چندین سال قبل با خانم و اولادها خواستیم از اسلام آباد پاکستان به دیدن یکی از عقارب ما برویم که در یک کمپ بزرگ مهاجرین در پیشاور پاکستان بنام «کچه گلی» زندگی میکرد. ما دو سه بار به خانهٔ آنها در روز رفته بودیم و راه خانهٔ آنها را هم تا حدی زیاد بلد بودیم. اما این بار نسبت خراب شدن موتر بس در مسیر راه که ما در آن سفر میکردیم، وقتیکه هوا خوب تاریک شده بود به آن کمپ رسیدیم. کوچه ای را که نشانی کرده بودیم از طریق آن کوچه داخل کمپ شدیم. وقتیکه پیش رفتیم، کوچههای باریک که به طرف راست و چپ جدا شده بودند در آنها سر در گُم شدیم و هر قدر راه رفتیم نتوانستیم خانهٔ مطلوب را پیدا کنیم. مجبور شدیم که پس بر گردیم و دوباره از همان کوچهٔ که باید داخل کمپ میشدیم شروع کنیم و با دقت کردن زیاد تر به نشانیهای که در ذهن خود داشتیم به پیش برویم. بالاخره بعد از تلاش و خستگی زیاد توانستیم که به خانهٔ خویشاوندای ما برسیم. با رسیدن به خانهٔ آنها از مشکل پیش آمده قصه کردیم، خویشاوند ما به ما گفت:«من به شما گفته بودم که خوب دقت کنین در غیر آن در کوچههای باریک جال جولا مانند کمپ حتماً خود را گُم میکنید.» در آن وقت متاسفانه هنوز تیلفون موبایل وجود نداشت که از طریق آن مشکل را حل میکردیم.
خدا را شکر که در این مشکل هیچ کدام ما صدمه ندیدیم، صرف چیزیکه صدمه دید، غرور و خود باوری من بود که گفته بودم بسیار آسان است که خانهٔ آنها را پیدا کنم. اما درسی که از این مشکل پیش آمده یاد گرفتم برایم بسیار بزرگ و با ارزش بود. زیرا در پیدا کردن راه اکثراً ما به مشکلات روبرو میشویم، لازم است که پیش از پیش در مورد آن فکر کرده نشانیهای آن را در ذهن خود داشته باشیم. مخصوصاً وقتیکه ما سفر پُر از پیچ و خم، مشکلات، چالشها و وسوسههای شاگرد شدن عیسی مسیح را آغاز میکنیم هنوز هم راه رسیدن ما به هدف مشکل تر میشود.
هیچکس نمی خواهد که سفر پُر از مشکلات را داشته باشد. البته که ما میخواهیم یک راه زیبا، راست، کنار آب روان و سایهٔ درختان را پیش روی خود داشته باشیم و در آن راه برویم. ما میخواهیم که یک راه هموار بدون پستی و بلندی و سنگ و خار را پیش روی خود داشته باشیم و از راه رفتن در آن لذت ببریم. در این صورت ما میتوانیم با شوق و علاقهٔ زیاد تر، بدون تشویش از اینکه در کج گردشیها راه خود را گم کنیم، به سفر خود ادامه دهیم. اما مثلیکه خود عیسی مسیح به ما اخطار داده است، سفر زندگی مسیحی به این آسانی نیست. حتا در بین شاگردان خود عیسی مسیح که شب و روز با او یکجا بودند، شاگردی هم وجود داشت که عیسی مسیح او را «شیطان» خطاب کرد و شاگردی دیگری نیز وجود داشت که حقیقتاً به وسیله ای در دست شیطان قرار گرفت و کار شیطان را در برابر استاد و خداوند خود عیسی مسیح انجام داد.
اما اکنون که پطرس همهٔ این واقعات گذشته را بیاد میآورد که چطور گمراه شده بود، اخطار شدید را بر ضد معلمان و انبیای دروغین صادر میکند. امکان دارد که ما خطر گمراه شدن را کم اهمیت بدهیم و فکر کنیم که تعلیم دادن در مورد این خطرات آنقدر ضروری نیستند. واقعاً قبول کردن خطر موجودیت انبیایی دروغین برای ما مشکل است. در پیشانی این انبایی دروغین نوشته نیست «انبیای دروغین» که ما أنها را از دور بشناسیم. کسانیکه با مهربانی، ادب و احترام ظاهراً ایمان مسیحی را با زبان چرب و نرم تعلیم میدهند، آیا ما چطور میتوانیم باور کنیم که آنها کار خلافی را انجام میدهند؟ ظاهراً و یا به نظر سرسری در تعلیم آنها هیچ مشکلی به نظر نمی رسد، آیا چطور امکان دارد که آنها کار نادرستی انجام دهند؟ باید متوجه باشیم، ضرور نیست که ما در مورد هر چیز ذهن و فکر بدگمان(مثل کیوانان، گروهی که به هرچیز به دیده شک میبینند. مثلیکه به ویروس کرونا و واکسین به حیث یک توطیه میبینند.) داشته باشیم.
ایمان داران اولی در عین زمان که تعلیم میدهند لازم است که باید مهربان، با محبت و مودب باشیم، در عین زمان این تعلیم را نیز میدهند که باید از فریب خوردن هم خود را محافظت کنیم تا فریب نخوریم. عیسی مسیح هم خودش به ما تعلیم میدهد که مثل کبوتر بی آزار باشیم در پهلوی آن مثل مار هوشیار هم باشیم. بعضی اوقات یکجا انجام دادن این دو کار بی آزار بودن و هوشیار بودن آسان نیست. تا وقتیکه ما بر روی هر دو جهت کرکتر ما یعنی بی آزار بودن و هوشیار بودن، خوب و زیاد کار نکنیم ما نمی توانیم بصورت دوامدار به راه درست که باریک است راه برویم.
در این قسمت پطرس رسول هوشیار بودن مثل مار را در نظر دارد و در مورد معلمان دروغین و انبیای دروغین صحبت میکند. مشکل کار در این است که، این معلمان و انبیای دروغین که در میدان مسابقه داخل شده اند یونیفورم و یا علایم و نشانههای از تیم خود را بر لباس خود ندارند که از طریق آنها شناخته شوند. آنها به پیشانی خود ننوشته اند معملمین و انبیای دروغین که ما آنها را بشناسیم. تعجب آور این است که در نظر اول تعلیم و سخنان این انبیا و معلمان دروغین قابل قبول و خوب به نظر میرسند. وقتیکه شما سخنان آنها را بار اول میشنوید، برای آنها بلی گفته با خود میگویید من به شنیدن این سخنان ضرورت دارم خوب است که آنها را بشنوم. البته که سخنان آنها به شکلی نیستند که شما توقع شنیدن آن را داشتید، اما ترتیب گفتن و ادای کلمات آنها به شکلی به اصطلاح لشم میباشد که برای شما خوش آیند و قابل قبول میباشند. دلیل جالبیت سخنان آنها برای ما این است که تعلیم آنها برای ما کاملاً جدید به نظر میرسد ما فکر میکنیم که آنها راست میگویند. آنها سخنانی میگویند که ما در گذشته آنها را شنیده ایم با خود فکر میکنیم که خوب است آنها را بشنویم که آنها چه میگویند. بعضی وقت آنها سخنانی میگویند که برای ما عجیب و غریب به نظر میرسند فکر میکنیم که آنها اختلال فکری دارند و مستقیماً به ملامت کردن گنهکاران و خدا ناباوران میپردازند. سخنان آنها نیم راست و نیم دروغ میباشند. آنها کوشش میکنند که با زبان لشم و شیرین شان دروغ خود را بپوشانند و چشمهای شما را ببندند که آنها را نبینید و به شما تفهیم میکنند که همه چیز راست و حقیقت است در حالیکه دروغ میگویند. ایمانداران حقیقی به عیسی مسیح نه به شکل منفرد و نه هم به شکل کلیسا نمی توانند به آسانی فرق تعلیم آن با تعلیم درست کنند و بگویند که تعلیم آنها چقدر خطرناک است و یا هیچ خطر ندارد.
به این دلیل است که پطرس رسول به «خطر راه های» آنها انگشت گذاشته است. پطرس رسول حتا در شروع فصل دوم به این خطر اشاره میکند. معلمان دروغین بصورت مرتب از «خداوند» انکار خواهند کرد و خواهند گفت که عیسی هم در جملهٔ دیگر معلمین و انبیا یک معلم و نبی دیگر است که مرگ او در حقیقت نمی تواند تاوان گناهان ما را بپردازد. (آیت اول) آنها تعلیم غلط اعمال منزجر کننده را تشویق خواهند کرد. پطرس در این مورد بصورت مشخص از اعمال نادرست آنها نام میبرد، بلکه با اخطار عمومی در این مورد به ما آماده باش میدهد. (۲)
بعداً پطرس اخطار داده میگوید که به راه حقیقت کفر گفته خواهد شد. غیر مسیحیان به این قسم معلمان دروغین مسیحی خواهند دید و از آنها به حیث اهداف نرم برضد ایمان حقیقی مسیحی استفاده خواهند کرد. (۳)بالاخره آنها نبوتهای غلط شان را برای زیاد ساختن منافع شان به کار خواهند گرفت. در دنیای امروز هیچ چیز به اندازهٔ مفکورههای عجیب خریداران زیاد ندارد و به این خاطر است که کتابهای آنها نسبت به کتابهای دیگر زیاد به فروش میرسند و در کورسهای لیکچر آنها تعداد زیاد تر مردم ثبت نام میکنند. همیشه در دنیا بسیار مردم موجود میباشند که آنها میخواهند بشنوند مسیحی بودن حقیقی امکان ندارد و مشکل است که حقیقتاً زندگی حقیقی مسیحی را عملاً تجربه کرد، بلکه یک راه آسان تر دیگر هم برای مسیحی بودن نیز وجود دارد.
قبل از اینکه پطرس به جزئیات بیشتر داخل شود، او خوانندگان رسالهٔ خود را به گذشته به قصههای میبرد که نسبت به ما در حال حاضر برای مردم آن دوران آشنا تر بودند. همهٔ این قصهها از فصل اول کتاب پیدایش آغاز یافته اند که با پیشرفت کرکتر انسانی این توطیهها نیز تا حدی انکشاف زیاد تر یافته اند. پطرس به شکل ساده صرف به خطر تعلیم و اخلاق غلط معلمان دروغین اشاره نمی کند، بلکه در عین زمان میگوید که خدای قادر مطلق نیز این قسم چیزها را مورد قضاوت قرار میدهد. در این مورد پطرس بسیار خوش بین است. او تاکید میکند که خدای قادر مطلق مردم خود را از بربادی نجات میدهد. قضاوت و رحم دو وعدهٔ ثابتی هستند که ما میتوانیم به آنها همیشه اتکا کنیم.
مثال اول به قصهٔ مشهوری فرشتههای گمراه بر میگردد که در فصل ۶ کتاب پیدایش بیان شده است. خدا آنها را در آنجا تا روز قضاوت آخر نگهداشته است. اما در موضوع دوم قضاوت به سرعت انجام شده است و این قضاوت سریع در زمان نوح در دنیا صورت گرفته است. اما موضوع سوم در سدوم و عموره در زمان لوط واقع شده است. در هر سه قضیه ما میبینیم که گمراهی و گناه مورد قضاوت خدا قرار میگیرد. خدا با قضاوت کردن خود مردم خود را نجات میبخشد.
پطرس در این قسمت در مورد موضوعات مشخص صحبت نمی کند اما موضوعات عمومی را به روشنی زیاد تر بیان کرده است. وقتیکه انبیای دروغین به ظهور میرسند کی وظیفه دارد که از ایمان حقیقی مسیحی محافظت کند. یهودیان با وضع کردن قوانین به نام شرعی تلاش کرده اند که تا از دین محافظت کنند. آنها در وضع کردن این قوانین کوشش کرده اند که خواستههای انسانی و منافع انسانی خود را نیز در آن بگنجانند. وقتیکه ما بر روی ایمان حقیقی مسیحی تاکید میکنیم لازم است هوشیار باشیم تا در موضع یهیودیان و تیکه داران دیگر مذهبی سقوط نکنیم.
وقتیکه پطرس در قسمت آخر آیت ۱۰ میگوید « مخصوصاً آنانی که خود را به همه نوع شهوات زشت و ناپاک سپرده اند و هر قدرتی را خوار میشمارند.» یکی از تیز و تند ترین حملهٔ او به این موضوعات انحرافی است. شاید این ادعا بی جا باشد که گفته شود در کلیسای امروزی این مشکل وجود ندارد. لازم است هوشیار باشیم چون بسیار آسان است که ما راه غلط ایمانی را در پیش بگیریم و حتا آسان تر از آن است که ما فکر میکنیم.
جملهٔ که در این قسمت در زیر آن خط کشیده شده است، بسیار دید مثبت دارد. این جمله در آیت ۹ است که نوشته شده است:«پس به این نتیجه میرسیم که خدا میداند چطور عادلان را از وسوسهها و آزمایشها برهاند و چگونه شریران را تا روز داوری تحت عقوبت خود قرار دهد.»
خدا اجازه نمی دهد که هرکس هرچیز خواست انجام دهد، بلی شما مورد امتحان قرار میگیرید، امکان دارد که طوری به نظر برسد که مردمان گمراه و گنهکار خوب پیشرفت کرده نشو و نما میکنند. اما خدا میداند که چطور مردمان گمراه و گناهگار را تا روز قضاوت آخر زیر کنترول خود نگاه دارد. اما باز هم قضاوت و رحم خدا در جای خود با استواری ایستاده است. اگر شما میخواهید که این دو خصوصیت را یکجا با هم در خود داشته باشید، لازم است که مثل کبوتر بی آزار و مثل مار هوشیار باشید . اگر همیشه با رحم و مهربان باشیم زندگی آسان خواهد بود، اما این برای همیشه امکان پذیر نیست. زیرا در این صورت بسیار امکان دارد که ما راه اصلی را گم کنیم.
۲پطرس ۱: ۱ ـ ۱۱دعوت تان را به اثبات رسانید
۲ پطرس ۱: ۱۲-۲۱ پیوستن نبوت به حقیقت
۲پطرس ۲: ۱ – ۱۰ انبیای دروغین