30 minutes
26 August 2019
Power isn’t just about ruling—it’s about wisdom, integrity, and the courage to lead with justice. We dive into what true governance means for Afghanistan: a system rooted in honesty, accountability, and respect for human dignity. From the lessons of great thinkers to the urgent need for ethical leadership, we explore how trust can be rebuilt, corruption dismantled, and peace sustained. Because without wisdom and fairness at the top, no nation can thrive—and Afghanistan deserves nothing less.
موسیقی سلام شنوندگان عزیز خوش هستیم که باز در خدمت شما قرار دارم من اطرامات سنمانه خود را به شما تقدیم میکنم از خدا من میخواهم که با خانواده و دوستان تان سعد و سلامت باشین دوستهای مهربان امروز میخواهم که در باری حکومت و حکومتداری گفت بسنیم وقتی که گفت از حکومت و حکومتداری میشه ما به این فکر میشیم که منظور، حاکم و حکوم روایی است اما فلاتون حکومت را از عکمت جدا نمی دانه او میگه که عکم لازم است که با خرطمندی و داشتن معلومات برعقایق خرد و بزرگ در بین مردم و جامعه رابطه ای را برخرار بسازه خلاصه، حکومت، سیاست و اصول مملکتداری بغیر از با عکمت و تدبیر اداره کدن مملکت و یا فن حفظ و حراست نظام عمومی امنیت و اصایش مملکت و شهروندان او چیزی دیگر نیست یک سیاست بدار ماهر صرف کسی نیست که لفاظی و پرگویی را زیاد یاد داشته باشه یا پول دار باشه بلکه او باید از اصول اخلاقی و رسم و رواد و هم از علم و دانش با خبر باشه او از حق انسان و کرامت او آگاه باشه او توان و تدبیر عملی کدن مشکلات داشته باشه او لازم است با شجاحت، پاکی و عدالت مشکلات را حل کنه سیاست بدار با تدبیر کوشش میکنه که با امسایهها مناصبات دوستانه را برقرار کنه و آلات و اوزار را زیر نظر داشته باشه و با عشیاری بتانه از مسئولیت هایی که به دوش اون مانده شده برایه سیاست بدار خوب به مردم خود دلسوز میباشه و هیچوقت حقائق از اونا پت نمیکنه او از اعتماد مردم سوی استفاده نمیکنه و همیشه برای عملی کدن وعدهای خود وفادار است وقتی که به ناکامی روبرومشه برای او بانه نمیسازه بلکه صادقانه او را به مردم خود میگه دوستان میرمان کنفیسیوس دانشمند چینایی در باره ارتباط وظایف حکومت و ترقی و تمادن ملت گفت هایی داره که شنیدن او برای ما و شما بفایده نیست یکی از شاگردهای کنفیسیوس از او سوال کده وظایف اساسی حکومت چیست او در جوابش گفت حکومت کارهایی که به او سپرده شده او را تحقیق کده و در اجرای او به دان خود رهنمای خود قرار داده او را عملی میکنه شاگردش با سوال کده بهترین وظایف حکومت چیست او در جوابش گفت در اصل حکومتی برای با وجود آوردن نظم در بین ملت است اما اولتر حسما نظم باید در خود حکومت هم ریشه داشته باشه و در او به نظر برسه در کارهای خوب پیش راو و رهنمای ملت باشه و به ملت نیرو و امید ببخشه و او را در اجرای کارها قوی دل بسازه در انجام ای کارها او ارگز خسته نشه و عقد نشینی نکنه و پیش حسما باید برای اداره مملکت مامورین لایق و شایستر را مقرر کنه خطاهای خرد ریزر را ببخشه و مامورین لایق و نکسیریت را در کارشان تشویق کنه و از اونا امایه کنه دوستهای مهربان واقعا اگر مامورین آل ردبه در کاراشان نظم و پاکی داشته باشن زیر دستای اونا هم به نظم و پاکی تشویق میشن در این صورت مردم هم از اونا خوش میباشن اما متاسفانه در افغانستان کسایی که در مقامات بالا قرار دارن اونا خود را بالاتر از قانون میدانن اونا خودشان به دفتر نوقت میعن و از وسائل دولتی برای کارهای شخصی خود سوی استفاده میکنن در این صورت اونا چطور میتونن بالای زیر دستای خود نظم و پاکی را تدبیر کنن وقتی که اونا خودشان سر خود قانون تدبیر نمی کنن اونا نمیتونن که از زیر دستای خودم توقوع داشته باشن قانون را تدبیر کنن اگر بزرگای حکومت عدالت به حد کمالش برسانن ملت ارگز از اونا به اطاعتی نخواد کدن اگر بزرگای حکومت صداقت و راستی را امایه کنن و مخترم بشمارن زیر دستای اونا ارگز به خود اجازه نخواد دادن که از رای راست انعراف کنن یکی از شاگردهای دیگی کنفیسیوس از او سوال کد یک حکومت و یا اداره چی کارهایی را باید انجام بده او در جوابش گفت اول آماده ساختن وسائل کافی برای خوراک و پوشاک ملت دوام به وجود آوردن وسائل امن و آسایش در کشور و دفاع او در مقابل دشمنهای خارجی سوام کوشش برای جلب اعتماد مردم نسبت به حکومت شاگرد کنفیسیوس سوال کده گفت اگر حکومت مجبور شوه که یکی از ای سی کار را اجرا کده نتانه از کدامش سرف نظر کنه کنفیسیوس در جوابش گفت با وجود آوردن وسائل امن و آسایش در کشور و دفاع او در مقابل دشمنهای خارجی را بعد از او شاگرد کنفیسیوس سوال کد اگر حکومت مجبور شوه که از دو وزیفهی که برش مانده از یکی او باز هم سرف نظر کنه کدام یکی ای دو وزیفه را انجام نته کنفیسیوس در جوابش گفت از با وجود آوردن وسائل کافی برای خوراک و پوشاک ملت سرف نظر کنه کنفیسیوس در ایدامه به شاگرد خود گفت اگر ملت اتمنان و اعتماد خود را نسبت به حکومت از دست بده دیگه مشکل از که حکومت برقرار باقی ببانه اگر خوب دقت کنیم علتی که حکومتها در وطن ما چی در گزشته و چی آل معفق نبودن ایست که به ای سی اصل توجه نکدن و نمیکنن در صورت که احتیاجات اولیه مامورین و کارمنده دولتی مثل خانه، کالا، دوا و نان و چیزهای ضروری دیگه موجود نباشه اونا چطور میتونن که بخاطر آرام کار کنن اگر امنیت نباشه، دیقانها، سندگرها و تاجرها چطور میتونن به کاربار خود ادامه بتن؟ وقتی که مردم نمیتونن چیزهایی که برشان بسیار ضرور را استعیق کنن اونا خود به خود اعتماد خود را در مقابل حکومت از دست میتن ویا مردم چطور میتونن با حکومت اعتماد کنن که به نظر اونها نه توجه و نه اعترام داشته باشه یا چیزی را که وعده کده او را عملی نکنه این در صورت امکان داره که اداره امور مملکت به دست اشخاص کاردان پاک و صادق و وطندوست سپرده شوه آله با وجودها واقع زیاد که وجود داره همما شکر است که قانون اصاسی داریم دولت انتخابی نیم بند داریم که نظر به گزشته بسیار فرق داره آله شما را به شندن یک آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم آهنگ دوت میکنم دوستهای عزیز شما آهنگ رو شنیدین اتمنان داریم که از شنیدن او احساس خوشی کده باشین ما در باره حکومت و حکومتداری گفتیدیم ما در شروع گفتیم که حکومت و حکمت یکی به دیگر ارتباط داره حکومت بدون حکمت پیش رفته نمیتونه عزیز سلیمان که پادشاه هم بود خداوند با او حکمت زیاد بخشیده بود سلیمان پادشاه بود که خداوند اکپی را دوست داشت وقتی که او پادشاه چد خداوند در خواه با او زایر شد بیاین این قسمت بسیار جالبه از کتاب مقدس بخانیم خداوند با سلیمان در جبعون در خواب شبت زاهر شد و خدا با او گفت آنچرا که با تو بده هم طلب نما سلیمان گفت تو با بندت پدرم داود هرگاه در حضور تو با راستی و عدالت و قلب سلیم با تو رفتار مینمود احسان عظیم مینمودی و این احسان عظیم را برای او نگه داشتی که پسر با او دادی تا برکرسی و بنشیند چنان که امروز واقع شده است و الان ایه و خدای من تو بنده خود را بجای پدرم داود پادشا ساختی و من طفل صغیر