29 April 2020
مرقس انجیل خود را با این آیت آغاز میکند: «ابتدای انجیل عیسی مسیح پسر خدا» (مرقس ١: ١)
بعد از این ادعا، فوراً به بیان کردن کارهای عیسی مسیح میپردازد. او تعمید گرفت و توسط شیطان وسوسه شد.
عیسی مسیح مریضان را شفا داد. موعظه کرد، جزامیها را پاک نمود، معلمان دروغین را ملامت کرد. برای توضیح و روشن ساختن مطالب روحانی و آسمانی به زبان مردم و از زندگی آنها برایشان قصه کرد. او دریایی طوفانی را آرام ساخت، ارواح ناپاک را از انسانها بیرون کرد، نان و ماهی را برکت داده زیاد ساخت. او حتی دختری یایروس را که مرده بود از مرگ زنده کرد ... تمام این کارها را که عیسی مسیح انجام داده بود، مرقس آنها را ذکر کرده است. پس سوال پیدا میشود که عیسی مسیح کی است.
در انجیل مرقس آمده است که عیسی مسیح از شاگردان خود یک سوال بسیار مهم را میپرسد: آیا «مردم مرا چه کسی میدانند؟» (مرقس ٨: ٢٧)
آیا به نظر شما مردم باید عیسی مسیح را بحیث چه میشناختند؟
مرقس بسیار خوب و به روشنی طرز فکر و شناخت مردم را با دیدن کارهای عیسی مسیح که تا این وقت انجام داده است مینویسد. آنها سوال میکنند. «این کیست که حتی باد و بحیره هم از او اطاعت میکنند؟» (مرقس ٤: ٤١) یا «او تحت فرمان بعلزبول است و ارواح ناپاک را به یاری ریس ارواح ناپاک بیرون میکند» (مرقس ٣: ٢٢) در اخیر این جمله سوالیه نیست، در حالیکه باید میبود. «آیا مگر آن نجار، پسر مریم و برادر یعقوب و یوسف و یهودا و شمعون نیست؟» (٦: ٣) «بعضی میگفتند: یحیی تعمید دهنده زنده شده است» (مرقس ٦: ١٤) «دیگران میگفتند او الیاس است.» «عدۀ میگفتن او پیامبری مثل سایر پیامبران است.» (مرقس ٦: ١٥)
وقتیکه به همۀ ای سوالها و حکم کردنها دقت میکنیم هیچ کدام آنها حقیقت عیسی مسیح را نشناخته بودند. هیچکس عیسی مسیح را قسمیکه بود نتوانستند که ببینند. گناه مثل پرده روی چشمان آنها را پوشانده بود. جالب است که در نیمۀ اول انجیل مرقس صرف یگانه کسی که عیسی مسیح را حقیقتاً شناخت روح ناپاک بود. او گفت: «من میدانم تو کی هستی، ای قدوس خدا.» (مرقس ١: ٢٤)
اما وقتیکه عیسی مسیح از شاگردان خود پرسید «به عقیده شما من کی هستم؟» (مرقس٢٩:٨ ) تمام کاٸنات با خاموشی انتظار میکشید که این شاگردان چه جواب خواهند داد. در این وقت بود که پطرس جواب داد: «تو مسیح هستی.»( ٨: ٢٩)
با شنیدن این جواب پطرس در تمام کاٸنات خوشی برپا شد که شاگردان حقیقت عیسی میسح را شناخته اند. آنها دانستند که عیسی مسیح است. وقتیکه انجیل مرقس را تا آخر مطالعه مینماییم میبینیم که بعضی مردم واقعاً عیسی مسیح را شناختند و بعضیها نشناختند که تا آخر هم نخواهد شناختند.
وقتیکه عیسی مسیح را پیش روی شورای علمای یهود حاضر کردند رهبر آنها و هم اعضای شورا تا هنوز کور بودند و حقیقت عیسی میسح را ندیدند. «کاهن اعظم از او پرسید: آیا تو مسیح پسر خدای متبارک هستی؟» (مرقس١٤: ٢٩) اما صاحب منصبی که در پای صلیب عیسی مسیح ایستاده بود اقرار کرده گفت: «حقیقتاً این مرد پسر خدا بود.» (مرقس ١٥: ٣٩)
یهودیان، رومیها و غیر یهودیها را نجس و ناپاک میدانستند. اما در انجیل مرقس آنها به حیث قهرمانان ایمان معرفی شده اند. عسکر رومی و یا صاحب منصب رومی در پای صلیب مسیح در رنج و زحمت او، عیسی مسیح را شناخت که او پسر خدا است. درد و رنج و صلیب مسیح هویت حقیقی او را نمی پوشاند بلکه آن را آشکار میسازد. حتی شاگردان عیسی مسیح از لحاظ شناخت عیسی مسیح نسبت به صاحب منصب رومی که در پای صلیب عیسی مسیح او را شناخت بسیار دور بودند.
عیسی مسیح موضوع درد و رنج و مرگ و زنده شدن خود را بسیار واضح بیان نمود. او در لفافه و مثال و قصه این موضوع را بیان نکرد، بلکه واضح و پوست کنده این موضوع را به شاگردان خود بیان کرد.
عیسی مسیح فرمود: لازم است که این موضوع واقع شود. کلمۀ «لازم» به معنی این است که هیچ دلیل، بهانه و چاره دیگر وجود ندارد، باید این موضوع واقع شود و این یگانه راه است. وقتیکه به ما گفته شود که «لازم» است که یک کار را انجام بدهیم، فوراً در ذهن ما سوال پیدا میشود که چرا«لازم» نیست و ما فوراً کوشش میکنیم که برای آن دلیل پیدا کنیم. اما عیسی مسیح بری یافتن دلایل تلاش نکرد، به خاطریکه «پدر» میخاست که اینطور شود.
خوب است که ما انجام دادن یک کار را که باید انجام دهیم ازعیسی مسیح بیاموزیم. عیسی مسیح به خاطر ما رنج کشید چون ما در مقابل خدا گناه کردیم. چون ما خدا را رد کردیم، او هم رد کرده شد. ما به عوض راه زندگی راه مرگ را انتخاب کردیم، او هم باید بخاطر ما میمرد. او باید دوباره زنده میشد، چون او گناهی را مرتکب نشده بود که به خاطر آن در مرگ باقی میماند. او از مرگ قیام کرد. یا ما باید جزای گناه خود را میچشیدیم، و یا او باید میچشید. او از مرگ قیام کرد و ما هرگز این کار را کرده نمی توانستیم. او باید میمرد و باید از مرگ قیام میکرد، در غیر او ما هیچ امید نداشتیم باید کفاره گناهان خود را میپرداختیم.
این است معنی «مسیح بودن» این چیزی است که لازم است به آن اعتراف کنیم که «تو مسیح هستی».