بعضی اوقات درک کردن بهترین قصه بسیار مشکل میباشد. داستان «سامری نیکو» از طریق داستانهای عامیانه با بعضی تغیرات و خصوصاً معنی «سامری» به ادبیات انگلیسی عصری راه یافته و به ما رسیده است. اکنون یک موسسۀ شناخته شده بنام «سامری ها» نیز وجود دارد که هدف آنها کمک کردن به ضروتمند ترین انسانها است. اما در زمان عیسی مردم «سامری ها» را به این مفهوم نمی شناختند.
معمولاً از این ضرب المثل مردم به مفهومی استفاده میکنند که شما میبینید یک شخص در چاه افتیده است و شما دست او را گرفته برایش کمک میکنید. بعضی اوقات مردم به این هم فکر میکنند که، در زمان عیسی یهودیان و سامریها مثل زهر از یک دیگر نفرت میکردند که این درس دیگر اخلاقی این داستان در مورد خراب بودن تعصب قومی و عقیدوی بی معنی است. اما اگر ما میخواهیم و وقت آن را داریم که بدانیم مقصد عیسی از بیان این قصه و در مجموع صحبتش با معلم شریعت چه بود، ضرورت داریم که کمی به عمق این قصه داخل شویم.
خوشبختانه این کار آنقدر مشکل نیست. نفرت بین یهودیان و سامریها از صدهها پیش ادامه داشته و حتی اکنون نیز زبانههای آتش آن به حیث مشکل غم انگیز بین اسرایل و فلسطینیان شعله ور است. هر دو طرف ادعا میکنند که وارثین برحق وعدههای ابراهیم و موسی هستند و هردو طرف خود را مالک و صاحب مستحق این سرزمین میدانند. در این روزها تعداد کمی یهودیان از جلیل به اورشلیم از طریق راه مستقیم سفر میکنند، زیرا آنها نمی خواهند با عبور از ساحل غربی دریایی اردن خطر و جنجالها را به جان بخرند. عین مشکل در زمان عیسی نیز وجود داشت، در قرن اول میلادی زایرین رفتن به اورشلیم، حتی خود عیسی در وادی اردن پایین به طرف یریحو سفر میکردند، بعد از آن طرف غرب دور خورده به تپه اورشلیم بالا میرفتند. این راه تا حدی زیاد مصون بود.
با آن هم این راه کاملاً مصون نبود. راه بیابانی از یریحو تا اورشلیم دارای کج و پیچهای زیاد بود و امکان داشت که رهزنان از گوشههای تپهها و درهها پیدا شده حمله کنند. یک مسافری که تنها سفر میکرد، آسان ترین هدف برای رهزنان بود. وقتیکه او را نیم جان در راه رها کردند، کسانیکه از راه عبور میکردند نمی دانستند که او زنده است و یا مرده. دو نفر خادم رسمی معبد که در قصه از آنها ذکر شده است، آنها نباید با تماس کردن به جسد مرده خود را ناپاک میساختند. به این خاطر آنها برای حفظ کردن پاکی شان از اطاعت کردن قانون محبت خدا سر پیچی کرده کمی دور تر از طرف دیگر جاده عبور کردند.
سوال معلم شریعت و جواب عیسی تا حدی با هم سر نمی خورد که این یک نقطۀ مهم است. سوال معلم شریعت این بود که کی همسایۀ او به حساب میآید. خدا، خدای اسرایل است و همسایه هم صرف یهودیان هستند. از نظر عیسی (برای لوقا نیز که موضوع را برجسته ساخته است.) خدای اسرایل خدای فیض برای همۀ مردم دنیا است و در این صورت هر شخص ضرورت مند در دنیا همسایۀ ما است. وقتیکه عیسی در اخیر سوال میکند، نمی پرسد که همسایۀ شخص سامری کیست. به عوض او سوال میکند که همسایۀ شخص نیم جان یهودی کیست که در راه افتیده بود. طوری به نظر میرسد که در این سوال مستقیماً تعلیم اخلاقی نهفته است(برو مثل او رفتار کن) که ما آن را برای خود بسیار چالش بر انگیز فکر میکنیم در حالیکه، تاکید بر اصل اخلاقی موضوع با قصۀ لوقا کاملاً موافق است. منظور عیسی این است، آیا شما سامری منفور را به حیث همسایۀ خود پذیرفته اید؟ اگر نپذیرفته اید، لازم است به حال خود گذاشته شوید تا بمیرید.
حتی اگر این موضوع هم به قلب شنونده راه پیدا نکرده باشد، عیسی خودش در راه اورشلیم روان بود و بسیار مهم بود که این ضرب المثل در آغاز سفر گفته شود. آنها در مسیر راه با مردم مختلف مثل رومیها، سامریها و خدا ناشناسان روبرو میشدند که جنجال و مناقشه کردن با آنها نشان دادن روش خدای زنده و پر از فیض به آنها نبود. عیسی بصورت عاجل عملی شدن راه صلح را اراٸه میکند و صرف فرزندان صلح (١٠: ٦ ) میتوانند از قضاوت خود محور که عامل مناقشه با دیگران است دور شوند.
این برخورد بین دو طرز دید مختلف در مورد اسرایل به حیث قوم خدا است. پس چه چیز در درون بحث بین معلم شریعت و عیسی نهفته است. سوال معلم شریعت در مورد شرایط کلیدی برای داخل شدن به عصر جدیدی که میآمد یک سوال کاملاً قبول شدۀ معلمان شریعت بود، و آنها جوابهای قبول شده برای آن نیز داشتند. نتیجه گیری او نیز دقیقاً مثل نتیجه گیری عیسی بود که در مرقس ١٢: ٢٩ ـ ٣١ و متی ٢٢: ٣٧ ـ ٤٠ انجام داده بود. اما چیزیکه معلم شریعت در ذهن خود داشت تعریفی بود که از اسرایل در شریعت وجود داشت. او میخواست که عیسی را در نقطۀ قرار دهد تا چیزیکه برای یهودیان بدعت و یا کفر به حساب میآمد، از زبان برآید.
وقتیکه عیسی نتیجه گیری خود را بیان کرد معلم شریعت هدف عیسی را درک کرد و به ساده گی آن را قبول کرده خود را با آن عیار ساخت. درک کردن و قبول کردن هدف عیسی توسط آن شخص به معنی این نیست که او سوالها سخت در این مناظره عمومی نپرسیده است. سوال در مورد همسایه و به چالش کشیدن عیسی توسط معلم شریعت، به اساس نقشۀ وسیع خدا برای تمام دنیا طرح ریزی شده بود که نشان بدهد معلم شریعت حق دارد عیسی را به چالش بکشد. این کار در حقیقت جوابی را از عیسی برای توضیح دادن بهتر فیض وسیع خدا بیرون کشید. قصۀ را که عیسی بیان کرد روشن ساخت که این طرز دید (خدا، خدای همه. همسایه یعنی هر انسان ضرورت مند.) نه تنها بدعت و کفر نیست بلکه عملی شدن حقیقی فرمانی است که معلم شریعت نیز اعترف کرد که باید به آن احترام شده عملی کردد. (همسایۀ ات را مثل خودت دوست بدار.)
آیا اکنون سهم و نقش ما در مورد این موضوع چیست؟ آیا آشکار شدن مکاشفۀ فیض و محبت خدا را برای امنیت و پاکی خود با دور نگاه کردن خود از دیگران استفاده کنیم و یا از آن به حیث یک چالش برای پخش فیض محبت خدا به تمام دنیا استفاده کنیم؟ نه کلیسا و نه مسیحیان به ما اجازه میدهند که با تفسیر سطحی این موضوع، نظاره گر تقریباً اکثر مردمانی این دنیا باشیم که در راه، نیم جان افتیده اند. مثلیکه عیسی این ضرب المثل فوق العاده را در آن زمان به شنوندگان خود بیان کرد، معلمان و مدافین امروزی انجیل نیز لازم است که راههای جدید و قصههای جدید را برای بیان محبت خدا که امروز به ما مینماید، بیان کنند.
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۲۵ ـ ۳۷ سامری نیکو
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی