هنرمند شهیر موسیقی، «لودویگ بیتهوفن» بعضی اوقات در وقت نواختن موسیقی در سالونهای بزرگ که اکثراً اشخاص برجسته شنوندگان او بودند از زیرکیهای مخصوص کار میگرفت. خصوصاً وقتیکه او متوجه میشد که این اشخاص برجسته به شنیدن موسیقی اش چندان توجه جدی نشان نمی دادند. بیتهوفن اول توسط پیانو یک پارچه آرام موسیقی را مینواخت که شنوندگانش را به غرق شدن در دنیایی آرام، زیبا و بدون درد سر آنقدر فرو میبرد که نزدیک میشد آنها به خواب بروند. در این لحظه او نواختن این پارچه ای موسیقی را آهسته آهسته پایین برده وقتیکه نزدیک به خاموش شدن میشد، دفعتاً به سرعت و به فشار انگشتان خود بر روی پردههای پیانو شدت میبخشید و با لبخد به آرکستر خود با یک ضربه آن را خاموش میکرد.
اگرچه این قسم حرکت «بیتهوفن» تا حدی غیر مودبانه بود، اما در بسیاری ساختههای موسیقی «بیتهوفن» کم میشنویم که او به طریقههای غیر مودبانه به شنوندگان خود بگوید که دنیا با وجود داشتن زیباییها، غم انگیز و پر از درد و رنج نیز است. اما مهیا کردن زمینهٔ عبور از این مسیر به طریقی که بتواند از درون رنج، خوشی را بوجود آورد نه تنها کار آسان نیست بلکه واقعاً کار فوق العاده و بیاد مادنی نیز است. «بیتهوفن» این حالت را در زندگی شخصی خود نیز تجربه کرده بود. بعد از صدای بلند موسیقی که دفعتاً خاموش میشد و شنوندگان را که در خواب و خیالهای شیرین غرق شده بودند شوکه میکرد، یک تصویر بسیار خوب است برای چیزیکه عیسی مسیح خواسته است که در اخیر فصل ۱۲ لوقا برای ما بیان کند.
ما در قسمتهای گذشته دیدیم که بحرانها روز به روز نزدیک میشدند. هر قدر که بحرانها نزدیک میشدند به همان اندازه وفاداری مطلق شاگردان و پیروانش را به عیسی نیز به چالش میکشید. چیزی را که اکنون ما به حیث انجیل میشناسیم در آن زمان آنها همه چیزهای بودند که به عیسی مسیح وابسته بودند و به او ارتباط پیدا میکردند. شهزادهٔ صلح و سلامتی! آه. متاسفانه طوری به نظر میرسید که عیسی مسیح میگفت: «نه خیر، من شهزادهٔ اختلافات» هستم. آیا این نام برای او در آن وقت مناسب به نظر نمی رسید؟ وقتیکه پیام او داخل یک خانواده میشد در آن خانواده صلحی که بین خود داشتند از بین میرفت چون آنها به اساس پیام عیسی مسیح تقسیم شده در برابر هم قرار میگرفتند. عیناً مثلیکه انبیا در گذشتهها گفته بودند. میکای نبی در فصل ۷ آیت شش در مورد بوجود آمدن جنجالها بین پدران و پسران، مادران و دختران وغیره اخطار داده میگوید که یگانه راه برای عبور از این حالت از طریق اعتماد کردن کامل به خدا امکان پذیر است و بس.
عیسی مسیح میدید که بحرانها نزدیک میشوند، بحرانهای که خصوصیت مرکزی آن را ایمان داشتن به خود او تشکیل میداد. اما عیسی مسیح با دیدن اینکه حتی تعداد محدود همکاران و شاگردانی که داشت آنها هم مفهوم اصلی پیام او را درک نمی کنند او را شگفت زده کرده امید او را به چالش میکشید. شاگردان عیسی مسیح بسیار خوب میتوانستند اوضاع جوی منطقهٔ خود را پیشگویی کنند. مثلاً وقتیکه میدیدند ابرها بر سر مدیترانه تشکیل شده است، میگفتند باران میبارد و با وزیدن بادهای خشک، گرم و خاک آلود میفهمیدند که هوا حتماً مرطوب میشود. پس چرا چیزهای را که در اطراف شان بوقوع میپیوستند، آنها را نمی توانستند به درستی ببینند؟ مثلاً آنها از استعمار رومیها گرفته تا رژیم ستمگر هیرود، از کاهنان اعظم متکبر و ثروتمند در اورشلیم گرفته تا نقشههای غلط فریسیها را نمی دیدند. آنها نمی دیدند که در بین همهٔ آنها یک پیامبر جوان یک نجات دهنده ظهور کرده است که ملکوت خدا را اعلام میکند، مریضان را شفا میبخشد، چرا عواقب همهٔ این چیزها را نمی توانستند به درستی درک کنند؟ چرا آنها نمی توانستند با هم یکجا شده تشخیص دهند، آن دورانی که در تمام طول تاریخ، اسرائیل برای رسیدن آن انتظار کشیده است آن دوران اکنون رسیده است؟ آنها چرا نمی توانستند ببینند که بحرانهای شدید تر هنوز هم در حال رسیدن هستند؟
اگر آنها میتوانستند این شرایط را درک کنند، این درک آنها برای شان امکانی را بوجود میآورد، در مدت زمانی که هنوز در اختیار داشتند درست عمل کنند. قسمت آخر این فصل انجیل لوقا برای مشوره دادن به کسانی نوشته نشده است که به محکومیت آخرین خدا روبرو هستند. با در نظر داشت ضرب المثلهای زیادیکه در لوقا وجود دارند، تا حدی زیاد فکر میشود که این فصل به بحرانهای مربوط است که در آن وقت بر ذهن عیسی مسیح سایه افگنده بودند. مثلاً بغاوت اسرائیل در برابر پلان خدا که اسرائیل باید نور در تمام دنیا میبود. پیام عیسی مسیح میتوانست به حیث اغتشاش کردن در برابر روم تعبیر شود. هر لحظه امکان این تاپه خوردن بر عیسی مسیح وجود داشت. این تاپه خوردن میتوانست زمینه را برای اقامهٔ دعوا بر علیه عیسی مسیح از طرف بعضی مامورین رسمی روم را مساعت بسازد. به اساس این اقامهٔ دعوا آنها میتوانستند که عیسی مسیح را به اتهام برپا کردن فتنه و اغتشاش به محکمه بکشانند. در حقیقت اسرائیل با خراب شدن کامل روبرو بود، باید بصورت عاجل برای جلوگیری از آن چارهٔ سنجیده میشد تا صلح و آرامش را بوجود میآورد. اخطارهای عیسی مسیح در این مورد بسیار شدت اختیار کردند. این اخطارهای عیسی مسیح در سال ۷۰ میلادی به حقیقت پیوستند و رومیها با محاکم، قاضیها و مامورین رسمی خود داخل شدند و اسرائیل آخرین چیزیهای را که داشتند آن را هم از دست دادند.
در طول فصل ۱۲ عیسی مسیح با اخطارها پیش میرود و تا آخر فصل آن را ادامه میدهد. سوال بوجود میآید، آیا این اخطارها برای مردم امروز نیز سر میخورند در حالیکه این موضوعات دو هزار سال پیش واقع شده اند؟
یک قسمت جواب میتواند این باشد، با وجودیکه ما بحرانهای که اسرائیل در زمان عیسی مسیح به آن روبرو بود آنها را میدانیم، اما، ما از درک کردن اینکه عیسی در مورد مرگ خود که در اورشلیم به آن روبرو بود و هم لوقا بحیث گویندهٔ آن که آنها در این مورد چه چیز درذهن خود داشتند، در حقیقت ما از درک آن عاجز هستیم. این موضوع تا حدی در فصل آینده واضح خواهد شد. اما این موضوع پهلوهای دیگر نیز دارد.
به جواب سوال پیشتر باید گفت، کلیسا از همان ابتدا این فصل را به حیث اخطارها خوانده و در نظر گرفته است. در هر زمان و هر نسل ایمانداران به عیسی مسیح با در نظر داشت علایم و نشانههای که در زمان خود شان در جنبشهای بزرگ مردم، دولتها و سیاست کشورهای شان که دیده اند، مطابق به آن در برابر آنها عکس العمل نشان داده اند. اگر ملکوت خدا همانطوریکه در آسمان است در زمین نیز پیاده شود، قسمتی از نقش نبوتی کلیسا میتواند این واقعات زمینی را درک کرده مطابق به آن با پیام آسمانی عیسی مسیح عکس العمل نشان بدهد. اگر ما هم مثل عیسی میبینیم که باید جدایی بوجود بیاوریم، باید آن را انجام دهیم در غیر آن ما خود را در بحرانها گرفتار میسازیم. آیا بغیر از این ما در این مورد چه انتظار داشته باشیم؟
بصورت خاص زمانی خواهد آمد که واعظین و معلمین مسیحی مثل «بیتهوفن» خواهند دید که شنوندگان شان در چوکیهای شان لم داده بسیار آرامش طلب شده اند، باید آنها را با صدای بلند از خواب بیدار کنند. بعضی اوقات در جلسات عبادتی در کلیسا ضرورت میافتد که قسمتهای از کلام خدا خوانده شود که موضوعات قضاوت خدا و اخطارها در آن کم باشد. اما بعضی اوقات ضرورت میافتد که مثل عیسی ما نیز مردم را در جلسات با یک اخطار از خواب بیدار کنیم. باید بگوییم که در کلام خدا در کتاب مقدس برای کسانیکه در جریان خدمت خواب شان میبرد اخطارهای زیادی وجود دارد.
لوقا ۱ : ۲۶-۳۸ - خبر تولد عیسی
لوقا ۱ : ۳۹-۵۶ - ملاقات مریم با اِلیزابِت و سرود مریم
لوقا ۱ : ۵۷-۸۰ - تولد یحیی و پیشگویی زکریا
لوقا ٢ :۲۱-۴۰ - تقدیم عیسی در عبادتگاه
لوقا ۲: ۴۱-۵۲ - عیسی جوان در عبادتگاه
لوقا ۳: ۲۱-۳۸- تعمید و شجرهٔ عیسی
لوقا ٥: ١٧ ـ ٢٦ شفای شل که از راه چت پاٸین کرده شد
لوقا ٥: ٢٧ ـ ٣٩ دعوت از مامور مالیه
لوقا ٦: ١٢ ـ ٢٦ انتخاب شاگردان
لوقا ٦: ٢٧ ـ ٣٨ مهربانی با دشمنان
لوقا ٦: ٣٩ ـ ٤٩ کور عصا کش کور؟
لوقا ٧: ١ ـ ۱۰ شفا یافتن از راه دور
لوقا ٧: ١١ ـ ١٧ زنده کردن پسر یگانه ای بیوه زن
لوقا ٧: ٣٦ ـ ٥٠ بخشیدن قرض زیاد و کم
لوقا ٨: ٢٦ ـ ٣٩ هوشیار شدن دیوانه
لوقا ٨: ٤٠ ـ ۵۶ زن شفا یافت و دختر زنده شد
لوقا ۹: ۱ ـ ۱۷ سفیران بدون وسایل سفر
لوقا ۱۰: ۱۷ ـ ۲۴ برگشت از ماموریت
لوقا ۱۰: ۳۸ ـ رقابت دو خواهر۴۲
لوقا ۱۱: ۱ ـ ۱۳ چه قسم باید دعا کرد؟
لوقا ۱۲: ۳۵ ـ۴۸ خادمان کمر بسته
لوقا ۱۲: ۴۹ ـ ۵۹علایم آخر زمان
لوقا ۱۳: ۱ ـ ۹ضرب المثل درخت انجیر
لوقا ۱۳: ۳۱ ـ ۳۵ماتم عیسی به خاطر اورشلیم
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۴: ۱۲ ـ ۲۴جشن پادشاهی خدا
لوقا ۱۴: ۲۵ -۳۵ بهای پیروی از مسیح
لوقا ۱۵: ۱ ـ۱۰ گوسفند گم شده و سکهٔ گم شده
لوقا ۱۵: ۱۱ ۲۴ـ پدر و پسر جوان
لوقا ۱۵: ۲۵ ـ ۳۲ پدر و پسر کلان
لوقا ۱۶: ۱۰ ـ ۱۸ غلام دو ارباب
لوقا ۱۶: ۱۹ ـ ۳۱ ایلعازر گدا و ثروتمند
لوقا ۱۷: ۱ ـ ۱۰بخشیدن، ایمان و اطاعت
لوقا ۱۷: ۱۱ ـ ۱۹ شفای ۱۰ جذامی
لوقا ۱۷: ۲۰ ـ ۳۷آمدن پادشاهی خدا
لوقا ۱۸: ۱ ـ ۱۴ قاضی نا درست و بیوه زن
لوقا ۱۸: ۱۵ ـ۳۰ عیسی کودکان را برکت میدهد
لوقا ۱۸: ۳۱ ـ۴۳ شفای گدایگر نابینا
لوقا ۱۹: ۱۱ ـ۲۷ پادشاه،غلامان و پول
لوقا ۱۹: ۴۱ ۴۸ـ پاکسازی عبادت گاه
لوقا ۲۰: ۱ ـ ۸سوال در مورد صلاحیت عیسی
لوقا ۲۰:۹ -۱۹ مَثَل تاکستان و باغبانان
لوقا ۲۰: ۲۰ ـ ۲۶مالیه دادن به قیصر
لوقا ۲۰: ۲۷ ـ ۴۰ ازدواج و رستاخیز
لوقا ۲۱: ۵ ـ ۱۹ علایم آخر زمان
لوقا ۲۱: ۲۰ ـ ۳۳پیشگویی ویرانی اورشلیم
لوقا ۲۲: ۲۴ ـ ۳۸پیشگویی انکار پطرس
لوقا ۲۲: ۵۴ ـ ۷۱ انکار پطرس از عیسی
لوقا ۲۳: ۱ ـ ۱۲ عیسی در حضور پیلاطوس و هیرودیس
لوقا ۲۳: ۱۳ ـ ۲۶فشار مردم بر پیلاطوس
لوقا ۲۳: ۴۴ ـ ۵۶مرگ و دفن عیسی