لوقا برای همه

فصل نزدهم

لوقا ۱۹: ۲۸ ـ ۴۰داخلهٔ شاهانه

عیسی اینرا فرمود و پیشتر از آن ها راه اورشلیم را در پیش گرفت. وقتی که به بیت فاجی و بیت عنیا واقع در کوه زیتون نزدیک شد دو نفر از شاگردان خود را به این امر روانه کرد: «به دهکده رو به رو بروید. همین که وارد آن شدید کره الاغی را در آنجا بسته خواهید دید که هنوز کسی بر آن سوار نشده است. آنرا باز کنید و به این جا بیآورید. اگر کسی پرسید: «چرا آنرا باز می کنید؟» بگویید: «خداوند آنرا به کار دارد.»» آن دو نفر رفتند و همه چیز را همانطور که عیسی گفته بود دیدند. وقتی کره الاغ را باز می کردند صاحبانش پرسیدند: «چرا آن کره را باز می کنید؟» جواب دادند: «خداوند آنرا به کار دارد.» پس کره الاغ را پیش عیسی آوردند. بعد لباسهای خود را روی آن کره الاغ انداختند و عیسی را بر آن سوار کردند و همین طور که او می رفت جاده را با لباسهای خود فرش می کردند. در این هنگام که او به دامنۀ کوه زیتون نزدیک می شد تمام شاگردان با خوشی برای همه معجزاتی که دیده بودند با صدای بلند شروع به حمد و سپاس خدا کردند و می گفتند: «مبارک باد آن پادشاهی که بنام خداوند می آید. سلامتی در آسمان و جلال در عرش برین باد.» چند نفر فریسی که در میان مردم بودند به او گفتند: «ای استاد، به شاگردانت امر کن که خاموش شوند.» عیسی جواب داد: «بدانید که اگر اینها خاموش بمانند سنگها به فریاد خواهند آمد.»
لوقا ۱۹: ۲۸-۴۰

در مسیری که عیسی سفر می‌کرد، کیلومتر بعد از کیلومتر تپه‌ها پشت سر هم قرار گرفته بودند و طوری معلوم می‌شد که هنوز هم راه طولانی در پیش است. حتی اکنون وقتیکه توسط موتر در این مسیر سفر کنید عین چیز را می‌بینید. شما وقتیکه از یریحو که پایین ترین نقطه از سطح بحر است در امتداد صحرای یهودی پیش می‌روید لازم است که در تمام طول راه در سر بالایی راه بروید. شما با بالا رفتن بر تپه‌ها ادامه می‌دهید تا اینکه تقریباً در نیمهٔ راه به جایی می‌رسید که به سطح بحر برابر است. با رسیدن به اینجا شما از وادی اردن بسیار بالا آمده اید و هنوز هم لازم است که از منطقهٔ تقریباً کوهستانی عبور کنید. این منظقه اکثراً گرم می‌باشد و امکان دفعتاً باریدن باران هم در آن وجود دارد. برعلاوه این منطقه اکثراً هوای خاک آلود نیز دارد.

 این راهی بود که عیسی پلان کرده بود، در حالیکه خودش در پیشاپیش آنها قرار داشت باید آن را می‌پیمودند. این قسمت اوج داستان عیسی و شخصیت اجتماعی او است. او به خوبی آگاه بود که چه چیز در انتظار او است و او تصمیم گرفته بود که با سر بلندی به آن جهت به پیش برود. او از اعلان ملکوت خدا خاموش نمی شد، اما اکنون او به جای رسیده بود، چیز‌های را در مورد این ملکوت خدا که تا اکنون اعلام کرده بود آن را توسط خود تجسم نماید. خدای زنده در حال عمل بود که شفا بخشد و نجات دهد، اما در طرف دیگر تمام نیرو‌های شیطانی و مرگ با هم جمع شده بودند که با او مخالفت کنند. عیناً مثلیکه فرعون که لشکریان خود را جمع کرده بود تا مانع خروج اسراًیل از مصر شوند. اما این بار قرار بود که این خروج جدید خداوند و عید فصح جدید خداواند واقع شود و هیچ چیز نمی توانست که مانع عیسی برای پیشرفتن و تجیلیل کردن آن شود.

