یعقوب برای همه

فصل ۴

یعقوب ۴: ۱-۱۰ - علاقه به مادیات

علت نزاع ها و دعواهائی که در میان شما وجود دارد چیست؟ آیا علت آن ها خواهش های نفسانی شما نیست، خواهش هائی که در تمام اعضای بدن شما در جنگ و ستیز هستند؟ شما به چیزهائی که ندارید، چشم می دوزید و برای آن حاضرید دیگران را بکشید. حسد می ورزید، ولی نمی توانید آنچه را که می خواهید به دست آورید، پس با یکدیگر به جنگ و نزاع می پردازید. شما آنچه را که می خواهید ندارید چون آن را از خدا نخواسته اید. اگر از خدا هم بخواهید، دیگر حاجت شما برآورده نمی شود، چون با نیت بد و به منظور ارضای هوسهای خود آن را می طلبید. ای مردمان خطاکار و بی وفا، آیا نمی دانید که دلبستگی به این دنیا دشمنی با خداست؟ هر که بخواهد دنیا را دوست داشته باشد، خود را دشمن خدا می گرداند. آیا گمان می کنید کلام خدا بی معنی است، وقتی می فرماید: «خدا به آن روحی که خود در دل انسان قرار داده، به شدت علاقه دارد و نمی تواند تمایل انسان را به چیزی جز خود تحمل نماید؟» اما فیضی که خدا می بخشد از این هم بیشتر است، چون کلام او می فرماید: «خدا با متکبران مخالفت می کند، اما به فروتنان فیض می بخشد.» پس از خدا اطاعت کنید و در مقابل ابلیس مقاومت نمائید تا از شما بگریزد. خود را به خدا نزدیک سازید که او نیز به شما نزدیک خواهد شد. ای گناهکاران، دستهای خود را بشوئید. ای ریاکاران، دلهای خود را پاک سازید، ماتم بگیرید و گریه و ناله کنید. خندۀ شما به گریه و خوشی شما به غم مبدل شود. در پیشگاه خدا خود را فروتن سازید و او شما را سرافراز خواهد ساخت.
یعقوب ۴: ۱-۱۰


تفسیر:    

 شاگردان مکتب با هم سن و سالان خود رفاقت و دوستی بسیار نزدیک برقرار می‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. تعداد زیاد نمایش نامه‌های بشری از چیز‌های بسیار کوچک از این دوران آغاز می‌‌‌‌‌‌‌‌گردد. مثلاً وقتیکه دخترک شما با چشم‌های پُر از اشک به خانه می‌‌‌‌‌‌‌‌آید و می‌‌‌‌‌‌‌‌گوید که بهترین دوستش برایش گفته که بعد از این او دیگر بهترین دوستش نیست و او دختر دیگری را به حیث بهترین دوست خود انتخاب کرده است. برای آن‌ها سکلیدن رابطه با یک خواهر خوانده و یا دوست مثل آخر شدن دنیا به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌آید. این قسم حالات در سن و سال مشخص صورت می‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد. اما با رشد کردن اطفال و عبور آن‌ها از این مراحل به مراحل بعدی زندگی بسیار چیز‌ها را در مورد دوستی با وسعت زیاد تر و یا در سطوح مختلف می‌‌‌‌‌‌‌‌آموزند.

اما احترام کردن به در انحصار بودن دوستی ما با یک شخص به ذات رابطه‌ها ارتباط می‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد. مثلاً در رابطهٔ ازدواج شکل انحصاری این رابطه را بوضوح دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌توانیم. در دنیا بسیار جوامع به شمول کشور ما افغانستان هستند که در آن‌ها چند همسری معمول است. با وجود معمول بودن چند همسری، اما در درون روان و ذات انسان این تمایل وجود دارد که با یک شخص نسبت به همه می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد رابطهٔ بسیار نزدیک تر داشته باشد. از این نباید انکار کنیم که حتا در رابطهٔ تک همسری باز هم وسوسه شدن برای انحراف، شدید و قوی است که حتا گپ به رسوایی و جدایی می‌‌‌‌‌‌‌‌کشد. اما با وجود چند همسری و یا چند رابطهٔ خارج از ازدواج، این رابطه‌ها در جهتی انکشاف نمی کند که با همه رابطهٔ یکسان بوجود بیاید. تجربه نشان داده است، کسانیکه شکار این قسم وسوسه‌ها قرار می‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند با وجود داشتن رابطه با چند شخص از جنس مخالف، باز هم خود را در درون خود شکست خورده و توته توته شده احساس می‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. این حالت در مانده گی تا وقتی در آن‌ها ادامه پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌کند که به یک رابطهٔ مستحکم و قابل اعتماد برسند.

  ما و شما هر روز داستان‌های مختلف از شکستن رابطه‌های ازدواج را در جامعهٔ ما و اطراف و نزدیکان ما می‌‌‌‌‌‌‌‌شنویم. همیشه هر دو طرف ازدواج یک دیگر را به محترم نشمردن، رعایت نکردن و به کم اهمیتی رابطهٔ انحصاری ازدواج متهم ساخته مقصر شکستاندن این رابطهٔ بسیار مهم می‌‌‌‌‌‌‌‌دانند. اما ما پیروان عیسی مسیح رابطهٔ ازدواجی خود را از نمونهٔ رابطهٔ ما با عیسی مسیح گرفته ایم، طوریکه در رابطهٔ خود با عیسی مسیح استوار، فداکار و ثابت قدم هستیم در رابطهٔ ازدواجی خود هم باید به این شکل باشیم. هرگز به وسوسه‌ها اجازه ندهیم تا رابطهٔ مقدس ما با عیسی مسیح و رابطهٔ ازدواجی ما همیشه پاک و مقدس باقی بماند.

 در کتاب مقدس شراکت انحصاری ازدواج اکثراً به حیث تصویر انحصاری خدا بر زندگی انسان بکار رفته و یعقوب هم در این جا از آن کار گرفته است. وقتیکه یعقوب کسانی را که در برابر خدا بی وفایی می‌‌‌‌‌‌‌‌کنند به زناکاران متهم می‌‌‌‌‌‌‌‌کند، در حقیقت مقصد او از زناکاری معمولی نیست که ما و شما تصور می‌‌‌‌‌‌‌‌کنیم. بلکه مقصد او این است، وقتیکه شما با دنیا دوستی می‌‌‌‌‌‌‌‌کنید و به آن عشق می‌‌‌‌‌‌‌‌ورزید در حقیقت به خدا بی وفایی کرده به او خیانت می‌‌‌‌‌‌‌‌ورزید. اصول در مورد رابطهٔ ما با خدا آن قدر مهم است که یعقوب هر کلمهٔ آن را بسیار با تاکید بیان می‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

 آیا وقتیکه یعقوب دوستی با دنیا را به جنگ و جدل خواستن چیز‌ها از طریق نادرست ارتباط می‌‌‌‌‌‌‌‌دهد، آیا مقصد او از دنیا در این جا چه است؟

مقصد یعقوب از «دلبستگی به این دنیا» طوری به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌رسد، مثلیکه در کلام خدا هم بسیار به کار رفته، طرز و روش و برخورد ما با دنیا است. یعنی روش زندگی ما مطابق به معیار‌های دنیا است نه مطابق به معیار‌های خدا. دلبستگی به دنیا، تقاضا‌ها و خواسته‌های سیری ناپذیر مردم برای عیش و عشرت مادی و دنیایی است. همچنان دلبستگی به دنیا توقعات و خیال پلو‌های بی حد و حصری است که مردم مطابق به آن شکل زندگی خود را عیار ساخته اند.

بیایید در مورد دلبستگی به دنیا یک مثال بیاوریم. وقتیکه شما به یک چوب که در آب شناور است خود را می‌‌‌‌‌‌‌‌چسپانید و دست و پای نزندید و هیچ حرکتی دیگر از خود نشان ندهید، جریان آب شما را به هر مسیریکه می‌‌‌‌‌‌‌‌رود با خود می‌‌‌‌‌‌‌‌برد. چسپیدن و دلبستگی به دنیا به این شکل است. وقتیکه شما بدون اینکه از خود عکس العمل نشان بدهید به دنیا خود را بچسپانید که به هر مسیریکه او بخواهد شما را ببرد، در حقیقت شما دوست و پیروی دنیا شده اید. باید متوجه باشیم که از نظر دنیا این روش یک چیز معمول و نورمال به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌رسد. در این مورد ما یک ضرب المثل داریم که می‌‌‌‌‌‌‌‌گوییم:‌«از شهر برای اما از نرخ نی.» یعنی چیزیکه معمول است ما هم به آن شکل باشیم و اگر نمی خواهیم مثل دیگران باشیم، بهتر است شهر را ترک کنیم. اما این به اصطلاح دل و گرده کار دارد که در برابر مسیر جریان آب و چیزیکه معمول است ایستاده شوید و در مسیریکه خدا می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد پیش بروید. بسیار مشکل است که از همرنگ بودن جماعت برایم و کاملاً در مخالفت با دنیا ایستاده شویم. همچنان، حرکت کردن در مسیر خدا نه در مسیر دنیا به فکر کردن، تصمیم گرفتن و عزم و ارادهٔ شما هم تعلق می‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد.

سوال پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌شود که چرا رفاقت با دنیا، حرکت کردن در مسیر دنیا و یا همرنگ جماعت شدن ریشهٔ مناقشات و جنگ و جدل‌ها را تشکیل می‌‌‌‌‌‌‌‌دهد؟ ما دیدیم و تجربه کردیم که در دنیا برای حل موضوعات گپ آخر را مشت و لگد و یا هم تفنگ می‌‌‌‌‌‌‌‌زند. یا هم بمب و بمباردمان و مناقشات شدید تر که در همهٔ آن زور و قوت چیز‌های هستند که در دنیا به روی آن‌ها حساب می‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. ما در کشور خود افغانستان هر روز و هر ساعت این موضوع را تجربه می‌‌‌‌‌‌‌‌کنیم. خصوصاً در این روز‌ها بر علاوهٔ جنگ‌ها به خاطر اختلافات سیاسی، دزدی و جنایت در شهر‌ها به اوج خود رسیده است. به خاطر تیلفون، موتر، پول و یا چیز‌های قیمتی دیگر انسان‌ها کشته می‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. حتا وقتیکه گپ از صلح ولو که بسیار سطحی و نیم بند هم باشد زده می‌‌‌‌‌‌‌‌شود، باز هم می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند صلح را از طریق تفنگ و زور عملی بسازند.

در حالات عادی وقتیکه در کوچه و بازار قدم می‌‌‌‌‌‌‌‌زنید، همه چیز عادی و مردم خوش خلق، مهربان، رفیق و متمدن به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌رسند. ما هیچ فکر کرده نمی توانیم که در این جامعه جنایت و چور و چپاول وجود داشته باشد. اما وقتیکه موضوع منافع شخصی در میان می‌‌‌‌‌‌‌‌آید آن‌ها انسانیت، تمدن و اخلاق را فدای بدست آوردن چیزی می‌‌‌‌‌‌‌‌کنند که آن‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند. برعلاوه وقتیکه چیز‌های دوست داشتنی آن‌ها مورد چالش قرار بگیرد، یا با تصورات و خیالات آن‌ها مخالفت صورت بگیرید، در این وقت است که به اصطلاح جوهر و یا مس اصلی آن‌ها نمایان می‌‌‌‌‌‌‌‌گردد و چهرهٔ اصلی خشن خود را نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌دهند.

خشونت، تهدید و امثالهم، آخرین راه‌های است که دنیا به اساس آن کار می‌‌‌‌‌‌‌‌کند. فرق نمی کند که این خشونت و تهدید در یک منطقه و یا ده کوچک باشد و یا هم در یک کشور بصورت کل، یا در قلمرو وسیع یک دیکتاتور با دیکتاوری.

  پس آیا دوست بودن با خدا که در برابر دوست بودن با دنیا و دلبستگی با دنیا قرار دارد به چه معنی است؟

وقتی که شما در دوستی با خدا قرار دارید، اولین کاری که باید انجام دهید خواهشاتی که در درون شما برای بدست آوردن چیز‌های که شما ندارید و می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهید داشته باشید، این خواهشات را بلعیده در درون خود با قناعت حل کنید. این خواهشات شما را به پیش تیله می‌‌‌‌‌‌‌‌کند که شما برای بدست آوردن تیلفون قیمتی، موتر، پول، چوکی و مقام خشونت کنید، جنگ کنید و حتا بکشید. در طرف دیگر خواهش و تمایل قورت کردن و حل کردن، شما را تشویق می‌‌‌‌‌‌‌‌کند و در شما تمایل برای دعا کردن برای چیزی که ندارید بوجود می‌‌‌‌‌‌‌‌آورد. (آیت۳) وقتیکه به دعا رو آوردید، دعا اولاً باعث خشنودی درونی خود تان می‌‌‌‌‌‌‌‌گردد، بعداً باعث جلال دادن خدایکه به او ایمان دارید می‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

اما در این جا یعقوب می‌‌‌‌‌‌‌‌گوید، شما ادعا می‌‌‌‌‌‌‌‌کنید که پیروان خدا هستید! بلی شما می‌‌‌‌‌‌‌‌گوید که پیروان خدا هستید. اگر پیروان خدا هستید باز هم دنیا را بر خدا مقدم دانسته به آن عشق ورزیده دل می‌‌‌‌‌‌‌‌بندید، در این صورت زنا کاری روحانی واقع می‌‌‌‌‌‌‌‌شود. در حالیکه شما با خدا ازدواج کرده اید، اما در طرف دیگر با اشتیاق برای عشق بازی در عقب دنیا می‌‌‌‌‌‌‌‌دوید. خدا خواهان رفاقت انحصاری با کسانی است که آن‌ها را بصورت خود آفریده است.

دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌شود که یعقوب بصورت خاص در دنیایی زمان خودش قلت فروتنی را بسیار احساس می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. اما در مقابل و یا برضد فروتنی، غرور قرار دارد. غرور می‌‌‌‌‌‌‌‌گوید که خواسته‌های من اولیت دارند، چیزی که من می‌‌‌‌‌‌‌‌گویم و می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم نسبت به همه مهم تر است و ارزش این را دارد که برای آن بجنگم و بکشم. تداوی کردن غرور صرف از راه اتکا کردن و تسلیم شدن به خدا و مقاومت کردن در برابر شیطان صورت گرفته می‌‌‌‌‌‌‌‌تواند. (آیت ۷) اگر این کار را نکنیم نتیجه برعکس می‌‌‌‌‌‌‌‌شود و شیطان بر ما غلبه پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

 همچنان برای پیروزی بر شیطان ما به دسپلین کردن شدید شخصی نیز ضرورت داریم. آیا همهٔ این انگیزه‌ها و خواهشات دنیایی تلاش می‌‌‌‌‌‌‌‌کنند که ما را از خدا که حقیقتاً مشتاق است که رفیق ما باشد جدا بسازد؟ آیات ۸ تا ۱۰«خود را به خدا نزدیک سازید که او نیز به شما نزدیک خواهد شد. ای گناهکاران، دستهای خود را بشوئید. ای ریاکاران، دل‌های خود را پاک سازید، ماتم بگیرید و گریه و ناله کنید. خندهٔ شما به گریه و خوشی شما به غم مبدل شود. در پیشگاه خدا خود را فروتن سازید.»

طوری به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌رسد که این هدایت و یا رهنمایی یعقوب، هدایت و رهنمایی زندگی شش ماههٔ روحانی است. امکان دارد که یعقوب این هدایت و رهنمایی را برای احیایی مجدد خاموشانهٔ دوامدار ما تنظیم کرده باشد. «دنیا» آخرین تلاش خود را خواهد کرد تا شما را تشویق کند که در مسیر آن قرار بگیرید و کار‌های که او می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد انجام دهید. ۵ دقیقه نزدیک شدن و در حضور خدا قرار گرفتن بعد از آن فوراً دو ساعت پیش روی تلویزیون نشستن و به کار‌های که دنیا می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد مصروف شدن. مثل این است که شما بصورت مختصر دست‌های خود را بشویید و فوراً بعد در گل و لای گندگی دست بزنید و آن را کثیف بسازید. بعد از آن احساس درد و پشیمانی مختصر در درون دل تان بوجود می‌‌‌‌‌‌‌‌آید و فوراً بعد آن را فراموش کنید. وقتیکه به این موضوعات دقت می‌‌‌‌‌‌‌‌کنیم در ذهن ما سوال ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌‌شود، آیا واقعاً خدا نمی خواهد که ما خوش باشیم؟ ایا واقعاً زندگی روحانی بسیار قید و بسیار سخت است؟

  بلی خدا می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد که ما خوش باشیم و زندگی با تمام معموری آن را داشته باشیم . اما راه رسیدن به خوشی و زندگی معموری که خدا می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد عین آن راه و مسیری نیست که دنیا می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد .خوشی‌های که دنیا می‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد ما را به آن برساند، راهی در مخالفت با خدا، با انسان همنوع ما و خوشی‌های دیگران است. از این طریق خوشی‌های را هم که به دست می‌‌‌‌‌‌‌‌آوریم خوشی‌های کاذب است که صرف می‌‌‌‌‌‌‌‌تواند شخص خود ما را بسیار زود گذر سیر بسازد و بس.

با دو دله گی، به عجله و صرف با تکان دادن سر خوش ساختن خدا، در حالیکه دل ما در جای دیگر است نه به درد خود ما می‌‌‌‌‌‌‌‌خورد و نه هم به درد خدا. از یک طرف با تکان سر خدا را برای خوش ساختن بلی گفتن و فوراً بعد بار دیگر دنیا را در آغوش گرفتن و با او همدست شدن هرگز کار گر نیست. ما هر کدام ما به وقت و زمان و تلاش و کوشش نیاز داریم که بتوانیم خود را در آینهٔ خدا ببینیم و بدانیم که ما چقدر از او دور شده به راه غلط رفته ایم.

   در درون این چالش‌ها دو وعدهٔ گرانبها نهفته است که به احتمال زیاد ما و شما آن را تا هنوز اکثراً هیچ جدی نگرفتیم. وعدهٔ اول به این ترتیب شروع می‌‌‌‌‌‌‌‌شود:‌« در مقابل ابلیس مقاومت نمائید تا از شما بگریزد.» شیطان حقیقتاً ترسو است. وقتیکه ما به نام عیسی مسیح که به روی صلیب شیطان را شکست داد دعا می‌‌‌‌‌‌‌‌کنیم، در ما مقاومت ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌‌کند. مقاومت ما در عیسی مسیح شیطان را به لرزه می‌‌‌‌‌‌‌‌آورد، چون می‌‌‌‌‌‌‌‌داند که به روی صلیب توسط عیسی مسیح کوبیده شده شکست خورده است. اما باز هم شیطان آرام نمی نشیند و در گوش ما پُس پُس کردن را شروع کرده می‌‌‌‌‌‌‌‌گوید که ما نمی توانیم مقاومت کنیم. به ما می‌‌‌‌‌‌‌‌گوید او قبلاً ما را بدست آورده بود و در کنترول خود داشت حالا بار دیگر ما را به دست می‌‌‌‌‌‌‌‌آورد، پس تلاش ما بی فایده استد. شیطان به ما می‌‌‌‌‌‌‌‌گوید، خوب است که بدون زحمت کشیدن و مقاومت کردن خود را به او تسلیم کنیم. ما و شما باید با اطمینان بدانیم که ادعای شیطان کاملاً دروغ است. پس دوستان عزیز، مقاومت کنید حتماً شیطان از شما می‌‌‌‌‌‌‌‌گریزد.

وعدهٔ دوم این است: « خود را به خدا نزدیک سازید که او نیز به شما نزدیک خواهد شد.» آیا این یک وعدهٔ بسیار عجیب نیست! خدا برای عملی کردن این وعدهٔ خود کاملاً آماده است و برای ما انتظار می‌‌‌‌‌‌‌‌کشد. او مشتاق است که با شما رفاقت را تشکیل دهد، رفاقت عمیق تر، قوی تر و زیاد تر رضایت بخش که حتا ما هرگز تصور آن را هم نکرده ایم. رابطهٔ ما با خدا به وقت ضرورت دارد و ارزش وقت دادن را هم نسبت به هر رابطهٔ صرف بنام را نیز دارد. اما چه چیز می‌‌‌‌‌‌‌‌تواند از این هم ارزشمند تر باشد؟ اگر چند نفر دیگر این وعده‌ها را جدی بگیرند، تصور کنید که چه تغیری در دنیا و یا در کلیسا بوجود خواهد آمد.

Book Table of Contents

 یعقوب برای همه

 فصل ۱

 یعقوب ۱: ۱-۸ - ایمان و حکمت

 یعقوب ۱: ۹-۱۸ - آزمایش و وسوسه

 یعقوب ۱: ۱۹-۲۷ - شنیدن و انجام دادن

 فصل ۲

 یعقوب ۲: ۱-۱۳ - تعصبات و تبعیضات

 یعقوب ۲: ۱۴-۲۶ - ایمان و عمل

 فصل ۳

 یعقوب ۳: ۱-۱۲ - زبان

 یعقوب ۳: ۱۳-۱۸ - حکمت آسمانی

  فصل ۴

 یعقوب ۴: ۱-۱۰ - علاقه به مادیات

 فصل چهارم آیات ۱۱-۱۷ - لاف زدن

 قسمت ۵

 یعقوب ۵: ۱-۶ - اخطار به ثروتمندان

 یعقوب ۵: ۷-۱۲ - صبر و دعا

 یعقوب ۵: ۱۳-۲۰ - با ایمان دعا کردن