شکسپیر و ناول نویسان مشهور دیگر درامهها و داستان هایشان را با بکار بردن کرکترهای جالب فرعی، بسیار جالب و همچنان مردمی ساخته اند. هر کدام این کرکترهای فرعی نقش خاص خود را دارند و قصهٔ خاص خود را بیان میکنند. هیچ کدام آنها کرکترهای کاغذی و ساختگی نیستند. حتی حیوانات که در این درامهها و داستانها نقش بازی کرده اند هر کدام شان رول بسیار مهم دارند.
در بین نویسندگان انجیل، لوقا کرکترهای فرعی بسیار دلچسپ را بکار برده است، که دوی این کرکترهای فرعی در این قسمت انجیل او آمده است. آنها بارابا و شمعون قیروانی هستند. این دو کرکتر فرعی به لوقا کمک کرده است که بتواند به ما بیان کند بر عیسی حقیقتاً چه واقع شد، بلکه این را نیز بیان کند که چرا واقع شد و آنها برای ما به چه معنی است. ما ضرورت داریم که به قصههای زندگی هرکدام این دو کرکتر فرعی زیاد تر توجه کنیم و روزهای غم انگیز آن روز گار را از دید آنها ببینیم و از آنها بیاموزیم.
«بارابا» یک جنایتکار معمولی نبود. لوقا به ما معلومات میدهد که او به خاطر بغاوتی که در اورشلیم رخ داد به زندان انداخته شده بود. این یگانه بغاوتی است که در آن روزها واقع شده است و ما در مورد آن تا حدی میدانیم. «یوفسفس» تاریخ نویس غیر مسیحی هم بغیر از این بغاوت از کدام بغاوت دیگر در این دوران ذکری بعمل نیاورده است. اما یک چیز را ما به روشنی میدانیم که در دوران دنیای قدیم رخ دادن این قسم بغاوتها کار معمول بود.(حتی در عصر حاضر نیز) اما بصورت خاص در شرق میانه به خاطر ساختار اجتماعی، سیاسی این قسم بغاوتها یا به خاطر اهداف خاص و یا هم بعضی اوقات بدون کدام هدف خاص به خاطر ناامیدی بیش از حد زیاد تر بوجود میآمدند. به این دلیل بود که رومیها و کاهن اعظم هردو به خاطر اوج گرفتن جنبش محبوب مسیحایی، آن هم در یک وقت مهم و حساس یعنی برگزاری یک جشن مهم پریشان شده بودند. در آن زمان «بارابا» یگانه رهبر یاغیها نبود بلکه در آن وقت چندین رهبر یاغیان وجود داشتند که «باربا» یکی از آنها بود. اگرچه «باربا» از مصلوب شدن نجات یافت، اما دهها و صدها رهبران دیگر بغاوت کنندگان قبل از باربا طعم طلخ صلیب را چشیده بودند که باعث پریشانی زیاد در بین مردم شده بود.
لوقا به شکلی این واقعات را زره به زره به ما توضیح میدهد که هیچ نقطهٔ از آن باقی نماند. «بارابا» به جرمی متهم شده بود که عیسی باور داشت که او بی گناه است. جرم «بارابا» تحریک کردن مردم به بغاوت در برابر حکومت روم و همکاران شان و رهبری کردن آنها بود. ما نمی دانیم که او خود را به حیث «پادشاه یهود» میدید و یا پیروانش او را به حیث «پادشاه یهود» میدیدند، اما این موضوع از احتمال دور نیست. از بین عیسی و «بارابا» یکی باید کشته میشد، اما قرعه به نام عیسی بر آمد که کشته شود. اگرچه لوقا یاد آوری نکرده است، اما مرقس و متی توضیح داده اند که پیلاطوس عادت داشت که یکی از زندانیان را بخاطر خوشی مردم که تعطیلات را جشن میگرفتند آزاد کند. اما این بار موضوع انتخاب به میان آمد که موضوع خوش ساختن را خراب کرد. چون یکی یا عیسی و یا «باربا» باید کشته میشدند. یکی به خاطر بغاوت که عیسی از ابتدا با آن مخالف بود و دیگری به خاطری که راه صلح عاجل را تقاضا میکرد. بالاخره کشته شدن عیسی به جای یک یاغی آشوب گر ترجیح داده شد. عیسی ترجیح داد که «در جملهٔ جنایتکاران محسوب گردد.» (۲۲: ۳۷) و این کار بسیار بسرعت نیز انجام یافت.
خوانندگان انجیل لوقا تا اینجا دیده اند که عیسی با جزیه گیران و گنهکاران نشست و برخاست داشت. او از راههای مختلف و توسط ضرب المثلهای مختلف به ما گفت که این مناسب ترین شکل خدمت کردن است. به این طریق او محبت بی قید شرط خدا را به همه کسانیکه به آن ضرورت داشتند نشان میداد. از این راه او همیشه در جستجوی گوسفند گمشده بود تا او را یافته نجات دهد. شاید ما با وجود این همه تاکید و توضیح دادنهای عیسی به نوع خاص خدمت کردن که او تعلیم میداد، باز هم برای روبرو شدن به آخر داستان عیسی آماده نشده باشیم. این برای عیسی یک خدمت بسیار مهم بود که برود و با یک گنهکار یکجا غذا بخورد (۱۹: ۷). این یک قدم فوق العادهٔ دیگر او بود که برود و به جای یک آشوب گر یاغی کشته شود.
در حقیقت این اوج و مفهوم مرکزی تمام انجیل است. این نقطهٔ است که لوقا ما را برای روبرو شدن به آن تا این جا آماده کرده است. همه گنهکاران، همه باغیان، همهٔ نسلهای انسانی دعوت شده اند که خود را در چهرهٔ «بارابا» ببینند. وقتیکه ما خود را در «بارابا» ببینیم، ما میتوانیم از داستان انجیل بدانیم که عیسی آمد تا به جای ما ملامتی ما را به خاطر گناهان خورد و کلان ما بدوش خود بگیرد. در عدالت عجیب خدا که برخلاف عدالت روم و سیستم انسانی است، رحم خدا کاری را انجام میدهد که رحم انسانی نمی تواند انجام دهد. در رحم خدا او نه تنها در هر چیز با ما شریک میشود بلکه به خاطر سرنوشت ما گنهکاران او در جای ما قرار میگیرد و خود را معاوضه میکند.
وقتیکه ما تشخیص دادیم که عیسی چه کاری را برای ما انجام داده است، ما دعوتی که او صادر کرده بود آن را پذیرفتیم و هر کدام ما صلیب خود را به دوش گرفته در عقب او روان شدیم. البته این دعوت از شمعون قیرانی آغاز یافت. او به خاطر مراسم زیارت از یکی دهات یهودی نشین شمال افریقا به اورشلیم آمده بود(اگرچه در تمام این مناطق سواحل شرقی مدیترانه یونانیها و رومیها سکونت میکردند، اما تعداد قابل ملاحظهٔ یهودی نیز در آن جا ساکن بودند.) او به یک صحنهٔ مختلف روبرو شد. در آن زمان معمول بود که جنایتاکاران در راه تا محل به صلیب کشیده شدن، به خاطر شرماندن آنها قسمتهای صلیب خود را، خودشان حمل میکردند. لوقا این را به ما توضیح نمی دهد که چرا عیسی نمی توانست صلیب خود را خودش حمل کند، اما ما میتوانیم دلیل آن را حدث بزنیم. ۲۴ ساعت گذشته، عیسی را بسیار ضعیف ساخته بود و نمی توانست در بین کوچهها تا دروزهٔ غربی شهر صلیب خود را حمل کند. در بسیاری قسمتهای انجیل عیسی پیروان خود را تشویش کرده است که صلیب خود را به دوش گرفته در عقب روان شوند. در این جا حد اقل یک شخص پیدا میشود که این دستور او را عملا انجام میدهد. اما این شخص صلیب خود را نه بلکه صلیب خود عیسی را به دوش خود حمل میکند. شمعون قیروانی برای همه کسانی نمونه شد که با پاکی، وفاداری و خدمتگذاری فروتنانه با برداشتن صلیب در عقب عیسی تا سرحد قبول کردن درد، رنج و حتی مرگ روان هستند.
البته «بارابا» و شمعون قیروانی کلید درک این قسمت هستند که آنها باید در بین بیروبار جمعیت، فریاد و نالهٔ درد و غم، مشخص ساخته شده برجسته ساخته شوند. یک جا شدن پریشانی جنبش مسیحایی که بعد از این چه واقع خواهد شد، با ترس که اگر رومیها و کاهن اعظم آنها را به حیث حامیان رهبر شان حساب کنند و همهٔ آنها را به سرنوشت رهبر شان گرفتار کنند، در این صورت تمام مسیر تاریخ به طرف نادرست روان خواهد شد. اما لوقا ما را متوجه میسازد که خدا همهٔ این چیزها را به مقصد نجات انسانها زیر کنترول خود داشت. خدا میتواند حتی از خشم و غضب انسانها به خاطری عملی شدن نقشهٔ خود استفاده کند.
وقتیکه ما به قسمتهای کوچک درامهٔ بزرگ لوقا دقت میکنیم، لازم است که ما نقشهای کوچک خود را نیز در آن تشخیص داده ببینیم که ما چه کرده میتواتنیم که کار انجیل ادامه یافته به پیش برود. نه «بارابا» و نه هم شمعون قیروانی، هیچکدام رسیدن آن روز را قبلاً حتی در خواب خود هم ندیده بودند. آنها این را هم هرگز گمان نمی کردند که قصههای آنها دو هزار سال بعد هم در تمام دنیا بیان میشوند. ما نمی دانیم تا چه وقت این عیسی را پیروی کرده صلیب او را حمل خواهیم کرد، اما میتوانیم اطمینان داشته باشیم که خدا، از خدمت و زحمت کوچک ما نیز در کار بزرگ خود بهره میگیرد
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی