تفسیر:
در دنیای امروزی بسیار مردم حتی تصور هم کرده نمی توانند که زندگی بدون تلویزیون و انترنیت چه قسم خواهد بود. ما یگان وقت به خود میگوییم اگر در این قسم حالت قرار بگیریم چه خواهیم کرد. بعضی مردم با غرق شدن در این فکرها بی اندازه پریشان میشوند و به جهانگردانی میمانند که دفعتاً رهنمای سفرش را از دست میدهند و خود را گُم کرده راه گم میشوند. اگر شما رادیو، تلویزیون، انترنیت، اخبار و چیزهای دیگرخبری را یک طرف بگذارید، آیا در تمام طول روز در مورد چه چیز فکر خواهید کرد؟
حتا تا این اواخر بسیار مردم در تمام دنیا در این وضع به سر میبردند. در دوران عیسی مسیح هم هرکس در این حالت قرار داشت. اگر شما به جای زکریا میبودید، تمام روز در مورد چه چیز فکر میکردید؟
حتماً در مورد خانواده فکر میکردید. ممکن است در مورد کار و بار در دِه و محل زندگی تان فکر میکردید. امکان دارد در مورد صحت تان، در مورد کشت و زراعت تان و یا جمع آوری حاصلات تان فکر میکردید.
با وجود اینکه حتماً در مورد چیزهای که ذکر کردیم فکر میکردید، سوالهای مهم و عمیق دیگر هم بودند که در مورد آنها نیز فکر میکردید. مثلاً چه چیزی نادرست و غلط در این دینا وجود دارد؟ چرا مردم در رنج و تکلیف به سر میبرند؟ چرا حتی مردم خود شما در درد رنج هستند؟ چرا خارجیها بیگانه با چشمان پُر از نفرت و سلاح در دست از جاهای دور دنیا به این جا آمده اند؟ چرا مرگ و سایه ای تاریک جنگ و ویرانی بر تمام سر زمین ما سایه افگنده است؟ بسیار مردم در بسیار کشورهای دنیا به شمول کشور عزیز ما افغانستان در طول سالها به این چیزها فکر میکنند.
با وجود موجودیت خرابیهای زیاد در عقب این چیزها یک امید بزرگ نیز احساس میشد. هر چیز امکان دارد که خوب شود. هرچیز دو باره درست خواهد شد. وقتیکه مردم به این چیزها فکر میکردند آنها در امید و نا امیدی غرق میشدند. اکثراً این افکار انسانهای سالخورده بود که خاطرات و خیالات سالهای گذشته را در ذهن خود میپرورانیدند و آوازۀ امید را در بین مردم پخش میکردند.
وقتیکه به شعر نبوتی زکریا دقت میکنیم، متوجه میشویم که او در وقت سرودن شعر همۀ این موضوعات را در ذهن خود داشته است. طوری معلوم میشود که زکریا کسیست که سالها به گذشته فکر کرده و به آینده امیدوار بوده است. اکنون او با دقت کردن به احترام و خوشی پسرش به پسر مریم، از بین همه این امیدها دو جوانۀ تازه را یافته است.
این شعر در مورد خدا نیز است، که بالاخره عمل میکند، وعدههای را که قرنها پیش کرده بود عملی میسازد. خدا وقتی این کارها را انجام میدهد که مردمش زیر ستم قرار گرفته پر از نفرت شده اند. امپراطوران ظالم و مستبد یکی بعد دیگری با پیروزی حاصل کردن بر آنها، آنها را در زیر پاهایشان لگد مال کرده اند. اما اکنون خدا میخواهد به آنها رهایی ببخشد. ما میتوانیم سالهای طولانی درد و رنج، مرگ و تاریکی که بر افکار زکریا سایه افگنده است در شعر او خوب احساس کنیم. او به اساس تجربۀ گذشتۀ خود فکر میکند که دشمنان بیشمار به چهار طرف او در کمین نشسته اند. در این هیچ جای شک نیست که بخاطر این تجربههای تلخ گذشته بود که زکریا گفتههای جبراٸیل را در اول مورد سوال قرار داد.
اما با وجود این هم، ما میتوانیم در شعر او سالها در خاموشی و با اعتماد دعا کردن او را نیز احساس کنیم. خدا با ابراهیم عهد بسته بود. خدا وعده کرده بود که داود جدید را میفرستد. خدا توسط انبیا گفته بود که برای آماده ساختن راه، پیشاپیش راه خواهد رفت. همه این چیزها را که زکریا میدانست، به آنها ایمان داشت، برای آن دعا کرده انتظار میکشید. اکنون همه این چیزها به حقیقت میپیوستند.
بسیار قسمتهای این شعر میتواند بصورت ساده به حیث سرود جشن برای نجات «سیاسی» خوانده شود. اگرچه تعداد کمی یهودیان قدیم و نه هم تعداد زیاد یهودیان امروزی مثل اروپاییهای مدرن هستند که شعر زکریا را با ترس به قسمتهای مذهبی و غیر مذهبی از هم جدا کنند. اما علایمی وجود دارد که روٸیاهای زکریا از صرف موضوعاتی مربوط به قدرتهای سیاسی بسیار پیش میرود. مثلاً رحم خدا، بخشیده شدن گناهان، نجات از خود مرگ، همه این چیزها معنی وسیعتر و عمیق تر نجات را در خود دارند. لوقا ما را برای دیدن عملی شدن وعدههای بزرگ خدا در عهد قدیم آماده میسازد. وعدههای که از صرف نجات دنیایی عبور کرده پیش میروند و دروازه را برای داخل شدن به یک دنیایی کاملاً جدید که در آن با گناه و مرگ هردو برخورد خواهد شد باز میکند. البته این پیامی است که همۀ قسمتهای بعدی کتاب لوقا را احاطه میکند.
قصۀ خود زکریا بعد از نه ماه خاموشی و شکست سکوت در وقت نامگذاری طفل، به حیث عکس العمل کوچک در برابر سکوت طولانی است که در آن وقت در اسراٸیل حکم فرما بود. بسیار مردم فکر میکردند که سالها است که نبوت خاموش شده است. اکنون نبوت با بیان قصۀ زکریا یک بار دیگر به ظهور رسیده است که تعداد زیادی را دوباره به طرف خدای حقیقی رهنمایی کند. چیزیکه مثل یک سرزنش به زکریا به خاطر کم ایمانیش شروع شد، اکنون به نشانۀ تبدیل شد که خدا کارهای نو انجام میدهد.
فصل طولانی اول لوقا که ما میتوانیم آن را به قسمتها جدا کنیم، همۀ قسمتهای آن توسط لوقا به هم بافته شده است که یک به دیگر ارتباط دارند. لوقا داستان خود را نقطه به نقطه به پادشاهان، شخصیتهای بزرگ، انبیا و زبور نویسان در منابع قدیم قوم اسراٸیل در کتاب مقدس ارتباط داده است. او حالتی را در نوشتههای خود بوجود آورده است، که قصههای قدیمی ثبت شده در کتاب مقدس بالاخره برای عملی شدن در پشت در رسیده اند و با باز شدن در از تاریکی بر آمده دفعتاً شروع به درخشش میکنند. لوقا هرگز فراموش نکرده است که شخصیت مرکزی در این دید وسیع او، عیسی است. او میخواهد به ما بگوید عیسی معنی و مفهوم همۀ این داستان است که وعدههای قدیم خدا در او عملی میشوند و بالاخره او به ثمر رسیدن امید اسراٸیل است.
اما جالب است که داستان لوقا بطور هم زمان با امواج امیدها و ترسهای شخصی مردم عام یکجا به پیش حرکت میکند. زکریا، الیزابت و مریم مثل شما خوانندهٔ عزیز انسانهای عادی و حقیقی هستند که بین ایمان و شک در نوسان هستند که خدا از آنها برای عملی شدن مرحلۀ جدید تاریخ دعوت میکند.این مهارت صرف در لوقا به حیث یک نویسندۀ زبر دست نیست، بلکه مرقس هم توانسته است که طبیعت خدا را هم در یک تصویر وسیع و هم در قصههای کاملاً کوچک انسانی توضیح دهد. بالاخره این حدث زکریا بود که قصه میکرد خدا یک روز برای نجات مردم خود میآید. این داستانی است که ادامه مییابد و لوقا به ما خواهد گفت، خدا خودش چطور به حیث یک طفل بدنیا آمد.
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی