مخصوصاً آنانی که خود را به همه نوع شهوات زشت و ناپاک سپرده اند و هر قدرتی را خوار می شمارند.
این معلمین دروغین، بی باک و خودبین هستند و هیچ حرمتی به موجودات آسمانی نشان نمی دهند و برعکس به آنها اهانت می نمایند. حتی فرشتگان که از این معلمین دروغین بسیار قویتر و تواناترند، این موجودات آسمانی را در پیشگاه خداوند با بد زبانی متهم نمی سازند. اما این اشخاص مانند جانوران وحشی و بی فهم، فقط به این منظور به این دنیا آمدند که اسیر گردند و کشته شوند. اینها به چیزهایی بی حرمتی می کنند که نمی فهمند، پس مثل حیوانات وحشی نابود خواهند شد. و در عوض بدی که کرده اند، بدی خواهند دید. خوشی آنها در این است که در روز روشن شهوات نفسانی خود را ارضا نمایند. آن ها لکه ها و زخمهای گندیدۀ بدن شما هستند و وقتی بر سر دسترخوان شما می آیند، از اینکه فکر می کنند شما را فریب داده اند، لذت می برند. آن ها نمی خواهند به هیچ چیز به جز فاحشه ها نظر کنند و اشتهای آن ها برای گناه سیری ناپذیر است. آن ها کسانی را که هنوز در ایمان قوی نشده اند، با اغوا به دام خود می اندازند. دل های شان با طمع و حسادت خو گرفته است و زیر لعنت خدا هستند. راه راست را ترک کرده و گمراه شده اند، از راهی رفته اند که «بِلعام» پسر بصور در پیش گرفت، کسی که پولی را که مزد خلافکاری اش بود، دوست می داشت. اما او به خاطر خلافکاری خود ملامت شد، زیرا الاغ زبان بسته ای به صدای انسان تکلم کرد و اعمال دیوانه وار آن نبی را متوقف ساخت. این اشخاص مانند چشمه های خشکیده و یا ابر هایی هستند که جلوی بادهای طوفان رانده می شوند و تاریکی غلیظ دوزخ در انتظار آنهاست. سخنان کبرآمیز و احمقانه به زبان می آورند و با استفاده از طعمۀ شهوات جسمانی و هرزگی، کسانی را که نو از یک زندگی غلط و گناه آلود فرار کرده اند، بدام می اندازند. به آنها وعدۀ آزادی می دهند در حالی که خود شان بردگان فساد هستند، زیرا آدمی بردۀ هر چیزی است که او را مغلوب خود ساخته است. آنها یکبار از راه معرفت خداوند و نجات دهندۀ ما عیسی مسیح، از ناپاکی های این دنیا دست شستند ولی اگر بار دیگر آن ها گرفتار و مغلوب ناپاکی ها شوند، حالت آخر آن ها از اول شان بدتر خواهد بود. برای آنها بهتر می بود که هرگز راه عدالت را نمی شناختند تا اینکه آن را بشناسند و از آن حکم مقدس که به آنها داده شد، روی بگردانند. آنچه برای آنها واقع شد نشان می دهد که این مَثَل راست است: «سگ بطرف آنچه استفراغ کرده است، بر می گردد.» و «خوکی که شسته شده است، برای غلتیدن در گِل باز می گردد.»
دوم پترس ۲: ۱۰-۲۲دوسال پیش خانهٔ برادرم در کابل مهمان بودم او یکی از دوستان خود را که قاضی بود هم مهمان کرده بود. وقتیکه او در مورد کار آن روز، روز گذشته و روزهای گذشتهٔ خود را قصه کرد، من واقعاً حیرت زده شدم. چیزهای را که او قصه کرد کاملاً واقعی بودند که او خودش در جریان کارش با آنها روبرو شده و در مورد آنها به حیث قاضی فیصله صادر کرده بود. وقتیکه قصهٔ او را میشنیدم به فکر فرو میرفتم و از خود سوال میکردم که آیا من کدام سریال تلویزیونی جنایی را تماشا میکنم و یا قصهٔ واقعی را میشنوم. کارهای را که قاضی صاحب انجام میداد جز از کارهای مسلکی و روزمرهٔ او بودند. او قصههای مردمی را میشنید و در مورد آنها فیصله صادر میکرد که زندگی شان به خاطر مواد مخدر برباد شده بود. یا در نوجوانی جذب گروههای تبهکار شده در محیط آنها به پخته گی رسیده بودند و اکنون آنها نوجوانان دیگر را به دام انداخته در فساد و تاریکی غرق میساختند. یا کسانی که به امید آموزش دینی شکار تروریستان شده بودند و قبل از انتحار و یا انفجار توسط پولیس باز داشت شده بودند. بعضیها به خاطر مشکلات اقتصادی، انتقام گیری و نفرت به کارهای جنایتکارانه دست زده بودند و اکنون لازم بود که قاضی به سرنوشت آنها رسیدگی کند و آنها را بطرف زندان روانه کند. وقتیکه قصههای دردناک قاضی را شنیدم آنقدر افسرده شدم که دلم میخواست در گوشهٔ بروم و بخوابم و یا یک آهنگ و یا موزیک آرام را بشنوم تا ذهنم دوباره به حالت عادی برگردد.
