یک عسکر که وظیفهٔ محافظت مردم یک ده دور افتاده را در برابر حملهٔ تروریستان به دوش داشت، به آهستگی در جنگل به پیش میرفت. برداشتن هر قدم برایش خطر مرگ را به همراه داشت. در این وقت دفعتاً از طریق مخابره از طرف قوماندانش قومانده ای دریافت کرد. قوماندانش دیده بود که دشمن در کجا مخفی شده است و چه قسم با او بجنگد. عسکر باید فوراً قوماندهٔ که به او شده بود آن را اطاعت میکرد. او اختیار این را نداشت که این قومانده را اگر دلش خواست اطاعت کند و یا نکند. امری که به او شده بود خلاف توقعش بود، اما او به این قسم تربیه شده بود که بدون قید و شرط باید هر امری که به او میشود آن را بدون فکر کردن عملی کند.
داشتن این قسم صلاحیتهای واضح و به شکل اتومات اطاعت کردن آن، در بعضی وظایف خطرناک، حیاتی هستند. صلاحیتها در این قسم وظایف تقریباً مثل ماشین کار میکنند. وقتیکه یک امر از بالا صادر میشود تمام مقامات پایین چیزیکه به آنها گفته شده است آن را باید نقطه به نقطه انجام میدهند. برعلاوه امری که دریافت کرده اند عین چیز را به زیر دستان شان نیز انتقال دهند که آنها نیز آن را انجام دهند.
اکثر ما و شما در موجودیت این قسم مقررات واضح و سخت زندگی نمی کنیم. البته در اطراف ما مردامانی هم وجود دارند که به آنها احترام داریم و از اوامر آنها اطاعت میکنیم. مثلا در محل کار ما اشخاصی وجود دارند که تصامیم آنها را قبول میکنیم و مطابق به هدایات شان کار میکنیم و آن را عملی میسازیم. اما وقتیکه به هدایات و رهنمایی خدا در زندگی ما میرسیم چون تاحدی خوب روشن نیستند و مثل امر قوماندانان و یا آمرین که به آن آشنایی داریم زیاد مستقیم هم نیستند دچار اشتباه میشویم.
البته این حقیقت است که خدا حاکمیت مطلق خود را بر دنیا با محبت و صبر به پیش میبرد و تصویر قوماندان در میدان جنگ و عملی شدن بدون قید و شرط امر و نهی او یک تصویر خوب و مناسب نیست. اما وقتیکه به عملی شدن صلاحیت خدا در عیسی مسیح دقت میکنیم میبینیم که کمتر از عملی شدن مطلق صلاحیت یک قوماندان هم نیست. با دقت کردن به این قسمت نوشته ای لوقا ما در مورد عملی شدن صلاحیت عیسی نه تنها یگان وقت اشتباه میکنیم بلکه کم ایمان نیز میشویم.
مقصد اصلی داستان لوقا صرف شفا یافتن خادم صاحب منصب نیست، البته شفای او مهم هم است، چون بدون آن داستان نمی توانست تشکیل شود. این داستان برای موضوعاتی که لوقا میخواهد آنرا برجسته بسازد یک اساس را تشکیل میدهد. به ایمان صاحب منصب دقت کنید. او یک صاحب با رتبه متوسط بود که در کپرناحوم وظیفه انجام میداد. او همیشه از مقامات بالا شاید از قیصریه که پنجاه میل(۸۰کیلومتر) دور بود اوامر دریافت میکرد. او عساکر در زیر دست خود نیز داشت که در مقابل او مسئول بودند و اوامر بالا را توسط آنها در محل تطبیق میکرد و یا شاید هم وظایف صلح بانی را نیز بعهده داشتند.
اکثراً صاحب منصبانیکه در این قسمت موقعیت قرار داشته باشند با شندگان محلی را به حیث مردمی پایانتر از خود دانسته آنها را مایوس و نا امید میسازند، اما این صاحب منصب این کار را نمی کرد. او مردم یهود را دوست داشت و به آنها احترام قایل بود و حتی به آنها برای ساختن کنیسه محلی پول هم داده بود. لوقا این صاحب منصب را با صاحب منصب دیگری که در اعمال فصل ۱۰ از آن ذکر کرده است به حیث غیر یهودیان فروتن معرفی میکند. آنها از بیرون به اسرائیل و خدای اسرائیل میبینند و چیزی را که میبینند به آن علاقمند میشوند و قلب خود را برای درک حقیقت جدید در راه زندگی قدیمی که برایشان عجیب معلوم میشود باز میکنند. متی (متی ۸: ۵ - ۱۳) خلاصه این داستان را ذکر کرده و از جزئیاتی در مورد فروتنی و فرستادن دو گروه قاصدان به عیسی که لوقا آن را ذکر کرده است صرفنظر نموده است.
عیسی از رسیدن گروه دوم قاصدان در حیرت میشود و ما به خاطر در حیرت شدن عیسی در حیرت میشویم. معمولا در انجیل میخوانیم وقتی که عیسی چیزی میفرماید و یا عملی انجام میدهد مردم در حیرت میشوند اما این یگانه جایی است که عیسی خودش متعجب میشود. دلیل آن کیفیت خالص ایمان یک شخص است. این قسم ایمان یک ایمان نیم خام(شیرگرم) و یا شناخت کورکورانه از خدا نیست. این یک ایمان ساده و صاف به امر عیسی است. یعنی چیزیکه عیسی امر کند که انجام شود، انجام میشود. او به عیسی مثل یک صاحب منصب نظامی که بر مریضی و صحتمندی امرش با صلاحیت عملی میشود احترام دارد. وقتیکه عیسی بفرماید که یک شخص جور شود او جور میشود. آیا چه چیز میتواند نسبت به این، ساده و عام فهم باشد؟
ما چیزی نمی دانیم که آیا او از کجا این قسم ایمان را بدست آورد. اگر او مدت زیاد تر در کپرناحوم زندگی کرده باشد او حتماً شنیده است و یا هم ممکن است خودش دیده است که عیسی به چه ترتیب مریضان را شفا داده است. او تشخیص کرده است که قدرتی در عیسی کار میکند که توسط آن او این کارها را انجام میدهد. مثل این صاحب بعداً (۲۳: ۴۷) یک منصب دیگر با دیدن به عیسی، نسبت به شاگردان خود عیسی خطر زیاد تر را قبول کرده اقرار میکند که خدا در عیسی کار میکند.
اکنون این داستان راه عملی درک آغاز موعظهٔ که در فصل گذشته بیان شد باز میسازد. ضرورت نبود که رهبران و معلمین یهود هم خود شان و هم قوم خود را از نزدیک شدن به غیر یهودیان مثل این صاحب منصب محافظت کرده دوری میکردند. لازم نبود که آنها دایره تقدس را که بدور خود کشیده بودند آنرا روز به روز سخت تر و تنگ تر میساختند. این صاحب منصب غیر یهود، با وجود نداشتن هیچ سوابق ایمانی مناسب باز هم توانسته بود که جوهر ایمان خالص یهودی را درک کند. یعنی ایمان به خدای حقیقی که خدای اسرائیل، خدای قادر مطلق و خدای آسمان و زمین است. او این ایمان را به شکل نو و جذاب آن درک کرد که این خدای حقیقی شخصاً در وجود عیسی ناصری به ظهور رسیده است. لوقا این شخص غیر یهودی را به حیث نمونه برای کسانیکه از بیرون با ایمان آمده داخل مردم قدیمی خدا میشوند پیش کش میکند. تا آنها با هم بتوانند برکات شفا و نجات را بین خود شریک بسازند.
برعکس در خواست این صاحب منصب(فقط فرمان بده و غلام من خوب خواهد شد.) ما اکثراً دعا میکنیم، خداوندا « شاید هم نه به صدای بلند بلکه در دل خود و یا در فکر خود.) نمی دانم اما باز هم فکر میکنم که ترا دوست دارم. یک چیزی از تو تقاضا دارم نمی دانم که آن را برایم انجام میدهی و یا نمی دهی.. . . . شاید برایت بسیار مشکل باشد که آن را انجام دهی و یا شاید هم ناممکن باشد. باز هم از تو تقاضا میکنم که اگر میتوانی برایم کمک کن و تقاضایم را بر آورده بساز. ما به شکل معما به اگر و مگر به راه خود روان شده دعا میکنیم. ما دقیقا نمی دانیم که چیزی را تقاضا کردیم و یا نکردیم. البته بعضی اوقات ما چیزی را تقاضا میکنیم که جواب نه خیر دریافت میکنیم. خدا این حق را برای خود حفظ کرده است که جواب نه را نیز به ما بدهد. اما این قصه به ما تعلیم میدهد که در وقت خواستن چیزی از خدا، نباید دودله باشیم. آیا باور دارید که عیسی خداوند دنیا است و یا نیست؟
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی