ایمان و عمل
تفسیر:
ما در آیت آخر این قسمت خواندیم:« ایمان بی عمل مانند بدن بی روح، مرده است.» آیا این آیت معکوس نوشته نشده است؟ آیا بدن بی ایمان مانند بدن بی روح نیست؟ وقتیکه این آیت را میخوانیم، اکثراً فکر میکنیم که گویا این آیت معکوس نوشته شده است. ما معمولاً ایمان را به روح و عمل را به جسم و یا بدن نسبت میدهیم. اکثراً ایمان در محیط روحانی واقع میشود و عمل در محیط جسمانی، آیا این گپ حقیقت ندارد؟
بلی از یک لحاظ این گپ درست است و حقیقت دارد. اما در عین زمان باید متوجه باشیم وقتیکه در مورد موضوعی در کلام خدا دچار سردرگمی میشویم، این سردرگمی، ما را به کشف حقایق در آن موضوع کمک میکند. یعقوب در مورد مشکلی که در آن وقت در کلیسا بوجود آمده بود، بسیار تشویش داشت. مشکلی که یعقوب در آن وقت به آن روبرو بود امروز نیز وجود دارد. ما دیدیم که یعقوب صحبت کردن در مورد این مشکل را از فصل قبلی شروع کرد. او این مشکل را بیان کرده گفت، مردم با وجودیکه کلام را میشنوند اما متاسفانه به دقت به آن گوش نمی گیرند که به آن عمل کنند. یعقوب از زبان مردم میشنید که آنها در مورد ایمان صحبت میکنند، اما طرز فکر آنها در مورد ایمان بسیار سطحی است. ایمان آنها به عوض اینکه بر معنی غنی و عمیق و اعتماد به خدای زنده و پُر از محبت استوار باشد، بر چیزهای سطحی، خیالی و بی مفهوم بنا شده است. یعنی عیناً مثل بدنی که در آن روح وجود نداشته باشد.
ما این موضوع را در آیت ۱۹ به روشنی میبینیم که میگوید: «تو ایمان داری که خدا واحد است، بسیار خوب! شیاطین هم ایمان دارند و از ترس میلرزند.» در این قسمت یعقوب پس به عقب به اعتراف ایمان یهودیت قدیم بر میگردد که میگوید:«خدا یک است.» خدا در گذشته یک بود و اکنون نیز یک است. این یگانه گی خدا قلب دعای یهودی را تشکیل میداد که میگفت:«ای اسرائیل، بشنو: خداوند، خدای ما خداوند یکتا و یگانه است. خداوند، خدای خود را با تمامی دل و تمامی جان و تمامی قوت خود دوست بدار.» (تثنیه ۶: ۴) عیسی مسیح در اخیر این اعتراف ایمانی یک قسمت دیگر را به آن علاوه کرد که یعقوب قبلا آن را به نام قانون شاهانه یاد کرد. قانون شاهانهٔ که عیسی مسیح به آن علاوه کرد این است:«و همسایهٔ خود را مانند خود دوست بدار.»
وقتیکه ما صرف به زبان خود اقرار کنیم که خدا یک است، این موضوع هیچ تغیری را نمی تواند در زندگی عملی ایمانی ما ایجاد کند. مثلی که بعضی مردم با تسبیح هم خدا را ورد میکنند و هم کارهای دنیایی خود را انجام میدهند. یعقوب هم گفت: «شیاطین هم ایمان دارند و از ترس میلرزند.» که خدا یگانه است آیا میتواند آنها را خوب بسازد. در این جا بصورت کامل واضح میگردد که مقصد یعقوب از «ایمان» در این قسمت آن ایمانی نیست که پولس و دیگران به معنی استوار بودن بر پُری کامل شخص عیسی مسیح انکشاف دادند. معنی اقرار ایمان یهودیت قدیم که میگوید خدا «یک» است هم به این معنی است. یعقوب به این تاکید میکند که این ایمان لازم است صرف در لفظ باقی نماند بلکه در عمل پیاده شود. البته در عملی که بر عیسی مسیح استوار باشد و تغیر قابل ملاحظه ای در زندگی شخص بوجود آورد. در غیر آن ایمان به چیزی بی تاثیر و بی ثمر تبدیل میگردد. در این نقطه، یعقوب با پولس در حقیقت هم نظر میشود. مثلیکه پولس به غلاطیان نوشته کرد:«آنچه اهمیت دارد ایمان است که با محبت عمل میکند.» (غلاطیان ۵: ۶)
عین موضوع یعنی پیاده کردن ایمان در عمل را یعقوب در آیات ۱۵ و ۱۶ هم تصویر کشی کرده است. اگر خوب دقت کنیم در حقیقت این صرف تصویر کشی نیست بلکه با در نظر داشت تمام رسالهٔ یعقوب یکی از کارهای است که یعقوب از پیروان عیسی مسیح تقاضا دارد که آنها باید انجام دهند. یعنی مواظبت کردن از فقرا و دستگیری نیازمندان. اما اگر کمک کردن به نیازمندان را به شکل صوری انجام دهیم و به شخصی که لباس و غذا ندارد بگوییم «بسلامت بروید و گرم و سیر شوید.» این گپ ما به چه درد میخورد. این کلمات و یا گفتهها هیچ دردی را دوا نمی کند و به غیر از کلمات بی محتوا چیزی دیگری نمی توانند باشند. ضرورت است که گفتار در عمل پیاده شود و کاری را انجام دهد. در مورد ایمان نیز عین چیز صدق میکند. ایمان بدون عمل مثل این است که از یک صندوق صدا بر آید و بگوید:«من به یک خدا ایمان دارم. امیداوار هستم که این کار را انجام دهم.» صرف گفتن این جمله هیچ کاری را انجام داده نمی تواند و هیچ دردی را دوا نمی کند. ایمانی که نتواند تغیر اساسی را در زندگی عملی بوجود بیاورد، این ایمان بی فایده است و نمی تواند یک شخص را از گناه و مرگ نجات دهد.
در این قسمت یعقوب از دو شخصیت کتاب مقدس یاد آوری میکند. مثل پولس یعقوب نیز، اول از ابراهیم پدر قوم اسرائیل ذکر میکند. در پیدایش فصل ۱۵ ابراهیم در حالیکه هیچ فرزندی ندارد به وعدهٔ خدا ایمان میآورد که او صاحب خانوادهٔ بزرگ خواهد شد و بعدا یعقوب این قسمت را با فصل ۲۲ پیدایش وصل کرده است. در قسمتهای بعدی کتاب پیدایش در مورد ابراهیم موضوعات عجیبی را میخوانیم که او از کنیز خود هاجر صاحب فرزند میشود و خدا آنها را دور میفرستد. بعداً خدا به ابراهیم در مورد قربانی کردن پسرش اسحاق از ساره خانمش، امر میکند. اسحاق پسری بود که توسط او تمام وعدههای که خدا به ابراهیم کرده بود عملی میشد. این قسمت یعنی ازمایش ابراهیم برای قربانی پسرش اسحاق واقعاً بسیار تاریک است، اما باز هم ابراهیم از این آزمایش موفق بدر میآید. ابراهیم ایمان داشت که خدا هر وعدهٔ خود را بدون قید و شرط عملی میسازد و این ایمان خود را در عمل پیاده کرده جامهٔ عمل پوشاند. این پیاده کردن ایمان او در عمل بود که خدا به حساب عادل شمرده شدن او گذاشت.
ایمان ابراهیم ایمان زنده بود. ایمان ابراهیم کدام ایمان خیالی نبود بلکه با شناخت کامل از خدا و از رفاقت فعال با خدا سر چشمه میگرفت. آیت ۲۳ این قسمت رسالهٔ یعقوب به آیت ۸ فصل ۴۱ اشعیا ارتباط پیدا میکند که میگوید:«تو ای اسرائیل بندهٔ من، و تو ای یعقوب، برگزیدهٔ من و ذریت دوست من، ابراهیم.» این دوستی و رفاقت بین ابراهیم و خدای قادر مطلق در عهدی تجسم یافته بود که خدا در پیدایش ۱۵: ۷ تا ۲۰ با ابراهیم برقرار ساخت که بار دیگر در پیدایش ۲۲: ۱۵ تا ۱۸ بر آن تاکید کرد. وقتیکه یعقوب مثل پولس آن را بنام در «عدالت» قرار گرفتن ابرهیم یاد میکند، این عدالت بر اساس این عهد استوار است. وقتیکه خدا یک شخص را شامل عهد خود میسازد حق عادل شمرده شدن را به او میبخشد و عضو از اعضای خانوادهٔ بخشیده شدهٔ خدا میگردد.
شخصیت دومی که یعقوب از عهد قدیم ذکر میکند او زنی بنام «راحاب» است. «راحاب» در ابتدا طوری به نظر میرسد چون او زن خدا ناشناس و فاحشه بود پس یک مثال نادرست برای ایمان است. در زمانیکه قوم اسرائیل میخواستند از دریای اردن به طرف سرزمین موعود یعنی کنعان عبور کنند اولین هدف شان بدست آوردن شهر «یریحو» بود، «راحاب» نیز در این شهر زندگی میکرد. در قصه میخوانیم، یوشع دو نفر را پیش از حمله به این شهر میفرستد تا از این شهر جاسوسی کنند. این دو نفر شب را در خانهٔ «راحاب» سپری میکنند. «راحاب» این دو نفر را از عساکری دشمن که به دنبال آنها میگشتند محافظت میکند. در این دوران «راحاب» به خدای اسرائیل که خدای حقیقی آسمان و زمین است، ایمان میآورد. (یوشع ۲: ۱۱) مقصد اصلی یعقوب برای مثال آوردن «راحاب» به حیث نمونهٔ ایمان در این است که «راحاب» با وجودیکه با خطر روبرو بود، او ایمان خود را در عمل به نمایش گذاشت. در عوض «یوشع» وقتیکه به شهر «یریحو» حمله کرد «راحاب» و خانوده اش را نجات داد. طوری به نظر میرسد که «راحاب» بعداً با کدام مرد اسرائیلی ازدواج کرد و به مادر کلان بسیار دور داود پادشاه و نبی تبدیل شد. «راحاب» از طریق داود در نسب نامهٔ خود عیسی مسیح هم شامل گردید. (متی ۱: ۵)
با وجودیکه ما و شما با خطرات مستقیم روبرو هستیم و بسیار چیزها برای ما ناممکن به نظر میرسد اما باز هم در ایمان خود استوار میمانیم و آن را در عمل پیاده میکنیم، این است ایمان حقیقی و زنده. از نظر یعقوب نیز این ایمان زنده است نه ایمانی که صرف در الفاظ و کلمات باشد. با داشتن این ایمان زنده ما میتوانیم عادل شمرده شویم. (آیت ۲۴) این ایمانی است که ما را نجات میبخشد.(آیت ۱۴) این ایمانی است که در پیام یعقوب به ما معرفی شده است. چالشها پیش روی ما زیاد هستند اما این ایمانی است که لازم است در عمل زندگی ما دیده شود.
یعقوب ۱: ۹-۱۸ - آزمایش و وسوسه
یعقوب ۱: ۱۹-۲۷ - شنیدن و انجام دادن
یعقوب ۲: ۱-۱۳ - تعصبات و تبعیضات
یعقوب ۲: ۱۴-۲۶ - ایمان و عمل
یعقوب ۴: ۱-۱۰ - علاقه به مادیات
فصل چهارم آیات ۱۱-۱۷ - لاف زدن