از یک دوستم (دوست نویسندهٔ کتاب) که از حملهٔ پروفیسران سابقه دار فلسفه در پوهنتون است سوال کردم : «آیا اولین بار چه وقت فهمیدید که باید در آینده استاد پوهنتون شوید؟» او در جوابم گفت: «آه، جواب این سوال آسان است. وقتیکه من برای شنیدن اولین لیکچر به حیث محصل پوهنتون روی چوکی نشستم. در آن وقت فهمیدم این کاری است که من میخواهم و باید در تمام زندگی انجام دهم.»
این گفته شاید غیر معمول باشد، در حالیکه اکثر مردم بعد از تجسس و تفکر کردن زیاد یک مسلک و یا یک وظیفه را برای خود انتخاب کرده به آن بلی میگویند. اما این قصه یک جهت دیگر نیز دارد. آیا مردم چه وقت فهمیدند که او باید در پوهنتون پروفیسور فسلفه شود؟ اگر او بعد از شنیدن اولین لیکچر در روز اول پوهنتون نزد استاددان خود میرفت و به آنها میگفت: «استاد پوهنتون بودن کاری است که من میخواهم در تمام زندگی انجام دهم.» اگر او از آنها این تقاضا را میکرد، تقاضای او بی فایده بود و هیچ چیزی بدست آورده نمی توانست. پروفیسوران پوهنتون حتماً به او میگفتند: « تو اول باید یک هفته درس بخوانی و امتحان بدهی، بعد هفتهٔ دوم و سوم درس بخوانی و امتحان بدهی و به همین شکل ادامه بدهی. امکان دارد که بعد از چند هفته برایت بگویند که آفرین خوب پیش میروی. بعد از یک سال امکان دارد که در بین همصنفی هایت اول نمبر شوی. این هم آخر کار نیست باید چند سال به این شکل درسهای مظامین مختلف را بخوانی و امتحانات طولانی آنها را نوشته کنی و تقریری جواب بدهی، در سیمینارها و کارهای مختلف شرکت کنی. بعد از موفقانه سپری کردن همه ای چیزها ممکن است هیات علمی پوهنتون برایت بگویند که اکنون میتوانی برای استاد شدن در پوهنتون درخواست بدهی. صرف شاگرپان ممتاز میتوانند برای استاد شدن در پوهنتون درخواست بدهند.» واقعاً بین احساس کردن دعوت شدن به یک کار و یا وظیفه تا عملاً پیدا کردن لیاقت انجام دادن آن کار فاصله ای زیاد وجود دارد.
وقتیکه به عیسی دقت میکنیم، متوجه میشویم که ماموریت او حتی در تعمید گرفتن بطور چشمگیر مورد مخالفت مردم قرار گرفت. وقتیکه به نوشتهٔ لوقا دقت میکنیم میبینیم که لوقا برای ما بسیار پیش حتی در وقتی که عیسی ۱۲ ساله بود از دعوت شدن او به خدمت به ما گفت، آیا این دعوت به چه معنی بود؟
اما یک قسمت دعوت به این معنی بود که عیسی بدون اینکه واضحاً و علنی ادعا کند که او مسیحا است، در بین مردم از لحاظ شخصیت اجتماعی به یک شخصیت عجیب تبدیل میشد. شکل مسیحا بودن او با چیزیکه مردم فکر میکردند و انتظار آن را داشتند کاملاً فرق داشت. لوقا برای توضیح دادن این موضوع از مخالفت شدید مردم در ناصره قبلاً ذکر کرد که نزدیک بود به مرگ عیسی تمام شود. حتی یحیی تعمید دهنده هم حیران مانده بود که حقیقتاً چه چیز در جریان است.
عیسی را مردم به حیث یک نبی میشناختند، و وقتیکه به فکر یافتن مثال برای او میشدند از انبیای قدیم مثل الیاس شروع کرده به انبیایی جدید حتی یحیی تعمید دهنده رسیده از آنها نام میگرفتند. بعضی عیسی را به اساس ملاکی ۴: ۵ به حیث الیاس معرفی میکردند که دوباره برگشته است که میگوید:«پیش از فرارسیدن آن روز عظیم و هولناک که روز داوری خداوند است، من الیایی نبی را پیش شما میفرستم.» مردم در عیسی دقیقاً آن شخصیت و خصوصیت را میدیدند که کارهای عظیم خدا توسط او عملی خواهند شد.
اما عیسی بالا تر از این چیزها بود. او واقعاً نبی بود، اما نبی نبود که بعد ار انجام دادن کار در ملکوت خدا در آینده وقتیکه کارش تمام میشد بر طرف میشد، بلکه او هستهٔ مرکزی تمام فعالیتهای را تشکیل میداد که باعث میشد تا ملکوت خدا پیش روی چشم مردم جامهٔ عمل بپوشد. عیسی ضرورت داشت که به زودی و یا دیر تر این سولات را پیش روی شاگردان خود قرار میداد. با وجودیکه شاگردان بکار کرفتن همزمان قدرت، صلاحیت، دور اندیشی و عملی شدن وعدههای که در کتاب مقدس درمورد مسیحا شده بود نمی دیدند، اما باز هم خود را نسیت به مردم عام جدا ساخته در مورد عیسی فکر مختلف داشتند. میتوانیم به این دوازه نفر اشخاصی بگوییم که به عیسی نسبت به دیگران تمایل و دلچسپی عمیق داشتند. این موضوع بسیار مهم هم بود که این ۱۲ نفر به عیسی دلچسپی عمیق داشتند، اما این کار هرکس میتوانست انجام دهد و بعداً اشتباه هم بکند. باز هم مجهز ساختن آنها برای کاریکه عیسی انجام میداد که آنها نیز آن کار را انجام دهند چیزی جدا گانه بود. هویت خود آنها به هویت عیسی وابسته بود، یگانه جواب که آنها داده میتوانستند این بود: «مسیح خدا.» پاد شاه مسح شدهٔ خدا.
اگر ما تا اکنون داستان لوقا را درک کرده ایم، از یک طرف بوجود آمد مخالفت شدید از طرف فریسیان و از هیرود پادشاه در طرف دیگر، وقتیکه عیسی از آمدن روزهای تاریک، سخت و مشکلات در آینده ذکر کرد نباید نه تنها باعث تعجب ۱۲ شاگرد بلکه همه کسانی که از او پیروی میکردند شده باشد. دنیا از یک روی به دیگر روی میشد، کسانیکه در این ملکوت جدید خدا سهم میگرفتند و در کار آن شریک میشدند آنها نیز لازم بود برای از یک روی به دیگر روی شدند آماده باشند و چیزیکه در درون شد بیرون میشد. با وجودیکه بسیار معلمین، واعظان و مبشران تعلیم میدهند، عیسی با پیامی نیامده است که با پیروی کردن از او ما زندگی آسانی خواهیم داشت و با چیزهای روبرو خواهیم شد که دقیقاً ما میخواهیم و آنها را دوست داریم. در حقیقت برعکس آن را انتظار داشته یاشیم. اگر به فکر نگاه کردن جان تان باشید، آن را از دست خواهید داد. به خاطریکه «پسر انسان» را شرمنده نسازیم، باید او را قبول کنیم. به بیان دیگر باز گشت دوبارهٔ مسیحا و تقرر حاصل کردن او به حیث قاضی بر دنیای خدا، حیثیت موضوع مرکزی را در توقعات یهودیان از مسیحا تشکیل میداد. وقتیکه مسیحا به حیث قاضی برای قضاوت دنیا بر مسند قضاوت مینشست در آن وقت او صرف کسانی را میشناخت که در دنیا با وجود خطرناک بودن و یا شرمناک بودن از او پیروی کرده بودند.
حرکت سریع عیسی از این سوال که آیا او را چه فکر میکنند، به پیروی کردن از خودش تا سرحد مرگ، به روشنی نشان میدهد که ما نمی توانیم طرز تفکر را از عمل در ایمان مسیحی جدا بسازیم. عیسی قبلاً هم فرموده بود، وقتیکه از گفتههای من در عمل پیروی نمی کنید، صرف «خداوندا، خداوندا» نگوید. هویت عیسی و ماموریت او بسیار با هم چسپیده اند، اگر میخواهید برای او کاری انجام دهید یا از تمام این بسته(هویت+ماموریت) استفاده کنید و یا هیچ نکنید. در ملکوت خدا نیم بند بودن جای ندارد. وقتیکه ما در مورد این چالش فکر میکنیم، لازم است چیزهای را که لوقا در شروع این قسمت ذکرد و در شروع قسمت دیگر ذکر میکند به خاطر داشته باشیم. اینها انقلاب حقایق مهم برای آغاز ماموریت هستند، عیناً که عیسی برای آن دعا میکرد. هیچ وقت نیم بند نباشید.
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۹: ۱۸ ـ ۲۷ مسیح خدا
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی