صبر و اعتماد
تفسیر: انتظار واقعاً سخت است و بدون انتظار کشیدن هم نمی شود کاری کرد. شاعری میگوید:
............................................
همیشه منتظرت هستم
خیال میکنم پشت در ایستادهای و در میزنی
اینقدر این در کهنه را باز و بسته کرده ام که چوکات هایش شکسته است
چوکاتهای شکسته در را عوض میکنم
باز هم خیال میکنم کسی در میزند
در را باز میکنم و در خیالم تو را میبینم که پشت در ایستادهای
میگویم :
عزیزم! خوش آمدی
ولی تو نیستی
پشت در، تنهاییست
در را میبندم و باز دوباره باز میکنم
ولی هنوز هم نیستی
اینقدر باز میکنم و میبندم که چوکاتهای در دوباره میشکند
............................................
ما در طول زندگی برای آمدن بسیار اشخاص و بسیار چیزها انتظار میکشیم. به آمدن عزیزی که بسیار مشتاق آمدن و دیدن او هستیم. به بزرگ شدن و به ثمر رسیدن نهالی که در باغچهٔ حویلی کاشته ایم. به ثمر رسیدن فرزندان ما که میخواهیم آنها را پر بار ببینیم. در مورد انتظار، مقولهٔ در زبان عربی نیز وجود دارد که میگوید:«الانتظار اشد من القتل.» یعنی انتظار به اندازهٔ لحظات مرگ شدیداً رنج آور است. من در طول زندگی خود یک بار شدت انتظار کشیدن را به خوبی تجربه کردم.
وقتیکه طفل ۱۰ و یا یازده ساله بودم در آن زمان بی امنیتی و نا امنی مثل این روزها وجود نداشت. والدین ما، چون ما نسبتاً کلانتر شده بودیم، یگان شب ما را در خانه تنها میماندند و خود شان به خانهٔ کاکا و یا مامایم که در نزدیکی خانهٔ ما زندگی میکردند برای قصه کردن و گپ زدن میرفتند. ما خواهران و بردران معمولاً با رفتن آنها بدون کدام تشویش به خواب میرفتیم. خوب بیادم است که یک شب تشویشها مرا احاطه کرد و هر قدر کوشش میکردم مرا خواب نمی برد. به هر صدا به بیرون گوش میگرفتم و در شدت انتظار به آمدن پدر و مادرم فکر میکردم که آنها چه وقت بر میگردند. هر صدایی را که از بیرون میشنیدم یکی بعد دیگری محو میشدند و از آمدن آنها خبری نبود. هر قدر انتظارم شدید تر میشد، ترس و بدگمانی در من زیاد تر میشد. در حالیکه خواهر بزرگترم در وقت خواب شدن به من گفته بود که نادان نشوم و نترسم بلکه بخوابم، اما برعکس چشمان من به طرف کلکین دوخته شده بود که چه وقت صدای باز شدن دروازه خانه را بشنوم که والدینم پس آمدند. در حالیکه من در حالت ترس و انتظار قرار داشتم خواهر و برادرم با رفتن به بستر به خواب رفته بودند. یگان وقت فکرهای عجیب و غریب در ذهنم خطور میکردند که آنها مبادا دچار کدام حادثه نشده باشند. شاید آنها هیچوقت پس نخواهند آمد و در این صورت ما چه خواهیم کرد. نمی دانم چه مدت در این کشمکش مبتلا بودم و عرق سرد از پیشانی ام میچکید که آنها خواهند آمد و یا نخواهند آمد که صدای باز شدن دروازهٔ بزرگ حویلی را شنیدم. باز هم باور نمی کردم که آنها آمده باشند. اما وقتیکه صدای پای و صدای باز کردن دروازهٔ خانه را شنیدم باز هم با خود میگفتم شاید آنها نباشند، اشخاص دیگری باشند. در این لحظه صدای پدرم را در دهلیز خانه شنیدم که به آهستگی به مادرم چیزی میگفت، این وقت بود که اطمینان یافتم والدینم هستند که پس بر گشته اند. بعد از اطمینان یافتن از آمدن آنها ترس و انتظارم به آخر رسید و شاید چند دقیقه نگذشت که به خواب رفتم.
بسیاری ما مثلیکه من انتظار آمدن والدین خود را میکشیدم که بالاخره آنها آمدند به عیسی مسیح هم به عین شکل انتظار میکشیم. لازم است که اطمینان داشته باشیم که بالاخره او خواهد آمد و انتظار ما به پایان خواهد رسید. آیا لازم است که اینقدر نادان باشیم و به آمدن دوبارهٔ عیسی مسیح شک کنیم؟ آیا چرا ما این قسم فکرهای خراب را در ذهن خود پرورش داده در آن غرق شویم؟ آیا ما چرا در انتظار کشیدن بی قرار میشویم؟ در حقیقت دلیل اصلی آن بی صبری ما است. وقتیکه انتظار ما طولانی میشود صبر ما به پایان رسیده امید ما از بین رفته ما نا امید میشویم. در این وقت است که ما به آمدن دوبارهٔ عیسی مسیح شک میکنیم و فکر میکنیم که او هرگز بر نخواهد گشت. همهٔ نسلهای پیروان عیسی مسیح در گذشته نیز برای آمدن عیسی مسیح مثلیکه خودش وعده کرده است دعا کرده اند که او بیاید. اما آنها در انتظار کشیدن و دعا کردن درس صبر کردن را نیز بسیار خوب آموخته اند. در حقیقت هدایت که باید صبور باشیم یکی از جهتهای مهم کار روح القدس در زندگی ماست.
ما نباید در تاخیر شدن آمدن عیسی مسیح متعجب شویم. مردم یهود به عین مشکل روبرو شدند. آنها در طول قرنها در انتظار زندگی کردند که چه وقت مسیحا میآید و همه چیز را درست میکند. در جریان این انتظار طولانی بعضی آنها به این باور پیدا کردند که همهٔ این وعدهها بی معنا بوده است. اما بالاخره مسیحا آمد و همه وعدهها به حقیقت پیوستند.
یک بار دیگر یعقوب رسول صبر را به فروتنی ارتباط میدهد. ما میدانیم که یکی از درسهای اولی و اساسی یعقوب رسول فروتنی است. ما نباید به اساس حساب و کتاب خود و با جمع و ضرب کردن وقت و زمان خدا را بسنجم و یا حساب کنیم. وقتیکه میخواهید در مورد آمدن عیسی مسیح حساب و کتاب کنید به دهقان فکر کنید. من چون در خانوادهٔ کاشتکار و زمین دار برزگ شده ام اکنون نیز بسیار علاقه دارم که در بین زمینهای زراعتی قدم بزنم. برای بر آورده شدن این آرزوی خود اکثراً در وقت فراغت در بین کشت زارهای نزدیک خانهٔ ما قدم میزنم. میبینم که دهقان زمین خود را چه وقت قلبه کرد و در آن تخم پاشید. روزها میگذرد اما هیچ تغیری در زمین و خاک دیده نمی شود. روزها که زمین برهنه بود سوال بوجود میآمد که آیا دهقان بی جای زحمت کشیده بود و وقت و تخم خود را ضایع کرده بود؟ آیا تخمها هرگز سر نمی زدند و سبز نمی شدند؟ اما دهقان به اساس تجربهٔ خود میداند که باید برای تغیر فصل و هوا و باریدن بارانهای بهاری انتظار بکشد، تا نتیجهٔ زحمت خود را ببیند.
اکنون که بسیار مردم در شهرها زندگی میکنند و هر وقت دل شان خواست سبریجات و میوهٔ تازه را از بازار میخرند مثل دهقانها انتظار کشیدن و صبر کردن را فراموش کرده اند. چون در چهار فصل سال از گوشههای مختلف دنیا سبزیجات و میوه جات در بازارها موجود میباشند. شما میتوانید در چلهٔ زمستان سبزیجات و میوههای تازه را بخرید. اما، ما که از عیسی مسیح پیروی میکنیم لازم است که صبر کردن و انتظار کشیدن را با تمرین کردن یاد بگیریم.
برای یاد گرفتن انتظار کشیدن و صبر کردن لازم است که به خود خداوند دقت کنیم. یعقوب رسول میگوید:« خداوند بی نهایت رحیم و مهربان است.» (۱۱) اگرچه باور کردن این موضوع برای ما مشکل است، اما اعتماد کردن به آن برای ما حیاتی است. در مقابل، قبول کردن این موضوع چقدر آسان است که ما باور کنیم که خدا بی ثبات، در مورد ما بی پروا، بی احساس و یا بی تفاوت است. ما امرای خود شاید بگوییم اگر او در مورد ما بی تفاوت و بی پروا نمی بود وقتیکه به این مشکل و یا آن مشکل مواجه بودیم با ما چه کرد؟ البته بسیار چیزها وجود دارند که در این مورد بگوییم، اما یعقوب رسول در فصل ۲ آیت ۱۳ میگوید، که رحمت خدا ابدی است. این عمیق ترین و اساسی ترین حقیقت در مورد خدا است.
انبیای بزرگ قدیم هم به این حقیقت زیاد توجه کرده اند. با داشتن آشنایی و مشارکت دوامدار با خدا، آنها تونستند در عقب حقایق عادی و روزمره که به چشم دیده میشوند بعدهای مختلف حقایق نادیدنی آسمانی و معیارها و اندازه گیریهای زمانی آن را ببینند. یکی از نمونهها در این مورد ایوب نبی است. برعلاوهٔ ایوب نبی در مورد بسیار انبیایی بزرگ دیگر نیز در رسالهٔ به عبرانیان ذکر شده است که آنها با ایمان به پوره شدن وعدهها انتظار کشیدند بدون اینکه عملی شدن آنها را خود شان ببینند.
باید متوجه باشیم که داشتن روح شتابزدگی شکل دیگر غرور است که انسان با تکبر فکر میکند که نسبت به خدا هر چیز را بهتر میداند.
داشتن صبر و اعتماد را لازم است که ما در گپ زدن روز مرهٔ ما هم در نظر بگیریم. وقتیکه ما صبر و اعتماد را در گپ زدن رعایت کنیم میتوانیم درست گپ بزنیم. در این قسمت در رسالهٔ یعقوب رسول در مورد بدگویی در غیاب دیگران اخطار داده شده است. در آیت ۹ میخوانیم:« ای برادران، پشت سر دیگران از آنها شکایت نکنید، مبادا خود شما ملامت شوید، چون داور عادل آمادهٔ داوری است.»
بسیار واضح به نظر میرسد که این یکی از مشکلات در کلیسای یعقوب رسول بوده است. با تاسف ما نباید از شنیدن این گپ تعجب کنیم که ایمان داران پشت سر یکدیگر گپ میزدند. ایمان داران اولی به عیسی مسیح در اورشلیم و اطراف آن بعد از به شهادت رسیدن استیفان به آزار رسانی شدید که مثال آن دیده نشده بود روبرو شدند. (اعمال فصل ۷) وقتیکه گروههای ایماندار به عیسی مسیح و مشارکتهای مسیحی از بیرون زیر فشار شدید قرار گرفتند، این فشار زیاد بی اعتمادی را بین ایمان داران دامن زد و باعث پشت سر گویی و غیبت در درون این گروهها و مشارکتها شد. در این حالت صبر کردن در برابر یکدیگر به جهت دیگر فروتنی تبدیل شد.
ما افغانها که پیروی عیسی مسیح هستیم مثل کلیسای اولیه به فشارهای زیاد بیرونی مواجه هستیم. این فشارهای بیرونی زمینه شک کردن به یکدیگر و بی اعتمادی را در بین ما بوجود آورده است. ما زود در مورد هم ایمانان ما قضاوت میکنیم و پشت سر آنها گپ میزنیم. این شک کردنها، بی اعتمادیها و پشت سر گوییها بعضی اوقات صدمات شدیدی به مشارکتهای کوچک و نوپای ما وارد کرده است. برای مقابله کردن به این امراض لازم است که به تعلیم یعقوب رسول به دقت توجه کرده با فروتنی صبر کنیم.
اخطارهای پشت سر هم در مورد قضاوت آینده از حقایق عمومی که در فصلهای گذشته(۲: ۸ – ۱۳) بیان شد، در این قسمت به اخطارهای خاص در مورد آمدن روز خداوند اختصاص پیدا کرده است. در آیت ۹ میبینیم که یعقوب میگوید:«چون داور عادل آمادهٔ داوری است.» یعقوب تاکید میکند که مردم به خاطر گپ زدن خراب متحمل این قضاوت خواهند شد. چقدر آسان است که ما چند کلمه را در یک جمله علاوه کنیم، که با آن بتوانیم آن را برای ملامت کردن دیگران قوی تر و پخته تر بسازیم. مثلاً ما بگوییم که به خدا قسم میخورم که این و یا آن کار را کرده ام و یا نکرده ام. حتا در محاکم مردم را که معلوم نیست آنها به خدا ایمان دارند و یا ندارند به خدا قسم میدهند. اما یعقوب به تعلیم برادر بزرگتر ایمانی خود متی تاکید میکند(متی ۵: ۳۴ – ۳۷) که ضرورت به قسم خوردن نیست، «بلی» و «نه خیر» گفتن تان کافی است. گپ اضافه گی از این نه تنها که مورد حمایهٔ خدا قرار نمی گیرد، بلکه مورد قضاوت او نیز قرار میگیرد.
این موضوع هنوز هم سوال بر انگیز است که قسم خوردن در محکمه به معنی تضمین کردن شهادت دادن حقیقت است. بسیار ایمان داران مسیحی به این نظر هستند که این یک موضوع خاص است که قوانین عادی نمی تواند بر آن تطبیق شود. سوال برانگیز بودن این مورد، نباید مانع دیدن نکات بسیار دلچسپ گردد که در عقب تعلیم هر دو یعنی یعقوب و عیسی مسیح وجود دارد.
پیروی کردن از عیسی مسیح باید به معنای راه رفتن به طرف حقیقتاً انسان بودن باشد. زندگی انسان لازم است که با صداقت در گفتار او به راستی و روشنی انعکاس پیدا کند. علاوه کردن قسم و گپهای تشریفاتی دیگر در سخنان ما به غیر از قرضدار کردن خود ما از خدا چیز دیگر نیست. وقتیکه ما این کار را میکنیم طوری به نظر میرسد که گویا سخنان راست و سادهٔ ما کافی نیست. یک بار در کلام خدا از زبان پطرس رسول به ما گفته شد وقتیکه یک شخص قسم میخورد و یا لعنت میکند او عیسی مسیح را نمی شناسد. این گفتار پطرس ما را به فکر کردن در این مورد فرو میبرد.
یعقوب ۱: ۹-۱۸ - آزمایش و وسوسه
یعقوب ۱: ۱۹-۲۷ - شنیدن و انجام دادن
یعقوب ۲: ۱-۱۳ - تعصبات و تبعیضات
یعقوب ۴: ۱-۱۰ - علاقه به مادیات
فصل چهارم آیات ۱۱-۱۷ - لاف زدن
یعقوب ۵: ۱-۶ - اخطار به ثروتمندان
یعقوب ۵: ۷-۱۲ - صبر و دعا