تفسیر: در زندگی انسانی بسیار چیزها وجود دارند چون بعضی ما در مورد آنها معلومات نداریم برای ما عجیب معلوم میشوند. یک زمانی که رادیو در افغانستان نبود و کسانیکه آن را در خارج دیده بودند به مردم در بارهٔ آن قصه میکردند، به گپهای آنها باور شان نمی شد. اما وقتیکه رادیو به افغانستان آمد مردم واقعاً دیدند و باور شان شد که یک صندوق گپ میزند و احوال جهان را به مردم بیان میکند. به همین قسم در مورد تلویزیون هم مردم عین نظر را داشتند. چند دهه قبل که در جاهای دیگر دنیا انترنیت بوجود آمده بود اما در افغانستان هنوز نیامده بود، مردم باور نمی کردند که چنین چیزی وجود داشته باشد.
معلومات نداشتن در مورد یک چیز به معنی حقیقت نبودن آن چیز نیست. یا باور نداشتن انسانها و یا ناممکن فکر کردن ما به معنای این نیست که حقیقتاً آن کار ناممکن باشد.
چند سال پیش بصورت تصادف در شهر کهنهٔ کابل به یک دوکان سر خوردم که چند نفر کارگر نشسته بودند و چوبها و تختهها را با مهارت و دقت خاص میتراشیدند و سوهان میکردند. بر دیوار دوکان هم چند عدد رباب آویزان بود. من شخصاً خودم از صدای دلنواز روباب بسیار خوشم میآید. با دیدن کار آنها که تخته پارهها را با هم وصل میکردند، تارهای مختلف را به روی صفحهٔ آن میداوندند و برای سُر کردن آن گوشکیها در سر آن نصب میکردند، هیچ باور آدم نمی شد که با سُر کردن و نواختن آن صدای دلنشین رباب از آن بر آید. اگر کسی صدای رباب را نشنیده بود و کار کارگران ماهر این دوکان را میدید، فکر میکرد آنها بی جای وقت خود را ضایع میکنند.
یک طفل خورد سال چون نمی داند که طفل نوزاد از کجا و چطور به دنیا میآید، وقتیکه ما در خود را میبیند که منتظر به دنیا آمدن طفل است و برای او تخت و لوازم دیگر خانه را آماده میکند آیا او چه فکر میکند؟ شاید او با خود بگوید که این ترتیبات جدید برای چه است؟ این تخت خورد و وسایل دیگر برای چه است؟
البته وقتیکه عضو جدید خانواده از راه برسد برای او توضیح خواهند داد که چه گپ است. اما بعضی اوقات لازم است که برای رسیدن این موقع باید انتظار کشیده صبر کنیم. وقتیکه به صبر کردن با حوصله اعتماد کنیم همه چیز برای ما در آینده روشن میشوند. یعقوب در این مورد از مثال دهقان و حاصلات کار گرفته است. موضوع صبر کردن در تمام رسالهٔ یعقوب ادامه یافته است که نشان میدهد زندگی دوران یعقوب مثل دوران حاضر بشکل عادی و نورمال نبوده است. یعقوب همیشه بصورت دوامدار در مورد زندگی در داستان زندگی کامل و حقیقت زندگی پریشان بوده است. داستان زندگی حقیقی در واقعیت در زندگی برادرش عیسی مسیح به اوج کمال خود رسید و در زندگی خودش نیز که آن را به شکل ثابت آغاز کرده بود به کمال میرسید.
برای سپری کردن زندگی کامل انسانی دعا کردن به حیث بهترین فعالیت انسانی که دور از فهم و درک انسانی ما میباشد تنظیم شده است. دعا در حقیقت در این قسم زندگی معنی و مفهوم پیدا میکند. برای کسیکه در مورد خدا هیچ فکری نداشته باشد دعا یک چیز عجیب و بی مفهوم به نظر میرسد. چون در دعا بر عکس کارهای دیگر ما چیزی را به چشم نمی بینیم و لمس نمی کنیم. در مورد دعا اگر یک شخص ولو مثبت نگر هم باشد اما به خدا ایمان نداشته باشد باز هم به نظر او دعا یک چیز عجیب و خرافات میآید. اما اشخاص منفی نگر دعا را خود فریبی مطلق میدانند. در دعا در تخیل با خود گپ زدن به این فکر که گویا دعا میتواند تغیری در زندگی شخص دعا گو بوجود میآورد آیا واقعاً عجیب به نظر نمی رسد؟ اما در تمام فرهنگها در طول تاریخ مردم برعلاوهٔ بُعد مادی زندگی به بُعدهای دیگری هم توجه داشته اند و این بُعدها به شکل عجیب به زندگی ما علاقه داشته اند. فرهنگ قدیم یهودییت که در خود عیسی مسیح و پیروان اولی او و خانوادههای آنها شکل جدید به خود گرفت، این بًعد غیر مادی و یا موجود مبهم و نادیدنی شکل قاطعانه تر را به خود گرفته است. این موجود مبهم و نادیدنی نه تنها به حیث یک چیز بلکه کاملاً یک شخصیت مشخص دارای نام مشخص به خود پیدا کرد. این شخصیت مشخص را ما توسط و در خود عیسی مسیح به حیث خدا میشناسیم. بعد از آن دعا، صبر و انتظار که در آن دخیل شد و به آن ارتباط پیدا کرد دعا در تمام دنیا مفهوم جدید به خود گرفت.
برای پایان دادن به این رساله دعوت کردن به دعا نه تنها غیر قابل توقع نیست بلکه بسیار مناسب نیز است. دعای ما لازم است همه چیزهای را که ما در عمل انجام میدهیم احاطه کند. فرق نمی کند که عمل و کار ما غمگینانه باشد و یا خوشی آفرین و یا رنج کشیدن باشد و یا شادی کردن، در دعا میتواند بگنجد و آن را احاطه کند.
یکی از نمونههای دعا زبورها در کتاب زبور هستند. زبورها به حیث کتاب دعا به شکل طبیعی تراوش کرده از شادیها، غمها، شکستها، نا امیدیها و کامیابیهای انسانهای هستند که به خدا ایمان داشتند که تا به امروز به ما رسیده اند و نزد ما وجود دارند. پیروان اولی عیسی مسیح هم به کثرت از آن کار میگرفتند. اما متاسفانه امروز بعضی مسیحیان آن را کاملاً فراموش کرده و در طاق فراموشی گذاشته اند.
موضوع دیگر در این قسمت تدهین کردن با روغن است که تا به امروز وجود دارد. با روغن تدهین کردن در حقیقت به شکل ساده اشتیاق خداوند قادر مطلق را برای شفا دادن انسانها نشان میدهد. مثل خود دعا عمل مسح کردن و یا تدهین کردن با روغن نیز به شکل راز است، اما برای کسانیکه گفتههای یعقوب رسول را جدی میگیرند این چیزها پر معنا و با قدرت هستند. در پهلوی دعا و تدهین کردن با روغن، یعقوب رسول بر بخشیده شدن نیز تاکید میکند. بخشیده شدن به حیث دروازهٔ باز، امکانات تازه، چانس جدید برای آغاز جدید، برای همه کسانیکه از گناهان شان برای شفا یافتن توبه میکنند تا به امروز باز است.
یعقوب رسول نیز مثل عیسی مسیح یک رابطه را بین مریضی جسمانی و گناه میبیند که در بسیار مواقع وجود. عیسی مسیح در فصل ۹ انجیل یوحنا در مورد رابطهٔ بسیار نزدیک گناه و مریضی اخطار داد، اما در انجیل مرقس فصل ۲: ۱ – ۱۲ بخشیده شدن و شفا یافتن را یکی به دیگر مربوط میداند. شاید در انجام یافتن این چیز است که با پافشاری ما در دعا آسمان و زمین با هم یکی میشوند. همچنمان در این جا زمان حاضر ما و زمان آیندهٔ خدا با هم اشتراک پیدا کرده روی هم قرار میگیرند.
همهٔ این چیزها مفهوم و هدف دعای مسیحی و تمام اصول زندگی مسیحی را به ما نشان میدهند. دعا هرگز به این معنا نیست که من در تاریکی به یک خدای بسیار دور و ناشناخته فریاد میزنم. دعا به معنای این است که خدا وجود دارد و مثلیکه یعقوب وعده کرده است خدا به کسانی بسیار نزدیک است که به او نزدیک میشوند. وقتیکه یک شخص در روح خداوند را به نام یاد میکند آسمان و زمین با هم وصل میشوند. این بدان معنا است که کاری انجام میشود. چون زمان جدید خدا در زمان متوالی این دنیایی کهنه و غمگین داخل میشود. پس شخصی که در وقت مشکلات، مریضی و گناه دعا میکند او یک پای خود را به حیث دعا گو در جایی در این دنیا گذاشته است و دعا میکند و پای دیگر خود را در جایی گذاشته است که در آن جا شفا یافتن، بخشیده شدن و امید وجود دارد. پس دعا، دومی یعنی بخشیده شدن و شفا یافتن را برای اولی به ارمغان میآورد. یعنی دعا باعث شفا میگردد.
برای درک کردن همهٔ این موضوعات روحانی کمی به تخیل کردن نیز ضرورت داریم. اما یقین داشته باشید وقتیکه به آن چسپیدید، دعا مثل یک آلهٔ موسیقی مثل رباب که در شروع گفتیم، میتوانید آن را به شکلی بنوازید که برای آن سُر و یا تنظیم شده است. وقتیکه آن را نواخته به صدا در آوردید در این وقت است که همهٔ این چیزها برای شما روشن شده مفهوم و معنا پیدا میکنند.
به این دلیل است که یعقوب رسول ما را به بزرگترین نمونهٔ دعا یعنی نبی بزرگ عهد قدیم ایلیاس متوجه میسازد که در کتاب اول پادشاهان فصل ۱۷ و ۱۸ وجود دارد. وقتیکه مردم اسرائیل از خدا روی گشتاندن آنها با خشکسالی روبرو شدند، اما وقتیکه از بتهای شان روی گشتانده دو باره به خدا بازگشت کردند باران بارید. همهٔ اینها در نتیجهٔ دعای الیاس پیغمبر واقع شدند.
باید متوجه باشیم دعا صرف کاری، کشیشان و رهبران مسیحی نیست. بلکه هر مسیحی مومن و یا ایمان دار به عیسی مسیح حق دارد، اما وظیفه هم دارد که در دعا شریک باشد. در دعا به یکدیگر، در دعا برای مریضان، در دعا برای گنهکاران، در دعا برای کشور و وطن خود و تمام دنیا. هر عزیزیکه این کلمات را میخواند اگر هر روز نیم ساعت را برای دعا اختصاص دهد، نتیجهٔ آن برایش بی حساب خواهد بود.
یعقوب رسول وقتیکه رسالهٔ خود را به آخر نزدیک میکند، تعلیم خود را میخواهد جنبهٔ عملی بدهد. وقتی تعلیم کار خود را انجام میدهد که ایمان داران در دعا به نقطهٔ تقاطع آسمان و زمین، حال و آینده تبدیل شوند و کار شبانی نیز انجام دهند. وقتیکه ما میبینیم یک شخص به جهت خطرناک روان است و ما هیچ کاری را برای نجاتش انجام ندهیم واقعاً درد آور است. خدمت کردن به مردم خالی از درد و نرج نیست. شاید مشکل باشد که ما آنها را دوباره به راست برگردانیم، شاید آنها مقاومت کنند و به ما بگویند که آنها برحق هستند و ما در اشتباه هستیم. اما باید ما تلاش خود را بصورت مداوم، با فروتنی و صبر که یعقوب در طول رسالهٔ خود ما را به انجام دادن آن تشویق کرده است، عملا انجام دهیم. وقتیکه ما این کار را انجام دادیم یک مقدار آسمان به زمین نزدیک میشود و یک مقدار از کار آیندهٔ خدا در زمان حال حقیقت پیدا میکند. زندگی جدید و بخشیده شدن در زندگی شخص حضور پیدا میکند.
ما نباید در این مورد متعجب شویم. یعقوب برادر بزرگتر خود یعنی عیسی مسیح را خوب میشناخت، او خودش در زندگی جدید برای بخشیده شدن تجسم پیدا کرد. او در جایی آویزان شد که در آن جا زندگی جدید با بخشیده شدن از دنیای خدا آمده در بین ما جوانه زد. همه چیزیکه تا اینجا یعقوب به ما گفت از این حقیقت عجیب جریان یافته است. برای آموختن با یعقوب، برای فهمیدن و اطاعت از قانون شاهانهٔ محبت ما میتوانیم شخص خود عیسی مسیح را بهتر بشناسیم. وقتیکه این کار صورت گرفت پس صبر و فروتنی، محبت، دعا و حکمت و سخن زدن درست که یعقوب همیشه به آن تاکید کرد به جز از خصوصیات زندگی ما تبدیل خواهد شد. این کاری است که در ایمان ما باید به ظهور برسد.
یعقوب ۱: ۹-۱۸ - آزمایش و وسوسه
یعقوب ۱: ۱۹-۲۷ - شنیدن و انجام دادن
یعقوب ۲: ۱-۱۳ - تعصبات و تبعیضات
یعقوب ۴: ۱-۱۰ - علاقه به مادیات
فصل چهارم آیات ۱۱-۱۷ - لاف زدن
یعقوب ۵: ۱-۶ - اخطار به ثروتمندان
یعقوب ۵: ۱۳-۲۰ - با ایمان دعا کردن