چند وقت قبل با یکی از دوستانم (دوست نویسنده) ملاقات داشتم، او در مورد پسر نوجوانش برایم قصه کرد. او گفت تابستان گذشته پسرش دفعتاً بسیار شدید مریض شده بود. چند هفته او را پیش داکتران و متخصصان مختلف برده بودند، اما همه ای آنها حیران مانده بودند که تشخیص کنند آیا اصل علت مریضی او چیست؟ بالاخره او پسر خود را نزد یک متخصص با تجربه برده بود و او بود که به تمام حدث و گمانها نقطهٔ پایان گذاشت. متخصص برایش گفته بود: »پسرت را فوراً در شفاخانه بستر کن، فردا او را عملیات میکنیم.» او تشخیص داده بود که در مغز مریض تومور است و آن را با مهارت خاص بدون صدمه رساندن به مغز او عملیات کرده از سر او کشیده بودند. اگر آنها برای عملیات کردن یک روز دیگر انتظار میکشیدند شاید بسیار دیر میشد.
تقریباً عین چیز و یا مشابه آن در مورد داستان عیسی درفرستادن شاگردانش برای بار دوم واقع شد. این بارعیسی قاصدان را به جاهای فرستاد که میخواست به آن جاها سفر کند و هیچ عجلهٔ هم در کار نبود. اما او میدانست که این راه را بار دیگر هرگز طی نخواهد کرد، اگر مردم به دعوت او جواب مناسب نمی دادند، برای آنها بسیار دیر(ناوقت) میشد. اگر به گپهای عیسی توجه نمی کردند او آخرین قهرمان بود که پیش از خرابیهای بزرگ بر این قوم آمده بود. اگر او را رد میکردند چیزی باقی نمی ماند که برای آمدن آن امیدوار باشند. اگر دعوت او را به تعویق میانداختند امکان داشت که برای شان بسیار دیر شود.
صرف لوقا از فرستادن هفتاد نفر برای خدمت ذکر میکند و در آن دو چیز گنگ وجود دارد. اول بعضی نسخههای خطی به عوض ۷۰ آن را «۷۲» نفر ذکر میکنند، که در این مورد بحث زیاد وجود دارد که آیا کدام یک درست است. دوم، چرا این رقم (از طرف عیسی و یا لوقا) ۷۰ و یا ۷۲ انتخاب شده است؟ آیا انتخاب این رقم هدف سمبولیک دارد؟
جواب به هر دو سوال میتواند این باشد که لوقا یک بار دیگر کوشش کرده است که عیسی را در روشنی موسی معرفی کند. موسی هم یک بار هفتاد نفر بزرگان را برای قوم اسرائیل انتخاب کرد و آنها با روح خدا مجهز شدند تا در رهبری کردن قوم اسرائیل به او کمک کنند. (اعداد ۱۱: ۱۶ ، ۲۵) اما یک فرق در انتخاب هفتاد نفر بزرگان قوم توسط موسی و هفتاد نفریکه لوقا در ۹: ۴۹ – ۵۰ ذکر میکند وجود دارد. وقتیکه موسی هفتاد نفر را انتخاب کرد و روح خداوند را دریافت میکردند، دو نفر (الداد و میداد) آنها حضور نداشتند، اما روح خداوند بر آنها نیز قرار گرفت. ممکن است برای اخطار به دیگران باشد تا مغرور نشوند. (برای رشن بهتر موضوع خوب است که به اعداد فصل ۱۱ مراجعه شود. مترجم) نقطهٔ مهم این است که عیسی همکاران خود را فرستاد تا به او در خروج جدید کمک کنند.
اما در خروج اصل، اسرائیلیها بغاوت و شکایت کرده نمی خواستند به راهی که خداوند آنها را رهبری میکرد، بروند. این دلیل اصلی بود که موسی به کمک و همکاری زیاد تر ضرورت پیدا کرد. در کار عیسی نیز چنان بود. اگرچه همه نه بلکه اکثر کسانی که او را همراهی میکردند بصورت ساده نمی خواستند که ماموریت او را بفهمند. با وجود همه شفا دادنها و قوت تعلیمات او، در راهیکه عیسی میخواست مردم از او پیروی کنند و به راهیکه او میفهمید میتواند آنها را به خروج راستین خدا رهبری میکند، بصورت ساده راهی نبود که آنها میخواستند. این اختلاف بین طرز دید عیسی و مردم از موعظهٔ او در ناصره آغاز یافت و تا روزهای آخر در اورشلیم ادامه پیدا کرد.
در قلب دعوت عیسی، پیام صلح قرار داشت. قاصدان میگفتند: «سلام بر این خانه باد.» ببینید اگر در آن جاها اگر فرزند صلح موجود باشد. همراهان عیسی در بسیار مواقع صلح نمی خواستند، مثلاً صلح با دشمنان قدیمی سنتی شان سامریها(در مورد مثل معروف عیسی در مورد سامریها که در اخیر فصل میآید بعداً صحبت خواهیم کرد.)، یا صلح با رومیان که از آنها ترس و نفرت داشتند. یهودیان میخواستند که همه از خانههای شان برای جنگ بیرون شوند و با شکست دادن همه دشمنان عدالت خدا را برقرار سازند.
اما روئیای عیسی در مورد ملکوت خدا به جهت مخالف خواست یهودیان به پیش میرفت. تشویش عیسی این بود که با مفکورهٔ جنگیدن با بدی، توسط بدی، اولادهٔ اسرائیل میخواهند دوباره به دوران غلامی در مصر عقب بروند. جنبشهای دیگر این مفکوره را در عمل تجربه کردند و به نتایج فاجعه بار آن روبرو شدند. اما عیسی نظر مردم را صرف به خاطر ماجرا جویانه ( pragmatic ) بودن آن رد نمی کرد. بلکه نظر عیسی مستقیماً از علم و محبت خدای اسرائیل نشات میکرد که در فیض خود سخاوتمند، شگفت انگیز، قادر مطلق و با محبت شفا دهنده است. این خدای بود که قدرت زندگی بخش او از عیسی به جریان افتیده بود که شفا بدهد. این خدای بود که عیسی برای برقراری ملکوت او متعهد بود.
به این اساس بود که قاصدان او با اخطارهای کلام و دعوت حرکت کردند. رد کردن پیام قاصدان به معنی حرکت کردن در جهت مخالف خدا و دور شدن از او بود، که هلاکت و بربادی را به همراه داشت که خود شان باعث آن میشدند. هلاکت و بربادی آنها معمولاً با افتادن شان در دست قدرتهای خدا ناشناس صورت میگرفت. قضاوت خدا بر گروزین و بیتسیدا که در قسمتهای مرکزی جلیل قرار داشتند نازل میشد. حتی قضاوت خدا که بر شهرک خود عیسی یعنی کپرناحوم نازل میشد، شدید تر از نزول غضب خدا بر شهرهای قدیم در عهد عتیق بود. اما این بار بر این شهرها مثل قدیم از آسمان آتش نمی بارید. بلکه آنها مورد تهاجم رومیها قرار گرفته خراب میشدند. مجازات شدن سرکشان توسط رومیها، نتیجهٔ مستقیم روگردانی مردم خدا از راه صلح خدا بود.
از توضیحاتی که قبلاً صورت گرفت میدانیم که چرا عیسی در رساندن پیام سخت توسط ۷۰ نفر به مردم عجله داشت. این هفتاد نفر به مردم قبول کردن کدام دین جدید را پیشنهاد نمی کرد که با قبول کردن آن بر زندگی مادی و دنیایی اثر میکرد. بلکه آنها به مردم آخرین چانس را پیشنهاد میکردند که با قبول کردن راه صلح خدا، از افتیدن اسرائیل در گودل نیستی جلوگیری کنند. اگر آن را قبول میکردند ملکوت خدا، قواینین نجات بخش خدای قادر مطلق آنها را در بر گرفته، آنها به خلقت جدید تبدیل میشدند. عیسی برای روبرو شدن با نیرو شیطانی در راه اورشلیم بود. اکنون رد کردن او و یا حتی رد کردن قاصدان او، به معنی رد کردن خود خدا بود.
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۱۰ : ۱ - ۱۶ هفتاد سفیر
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی