30 minutes
26 August 2019
Transcribed by AI
PYM JBZ پیش ازی که به صحبت روی این موضوع شروع کنیم، شما را به شنگدن یک درامه کتا دوت میکنیم. تبزی بخاره تبزی قسیم جان، اینجا بیسر بیری بار است، بیا که اونجا سر دوال بشینیم گولامت دیروز کار رفته بودی؟ نه قسیم جان دیروز کار نرفته بودم ما هم مثل دیروز کار نرفته بودم. امروزم این روز چهار شد که دیگری شوییم، هیچ کار یافت نشد در این یفته تنها سه روز کار رفتیم اینه چشم پود کنی ما آخر میشه، صاحب خانه پشتی کرای خانه میره ما شکر است که کرای خانه نمیتوم خانه از خودت است؟ آه از خود بگو، در زوراباد من ایک دو اتاق جور کدم خوب است که از کرای خانه بگم استی، ما را کرای خانه برباد کده قسیم جان، اگر کرای خانه ندارم سط جنجال دیگر دارم اولاد داریز، پدر و مادر پیرم هم امراهیم هستن خودت اوروز گفتی که مجرد استی؟ آه، آلی من امراه بابیمشان زندگی میکنم گوله احمد بیادر، در این روزی که ما داریم زن گرفتن هم آسان نیست قسیم، پشتگفت نگرد سر بی جنجالت در جنجال گرفتار نکو راست گفتم که کداب پشیمان و ناکداد هرمان مره سیکو، هفت اولاد دارم، زن، پدر و مادرم کلیگیشان شکم دارن و نان میخواین راستی هم سخت است، منم میفهم که آخر ما چی خواد شد هر روز صبح وقت میاییم که کار پیدا کنیم یک روز مزدورکاری پیدا میشه و دو روز نیه من اگان وقت در دلم پدرم هم علامت میکنم که چرا با ما کدام کسپ و کمال را یاد نداد باز میگویم که اونا در دی زندگی میکدن یک توت زمین داشتن و با او قوت و لایاموت گزاره خود را میکدن چی خبر داشتن که ما در این روزگار گرفتار میشیم من هم میفهم که کی را ملامت کنم مردم در کجا رسیدن، ما شه و روز در فکر استیم که چطور شکم خود را سیر کنیم، او را هم نمیتانیم قسیم جان، روز چاخ شد، کار هم پیدا نشد من از پیشت رخصت میشم تبزیه بقاره، تبزیه دوستهای مهربان، درامه را شنیدین تعداد زیاد ما و شما واقعا در این حالت استیم تمام فکر و حوش ما به این مصرف میشه که چطور شکم خود و اولادهای خود را سیر کنیم چطور میتانیم جانشان را پت کنیم چیزهای دیگر مثل مکتب و صحت و چیزهای دیگر در جای خود بانید تخمیل می کنند که صرف ده ست نفر، ده نفر زندگی نظبتان خوب دارند باقی مانده نوت نفر دیگر زندگیشان خوب نیست بیکاری بسیار زیاد است خصوصا کسایی که مزدور کارهای آدیه استند یعنی کدام قسم خاص مثل گلکاری و رنگ مالی و یا نلدوانی را یاد ندارند این خیصم عزیزهای ما زیادتر بیکار استند جوانای ما که مکتب خواندن هم زیادشان بیکار استند اونا بخاطره که مکتب خواندن نمی خواهند که کارهای مثل گلکاری و یا مزدور کاری را بکنند کارهای دفترداری برشان پیدا نمی شود از این خاطر تعداد زیاد اونا هم بیکار استند وقته که حکومت نو بوجود آمد و کمکهای خارجی به افغانستان شروع شد همه ما و شما امیدوار شدیم که آله مملکت ما پیش رفت می کنند آله از پس ماندگی می براییم به مردم کار پیدا خواد شد شکم مردم هم سیر خواد شد آله که چند سال از حکومت نو تیر شده با وجود کمکهای زیاد خارجی باز هم اتر تغییری با وجود نامده که اکثریت مردم یک تغییر و یا یک پیش رفت در زندگی خود بیبینند بسیار مردم از پیش رفت ترقی و این چیزها گفت می زنند آیا پیش رفت ساخته شدن چند بلند منزل به چند سرک و یا زیاد شدن موترها و بیروبار هست نی دوستای عزیز دوستای مردمان اگر ما شما این سی چیز داشته باشیم می تانیم که بگویم ما پیش رفت کدیم و اگر نداشته باشیم اتمن پیش رفت نکدیم ما پس مانده هستیم در این سی چیزها اولین چیزیست که ما از چیزهای ضروری زندگی خود خودکفا باشیم یعنی که زای ضروری زندگی را به اندازه زرورت خود داشته باشیم چیزهای ضروری زندگی چیزهای هستن که بدون اونا زندگی کدن نمومکن است این چیزهای ضروری که بدون اونا زندگی نمومکن است او نان هست سرپناه هست صحت هست او امنیت دیگر داشتن اعتماد به خود و اعتماد به دیگران و داشتن احساس وطن دوستی و مردم دوستی هست امطره که جنگهای چندین ساله همه چیز ما و شما را خراب کده اخلاق و فرهنگ ما را هم خراب کده بخاطر که نه سر خود اعتماد میکنیم و نه سر کسی دگه و نه در فکر وطن هستیم سیومین نمونه پیشرفت داشتن آزادی است منظور ما از داشتن آزادی آزادی شخصی هر یکی ما و شما است این آزادی سی جز داره اول آزادی گب زدن است یعنی با آزادی بتانیم گب خود را در هر جای بگوییم در رادیو، تلویزیون، در اخبارات و یا در کتاب ها آزادانه گب خود را گفته بتانیم دومین جز آزادی داشتن آزادی انتخاب کدن است یعنی که در وقت یک کس خود را برای یک کار مثل شورا ریاست جمهوری ویا چیزی دگه کاندیت میکنه ما این آزادی را داشته باشیم که هم خود را کاندیت کده بتانیم و هم به کسی رای بتیم که دل ما میخوای دیگه داشتن آزادی عقیده و فکر است خدا انسان آزاد خرک کده او حق داره از هر دین و فکر که میخوای پیروی کنه کسی او را مجبور به پیروی کده از یک عقیده و یک دین نسازه و یا از هر دینی که دلش میخوای بتانه از او دین به آزادی پیروی کنه افرادیت سه چیزی که ما از روی او میتونیم مالم کنیم که یک مملکت پیشرفت است و یا پس مانده اولین او داشتن ضروریات اولی زندگی مثل نان، سرپناه، صحت و امنیت است متاسفانه که ما و شما از این شرط محروم استیم از این خاطر پس مانده استیم دومین چیز اعتماد کنن به خود و دیگرها و داشتن احساس وطن و مردم دوستی بود ایچیزم در بین ما اول نیست اگر هستم بسیار کم است سیومین چیز گفتم آزادی است ما انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای ملی داشتیم ما رفتیم رای دادیم اما باز هم مردم نتانستن که خواست و اراده خود در انتخابات عملی کنن آزادی فکر و عقیده اصلا موجود نداره مردم مجبور استن اگر نمیخواین هم باز هم از یک دین پیروی میکنن هیچ کس کفتن نمیتانه که من نمیخوایم از این دین پیروی کنم هر کس اگر این گفت بزنه سری زندگی خود قمار میزنه وقتی که این احساسات پیشرفتر را امراه وطن خود مقایسه کنیم خوب مالن میشه که ما و شما پیشرفت نکدیم و پس مانده استیم اصابه که ملل متحد که افغانستان در جمله پس مانده ترین مبلکت ها است ملل متحد براورد که در افغانستان ده نفر شش نفر از خط سرخ غریبی هم پایانتر زندگی میکنن ملل متحد در این براورد خود مبالغه نکده ما و شما این چیزا به چشماه خود هر روز میبینیم و خود ما در اون جمله هستیم همه چیز همه چیزی حکومت اگر در دیگه چیزا توجه نمیکنه فرق نمیکنه اما بسیار ضروری است که برای پورکدن ضروریات اولیه مردم کار کنه شکم مردم سیر شوه صحت مردم بیبود پیدا کنه مردم بخاطر نداشتن سرپناه از گرمی و سردی نمورن چون مردم ما زیاد گشنگیره کشیدن میگن آدم که میموره به شکم سیر بموره اما باز هم اگر نان و سرپناه و صحت خوب موجود باشه امنیت نباشه زندگی بسیار مشکل است سنونده ی عزیز ما و شما که کنان هستیم در مشکلات زندگی خود رو تیر کدیم اینقدر مقامت داریم که باز هم به زندگی خود ادامه بتیم اما اطفال ما و آیندی اونا بسیار مهم است ما در درامه شنیدیم که گلامت به خاطر ای که به کسب و کمال کلام شده بود پدر خودم ملامت میگد از آنه بر آیندی اولاد خود فکر کنیم که نشه اونا هم ما رو ملامت کنند اطفال خود رو به شکل تربیه کنیم که بتانن زندگی آیندی خود رو به خوبی پیش ببرن یک کسب و کمال یاد داشته باشن که بتانن هم زندگی خود رو خوب پیش ببرن و هم بتانن به وطن و مردم خدمت کنن دوست های عزیز ای درست است که جنگ های گذشته و خوب کار نکردن اکومتها باعث پیشتفت نکردن و باعث پسمونی مملکت ما شد اما یک علت دیگه پسمونی تنبالی خود ما هم است تنبالی ایست که ما کار را که باید آلی انجام بتیم او را انجام نمیتیم میگیم خو خیر است پسان این کار رو میکنم و یا میگیم خیر است روزی دیگه و یا ماه دیگه و یا سال دیگه این کار را میکنم اما این پسان به سبا و روزی دیگه هیچوقت نمیاره اگر خواندن و نوشتن یاد نداریم بر یاد گرفتنش تنبالی میکنیم امروز سبا میکنیم سواد نداشتن مثل کور بودن است کسی که نابینا باشه دیده میتونه که دنیا به چه قسم است کسی که سواد نداشته باشه او هم مثلی است که از دنیا بخبر باشه بر پیشرفت زندگی باسواد بودن بسیار مهم است بیاین امروز یک قدم عملی در این راور دارین اگر باسواد استین اما تا حال کدام قسمت یاد نگرفتین شاید بسیار پلان ها در ذهن خود ساخته باشین اما تا حال برای عملی کدام او قدم نماندین بیاین امروز این کار را بکنین بگردین و تلاش کنین کسپ و کمال را یاد بگیرین که در زندگی تان به درد تان بخوره من میفهم که ای آسان نیست اما تا زحمت نکشم و تکلیف نبینیم اتیاجی نکشم نمیتونیم در زندگی خود پیشرفت کنیم اگر از صنف دوازده فارق شدین بسیار آرزو داشتین که به پوانتون شامل شدین اما کامیاب نشدین صرف به این فکر نکنین که حتما در کدام دفتر کار پیدا کنین اگر به این فکر باشین که بدون کار دفتر دیگر کدام کار را نمی کنین این فکر وقت تان را بی جای زایی میکنه کار کار است و در کار عزت است آدم با کار کدن در زندگی خود پیشرفت میکنه شما حتما میفامین که آدم بیکار چی میشه؟ شنوندهی عزیز ما صرف با ملامت کدن حکومت و جنگهای گذشته و ای که کی ملامت است و کی سلامت نمیتونیم در زندگی خود پیشرفت کنیم درست است که از گذشته درست بگیریم اما بیتر است که به طرف آینده ببینیم و بر ساختن آینده بیتر است سر از امروز بر اون کار کنیم ایچ وقت جور کدن آینده خود را با آینده نمانیم شنوندهی عزیز ما یک پارچه شیر بسیار آموزنده را در یک مجلح خوندم این شیر را به شما میخوانم انوان این شیر است خواب غفلت اندرین ظلمت شب همه مبهوت و خموش اندک اندک سره نور زی محتاب نمایان گردید همه در خواب عمیق پاسی از شب چون گذشت ناگهان از پسی کوحای بلند شفق سرخ نمایان گردید نور محتاب پریشان گردید ناله نای شبان زره دور تنین انداز است نسکوتی مند مرغکان سهری نغمه سر آیند و گش آیند پرها همه از خواب بر آیند و پی کار روند لیک بینی جمعی همتونان مانده به خواب غفلت هیف هنگام سحر امیدوار استم که ما و شما هم از خواب غفلت بدار شهیم و برای پیشرفت زندگی خود قدم های عملی را ورداریم دوستهای مهربان آل شما را به شنیدن یک آهنگ دلنشین دوت می کنم موسیقی دنیا دیچه الينار حقیقت لیدن راستی کڑه دا در پرزه دلیدن دنیا دیچه الینار حقیقت لیدن راستی کڑه دا در پرزه دلیدن دقیقه ار دیشت دی دنیا داسته تریگنه بردخب کنم که ویسطا ایرا پکرده دنیا دی با پشانه داسته تریگنه نادن عالم تا گوره چنده پونگنه موسیقی دنیا دی چرپ فلک داسته تاویگنه نوشه واده کرونه وارلویگنه دنیا دی با پشانه داسته تریگنه نادن عالم تا گوره چنده پونگنه دنیا دی چرپ فلک داسته تاویگنه نوشه واده کرونه وارلویگنه موسیقی مروت مروت والخدای تا سابندگان سکری ناره پرخی تا طرح فلک و نزان بچری موسیقی دنیا دی با پشانه داسته تریگنه نادن عالم تا گوره چنده پونگنه دنیا دی چرپ فلک داسته تاویگنه نوشه واده کرونه وارلویگنه موسیقی شنونده ازیز آنگ شنیدین امیدوار استیم که از شنیدنش احساس خوشی کده باشین ما در باره پیشرفت زندگی گفت زدیم ما گفتیم که بسیار خوب است که برای پیشرفت زندگی خود قدم های عملی را ورداریم و آیندهی خود را به آینده نمانیم اما یکان وقت که تنبلی میکنیم و قدم عملی برای یک کار که باید ورداریم نمیورداریم میگیم برو خدا میرابان است در این هیچ شک نیست که خدا میرابان است و ما را هم دوست داره اما خدا برای ما دست و پای و عقل و فکر هم داده که از اونا کار پیگیریم و برای پیشرفت زندگی خود کار کنیم خدا میگه تو کار کو که ما به کار تو برکت پرتم یا از تو حرکت از ما برکت اگر صرف به این دل خود را خوش کنیم و تنبلی خود را در این بپوشانیم که برو خدا میرابان است ما نمیتونیم از دایره غریبی و بچارگی بیرون شیم اگر پدر ما صرف شهر و روز خود را سبا کده بغیر از این که در زندگی خود پیشرفت کنه زندگی خود را آخر کده اگر ما هم این کار را بکنیم در آینده اولادهای ما هم این کار را خواد کده خوب است که این رواج را در خود قطع کنیم و از این وضع براییم کار کنیم و سختی ها را بکشیم در زندگی خود پیشرفت کنیم اولادهای ما هم از ما یاد میکنن اونا نظبت به ما در زندگی خود زیادتر پیشرفت میکنن شنوندی عزیز شما حتما نام یوسف پیغمبر را شنیدین کسی زندگی یوسف بسیار جالب است در زندگی یوسف ما و شما خوب دیده میتونیم که او چطور حرکت کرد و خدا چطور زندگی او را برکت داد یوسف در جمله دوازده برادر پیش پدر خود یعقوب بسیار نازدانه بود یک روز پدرش یعقوب به یوسف گفت که بره و اول برادرهایش که دست رحمه میچرانن بیاره بخاطر که پدرش یعقوب به یوسف زیاد محبت میکد برادرهایش در مقابل او بسیار اصادت داشتن وقتی که او پیش برادرهایش رسید برادرهایش او را اول در یک چاک او نداشتن داختن بعد از او او را از چاک کشیده سر یک کاروان که به طرف مصر میرفت به غلامی فروختن چپن او را به خون یک ایوان رنگ کدن و به پدر خود نشان داده گفتن که یوسف را در دشت کدام ایوان وحشی کشده خوب بیاین یک قسمت قیسه یوسف را از کتاب مقدس بشنویم یوسف را به مصر بردند و مرد مصری فوتیفار نام که خواجه و سردار افواج خاصه فرهان بود و ای را از دست اسمایلیان که او را بدان جا برده بودن خرید و خداوند با یوسف می بود او مرد کامیاب شد و در خانه آقای مصری خود ماند و آقایش دید که خداوند باوی می باشد و هران چی او می کند خداوند در دستش راست می آورد پس یوسف در نظر وی التفات یافت و او را خدمت می کرد و او را به خانه خود برگماشد و تمام مایملک خیش را به دست وی سپارد یوسف باوجود که به غلامی فروخته شد اما او دل شکسته نشد او با صداقت زحمت می کشید که اتا بادارش تمام اختیارات خانه خود را به او سپارد بعد از وقت که او برای خانم بادارش برای گناه کدن جواب رد داد خانم بادارش سرش تومت کد و او را به زندان انداخت اما یوسف در زندان هم مایوس نشد او در زندان هم زحمت می کشید و صادقانه کار می کد حتی که مورد لطف رئیس زندان قرار گرفت بخاطر که او خدا را دوست داشت و با صداقت کار و زحمت می کشید بلاخره فراهان او را به عیس وزیر خود مقرر کد او اتا وقت که وزیر هم بود باز هم با صداقت زحمت می کشید او ای قدر غلره جمعوری کد که مردم مصر از مردن در قهطی نجات داد او حتی وسیله نجات فامیل پدر خود هم شد در وقت قهطی پدر و برادراشا به مصر خواست و وسیله نجات پدرش و برادراش که او را به غلامی فروخت بودن شد یوسف در غلامی و بیچارگی مایوس و دل شکسته نشد خدا را دوست داشت و با کار صادقانه ادامه داد خدا هم کارهای دست او را برکت داد و صاحب چوکی و مقام بلند در مصر شد یوسف در چوکی و مقام مغرور نشد او وقتی که می تونست از برادرهای خود انتقام بگیره این کار را نکد اونا را بخشید و وسیله نجات اونا شد وقتی که به زندگی یوسف دقت میکنیم زندگی او نمونه زندگی ایسای مسیح است ایسای مسیح هم بر پدر آسمانیش مثل پسر عزیز بود برادرهایش یعنی قوم خودش یهود او را مسلوب کردن اما مسلوب شدن ایسای مسیح وسیله نجات هم قوم یهود و هم تمام قوم های دنیا شد هر کسی که ایسای مسیح را به حیث نجات دهنده خود قبول کنه او از مرگ در گناه نجات پیدا می کنه شنوینده ازیز اماطره که یوسف خدا را دوست داشت و در مشکلات ماییس نشد و در قدرت مغرور کار و زحمت کشید و خدا هم کار او را برکت داد ما هم خوب است که ای کار بکنیم و از نمونه او پیروی کنیم خب آن شما را به شنیدن یک سرودی روحانی دعوت می کنیم موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی دوست های عزیز ما از رادیو صدای زندگی در خدمت شما قرار داریم رادیو صدای زندگی بخشی از نشارات است که زیر نام رادیو پیام حیات به چند زبان وطن ما نشارات دارد اگر علاقه دارید که به ما نام نوشت کنید آدرست ما در پاکستان صدای زندگی صندوق پوستی 702 گی پی او لاهور پاکستان آدرست ما در قبره است پی او باکس فایف سیون زیرو زیرو زیرو لیمازول سایپریس اگر به انترنت دست رسی دارین می تونین به این آدرست به ما ایمیل نوشت کنین انفو اد افغان ریدیو نقطه او آر جی تا ملاقات دیگه خداوند یار و یاور شما باشد