چند سال قبل یکی از همکارانم(نویسنده) در دانشگاه آکسفورد انگلستان در مجلهٔ دانشگاه چندین مقاله نوشت. او در مقالههای خود تغیراتی زیادی را زیر بحث قرار داده بود که باید دانشگاه مطابق به تغیراتی که او پیش نهاد کرده بود پیش برده میشد. او اخطار داده بود که اگر تغیرات بوجود نیایند پوهنتون با چه مشکلات روبرو خواهد شد. اما ادارهٔ پوهنتون و بسیاری دیگر این اخطارهای او را با بی تفاوتی نادیده و ناشنیده گرفتند. چند سال بعد وقتی که او به گذشتهها دید، متوجه شد اخطارهای او به حقیقت پیوسته بودند. او در این مورد به من گفت:«اگر من کدام روزی زندگی نامهٔ خود را نوشته کنم، عنوان آن را «من به شما گفته بودم» انتخاب میکنم.
بعضی اوقات وقتیکه چیزی به مردم گفته میشود آن موضوع برای آنها ناممکن به نظر میرسد. خصوصاً در جامعهٔ که غرور حکمروایی میکند و هر چیز به اساس غرور در ترازوی دلیل و منطق سنجیده میشود قبول کردن گپی که حتی اگر واقعی هم باشد آنرا برای مردم مردم ناممکن ساخته است. برعلاوه مفکورهها و نظرات جدید هم آنقدر زیاد شده است که شکل فیشن را به خود گرفته است که هر روز به اشکال مختلف صرف لباس عوض میکنند. چون به این نظرات آنقدر رنگ و روغن میزنند که عجیب و غریب به نظر میرسند، اگر آنها حقیقی هم باشند مردم به آنها اعتبار نمی کنند و از قبول کردن آن صرفنظر میکنند. وقتیکه یک موضوع به تکرار بیان میشود قبول کردن آن هم مشکل پیدا میکند، ما فکر میکنیم که در پشت سر این پافشاری و تکرار کردن حتماً کدام نیرنگ وجود دارد و ما با آن با بی تفاوتی برخورد میکنیم و آن را ناشنیده میگیریم. .وقتیکه این قسم حرفها را میشنویم با وجودیکه سر خود را به علامت شور میدهیم و به زبان بلی میگویم، اما در حقیقت بدون اینکه امواج آنها به پردههای گوش ما تماس کنند از روی گوش ما عبور میکنند.
عیسی از فصل ۹: ۲۲ به بعد در مورد رستاخیز خود از مرگ در مواقع و جاهای مختلف صحبت کرد. دو قصهٔ بسیار بزرگ او با موضوع زنده شدن بعد از مرگ پایان مییابند(۱۵: ۲۴، ۳۲ همچنان ۱۶: ۳۱ ). اما متاسفانه هیچ کس حرفهای او را نشنید که او چه گفت. شنوندگان عیسی گیچ بودند و میگفتند، «رستاخیز» در کدام دنیا، آیا خدا همه کسانی را که در رستگاری مرده اند از ابراهیم، اسحاق، تا کسانیکه بعداً به شهادت رسیده اند در اخیر دنیا آنها را جسماً دوباره زنده خواهد کرد. البته مردم در مورد بازگشت از مرگ انبیایی مثل الیاس و یوحنای تعمید دهند نیز صحبت میکردند. ممکن است که آنها فکر میکردند که این انبیا در جسم و روح اصلی خود بازگشت میکنند و مثل گذشته به نبوت خود ادامه میدهند. آنها میگفتند اما خود «رستاخیز» یک واقعهٔ بسیار بزرگ خواهد بود. آنها فکر میکردند رستاخیز بعد از آخرین درد و رنج کشیدن اسرائیل، صورت خواهد گرفت و به همه مردم خدا، روح جدید و جسم جدید داده میشد.
شاگردان عیسی هم در اولین صبح رستاخیز او حیرت زده و متعجب شدند، چون ما اکنون این واقعات را میخوانیم تعجب نمی کنیم. این صرف کمبود ایمان نبود که مانع درک کردن آنها میشد با وجودیکه عیسی در جلیل در مورد زنده شدن دوبارهٔ خود به آنها گفته بود. چون هیچ کس حتی فکر آن را هم نمی کرد و آن را در خواب هم ندیده بودند که یک شخص مشخص کشته شود و بعداً دوباره در یک جسم جدید و زنده از آن طرف قبر برخاسته زنده شود. این چیزی بود که در تمام دنیا هرگز صورت نگرفته بود.
زنانیکه صبح روز یک شنبه به سر قبر رفتند آنها هم این چیز را گمان نمی کردند. آنها به این فکر به سر قبر نرفتند که با خود فکر کرده باشند، خوب ما مساله جات را برای احتیاط با خود میبریم چون او مرده است، اما امیدوار هستیم که او از مرگ زنده شده باشد. آنها به اندازهٔ کافی میفامیدند که شخص مرده، مرده باقی میماند. یازده رسول(بدون یهودا) هم این چیز را توقع نداشتند. لوقا این قصه را که به نسلهای بعدی انتقال میدهد نمی گوید، وقتیکه زنان از قبر برگشتند و چشم دید خود را به یازده رسول بیان کردند لازم بود آنها فوراً آن را باور میکردند، تا به این ترتیب کلیسای جوان در راه خدا زود تر رشد میکرد. چون رسولان روایت زنان را یک خیال پردازی محض فکر کردند. ممکن است رسولان فکر کرده باشند که این چند زن که کم خوابی و غم و غصه آنها را دیوانه ساخته است از آنها نباید توقع داشت که گپهای آنها را باور کرد.
هیچ کدام اناجیل دیگر به اندازهٔ لوقا حقیقت رستاخیز عیسی را به تفصیل بیان نکرده است. تمام این فصل یک نمونهٔ بزرگ دیگر از به تصویر کشیهای لوقا است که آنها را با صحنههای طولانی وسطی انجیل لوقا ارتباط داده است. (در راه عموآس ۲۴: ۱۳ ـ ۳۵) اما در اطراف آن قصههای زنان و یازده شاگرد گذاشته شده است. این آیات سولاتی را در مورد واقعاتی ایجاد میکند که به ندرت واقع میشوند. آیا این واقعات چه هستند؟ صرف قصهٔ وسطی انجیل لوقا میتوانند قدم به قدم به این سولات به ما جواب بدهند. چون لوقا تشویش داشت ما چیزهای را که ما میشنویم خوب درک نکنیم و لازم بود که آنها را به خوبی درک کنیم. صرف در این صورت است که ما به حیث خوانندهٔ داستان میتوانیم که عیسی برخاسته از مرگ را روبرو ملاقات کنیم و او را بشناسیم که او کی است.
وقتیکه به این موضوعات دقت میکنیم صبح اولین عید قیام یک صبح حیرت انگیز، قابل تعجب، ترس آور و گیچ کننده بود. این کاملاً درست است که عیسی گفته بود به این قسم یک چیز واقع خواهد شد و چیزیکه او گفته بود حقیقتاً واقع شد. اما تا هنوز ما دقیقاً نمی دانیم که این کار و یا این عملیه چطور صورت گرفت و آنها به چه معنی هستند و بعداً چه واقع خواهد شد. با تاسف باید گفت چیزیکه اکنون در وقت تجلیل عید پاک در جریان میباشد آن چیزیکه در رستاخیز عیسی رخ داده است دیده نمی شود. رستاخیز همیشه قابل حیرت بوده است، حتی وقتیکه ما اکنون بدور هم جمع شده آن را تجلیل میکنیم. خدا میتواند کارهای فوق العاده را در زندگی بوجود بیاورد که ما هرگز آن نه تنها تصور نکرده ایم بلکه در خواب هم ندیده ایم.
در این شک وجود ندارد که رستاخیز خود ما که دقیقتاً مثل رستاخیز عیسی نخواهد بود و به شکل خودش انجام خواهد یافت برای ما زیادتر قابل تعجب و حیرت خواهد بود. انجیل از شروع برای ما خبر خوش بود، چون جرات کرد چیزهای را به ما بیان کند که ما آن را گمان نمی کردیم، باور نمی کردیم و حتی درک نمی کردیم. آیا ما توقع داریم که انجیل چیزیهای عجیب را برای ما آشکار کند که ما بعضی اوقات برای خود تصور کرده ایم؟
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی
لوقا ۲۴: ۱ ـ ۱۲ رستاخیز