا عیسی در مورد محافظت از چشمان جسمانی ما به ما کدام نسخه پیشکش نمی کند و نه هم در مورد خطر روحانی به ما چیزی نمی گوید. نه خیر. من فکر می‌‌کنم که عیسی در این جا در مورد دید روحانی درونی اشخاص گپ می‌‌زند. این قسمت زیاد تر با مفهوم می‌‌گردد بصورت خاص وقتیکه لوقا با ذکر کردن «مردم این زمانه» به هم عصران خود اخطار می‌‌دهد. آنها باید چشمان خود را باز کرده نوری را که در بین آنها قرار داشت می‌‌دیدند، در غیر آن نمی توانستند ببینند.

 جملهٔ آخر تشویق کنند است. تا زمانیکه وقت دارید نور را بپذیرید و مطابق به آن زندگی کنید. زمانی خواهد آمد که همه چیز روشن خواهد شد (۱۷: ۲۴) و در آن روز کسانیکه به نور اجازه دادند که آنها را روشن بسازد، بصورت کامل خواهند درخشید.

 این فرموده‌های عیسی در عمل چه معنی داشتند که به دور دسترخوان شام مختصر برای عیسی، بین او فریسی تبادله شدند. بعضی فریسی‌ها به چیز‌های خورد و ریزهٔ ظاهری زیاد تاکید می‌‌کردند و موضعات درونی را که هدف عمدهٔ عیسی بود آنها را نادیده می‌‌گرفتند. کلمات آخر «از آنچه درون ظرف‌ها دارید خیرات کنید.» یک قسم با تمام موضوع بی ارتباط به نظر می‌‌رسد. اما اگر مقصد عیسی خیرات دادن به خدا باشد، لازم است به او چیزی داده شود که قابل استفاده باشد، در این صورت موضوع خوب تر روشن می‌‌شود. خیرات دادن و قربانی تقدیم کردن حقیقی برای خدا لازم است که از درون دل باشد و خود قربانی فکر و دل است نه قربانی شستن دست‌ها. اگر شما به نور اجازه دهید که در شما بدرخشد، همه قسمت‌های وجود شما را درخشان خواهد ساخت.

آیا این فرموده‌ها برای امروز به ما چه تعلیم دارند؟ نور عیسی در دنیا در ۲۰۰۰ سال گذشته درخشید. آیا ما نسبت به مردم هم عصر عیسی زیاد تر اجازه داده ایم که این نور در درون ما زیاد تر بدرخشد؟ آیا ما نیز این نور را به دیگران رسانیده ایم که تا انها نیز بتوانند شخصی را که بزرگتر از سلیمان و یونس است ببینند؟


Book Table of Contents

 Luke 22: 1 – 23 the Last Supper

 Chapter 1

 Luke 1:1-4 - Prologue

 Luke 1:5-25 - the Birth of John the Baptist Foretold

 Luke 1:26-38 - the Birth of Jesus Foretold

 Luke 1:39-56 - Mary Visits Elizabeth and Mary's Song

 Luke 1:57-80 - the Birth of John the Baptist and Zechariah’s Song

 Chapter 2

 Luke 2:1-20 - the Birth of Jesus

 Luke 2:21-40 - Jesus Presented in the Temple

 Luke 2:41-52 - the Boy Jesus at the Temple

 Chapter 3

 Luke 3:1-9 John the Baptist

 Luke 3:10-20 - John the Baptist Prepares the Way

 Luke 3:21-38- the Baptism and Genealogy of Jesus

 Chapter 4

 Luke 4:1-13 - Temptation in the Wilderness

 Chapter 5

 Luke 5: 1 – 11 the Miraculous Catch of Fish

 Luke 5: 12 – 16 Healing of the Leper

 Luke 5 17-26 the Healing of the Paralytic Lowered Through the Roof

 Luke 5: 27 – 39 Finance Officer Invitation

 Chapter6

 Luke 6: 1 – 11 Sabbath Day

 Luke 6: 12 – 26 Choosing Disciples

 Luke 6: 27 – 38 Loving Your Enemies

 Luke 6: 39 – 49 Judging Others and True Obedience

 Chapter 7

 Luke 7: 1-10 the Healing of the Centurion’s Servant

 Luke 7: 11 – 17 Raising of the Widow’s Son

 Luke 7: 18-38 the Promised Person

 Luke 7: 36 – 50 to Be Forgiven High and Low Debt

 Chapter 8

 Luke 8: 1 – 15 Sprinkle the Seeds

 Luke 8:16-25 Lights and Storm

 Luke 8: 26 – 39 the Healing of Demoniac

 Luke 8: 40 – 56 the Healing of Women and Resurrection of a Girl

 Chapter 9

 Luke 9: 1 – 17 Ambassadors Without Travel Equipment

 Luke 9: 18 – 27 the Anointed of God

 Luke 9: 28 – 45Testimony From the Cloud

 Luke 9: 46 – 62Journey

 Chapter10

 Luke 10: 1 – 16 Seventy Ambassadors

 Luke 10: 17 – 24 Return From Mission

 Luke 10: 25 – 37 Good Samaritan

 Luke 10: 38 – 42 Competition of Two Sisters

 Chapter11

 Chapter 11:1-13 How Should We Pray?

 Luke 11: 14 – 28 Chief of Devils

 Luke 11: 29 – 41Demand a Miracle

 Luke 11: 42-54 Sharia Teachers

 Chapter12

 Luke12: 1 –12Hypocrisy

 Luke 12: 13 – 34 the Fool Rich

 Luke 12: 35 – 48 Dressed and Ready Servant

 Luke 12: 49 – 59 Reading the Signs 0f the Times

 Chapter13

 Luke 13: 1 – 9 the Parable of Fig Tree

 Luke 13: 10 – 21Jesus Heals a Crippled Women on the Sabbath

 Luke 13: 22 – 30 Entering Through the Narrow Door

 Luke 13: 31 – 35 Jesus Grieves Over Jerusalem

 Chapter14

 Luke 14: 1 – 11 the Pharisee

 Luke 15: 1 – 10 Lost Sheep and Lost Coin

 Luke 14: 12 – 24The Parable of the Great Banquet

 Luke 14: 25 – 35 the Cost of Discipleship

 Chapter15

 Luke 15: 1 – 10Lost Sheep and Lost Coin

 Luke 15: 11 – 24The Father and Younger Son

 Luke 15: 25 – 32The Father and the Older Son

 Chapter16

 Luke 16: 1 – 9The Parable of the Shrewd Manager

 Luke 16: 10 – 18 Teaching on Stewardship

 Luke 16: 19 – 31Rich Man and Poor Lazarus

 Chapter17

 Luke 17: 1 – 10 Forgiveness, Faith and Obedience

 Luke 17: 11 – 19 Ten Lepers Healed

 Luke 17: 20 – 37The Coming of the Kingdom

 Chapter18

 Luke 18: 1 – 14The Persistent Widow and Unfear Judge

 Luke 18: 15 – 30 Jesus Blesses Children

 Luke 18: 31 – 43Heal a Blind Beggar

 Chapter19

 Luke 19: 1 – 10 the Calling of Zacchaeus

  Luke 19: 11 – 27The King, the Servants and the Money

 Luke 19: 28 – 40The Triumphal Entry

 Luke 19: 41 – 48Jesus Cleanses the Temple

 Chapter20

 Luke 20: 1 – 8 the Question About Jesus Authority

 Luke 20: 9 – 19 the Parable of Tenants

 Luke 20:20 – 26 on Paying Taxes to Caesar

 Luke 20: 27 – 40 Marriage and the Resurrection

 Chapter21

 Luke 21: 5 – 19 Sign of End

 Luke 21: 20 – 33The Distress of Jerusalem Predicted

 Luke 21: 34 – 38Watching for the Son of Man

 Chapter22

 Luke 22: 1 – 23The Last Supper