وقتیکه شما به عوض موتر پای پیاده از یریحو به قلهٔ کوه زیتون سفر کنید، با رسیدن به آن احساس آرامش و تعجب می‌کنید. شما وقتیکه از دشت خاک آلود و جاهای که خصوصاً در وقت عید فصح چون جوش بهار می‌باشد سبز و خرم می‌باشند عبور می‌کنید باز هم خسته، مانده و بی حوصله می‌شوید. بلاخره بالا رفتن شما به پایان می‌رسد چون به قله رسیده اید. پیش روی شما خود شهر مقدس اورشلیم در آفتاب می‌درخشد که در آن طرف درهٔ باریک اما عمیق بر یک تپهٔ کوچک تر جداگانه قرار گرفته است. بیت فاجی و بیت عنیا به طرف یریحو در کوه زیتون قرار دارند. وقتیکه دهات بیت فاجی و بیت عنیا را عبور می‌کنید فوراً اورشلیم به چشم تان می‌خورد. با آخر کردن سفر، زایرین تمام وقت خود را در عید فصح که در شهر برگزار است سپری می‌کردند.

برای عیسی فرصت شاهانه بود از این رو آن را دقیقاً نقشه کرده بود و نکات مهم آن را دقیق تنظیم کرده بود. حیوانی که لازم بود از آن در وقت داخل شدن به اورشلیم استفاده شود قبلاً توسط صاحبش آماده شود بود. این اولین بار نبود که عیسی به بیت عنیا سفر می‌کرد. حیوان آماده شده کره الاغ بود. کلمهٔ که لوقا برای کره الاغ بکار برده است می‌تواند برای کره اسپ و یا اسپ خورد (پونی) نیز بکار رود. لوقا این کلمه را از نبوت زکریا فصل ۹ آیت ۹ گرفته است که می‌گوید، مسیحا بر کره الاغی بر می‌گردد. این کره الاغ نیز مثل قبری که یک هفته بعد (لوقا ۲۳:‌ ۵۲) عیسی از آن کار می‌گرفت قبلاً هیچ استفاده نشده بود. شاگردان موضوع را درک کردند و به خاطر احترام و همچنان جشن شاهانه لباس‌های خود را در مسیر راهیکه عیسی عبور می‌کرد پهن کردند. آنها در حالیکه در وادی قدرون به طرف پایین می‌رفتند، زبور ۱۱۸ را می‌سرودند. این زبور را در گذشته‌ها معمولاً زایرین در وقت رفتن به اورشلیم به حیث سرود پیروزی و حمد و ستایش خدا که دشمنانش را شکست داده و پادشاهی خود را برقرار ساخته است می‌سرودند. عیسی خودش از این زبور در یکی از مباحثه‌ها در اورشلیم نقل قول می‌کند. (لوقا ۲۰: ۱۷ ) او خودش آمد تا امید و اشتیاق قوم را برای داشتن پادشاهی که صلح آسمانی را بر زمین بیاورد بر آورده سازد.

با وجودیکه سفر عیسی به آخر نزدیک می‌شد، باز هم غُر غُر کنندگان و یا اعتراض کنندگان در بین جمعیت که او را همراهی می‌کرد وجود داشتند. بعضی فریسی‌ها که در جمعیت حضور داشتند اعتراض کرده گفتند، اگر مسئولین در اورشلیم از چیزیکه فعلاً جریان دارد خبر شوند فوراً فکر خواهند کرد که در اینجا تظاهرات مسیحایی در جریان است. عیسی این موضوع را می‌دانست، لوقا نیز می‌دانست و ما به حیث خوانندگان این قسمت نیز می‌دانیم وقتیکه استاد داخل شهر شود چه در انتظارش خواهد بود. از نقطهٔ نظر عیسی این جشن و شادمانی که پیش از پیش برپا شده بود کاملاً مناسب بود. چون عیسی آمده بود تا نجات خدا را، خروج حقیقی خدا را، عید فصح خود را بر روی صلیب به انجام می‌برساند. اما سوال این جاست که آیا جمعیت مردم هم علت این جشن گرفتن را درک می‌کردند؟

وقتیکه ما با عیسی به اورشلیم داخل شدیم، این سوال برای ما پیدا خواهد شد. آیا با داخل شدن به اورشلیم عیسی بعضی از امید‌ها و توقعات ما را بر آورده خواهد ساخت؟ ما در حالیکه به زبان سرود ستایش را می‌خوانیم، آیا عیسی از قلب ما آگاه است که ما چه امید‌ها وتوقعاتی در دل خود داریم؟ طی کردن راه طولانی و خاک آلود زندگی وقتی به منزل مقصود مطمئن به انجام می‌رسد که ما در قدم اول از عیسی پیروی کنیم. آیا ما نه تنها آماده هستیم که لباس خود را در مسیر راه او صرف برای تظاهر و نشان دادن پهن کنیم، بلکه به این نیز آماده هستیم که او را در مشکلات، محاکمه و حتی مرگ نیز پیروی کنیم؟


Book Table of Contents

 لوقا ۲۲: ۱ ـ۲۳ شام آخر

 فصل ۱

 لوقا ۱ : ۱-۴ - پیشگفتار

 لوقا ۱ : ۵-۲۵ - خبر تولد یحیی

 لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی

 لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم

 لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا

 فصل دوم

 لوقا ٢: ١ - ٢٠ - تولد عیسی

 لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه

 لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه

 فصل ۳

 لوقا ۳: ۱-۹ یحیی تعمید دهنده

 لوقا ۳: ۱۰-۲۰ - پیام یحیی

 لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی

 فصل ۴

 لوقا ٤: ١-١٣ - وسوسه شدن عیسی

 فصل ۵

 لوقا ٥: ١ ـ ١١ باز هم معجزه

 لوقا ٥: ١٢ ـ ١٦ شفای جزامی

 لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد

 لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه

 لوقا ٦

 لوقا ٦: ١ ـ ١١ روز سبت

 لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان

 لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان

 لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟

 فصل ۷

 لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور

 لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن

 لوقا ٧: ۱۸ ـ ۳۵ شخص موعود

 لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم

 فصل ۸

 لوقا ٨: ١ ـ ١٥ پاشیدن تخم.

 لوقا ٨: ١٦ ـ ٢٥ چراغ و طوفان

 لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه

 لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد

 فصل نهم

 لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر

 لوقا ۹: ۱۸ ـ ۲۷ مسیح خدا

 لوقا ۹: ۲۸ ـ ۴۵ شهادت از ابر

 لوقا ۹: ٤۶ ـ ۶۲ سفر

 فصل دهم

 لوقا ۱۰ : ۱ - ۱۶ هفتاد سفیر

 لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت

 لوقا ۱۰: ۲۵ ـ ۳۷ سامری نیکو

 لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲

 فصل یازدهم

 لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟

 لوقا ۱۱: ۱۴ ـ ۲۸رئیس شیاطین

 لوقا ۱۱: ۲۹ ـ۴۱ تقاضای معجزه

 لوقا ۱۱: ٤۲ ـ۵۴ شریعت پرستان

 فصل دوازدهم

 لوقا ۱۲: ۱ ـ ۱۲ ریا کاری

 لوقا ۱۲: ۱۳ ـ۳۴ توانگر نادان

 لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته

 لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان

 فصل سیزدهم

 لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر

 لوقا ۱۳: ۱۰ ـ۲۱ زن بیچاره

 لوقا ۱۳: ۲۲ ـ ۳۰ دروازهٔ تنگ

 لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم

 فصل چهادرهم

 لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده

 لوقا ۱۴: ۱ ـ ۱۱ فریسی

 لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا

 لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح

 فصل پانزدهم

 لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده

 لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان

 لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان

 فصل شانزدهم

 لوقا ۱۶: ۱ ـ ۹ناظر زرنگ

 لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب

 لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند

 فصل هفدهم

 لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت

 لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی

 لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا

 فصل هژدهم

 لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن

 لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت می‌دهد

 لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا

 فصل نزدهم

 لوقا ۱۹: ۱ ـ۱۰ زکی جزیه گیر

 لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول

 لوقا ۱۹: ۲۸ ـ ۴۰داخلهٔ شاهانه

 لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه

 فصل بیستم

 لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی

 لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان

 لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر

 لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز

 فصل بیست و یکم

 لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان

 لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم

 لوقا ۲۱: ۳۴ ـ ۳۸بیداری

 فصل بیست و دوم

 لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس

 لوقا ۲۲: ۱ ـ۲۳ شام آخر

 لوقا ۲۲: ۳۹ ـ ۵۳توقیف عیسی

 لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی

 فصل بیست و سوم

 لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس

 لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس

 لوقا ۲۳: ۲۷ ـ۴۳ مصلوب شدن

 لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی

 فصل بیست و چهارم

 لوقا ۲۴: ۱ ـ ۱۲ رستاخیز

 لوقا ۲۴: ۱۳ ـ ۲۷ در راه عموآس

 لوقا ۲۴: ۲۸ ـ ۳۵ظاهر شدن عیسی مسیح در عموآس

 لوقا ۲۴: ۳۶ ـ ۵۳ وعده‌ها و صعود عیسی