پیش گفتار:
تفسیر:
وقتیکه در سر خط خبرها گفته شود: «موجودات فضایی طفل مرا از نزدم گرفت»، یا «یک مادر کلان بحرالکاهل را با شنا پیمود» آیا مردم با شنیدن این خبر چه خواهند گفت؟ ممکن است بگویند: «شاید این خبر درست باشد.» «من این چیز را روی پرده تلویزیون دیدم.» «شخصیکه این خبر را به من گفت، او از کسی نشیده بود بلکه خودش شاهد عینی آن صحنه بود.»
ما یاد گرفته ایم که به همۀ این قسم خبرها خنده کنیم. خبرها در حقیقت «مجموعۀ» گپهای را میگویند، که ما در آرزوی شنیدن آنها هستیم. کامرههای تلویزیون اکثراً فریب دهنده هستند. قصههای هم که از زبان دوستانِ، دوستان ما به ما میرسند، امکان دارد خیالی باشند. پس آیا ما چطور بفهمیم که به چه چیز باور کنیم؟
لوقا انجیل خود را با یک جملۀ رسمی طولانی، مثل لوحه ای سنگی استقبالیۀ جذاب که در مدخل یک ساختمان بزرگ نصب شده باشد، آغاز میکند. او چیزی ثابت شده ای را بیان میکند که شما میتوانید به آن باور کنید. نویسندگان منطقۀ مدیترانه در قرن اول میلادی اکثراً آثار شان را با نوشتن این قسم پیشگفتارها آغاز میکردند. با مطالعۀ این پیشگفتارها آنها میدانستند که به خواندن موضوعاتی شروع میکنند که بسیار مهم هستند و در مورد زره زره ای این واقعات تحقیق عمیق صورت گرفته است. چیزی را که خوانندگان میخوانند قصههای خیالی و یا خواب دیدگی نیستند بلکه در آینده نیز حقانیت آنها به تمام دنیا با سربلندی ثابت باقی خواهند ماند.
البته این از امکان دور نیست که ما با فکر شکاک امروزی خود به گفتههای لوقا شک کنیم و بگوییم. «هرکس میتواند این قسم گپها را بگوید، آیا نمی تواند؟»
اما به ادعاهای که لوقا میکند دقت کنید. لوقا از ما نمی خواهد که بصورت ساده و بدن فکر کردن به گپهای او باور کنیم. بلکه لوقا ما را به دیدن شواهدی که دارای زیر بنای وسیع در مورد ادعای او هستند دعوت میکند. دیگران نیز در مورد وقایعی که لوقا خواسته آنها را به ما بیان کند نیز نوشته اند. لوقا هم بعضی این نوشتهها را در اختیار داشت، ما نیز آنها را در اختیار داریم و میتوانیم به حیث منبع از آن استفاده کنیم. لوقا برعلاوه با شاهدان عینی تماس گرفته است که آنها به لوقا چیزهای را گفته اند که خود آنها دیده و یا شنیده بودند.
مهمتر از همه، لوقا گپهای معلمین و قصه گویانی را شنیده بود که او آنها را بنام صاحبان کلام یاد میکند.
شما یک دِه را در فلسطین قدیم در نطر خود مجسم سازید. مردم این ده، کتابهای چاپی و یا اخبار چاپی نداشتند. آنها رادیو، تلویزیون و انترنیت هم نداشتند. اما به عوض این چیزها، آنها در جامعۀ خود قصۀ گویان رسمی و قبول شده داشتد. وقتیکه یک موضوع مهم در جامعۀ آنها رخ میداد، مثلاً زلزله و یا جنگ واقع میشد، یا امپراطور به منطقۀ آنها میآمد، در یک دو روز قصۀ آن در تمام قریه و حتی منطقه پخش میشد. حتی آن قصه بعد از یک وقت شکل ثابت و قبول شده را به خود میگرفت. مردم ده، این قصهها را یاد گرفته آن را حفظ میکردند. اما در این دهات بعضی قصه گویان بسیار خوب و قبول شده هم بودند، که مردم آنها را به حیث قصه گویان میشناختند و به آنها اعتماد میکردند.
گفته میتوانیم که آنها قصه گویان حرفه ای بودند و قصه گویی کار آنها بود. آنها قصهها را جعل کرده آن را تغیر نمی دادند. اگر آنها قصهها را تغیر میدادند مردم فوراً به آن پی میبردند. در دنیای معاصر امروز نمونۀ آن را میتوانیم در قصهها و داستانهای خانواده گی ملاحظه کنیم. وقتیکه موضوعی در خانواده رخ میدهد و یک عضو خانواده آن را به دیگران قصه کند، اعضای دیگر خانواده خوب میفهمند که قصه به کدام طرف میرود و آخر آن چه است. به این ترتیب یک شخص نمی تواند شعر سرود ملی را تحریف کند، چون مردم از طفولیت آن را شنیده اند.
وقتیکه لوقا در نیمۀ دوم قرن اول میلادی در دهات فلسطین و سوریه قصههای را از زبان قصه گویان قبول شده که لوقا آنها را بنام «صاحبان کلام» یاد میکند شنید، فهمید که به شواهد و منابع ثابت دسترسی پیدا کرده است که به وقایع اولی و اصلی گذشته وصل است.
افلاطون پنجصد سال پیش از آن روز گفته بود: «یک خطر در نوشتن واقعات وجود دارد.» او فکر میکرد، «خاطرات انسانی، بهترین راه درست محفوظ نگاه کردن واقعات و انتقال دادن آنها به آیندگان است.» یک قرن بعد از لوقا، یکی از معلمین بزرگ مسیحی اعلان کرد: «او شهادت دادن شخص زنده را نسبت به شهادت دادن نوشته شده ترجیح میدهد.» او میگفت: «شما گفته نمی تانید که کتاب نوشته شده و یا یک نوشته از کجا آمده است، اما شما میتوانید به چشمان شاهد زنده ببینید و به اساس آن قضاوت کنید که شهادت او قابل اعتماد است و یا نیست.»
سوال پیدا میشود که چرا لوقا خواست این واقعات را بنویسد؟ آیا او یک کار علاوه گی را انجام نمی داد؟ قبل از جواب دادن به این سوال، بهتر است بدانیم که لوقا کی بود و چه وقت این واقعات را نوشته کرد؟
ما تقریباً به یقین میدانیم که نویسندۀ ای کتاب کی است، اما باز هم صد فیصد نمی دانیم. ما نویسندۀ این کتاب را بنام «لوقا» میشناسیم، به خاطریکه کلیسا از روزهای اول خود به ما گفته است که انجیل لوقا و کتاب اعمال رسوالان توسط یک شخص بنام لوقا نوشته شده است. ( این موضوع از آیت اول فصل اول کتاب اعمال رسولان و هم نشانهها و شکل نوشتۀ دو کتاب معلوم میشود.) لوقا ممکن است آن شخصی باشد که پولس در نوشتههای خود بنام همکار خود یاد میکند.(کولسیان ٤: ١٤، ٢تیمو ٤: ١١) امکان دارد که لوقا انجیل لوقا را بین سالهای ٥٠ تا ٩٠ میلادی نوشته باشد. در این دوران بسیار اشخاص دیگر نیز به ارتباط این موضوعات چیزهای نوشته کرده بودند که در آن وقت بین مردم دست به دست میشدند. اما هیچ دلیلی وجود ندارد که لوقا بعد از سال ٩٠ و یا حتی٨٠ میلادی انجیل لوقا را نوشته کرده باشد. یک تخمین مناسب و تاحدی بجای این است، لوقا که یکی از همکاران پولس، رسول عیسی مسیح بود، انجیل لوقا را بین سالهای ٦٠ تا ٧٠ میلادی نوشته کرده است.
یکی از دلایل عمده که لوقا خواست این موضوعات را به رشته تحریر در آورد این است که: پیام عیسی به شکل وسیع در طول و عرض جامعۀ که عیسی در آن زندگی کرد و به جاهای که او رفت پخش شده بود. سوال پیدا میشد که چرا این پیام بیرون از سرحدات آن جوامع نیز پخش نشود. به این خاطر پطرس، پولس و مبشران دیگر، خارج از جوامع اولی، این پیام را به هر سمت منتشر کردند.
در این هیچ شک وجود ندارد که، خبرهای تحریف شده، نادرست و غلط هم در مورد اینکه عیسی واقعاً کی بود، چه کار کرد، چه گفت و بالاخره به او چه واقع شد هم در بین مردم پخش شده بودند و هنوز هم در حال پخش شدن بودند. لوقا از نوشتههای دیگر که در این مورد نوشته شده بودند خوب خبر داشت، اما با وجود آن هم تصمیم گرفت که انجیل لوقا را بنویسد. لوقا در ذهن خود جمعیت وسیع از مردمی را میدید که با سواد و تحصیل کرده بودند. او مردمی را میدید که روشنفکر، دانشمند و اهل تحقیق بودند. لوقا خواست که این پیام را به این مردم هم برساند.
پس بسیار مناسب است که لوقا مقدمۀ انجیل خود را با این کلمات تشریفاتی آغاز میکند: « تقدیم به عالیجناب تیوفیلوس!». امکان دارد که «تیوفیلوس» یک آدم حقیقی باشد و یا هم امکان دارد که کدام والی رومی و یا هم کدام منصبدار محلی باشد که لوقا خواسته است او نیز از این پیام مستفید شود. این هم امکان دارد که لوقا از این نام به حیث وسیلۀ رساندن پیام به کسانی استفاده کرده است که درباری ایمان مسیحی شنیده بودند. یا هم امکان دارد که به «خدا دوستان» باشد که درآن وقت در دنیا در هر طرف پراگنده بودند. معنی دقیق یونانی «تیوفیلوس» هم «دوست خدا» است. اینطور هم به نظر میرسد که لوقا به خاطری نام تیوفیلوس را انتخاب کرده است که مخاطب او تا حدی در مورد عیسی مسیح شنیده، تعلیم گرفته و ممکن است از او پیروی هم میکرد. لوقا خواسته است اشخاصی که در آینده علاقمند پیرو شدن عیسی میشوند، آنها نیز در مورد عیسی معلومات زیاد تر پیدا کنند.
به هر صورت، لوقا اگر انجیل لوقا ره دراواخر دهۀ شصت میلادی و یا اویل دهۀ هفتاد میلادی نوشته کرده باشد، دلیل دیگر آن ممکن است جنگ هم باشد. جنگی که در سال ٦٦ میلادی از طرف شورشیان یهودی برضد استعمار روم در فلسطین در گرفت. بعد از جنگهای طولانی، بلاخره اورشلیم در سال ٧٧ میلادی کاملاً تخریب شد. در نتیجۀ این جنگ طولانی، مردم شهرکها و دهات زیادی که عیسی را دیده بودند و او را شخصاً میشناختند از بین رفتند و یا پراگنده شدند. نه تنها نسل قدیمی تر در حال از بین رفتن بود، بلکه جوامعی که شاهد دیدن فعالیتهای عیسی در بین خود بودند آنها نیز در حال فروپاشی بودند. قصه هایکه ادامه یافتن آنها سینه به سینه از یک نسل به نسل دیگر وابسته به موجودیت جامعۀ صلح آمیز و با ثبات بود، در خطر مرگ و نابودی قرار گرفت. یگانه چاره این بود که این قصهها و خاطرهها با نوشته شدن محفوظ شوند. در غیر آن امکان نداشت که پیام حقیقی عیسی به نسلهای آینده انتقال پیدا کند. لوقا هم مثل ایمان داران اولی دیگر، باور کامل داشت، واقعاتی که حقیقتاً درربین آنها رخ داده بود، که ما و شما آن را بنام حقایق تاریخی یاد میکنیم، به همه رسانده شوند. واقعاتی که باعث تغیر مسیر جهان شد، بسیار حیاتی بود که تا حد امکان به شکل حقیقی آن و بدون کدام ابهام به دیگران نیز تقدیم گردد.
لوقا با نوشتن مقدمهٔ کوتاه خود، برای ما دروازۀ اصلی را باز میکند که از طریق آن میتوانیم، به انجیل لوقا داخل شویم. او ما را به داخل شدن به خانۀ دعوت میکند، که در آن خود را در خانۀ پدر خود احساس کنیم. با داخل شدن در این خانه میتوانیم احساس امنیت و آرامش کرده، آن را اساس ایمان زوال ناپذیر خود قرار بدهیم. آمین.
لوقا ۱ : ۱-۴ - پیشگفتار
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی