تصور کنید که یک سیاستمدار بر سر یک صندوق و یا چوکی ایستاده و به هجوم مردم خطابه میدهد. او میگوید:«اگر به من رای بدهید شما خانه و خانواده خود را از دست خواهید داد، از شما تقاضا خواهد شد که مالیه بلند بدهید و حقوق کم بگیرید، این تصمیم شما به این معنی خواهد بود که شما میخواهید هرچیزی را که دوست دارید از دست بدهید. پس بیائید، دست خود را بالا کنید، آیا کی میخواهد که از من طرفداری کند؟» فکر میکنم هجوم مردم حتی به این هم خود را زحمت نخواهند داد که برای مخالفت برضد او چیزی بگویند و یا هم کچالو و بادنجان رومی گنده را بطرف او پرتاب کنند. آنها صرف غرق در تعجب و حیرت میشوند و بس. آنها حتماً از خود میپرسند، عجیب است، آیا در دنیا اشخاصی هم پیدا میشوند که با این قسم کلمات و جملات خط مشی، خود را به مردم تبلیغ کنند؟
آیا در قسمتی که از انجیل در شروع بیان شد عیسی هم عین این قسم کار را نکرد؟ شما میخواهید که شاگردان من باشید، آیا اینطور نیست؟ خوب، در این صورت شما باید یاد بگیرید که از خانوادههای خود دست بشوید، از مال و دارایی تان دست بشویید و برای مرگ رنج آور آماده باشید! این واقعاً طریقهٔ بسیار مشکل برای بدست آوردن پیروان و تاثیر گذاشتن بر مردم است؟
اما لطفاً یک لحظه انتظار بکشید. به عوض یک سیاسمدار، رهبر یک تیم داوطلب را در نظر بگیرید. این رهبر میخواهد تیم داوطلب خود را در راه رسیدن به یک ده دور افتاده رهبری کند. راه رسیدن به این ده بسیار پر خطر، مشکل و دشوار گذار است و او با تیم خود به هر شکلی که باشد باید به مردم این ده که تقریباً از همه دنیا قطع شده کمک عاجل طبی برساند. رهبر این تیم به اعضای تیم میگوید:«اگر شما میخواهید پیش بروید، باید تمام وسایل تان را به زمین بگذارید و با خود نبرید. بعد از این راه بسیار سر بالایی تیز دارد و شما نمی توانید با این وسایل تان به سفر ادامه بدهید. باید متوجه باشید که امکان دارد شما وسایل تان را دوباره بدست آورده نتوانید. بهتر خواهد بود که آخرین نامهٔ خدا حافظی خود را به خانوادهٔ تان را هم نوشته کنید. زیرا به احتمال زیاد اکثر ما زنده پس بر نخواهیم گشت.» ما میتوانیم که این قسم گپهای رهبر گروه را درک کنیم. ممکن است که از این گپها خوش ما نیاید، اما میفهمیم که چه گپ است و چه چیز در انتظار ما است.
ما میتوانیم ببینیم که عیسی زیاد تر مشابه شخص دوم بود تا شخص اول که پیشتر در مورد آنها گپ زدیم. مسیحیت از همان ابتدا با چیز هایکه بنام «ارزشهای خانواده گی و فامیلی» یاد میشوند آشنا بوده است. اما وقتیکه گفته میشود از والدین، خانم و فرزندان و خواهران و برادران خود دست بشوئید، ما فوراً تکان میخوریم. با دقت کردن به این هدایات که چند قدم پیشتر میرویم، متوجه میشویم که منظور از دست شستن یک شخص از خودش و آماده شدن برای مرگ شرم آور («صلیب خود را بر دوش بردارید» یک شکل سادهٔ صحبت کردن در دورانی که عیسی زندگی میکرد نبود.) است. بعد از این است که موضوع برای ما روشن میشود که اصل گپ چه است. عیسی از اهمیت اعضای نزدیک خانواده و از زندگی کردن با هم آهنگی با آنها انکار نمی کند. اما وقتیکه یک هدف عاجل پیش روی قرار میگیرد که باید انجام شود، لازم است همه چیز و حتی زندگی یک شخص نیز برای بدست آوردن آن «پادشاهی خدا» به خطر انداخته شود.
عین چیز در مورد مال و دارایی نیز صدق میکند. بسیار پیروان عیسی در آن دوران و اکنون نیز از خود خانه و زمین داشتند و دارند و این قسم احساس برای شان بوجود نیامد که آن را با دیگران شریک بسازند. اما آماده بودن برای عملی کردن هدایت عیسی، علامهٔ است که ما هدایت عیسی را درک کردیم و برای پیروی کردن از او جدی هستیم. هر یک ما در هر وقت برای امر عیسی آماده باشیم تا با روبر شدن به شرایط جدید عاجل، همه چیز را از دست بدهیم. اما اگر برای این کار آماده نباشیم مثل سازندگان برج خواهیم بود که آنها به این فکر نکردند که آنها چه چیز را میسازند و چقدر مصرف کار دارد.
این دو تصویر یعنی برج و جنگ در زمان عیسی رمز گشای هوشدارهای عیسی بود. در آن زمان البته بزرگترین پروژهٔ ساختمانی تعمیر معبد در اورشلیم بود. هیرودیس کبیر در دوران خود برنامههای وسیع و بزرگ را برای اعمار مجدد و زیبا ساختن معبد آغاز کرد و پسر و وارثین او به این کار ادامه دادند. اما سوال پیدا میشود که آیا همهٔ این کارها برای چه بود؟ آیا این کارها بالاخره به پایهٔ اکمال رسیدند؟ عیسی قبلاً اخطار داده بود که خدا خانهٔ خود را ترک کرده است.(۱۳: ۳۵) معبدی که هیرود ساخته است به زودی ویران شده به شکلی هموار شده به میدانی تبدیل خواهد شد که مردم از یک طرف آن طرف دیگر آن را خواهند دید.
این موضوع به اخطار دومی بی ارتباط نیست. اگر همراهان عیسی جنگ را در ذهن خود داشتند، بزرگترین دشمن آنها که میخواستند بر ضد آنها به جنگ برخیزد روم بودد. در آن وقت آنها نمی دانستند و فکرهای مبهم داشتند که رومیها چه قسم و به چه ترتیب لشکرها و قوتها را زیر قوماندهٔ خود دارند. اگر میدانستند، آنها بسیار پیش در مقابل رومیها به جنگ کمر بسته میکردند. عیسی به آنها میگفت باید از حکمت و هوشیاری کار گرفته راه صلح را در پیش بگیرند. اما اخطارهای عیسی و تشویق کردن به طرف صلح با گوشهای کر روبرو شد. شنوندگان او بسیار زیاد به موقف اجداد خود چسپیده بودند که علاقه داشتند جنگ یگانه راهی است که بالاخره میتواند به آنها و سر زمین شان آزادی بوجود آورد. عیسی به آنها در مورد موضوعات بسیار عاجل صحبت میکرد که باید با آن مقابله میکردند، اما متاسفانه که آنها نمی توانستند آن را ببینند و به آن جواب مناسب بدهند.
از این رو اخطار آخری با قوت تجدید شده بیان شد. اسرائیل باید نمک دنیا میبود، که توسط آنها دنیای خدا خوش مزه و خوش آیند میشد. اما اگر اسرائیل توان خاص و مزهٔ خاص خود را از دست میداد آیا در آنها چه چیز باقی میماند؟ اخطارهای که در عقب گپهای رمز دار برج و جنگ قرار دارند ما را به چالشهای میبرند که در آن زمان وجود داشتند. عیسی میخواهد که همراهان خود را به لحظات بحرانی متوجه سازد که آنها باید در عین زمان که اسرائیلی هستند پیروان او هم باشند، در غیر آن مثل برج بیکاره و ناتمام و یا هم مثل شکست خوردگان جنگ خواهند بود.
درک این موضوع چندان مشکل نیست، که لوقا با بیان این فرمودههای شدید عیسی در ذهن خود داشت که این موضوعات در زندگی کلیسا در آینده نیز بکار گرفته خواهد شد. کلیسا در تمام دوران زندگی خود با چالشها روبرو بوده است. این چالشها نه تنها در برابر عمل کردن به فرمودههای عیسی در زندگی کلیسایی قرار دارند، بلکه سر راه و پیش روی دنیا نیز قرار دارند. آیا برجها در کجا هستند و جنگها در کجا هستند، که دنیای ما را به دوزخ تبدیل کرده است؟ ما چطور میتوانیم که نسل انسانی را یک بار دیگر به اطاعت کامل خدا احضار کنیم؟
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی