لوقا برای همه

فصل بیستم

لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر

پس به دنبال فرصت می گشتند و مأموران مخفی که خود را دیندار نشان می دادند پیش او فرستادند تا حرفی از دهان او بگیرند و آنرا دست آویزی برای تسلیم او به حَکَم و حوزۀ اختیارات والی رومی قرار دهند. پس از او پرسیدند: «ای استاد، ما می دانیم آنچه تو می گویی و تعلیم می دهی درست و بجاست. تو در مورد هیچ کس فرق نمی گذاری بلکه با راستی و درستی راه خدا را تعلیم می دهی. آیا ما اجازه داریم که به امپراطور روم مالیه بدهیم یا نه؟» عیسی به نیرنگ آنها پی برد و فرمود: «یک سکۀ نقره به من نشان بدهید. نقش و عنوان چه کسی روی آن است؟» جواب دادند: «امپراطور.» عیسی فرمود: «پس آنچه از امپراطور است به امپراطور و آنچه از خدا است به خدا بدهید.» به این ترتیب کوشش آنها برای به دست آوردن دلیلی به مقابل او در برابر مردم بی اثر ماند و در حالی که از جواب او حیرت کرده بودند خاموش ماندند.
لوقا ۲۰: ۲۰-۲۶

چند وقت قبل ما برای دیدن نمایش نامهٔ رفتیم که ار لحاظ زمان نمایش، طولانی ترین نماش در طول تاریخ است. این نمایش نامه بنام«آگا کریستی پلی» یاد می‌شود. تا جایکه می‌دانم این نمایشنامه در تمام طول زندگی من(نویسنده) نمایش داده شده است یعنی از زمان نوشتن تا اکنون بیش از بیست هزار بار به نمایش رفته است و حتی اکنون هم برای دیدن این نمایش نامه رش مردم می‌باشد.

هر قسمت این نمایش نامه نقشه‌های قتل را در بر دارد که برای بینندگان بسیار مشکل است که بدانند قاتل اصلی کی است و گاه یکی و گاه کرکتر دیگر نمایشنامه را مقصر آن قتل می‌دانند. هر ببینندهٔ این نمایش نامه از خود می‌پرسد که آیا قاتل اصلی کی است و تا آخر انتظار می‌کشد تا جواب این سوال را برای خود پیدا کند. بالاخره در اخیر معلوم می‌شود که قاتل اصلی کی است. خوب به هر صورت نمی خواهم که این قصه را زیاد تر طول بدهم، بر می‌گردیم به اصل موضوع. همه دست اندرکاران این نمایش نامه مثل نویسنده گان، کارگردانانان و کرکتر‌ها به زیرکی تمام تلاش کرده اند تا نمایش نامه را به شکلی ترتیب بدهند که شما یک چیز فکر می‌کنید اما بالاخر چیز کاملاً دیگر واقع می‌شود.

قصه عیسی و سکه هم تقریباً به این قسم باید دیده شود، هردو چیزیکه در ابتدا واقع شد و بعداً قصه با اشتیاق به ارتباط آن گفته شد، توسط شنوندگان مشتاق بار‌ها تکرار گردید.  صحنه سازی‌های این قصه نیز مثل یک نمایش نامه بر روی ستیج است. مسئولین به شدت در تلاش این هستند پیش از اینکه تعلیم عیسی باعث شورش و بغاوت مردم شود جریانات را به شکلی صحنه سازی کنند تا اتهامی را بر علیه عیسی پیدا کنند. به این خاطر آنها اشخاصی را که به نظر می‌رسید یهودیان متعهد هستند و توان مقابله و جواب را در برابر هر سوال که در آن زمان مشکل معلوم می‌شد دارند، آنها را به حضور عیسی فرستادند. آنها به عیسی گفتند، ای استاد در حالیکه ما از خدا پیروی می‌کنیم، آیا جازه داریم که به یک شخص قدرتمند خدا ناشناس مالیه بدهیم؟ بصورت خاص وقتیکه آنها سکه‌ها را که به خاطر مالیه دادن به کار می‌گرفتند این سکه‌ها مخالف شریعت یهود ساخته شده بودند. زیرا بر روی آنها تصویر قیصر حکاکی شده بود، در حالیکه شریعت یهود مخالف کشیدن تصویر انسان بود. اگر شخصی سکه‌ها را که بر روی آن تصویر انسان بود در نزد خود نگاه می‌کردند با این عمل شان مرتکب توهین به شریعت می‌گردیدند. و یا به شکل دیگر سوال آنها این بود که آیا کدام انتخاب دیگر وجود دارد که به قیصر مالیه ندهند؟ چون در صورت نپرداختن مالیات به جنجال محکمه روبرو می‌شدند.

 آنها خود شان ادعای راستی را می‌کردند، لوقا خواسته است که ضرب المثل عیسی را در فصل ۱۸ به ارتباط جزیه گیران و کسانیکه به «راستی خود شان مغرور هستند.» انعکاس دهد. در حقیقت هدفیکه این سوال کننده گان در عقب سوال شان در مغز خود داشتند، عیسی بسیار پیش در مورد آن گفته بود که آنها او را به والی رومی تسلیم خواهند کرد. آن‌ها این چال و هنر خود را به شکلی تنظیم کرده و سنجیده بودند که ظاهراً معلوم میشد، آنها می‌توانند وظیفهٔ خود را برای به دام انداختن او به خوبی انجام دهند. این کار آن‌ها می‌توانست عیسی را به حیث انقلابی به محکمه بکشاند و یا به مردم نشان دهد که او رهبری نیست که آن‌ها می‌خواهند و او ادعا می‌کند. «چون عیسی می‌گفت که پادشاهی خدا کاملاً روحانی است و به موضوعات سیاسی روزمره ارتباط ندارد. برعلاوه تائید حاکمیت امپراطور به معنی رد دعای خداوند(ربانی)بود که به خداوند می‌گفت، پادشاهی تو بیاید.» آیا شنوندگان چه فکر می‌کردند که عیسی به این سوال چه جواب خواهد داد؟

مقدمه چینی طولانی که سوال کنندگان برای سوال کردن بیان کردند، طوری به نظر می‌رسید که عیسی حتماً در دام آنها گرفتار خواهد شد. نزد همه این سوال مطرح بود که آیا عیسی می‌تواند از حیلهٔ آن‌ها فرار کند؟ با وجود آن هم مردم همه چیز را مثل یک نمایشنامه بر روی ستیج فکر می‌کردند. یعنی چون عیسی قهرمان داستان است بالاخر برخلاف چیزیکه در ظاهر به نظر می‌رسه معکوس آن واقع خواهد شد. به عوض عیسی خود متهم کنندگان متهم خواهند شد. (در حقیقت هم آنها متهم بودند) عیسی فوراً با پرسیدن سوال که به او یک سکه را نشان دهند، آنها را در موقعیت دفاع قرار داد. سوال اساسی این بود، اگر آنها خود را متدین می‌دانند، چرا این چیز توهین آمیز به شریعت را خود شان در جیب خود نگهداشته اند؟ سوال عیسی نسبت به سوال آنها زیاد تر عمیق بود. چون آنها شخصاً سکهٔ که بر روی آن تصویر قیصر که ادعای پسر خدا بودن و بسیار چیز‌های دیگر را می‌کرد نقش شده بود در جیب‌های خود داشتند. موجودیت این سکه در نزد شان اعتراف علنی آنها به توهین کردن به شریعتی بود که خود را محافظ آن می‌دانستند.

فرمان عیسی برای نشان دادن سکه مثل شمشیر دو دمه کار کرد و هم به سوال آنها جواب داد و هم خود آنها را به چالش بزرگ روبرو کرده به جای اصلی شان نشاند. متهم کنندگان نه تنها خود شان متهم شدند در ضمن مجبور به اعتراف به توهین کردن به شریعت نیز شدند. از یک طرف دادن سکهٔ توهین آمیز قیصر پس به قیصر یک موضوع گنگ است، اما بهتر که هرچه زود تر از شر آن قوم اسرائیل خلاص می‌شدند. انقلابیون در آن زمان دادن سکهٔ قیصر را پس به قیصر نادرست می‌دانستند، یعنی نباید به قیصر مالیه می‌دادند. عام مردم هم به این باور بودند که مردم خدا نباید زیر فرامین و قوانین خدا ناشناسان کوبیده شوند. ما و شما یک اصطلاح در مورد بخشش کسی را که دوست نداریم آن را قبلو کنیم و یا از آن استفاده کنیم می‌گویم «عطایش به لقایش» به او پس دادم و یا پس روان کدم. وقتیکه عیسی می‌فرماید که سکهٔ قیصر پس به قیصر ممکن است به این مفهوم نیز استفاده شده باشد.  در موضوع قسمت دوم فرمان، چیزیکه از خدا است به خدا داده شود، این فرمان یک چالش بزرگ به اورشلیم، معبد و رهبران و حکمروایان ریا کار آن زمان بود. چون این رهبران از پول که به خدا تعلق داشت خودشان استفاده می‌کردند. از این رو عیسی آنها را ملامت ساخته می‌فرماید که آنها رد پرستش کردن خدای حقیقی و زنده و نتوانسته اند که به شکلی زندگی کنند که برای مردم اطراف شان نمونه باشند. حتی خود معبد که لازم بود برای اسرائیل جایی باشد که بیایند و چیریکه از خدا است توسط دعا، پرستش ، پاکی و قربانی‌ها به او بدهند، به عوض معبد به غار «رهزنان» تبدیل شده بود. عیسی به این باور که لازم است این خرابی درست شود، وقتیکه این موضوع درست می‌شد بالاخره با گذشت زمان موضوع قیصر، داشتن سکهٔ او در نزد شان و یا پرداختن مالیه به او از بین می‌رفت. یعنی وقتیکه آنها پس به خدای حقیقی و زنده روی می‌آوردند، استعمار و حاکمیت قیصر روم نیز بر آنها از بین می‌رفت.

در زیر این جر و بحث یک موضوع تاریک قرار دارد. متهم کنندگان این بار ناکام شدند، اما عیسی این را می‌دانست و خوانندگان لوقا هم این را می‌دانند که آنها به زودی موفق می‌شدند. رهبران برجستهٔ یهودی نه تنها سکهٔ که بر آن نقش قیصر و کلمهٔ غلط که او پسر خدا است به قیصر تسلیم می‌کردند، بلکه انسانیکه او حقیقتاً نقش خدا را بر خود داشت و سزاوار آن نیز بود او را هم تلسیم می‌کردند. اما در این عمل خود آنها به شکل نا نوشته قربانی به خدا می‌دادند که بر آن محبت فداکارانه مهر شده بود. صلیب به ذات خود هم به مقصد قیصر و هم به مقصد خدا به کار رفت. به این ترتیب صلیب که اسلحهٔ دلخواه قیصر بود به وسیلهٔ انتخاب شدهٔ خدا برای نجات بکار رفت.

            بسیار مشکل است که ما این موضوع را از ارتباط «کلیسا و دولت» و یا «مسیحیت و سیاست» جدا سازیم. این موضوع در این جا بسیار مختصر بیان شده است. اما زود و یا دیر مسیحیان به این سوال‌ها روبرو شوند، بهتر است که در وقت روبرو شدن به این سوال‌ها الویت‌ها را بصورت درست در نظر داشته باشیم. آیا این موضوع برای امروز که چه چیز به خدا داده شود و چه چیز به امپراطور داشده شود چه معنی دارد؟


Book Table of Contents

 لوقا ۲۲: ۱ ـ۲۳ شام آخر

 فصل ۱

 لوقا ۱ : ۱-۴ - پیشگفتار

 لوقا ۱ : ۵-۲۵ - خبر تولد یحیی

 لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی

 لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم

 لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا

 فصل دوم

 لوقا ٢: ١ - ٢٠ - تولد عیسی

 لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه

 لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه

 فصل ۳

 لوقا ۳: ۱-۹ یحیی تعمید دهنده

 لوقا ۳: ۱۰-۲۰ - پیام یحیی

 لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی

 فصل ۴

 لوقا ٤: ١-١٣ - وسوسه شدن عیسی

 فصل ۵

 لوقا ٥: ١ ـ ١١ باز هم معجزه

 لوقا ٥: ١٢ ـ ١٦ شفای جزامی

 لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد

 لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه

 لوقا ٦

 لوقا ٦: ١ ـ ١١ روز سبت

 لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان

 لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان

 لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟

 فصل ۷

 لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور

 لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن

 لوقا ٧: ۱۸ ـ ۳۵ شخص موعود

 لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم

 فصل ۸

 لوقا ٨: ١ ـ ١٥ پاشیدن تخم.

 لوقا ٨: ١٦ ـ ٢٥ چراغ و طوفان

 لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه

 لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد

 فصل نهم

 لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر

 لوقا ۹: ۱۸ ـ ۲۷ مسیح خدا

 لوقا ۹: ۲۸ ـ ۴۵ شهادت از ابر

 لوقا ۹: ٤۶ ـ ۶۲ سفر

 فصل دهم

 لوقا ۱۰ : ۱ - ۱۶ هفتاد سفیر

 لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت

 لوقا ۱۰: ۲۵ ـ ۳۷ سامری نیکو

 لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲

 فصل یازدهم

 لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟

 لوقا ۱۱: ۱۴ ـ ۲۸رئیس شیاطین

 لوقا ۱۱: ۲۹ ـ۴۱ تقاضای معجزه

 لوقا ۱۱: ٤۲ ـ۵۴ شریعت پرستان

 فصل دوازدهم

 لوقا ۱۲: ۱ ـ ۱۲ ریا کاری

 لوقا ۱۲: ۱۳ ـ۳۴ توانگر نادان

 لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته

 لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان

 فصل سیزدهم

 لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر

 لوقا ۱۳: ۱۰ ـ۲۱ زن بیچاره

 لوقا ۱۳: ۲۲ ـ ۳۰ دروازهٔ تنگ

 لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم

 فصل چهادرهم

 لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده

 لوقا ۱۴: ۱ ـ ۱۱ فریسی

 لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا

 لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح

 فصل پانزدهم

 لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده

 لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان

 لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان

 فصل شانزدهم

 لوقا ۱۶: ۱ ـ ۹ناظر زرنگ

 لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب

 لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند

 فصل هفدهم

 لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت

 لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی

 لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا

 فصل هژدهم

 لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن

 لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت می‌دهد

 لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا

 فصل نزدهم

 لوقا ۱۹: ۱ ـ۱۰ زکی جزیه گیر

 لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول

 لوقا ۱۹: ۲۸ ـ ۴۰داخلهٔ شاهانه

 لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه

 فصل بیستم

 لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی

 لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان

 لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر

 لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز

 فصل بیست و یکم

 لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان

 لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم

 لوقا ۲۱: ۳۴ ـ ۳۸بیداری

 فصل بیست و دوم

 لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس

 لوقا ۲۲: ۱ ـ۲۳ شام آخر

 لوقا ۲۲: ۳۹ ـ ۵۳توقیف عیسی

 لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی

 فصل بیست و سوم

 لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس

 لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس

 لوقا ۲۳: ۲۷ ـ۴۳ مصلوب شدن

 لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی

 فصل بیست و چهارم

 لوقا ۲۴: ۱ ـ ۱۲ رستاخیز

 لوقا ۲۴: ۱۳ ـ ۲۷ در راه عموآس

 لوقا ۲۴: ۲۸ ـ ۳۵ظاهر شدن عیسی مسیح در عموآس

 لوقا ۲۴: ۳۶ ـ ۵۳ وعده‌ها و صعود عیسی