برای بسیاری ما اکثراً حقایق در مورد بدبختیها، دردها و رنجهای مردم در عقب پردهها پوشیده و پنهان هستند. اکثر این قسم واقعات در پس کوچهها، پس خانهها، زیر خانهها، کوهها، جنگلها و جاهای دور افتاده جریان دارند که از نظر انسانهای عادی مثل و ما و شما دور هستند. یا بعضیها مصروف خود آزاری و در خفا رنج کشیدنها هستند که به صورت واضح دیده نمی شوند و کسانی که این نوع رنجها را میکشند نمی خواهند که آنرا به دیگران بیان کنند. باید متوجه باشیم که به این دردها و رنجها و خود آزاریها صرف اشخاص نادان و بی تعلیم مبتلا نیستند بلکه مردم تحصیل کرده روشنفکر، داکتران، انجینران، روحانیون، معلمان و کسانیکه در ظاهر خوب و خوشبخت به نظر میرسند، نیز مبتلا هستند. حتا قاضیها، سارنوالان، پولیسها، نظامیان نیز به این دردها مبتلا هستند. وقتیکه به این موضوعات دقت میکنیم متوجه میشویم که ما واقعاً در یک جنت خیالی زندگی میکنیم که حقایق پشت پردههای آن چیزی دیگر است.
قسمتی از رسالهٔ دوم پطرس که اکنون روی آن صحبت میکنیم تا حدی مثل قصههای غمگین و پر از فساد قاضی است که پیشتر یاد آوری کردم. پطرس آخرین تلاش خود را میکند تا خوانندگان خود را اخطار دهد که آنها نیز امکان دارد به راههای تاریک و پر از فساد کشانده شوند. امکان دارد ما به عوض پیروی کردن از اصول و نمونه ای ایمان مسیحی از نمونههای پیروی کنیم که ما را واقعاً به هلاکت روبرو میسازد. باید متوجه باشیم که بعضی انسانها صرف یک دو خصوصیت خراب ندارند، بلکه آنها واقعاً بسیار خطرناک هستند. وقتیکه ما آنها را همراهی کرده به راه آنها میرویم ما را با خود شان واقعاً یکجا به چاه هلاکت میاندازند. پس لازم است که با چشم باز زندگی کنیم، در برقرار کردن روابط ما با دیگران احتیاط کنیم و بعد از شناختن دقیق دیگران با آنها روابط نزدیک برقرار کنیم.
پطرس اولین اتهام خود را به معلمین خطرناک وارد میکند که آنها خود رای و خود خواه هستند و حتا ما میتوانیم خطرناک بودن آنها را از دور تشخیص بدهیم. این معلمین به موجودات آسمانی بی حرمتی میکنند.(بی حرمتی کردن به فرشتهها در رسوم و تفاسیر یهودی در جملهٔ کفر گویی به حساب میآمد.) نقطهٔ اصلی در این جا اصلاً این است که همهٔ این چیزها از بغاوت کردن در برابر خدا و رد کردن مراجع اصلی قدرت سرچشمه میگیرد و در زمان پطرس فرشتهها نیز در این جمله شامل شده به حساب میآمدند.
متاسفانه در دوران حاضر ما و شما به فرشتهها چندان دقت نمی کنیم که آنها چه هستند و چه میکنند. ما صرف تصاویر و سمبولهای فرشتهها را در بعضی مناظر نقاشی شده، در کارتونیها، در درخت کرسمس و یا در کارتهای تبریکی میبینیم. وقتیکه ما در مورد فرشتهها فکر میکنیم در ذهن ما میآید که آنها موجودات نحیف، ظریف، بی غرض و نرم و ملایم و بی ضرر هستند. به این خاطر است که ما آنها را چندان جدی نمی گیریم. اما در حقیقت خلقت خدا با انواع مخلوقات غنی ساخته شده است و طوری به نظر میرسد که برعلاوهٔ وظایف دیگر، دست فرشتهها در چرخاندن دنیا نیز دخیل است. به این دلیل کسانیکه قدرت نادیدنی خدا را که از طریق فرشتهها اعمال میشود نادیده میگیرند، آنها در حقیقت در عقب قدرتهای دنیایی قرار میگیرند و از آنها پشتیبانی میکنند.
نا دیده گرفتن قدرت آشکار و نا دیدنی خدا باعث میشود که انسانها به حالت فلاکتباری سقوط کنند که دوست قاضی ما از آنها قصه کرد. ما نباید از این لست طولانی انسانهای سقوط کرده در فلاکت را با غرور یاد آوری کنیم که گویا ما از آنها برتری داریم. مثلاً بگوییم که به این انسانها پست ببینید که در چه حالت قرار دارند و به ما دقت کند که مثل آنها نیستیم. اما وقتیکه از آنها یاد آوری میکنیم این یاد آوری ما لازم است که با غم و ترس مناسب همراه باشد. تمایلات سقوط کردن به طرف بدیها در همهٔ ما کم و زیاد وجود دارد. اما نقطهٔ مهم این است که ما این تمایلات را در درون خود به صلیب بکشیم و به عوض آنها تمایلات خوب و خدا پسندانه را جاگزین آنها ساخته در خود پرورش بدهیم و موقعیت مناسب اخلاقی خود را حفظ کنیم. متاسفانه بوی بد بی عدالتی، تمایلات عیاشی و فحاشی وحشیانه(افشای فحاشی در داخل دفاتر و ساختمان پارلمان آستریلیا در این روزها به سر خط اخبار جهانی تبدیل شده است.) در این روزها از بسیار اشخاص، از بسیار موئسسات، ادارهها و جوامع به مشام میرسد. پطرس در آیت ۱۳ در این مورد میگوید:«خوشی آنها در این است که در روز روشن شهوات نفسانی خود را ارضا نمایند. آنها لکهها و زخمهای گندیدهٔ بدن شما هستند.»
پطرس رسول یک بار دیگر به عهد قدیم کتاب مقدس استناد میکند و وضع موجود را در آیات ۱۵ و ۱۶ با آن به مقایسه میگیرد. در عهد قدیم «بلعام» یک نبی عجیب که تلاش کرد تا با لعنت کردن اسرائیل پول بدست بیاورد، اما، حتا خر خودش گویا شده بر ضد او شهادت داد. (اعداد ۲۲) با یاد آوری این موضوع احساس میشود که بعضی انسانها که با بعضی قدرتهای روحانی بستگی دارند از آن برای منافع شخصی خود استفاده میکنند. وقتیکه «بلعام» در لعنت کردن اسرائیل ناکام شد و نتوانست که از پادشاه خدا ناشناس پول بدست بیاورد، او به پادشاه یک چال دیگر را نشان داد تا از آن برای شکست اسرائیل کار بگیرد. او به پادشاه مشوره داد که زن اغواگر را در بین مردمان خدا بفرستد تا آنها را به بد اخلاقی ملوس ساخته و از این طریق آنها را به بت پرستی بکشاند. (اعداد ۳۱: ۱۵) این چال میتوانست برای شکست مردمان خدا خوب کارگر واقع شود. این چال حتا امروز هم میتواند به خوبی کار کند.
در آیات ۱۷ تا ۲۲ این قسمت دو موضوع مهم دیگر نیز وجود دارد که لازم است روی آن صحبت کنیم. موضوع اول در آیت ۱۹ است. در این آیت مردمانی به ما معرفی شده اند که آنها به دیگران وعدهٔ «آزادی» میدهند در حالیکه خود شان در غلامی فساد بسر میبرند.
