با وجودیکه در هیچ جای انجیل نوشته نشده است، با آن هم ما میدانیم که پیلاطوس یک والی غیر محبوب و ناخوش آیند یهودیه بود. تاریخ نویس یوسفس بعضی کارهای پیلاطوس را لست کرده است که باعث خرابی برای مردم محلی یهود و بر انگیختن خشم آنها شده است. بعضی کارهای او نشان میدهد که او خواسته است عمداً خشم آنها را تحریک کند. پیلاطوس به حساسیتهای مذهبی آنها دست درازی میکرد، یک بار او کوشش کرد که اصول و معیارهای روم را با نصب کردن سمبولهای بت پرستانه در اورشلیم پیاده کند. او همیشه در مورد عملی کردن قوانین و قرار دادهای روم با صدای بلند جار میزد. یکبار او از خزانهٔ خدا پول برداشت کرد و به آن پول حوض آب جوش ساخت و یاغیان در برابر حکومت را با انداختن در آن جزا میداد. این واقعات و واقعات مشابه آن در خارج از عهد جدید و یا انجیل به ثبت رسیده اند، که به ما کمک میکنند تا پیلاطوس را بهتر بشناسیم که او چه قسم یک شخصیت بود.
با در نظر داشت واقعاتی که پیشتر بیان شد، واقعهٔ دیگریکه در مورد زایرین جلیلی که برای گذراندن قربانیها به معبد رفته بودند نباید باعث تعجب ما گردد. در این واقعه از ترس اینکه آنها شورش نکنند، پیلاطوس قطعات عساکر خود را به داخل معبد فرستاد و آنها را در داخل معبد قتل عام کرد. در این قسمت انجیل لوقا به صورت ساده به واقعهٔ اشاره میکند که خون این جلیلیان با خونهای قربانیهای شان به هم آمیخته شد که تراژیدی غم انگیز انسانی را به تصویر میکشد. این واقعه مثل این است که قوای اشغال گر به یک کلیسا در روز عید تولد عیسی مسیح هجوم برده داخل شوند و پرستندگان را قتل عام کنند.
یک بار دیگر به ذهن خود فشار آورده به خاطر بیاورید که ما اکنون در کدام قسمت داستان لوقا قرار داریم. عیسی تصمیم گرفته بود که پیشاپیش کاروان زایرین جلیل داخل اورشلیم شود. اگر من امروز بخواهم به ولایتی سفر کنم که زیر اداره دشمن باشد و در عین زمان بشنوم که والی آن ولایت علاقهٔ خاصی برای کشتن کسانی دارد که به آن ولایت سفر میکنند، من حتماً به دفتر سیاحتی تیلفون کرده میگویم که تکت پراوز مرا به جای دیگری که برایم مصئون تر باشد تغیر دهد. پس طوری معلوم میشود که این مردم به عیسی معلومات دقیق در مورد خطری که به آن روبرو بودند داده اند. دو سوال در مورد اخبار تکاندهندهٔ آنها مطرح است. اول اینکه آیا عیسی واقعاً میخواست به سفر خود ادامه دهد؟ آیا از واقعهٔ که امکان داشت به آن روبرو گردد ترس نداشت؟ سوال دوم این است آیا پافشاری او به رفتن به اورشلیم ولو به هر قیمتی که تمام شود به چه معنی بود؟ آیا این آغاز یک ماجرای خراب بود؟ آیا جلیلیانی که در مورد آنها گفته شد که قبلاً سرزنش شدند علایمی بودند که عیسی با اخطارها از آمدن بحرانها و خرابیها بر مردمیکه پیام او را رد میکردند خبر داد؟
عیسی میخواست به سوال دوم جواب بدهد. (جواب سوال اول تا هنوز مشخص نیست و ما در قسمتهای اخیر این فصل یعنی از آیت ۳۱ تا ۳۵ جواب آن را دریافت خواهیم کرد. پیلاطوس میخواست که عیسی را در جلیل به قتل برساند، اما عیسی این موضوع را درک میکرد و او میخواست که به هر قیمتی که باشد به اورشلیم برود. اکنون هیچ جا برای عیسی مصئون نبود. عیسی میخواست به سوال دوم جواب بدهد.) بلی، پیلاطوس زایرین جلیلی را در اورشلیم به قتل رساند، اما آنها نسبت به زایرین دیگر جلیل گنهکار تر نبودند. عیسی به این طریق خواست به نقطهٔ مرکزی بار دیگر تاکید کند که اگر شما هم توبه نکنید شما نیز به سرنوشت آنها گرفتار شده نابود خواهید شد.
آیا به عین طریق؟ این نقطهٔ کلیدی است. عیسی در مورد این صحبت نمی کرد که بعد از مردن مردم بر سر آنها چه میآید. بسیار مردم وقتیکه این قسمت را میخوانند فکر میکنند که اخطار در مورد جزا بعد از مرگ در دوزخ است، اما این طرز فکر بصورت واضح غلط است. عیسی در این جا و جاهای مختلف دیگر تا وقت مصلوب شدنش به این تاکید میکند کسانیکه دعوت او را رد کرده راه خود را تغیر ندهند و به اغتشاش و بغاوت ملی گرایانه در مقابل استعمار گران روم ادامه دهند به نتایج رنج آور آن روبرو خواهند شد. کسانیکه شمشیر میکشند به شمشیر کشته خواهند شد.
این اخطارهای وحشتناک در مورد عواقب سیاسی و نظامی توجه او را به دعوتی که برای همه داشت کم نکرد، بلکه آن را توسط یک مثال طنز آمیز درخت انجیر در تاکستان واضح تر کرد. (مردم معمولاً در بین قطارهای تاکهای انگور یگان درخت انجیر را نیز کشت میکردند.) در زیر، ما داستان رابطهٔ مالک تاکستان و باغبان و ادامهٔ آن را ما میتوانیم ببینیم که با رسیدن عیسی به اورشلیم چه واقع خواهد شد.
از این داستان ما دو موضوع قناعت بخش را میتوانیم بیاموزیم و این دو موضوع نیز به یک نقطه به هم میرسند. عیسی میتواند خودش به حیث مالک تاکستان باشد. او به باغی که مالک آن است میآید و در آن نتیجهٔ خدمت خود را که ثمر توبه است جستجو میکند.(سه سال دوران خدمت عیسی است) او با وجودیکه در شهرها و قصبات مختلف خدمت فوق العاده را انجام میدهد، به غیر از چند نفر محدود پیروانش که نمونه میباشند، در دیگران نه توبه و نه هم ثمر توبه را میبیند. او تصمیم میگیرد که به اسرائیل در کل و اورشلیم، معبد و کاهنان برحال در قدرت به صورت خاص یک چانس دیگر را میدهد. اگر باز هم آنها رد کنند فیصله در مورد روبرو شدن آنها با عذاب مهر و موم گردیده دوسیه آنها بسته میشود.
و یا این هم این خدا بود که در طول سالها به اسرائیل آمد تا در آنها ثمر را ببیند. امکان دارد عیسی باغبان باشد، که در تلاش است تا با کار و زحمت خود درختان کهنه را با انداختن پارو میخواهد آنها را دوباره بارور و صحتمند بسازد تا پیش از آخرین فیصلهٔ مالک باعث توجه و رحم او به آنها گردد. اما هرچه باشد نتیجهٔ آخر یک چیز است. یعنی در غیر آن قطع کردن و دور انداختن آنها. تنظیم کردن موضوعات توسط لوقا از فصل دهم به بعد برای ما هیچ شکی باقی نمی گذارد که او این موضوعات را به چه شکل میدید. وقتیکه اورشلیم در سال ۷۰ میلادی سقوط کرد، نتیجهٔ مستقیم رد کردن راه صلحی بود که عیسی در جریان خدمت خود مردم را به آن دعوت میکرد.
این قسمت در بین دو تنش دست و پا میزند. آیا اگر اورشلیم توبه میکرد نجات مییافت؟ مثلیکه عیسی میگفت، اگر او به اورشلیم برود کشته خواهد شد، آیا ایمان به او و شهر اورشلیم با هم ارتباط داشتند؟ خدا خودش چطور؟ وقتیکه ما میتوانیم به این سوالها فکر کنیم، سوالهای دیگری نیز پیش روی ما قرار میگیرند. آیا خدا برای دنیا و جهان امروز چه چیز است و چه مقامی دارد؟ آیا خدا در زندگی خود ما چه چیز است و چه مقامی دارد؟ آیا ما برای پادشاهی خدا در حال ثمر آوردن هستیم؟
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی