اگر ادعا میشود که قصهٔ پسر گمشده از بهترین قصههای عیسی است که تا حال گفته شده است، قصه دو شخص در راه عموآس نیز میتواند که به همین اندازه بهترین تصویر کشیهای باشد که لوقا تا اکنون ترسیم کرده است. واقعاً شرم آور است مثلیکه ما این کار کرده ایم آن را به دو قسمت پارچه کنیم (این قصه تا آیت ۳۵ ادامه پیدا میکند.). اما فکر میکنم این قصه که از موضوعات بسیار مهم غنی است هنوز خرابتر خواهد بود که ما آن را در یک قسمت و در یک تبصره کوتاه خلاصه کنیم.
اگر ما آن را به حیث یک نمایشنامه در نظر بگیریم، همه چیز یک نمایشنامه را در خود دارد. غم، به تعلیق در آوردن، معما بودن، آهسته آهسته دمیدن روشنی صبح (سپیده دم) و در قسمت نیمهٔ بعدی، کارهای غیر قابل توقع، شناخت شگفت انگیز، تعجب حیرت انگیز، تحرک و فعالیت سریع در بین شاگردان. هر دو قسمت این قصه بسیار فوق العاده، یگانه و قصهٔ است که واقعاً جادو میکند. برعلاوه این قصه یک نمونه نیز است.(یقیناً که لوقا این را میدانست) البته نمونه برای اینکه ما که میگوییم مسیحی هستیم منظور ما از مسیحی بودن در مجموع چیست. قصهٔ راه عموآس نه تنها به ما در مورد این سوالات جواب میدهد بلکه از همان رستاخیز اول در طول زمانهها تا امروز به کسانیکه به این قسم سوالات روبر شده اند جواب داده است. زندگی پیروی کردن عیسی با نا امیدی غم انگیزی همراه است که در نتیجه به آهستگی شکست خوردن انسان امید او را از بین میبرد. با دو دله شدن به کسیکه ما به او اعتماد کردیم همراه است که آیا او واقعاً به ما کمک خواهد کرد و یا نخواهد کرد. با تلاش و جستجوی ما در کتاب مقدس همراه است که به سوالات خود جواب پیدا کنیم. وقتیکه ما برای بار در عقب عیسی قدم گذاشتیم اکثر این چیزها برای ما غیر قابل پیش بینی بودند. دقت کردن به واقعاتی که در قصهٔ راه عموآس رخ داده اند میتواند بسیار رازهای قفل شده را برای ما باز کند و ما را قادر بسازد تا حقیقت را درک کنیم. دفعتاً ظاهر شدن و شناسدن خود به ما به حیث نان پارچه شده که از آن بخوریم و ذهن پر از سوال ما را سیر کند. برعلاوه ظاهر شدن به ما اخطار گونه نیز است که ما چرا فرمودههای او را و گپهای کتاب مقدس را درک نکردیم. راه عموآس تجربهٔ پیروان بیشمار عیسی را در طول زمانههای که به آن روبرو شده اند به تصویر میکشد. راه عموآس مسیحیت را در کل به ما توضیح میدهد که حقیقتاً چه است. راه عموآس به ما فهمی میبخشد که چه خرابیهای در دنیا، کلیسا و حتی خود ما وجود دارد و ما را با این خرابیها روبرو میسازد تا در مقابل آنها ایستاده شویم. از این قصه خصوصاً برای تعلیم به کسیکه خود را در مشکلات تصور میکند کار گرفته میشود. شما میتوانید در راه عموآس با کلیوپاس و همراهش همسفر شوید و با آنها یک جا مشکلات و سوالات تان را با شخص ناشناس شریک سازید. شما هم میتوانید جرئت کنید و مشکلات تان را هرچه است با دعا با شخصی ناشناسی که همسفر و شریک راه تان میشود شریک سازید و به دقت به گپای او گوش بگیرید. وقتیکه با او یک جا پهلو به پهلو راه میروید یاد بگیرید که آواز او را بشنوید، توضیحات او را درک کنید، رهبری کردن او را برای پیش رفتن بپذیرید و اخطار هایکه به قلب تان با ارتباط دادن موضوعات جاری در زندگی روزمرهٔ تان به کلام خدا که به شما میدهد آنها را جدی بگیرید. یاد بگیرید که در درون این داستان زندگی کنید. در این صورت شما خواهید فهمید که این مسیر به ابدیت میانجامد.
کلوپاس و همراهش امکان دارد که خانم و شوهر بوده باشند، مثل کلوپاس و مریم در یوحنا (۱۹: ۲۵). از امکان دور نیست که او همان کلوپاس باشد. اگرچه ما در این مورد صد در صد متیقن نیستیم، اما باز هم بسیار زوجها این قصه را برای خود بسیار دلپذیر یافته اند و به این طریق مشکلات خود را، زندگی خود را و سوالات خود را در حضور عیسی آورده با او شریک ساخته اند.
بدون اینکه ما به عمق مفهوم این قصه دقت کنیم، حتی معنی صطحی آن نیز به اندازهٔ کافی قوی و با قدرت است. امکان دارد وقتیکه شخص ناشناس با کلوپاس بار اول در راه ملاقات کرد او فکر کرده باشد که او کدام جاسوس است. آن دو باز هم تا حدی از جرات و شجاعت کار گرفتند که خود را به حیث پیروان عیسی به او معرفی کنند. به هر صورت، آنها باز هم به ساده گی قصهٔ تکاندهندهٔ خود را به او بیان میکنند. آنها به عیسی به حیث یک پیغمبر و حتی بالاتر از پیغمبر احترام داشتند. مثلیکه میگویند، قدرت خدا در وقت معجزات و تعلیم با او میبود و ما هیچ شکی نداریم که این شخص انتخاب شدهٔ خدا بود. او شخصی بود که اسرائیل را نجات میداد. این سخنان آنها بصورت واضح نشان میدهد که مقصد آنها از خروج جدید بود. (لوقا در این مورد به تکرار گفته است.) عیناً مثلیکه خدا در عید پیسه اول اسرائیل را از غلامی در مصر نجات داد، در این عید پیسه نیز خدا نجات آنها را (به خون عیسی) خواهید خرید. آنها به این باور بودند که خدا برای یک بار و برای همیشه آنها از غلامی خدا ناشناسان نجات خواهد داد، تا بتوانند به آزادی و قدوسیت خدا را پرستش و عبادت کنند.
از این رو مصلوب شدن عیسی واقعاً تعین کننده بود. مصلوب شدن به این معنی نبود که عیسی امیدهای آنها را با خود به صلیب برد و او مرد و همه چیز به پایان رسید. این تعین کننده تر از آن بود. اگر عیسی شخصی بود که اسرائیل را نجات میداد، للازم بود او قدرتهای خدا ناشناس را شکست میداد، نه اینکه به دست آنها کشته میشد. این جملهٔ گنگ کلوپاس که به کمی صبر ضرورت داشت به بیانیهٔ دلپذیری برای همهٔ مسیحیان اولی تبدیل میگردید که گفت: » .. . . او را به صلیب میخکوب کردند، امید ما این بود که او آن کسی باشد که میبایست اسرائیل را رهایی دهد.» آنها او را مصلوب کردند، وقتیکه او را مصلوب کردند او چطور میتوانست که اسرائیل را نجات دهد. از این خاطر است که این مصلوب شدن یک مصلوب شدن عادی نبود بلکه فرق داشت. این فرق رستاخیز بعد از مصلوب شدن عیسی بود.
پیش از اینکه آنها شروع به درک کردن حقیقت مصلوب شدن عیسی میکردند، لازم بود برای پذیرفتن آن آماده میشدند. آن دو و همه مردم اسرائیل کلام خدا را مثلیکه از طرف دیگر دوربین به آن نگاه کنند آن را میخواندند. (وقتیکه از طرف دیگر به چیزی نگاه کنید بسیار کوچک معلوم میشوند. در حالیکه دوربین برای این است که چیزی کوچک بزرگ و واضح دیده شود.) آنها قصهٔ طولانی نجات را در کتاب مقدس میخواندند که خدا چطور با رنج و زحمت اسرائیل را بلاخره نجات خواهد داد، خصوصاً این قسمت را که این رنج و درد را مسیحا به حیث نمایندهٔ اسرائیل بدوش خود خواهد گرفت. وقتیکه لوقا میگوید که عیسی موضوعاتی را که در مورد خودش در کتاب مقدس بود به آنها تفسیر کرد، منظور این نیست که او چندین آیت و قسمتهای کتاب مقدس را جمع بندی کرده به آنها بیان کرد. منظور او این است که کتاب مقدس را از پیدایش تا تواریخ(آخرین کتاب مقدس عبری کتاب تواریخ بود، کتابهای انبیا قبل از آن قرار داشتند.) به آنها توضیح داد که نجات صرف با بدوش کشیدن رنج و درد اسرائیل توسط تدهین شدهٔ خدا و کشته شدن او در زیر سنیگینی این بار و با دوباره زنده شدن او از مرگ به حیث قوم جدید خدا بدست میآید. این چیزی بود که واقع میشد، مثلیکه در عیسی جامهٔ عمل پوشیده بوقوع پیوست.
این موضوع به این ساده گی نیست که آنها نتوانستند او را بشناسند. این جهت بسیار عجیب داستان رستاخیز هم در متی( ۲۸: ۱۷ )در یوحنا (۲۰: ۱۴ ، ۲۱: ۴ ، ۱۲ ) و هم در این جا در لوقا است. رستاخیزی به این شکل در امید یهودیان به رستاخیز وجود نداشت که این قسم رستاخیز هم واقع خواهد شد. رستاخیز عیسی نشان میدهد او که جسماً از مرگ قیام کرد جسمش کاملاً متحول شده بود. او با وجودیکه عیناً مثل گذشته بود، اما فرق داشت. این راز را ما تا وقتی درک نخواهیم کرد و مثل یک راز در نزد ما باقی خواهد ماند تا ما خود ما شخصاً زندگی برخاسته از مرگ را با او تجربه نکنیم. اما حقیقت نشناختن عیسی توسط آنها با درک نکدن حقیقتی داستان خدا برای نجات انسان که رخ داده بود یک جا پیش میرفت. امکان دارد که لوقا میخواهد ما را بفهماند ما فقط وقتی عیسی را میتوانیم بشناسیم که او را در تمام طول داستان خدا برای دنیا و اسرائیل بشناسیم و درک کنیم.
برای دست یافتن به این حقیقت لازم است که ما کلام خدا را خوب بخوانیم و از آن بیاموزیم. در این راه ما به کمک معلم خود، خود خداوند برخاسته از مرگ ضرورت داریم. کمک خواستن از معلم حقیقی برای تشویق و تقویهٔ ما برای دعا کردن ما و برای حس کردن حضور و رهبری او در دعا و خواندن کلام خدا به شکل شخصی و یا به شکل خانم و شوهر و یا در جمع تعداد دیگر بسیار ضروری است. لازم است که در وقت خواندن سرسری و پر از نواقص و خطاهای ما ار کلام خدا، برای شنیدن تفسیرهای تازه از طرف خداوند نیز اماده باشیم. وقتیکه خداوند ما در پهلوی ما قرار داشته باشد در این صورت است که قلب ما طپد(آیت ۳۲) و او ما را به طرفی رهنمایی میکند که بتوانیم او را روبرو ببینیم.
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی
لوقا ۲۴: ۱۳ ـ ۲۷ در راه عموآس