صدای بلند شعار گونهٔ آزادی، امروز نسبت به هر وقت دیگر در گذشتهها از هر طرف زیاد تر به گوش میرسد. اما تعریف کردن آزادی به اندازهٔ که ما فکر میکنیم ساده نیست، بلکه بسیار مغلق و پیچیده است. من آزادی دارم و آزاد هستم که هر نوع غذا و یا خوراک خراب را که دلم بخواهد نوش جان کنم و هر نوع نوشابههای قیمتی را بنوشم. هیچکس نمی تواند مرا از خوردن و نوشیدن آنها مانع شود. حتا پولیس هم نمی تواند مرا به خاطر آن گرفتار کرده زندانی کند. واعظین و معلمین مذهبی هم به ما نمی گویند که این کار من چقدر خطرناک است. با وجودیکه من آزادی کامل را دارم و زندگی کاملاً آزاد را سپری میکنم اما باز هم من در حقیقت آزاد نیستم که زندگی کاملاً صحتمند و تندرست کاملاً انسانی را سپری کنم. امکان دارد من در جوانی جان خود را از دست بدهم و یا به مشکلات زیاد دیگر در زندگی خود به آن روبرو شوم. امکان دارد که من «آزاد» باشم که قمار بزنم و تمام پولها و دارایی خود را برباد کنم. اما این آزادی به شکلی مرا در خود زندانی میکند که نمی توانم از بسیار مسئولیتهای خود بر آیم. آیا این واقعاً «آزادی» است؟
در این قسمت به نظر میرسد که پطرس «آزادی در روابط جنسی» را بصورت خاص در ذهن خود داشته است. آزادی افراطی در برقرار کردن روابط جنسی نیز بسیار خطرناک است که میتواند احساسات و خواهشات افراطی خطرناک را در انسانها پرورش بدهد که در نتیجه انسان به غیر از برقرار کردن روابط جنسی به موضوعات مهم دیگر زندگی فکر نکند. آیا این قسم آزادی واقعاً آزادی است؟ برقرار کردن رابطهٔ جنسی مثل آتش است. آتش چیزی خوب است که میتواند به شما آزادی ببخشد که گرم شوید و یا به آن غذا بپذید. اما اگر در مورد لذت بردن زیاد تر از آتش زیاده روی کنید و به عوض اینکه آتش را در آتش دان روشن کنید، آن را در وسط خانه روشن کنید، این انتظار را داشته باشید که با این کار تان تمام خانه را به آتش بکشید. با تاسف که «آزادی» این «آزادی» را به شما میبخشد که زندگی خود را برباد کنید.
موضوع مهم دومی این است که بعضی انسانها علاقمند ایمان مسیحی میشوند و به آن دلچسپی زیاد نشان داده به نظر میرسند که آنها واقعاً ایمان آورده اند. اشتباه آنها در این است که میخواهند تا صد در صد مقدس باشند. برای رسیدن به این هدف شان خوب تلاش میکنند، اما وقتیکه احساس کردند که به هدف شان نرسیده اند دلسرد میشوند. آنها فکر میکنند که با پیروی کردن از ایمان مسیحی نمی توانند به این هدف شان برسند. آنها عقب گرد کرده به راه جدید زندگی روی میآوردند و کوشش میکنند که چیزهای نو را چون خوش مزه میباشند آنها را تجربه کنند. آنها کاملاً در جهت مخالف ایمان مسیحی روان میشوند و در یک لحظه از فساد میگریزند و در لحظهٔ دیگر به آن روی میآورند. پطرس رسول با این قسم مردم با سختی برخورد کرده به آنها ضرب المثل قدیمی یهودی را نقل میکند. کارهای که به این طریق آنها انجام میدهند، مثل این است که سگ کوچه گرد مریض، دوباره برای خوردن فضلهٔ خود برگردد.
پطرس به آنها میگوید، شما میتوانید بیل را کُلنگ صدا کنید و کارهای بوی ناک تان را با کلمات زیبا بپوشانید.
در حقیقت آنها حقایق را تحریف میکنند تا گناهان خود را بپوشانند و خود را خود شان برائت بدهند.
ما نیز نباید مغرور شویم، بهتر است که در آئینه خدا خود را ببینیم و یک بار دیگر خود را باز نگری کنیم که آیا واقعاً ما در چه حالت قرار داریم. امیدوار هستم که در وقت ارزیابی کردن خود احساس شرمندگی نکنیم.
۲پطرس ۱: ۱ ـ ۱۱دعوت تان را به اثبات رسانید
۲ پطرس ۱: ۱۲-۲۱ پیوستن نبوت به حقیقت
۲پطرس ۲: ۱۰ ب ـ ۲۲ از خراب تا خراب ترین