۲۹ دقیقه
۱۵ ژوئیه ۲۰۱۷
در زندگی در هر حالتی که باشیم، باید با مشکلات پنجه نرم کنیم تا زمینگیر نشویم. با آنکه معیوب به دنیا آمدم، اما امید خود را از دست ندادم. به تشویق دوستان و توجه پدر و مادرم، شامل مکتب ناشنوایان شدم. وقتی داخل مکتب شدم، دیدم که دهها تن مثل من از نعمت تکلم محروم اند. حتا افرادی بد تر از خود را دیدم. دیگر نا امیدیها را کنار گذاشتم و با دوستانی هم کلام شدم که همانند خودم بودند.
چیزیهای را از دوستان جدیدم در یافتم که با وجود تمام ناامیدیها نباید امیدهای خود را از دست بدهم و به آینده باید به دیده خوب بنگرم. پس روح و روانم را جایگۀ خوشبینیها و فرا گرفتن دانش ساختم و به آنانکه بسویم به دیده حقارت میدیدند، با لبخند جواب میدادم . با خود عهد بستم که بجز آموختن و یاد گرفتن و استفاده از توانایی هایم، دیگر به فکر کاستیها و کمبودی هایم، نباشم.
حالا در صنف دوازده هم هستم و تصمیم دارم پس از فراگیری علم و دانش معلم شوم. تا هم نوعانم، را در آموختن فن آوریهای جدید و کسبِ علم و دانش، کمک نمایم.