هستم که خروج و دخول را نمی دانم و بندت در میان قوم تو که برگذیده هستم قوم عظیم که کثیران به حد که اشان را نتمان شمارد به حساب کرد پس به بنده خود دل فهم عطا فرما تا قوم تو را داوری نمایم و در میان نیک و بد تمیز کنم زیرا کیست که این قوم عظیم تو را داوری تواند نمود و این امر به نظر خداوند پسند آمد که سلیمان این چیز را خواسته بود پس خدا وی را گفت چون که این چیز را خواستی و طول ایام برای خیشتن نتلبیدی دولت برای خود سوال نمودی و جان دشمنانت را نتلبیدی بلکه به جهت خود حکمت خواستی تا انصاف را بفهمی این که برحسب کلام تو کردم و اینک دل حکیم و فهم به تو دادم به طوری که پیش از تو مثل توی نبوده است و بعد از تو کسی مثل تو نخواهد برخواست و نیز آن چی را نتلبیدی یعنی هم دولت و هم جلال را به تو عطا فرمودم به حدی که در تمام روزهایت کسی مثل تو درمیان پاتشاهان نخواهد بود و اگر در راهای من صلوک نموده فرائض و اوامر برا نگه داری به طوری که پدر تو داود صلوک نمود آنگاه روزهایت را طویل خواهم گردانید داود پیغمبر پاتشای بزرگ بود بعد از وفات او بچه سلیمان پاتشا شد وقتی که سلیمان پاتشا شد او از خداوند حکمت خواست که بتانه با عدالت پاتشایی کنه از ای درخواست سلیمان خداوند بسیار خوش شد و به او بر علاوه ای که حکمت بخشید به او چیزایی را که حتی نخواست هم بود داد سلیمان پاتشای بود که حتی پاتشاهان دیگر میآمدن که دربار و پاتشایی کدن او را از نزدیک بیبینن و از او یاد بگیرن خداوند به او هر چیزایی داده بود سلیمان پاتشا وقتی که به خدا عرض خود را میکنه چقدر بافروتنی خود را بنده و طفل خرد میدانه که هیچ چیز را نمی فهمه در حاله که سلیمان از لحاظ سن طفل نبود بر علاوه او حتی از طفلی حشیاری و حکمت خداداد زیاد داشت قسم بکنن که حضرت داود پاتشا که در عوج قدرت و پاتشایی خود بود یک روز یک زرگر را به دربار خود خواست و برش گافت برمه یک انگوشتر بساز که در وقت کامیابی طرف او بیبینم غرور مرا از بین ببره و در وقت شکست که طرف او بیبینم مایسی مرا از بین ببره اگه ایتر انگوشتر را در ظرف سی روز نسختی سرت در جای پایت خواهد بود وقت که زرگر از دربار پاتشا بیرون شد بسیار غمگین بود در بیرون که سلیمان دا او وقت تفل بود و با وازیهای تفلانه خود مسروف بود وقت که به طرف زرگر دید که غمگین است از او علت غمگینیش را پرسان کرد زرگر برش گفت که پاتشا یک چیز ناممکنه از او خواسته اگه تقاضای پاتشا را براورده نسازه او را میکشه سلیمان وقت قصه مکمله از زرگر شنید برش گفت ایچیز ناممکن نیست، ای آسان هست برو از یک چیز معمولی یک انگشتر بساز و در روی او نوشته کو، ای هم میگذرت وقت که پاتشا در وقت کامیابی طرف او بیبینه میفهمه که ای کامیابی پایدار نمیمانه و مغرور نمیشه و در وقت شکست که طرف او بیبینه به خاطر که میفهمه که ای هم گذاشتنیست، مایوست نمیشه به ای ترتیب سلیمان با عکمت خود او زرگر را از خشم پاتشا نجات داد دوستهای مهربان، ما در هر مقام که قرار داریم اگه معمول هستیم ویا وزیر ویا بالاتر از او همه ما مخلوق خدا هستیم و در مقابل او جابگو میباشیم اموطوره که سلیمان پاتشا بزرگ و مقتدر دوران خود با فروتنی و مثل یک تفل از خدا حکمت خواست و خدا هم به او حکمت بخشید ما هم از خداوند بر کار کدن درست و خدمت خوب و صادقانه حکمت بخواییم خداوند نتناب سلیمان حکمت بخشید بلکه در پالوی چیزهایی را که مثل عزت و جلال و سروت که تقاضا هم نکده بود بخشید ما هم اگه با حکمت کار کنیم خداوند ضروریات ما را که اتا او را تقاضا هم نکنیم بر ما میبخشه حکمت بر نجات حکمت بر عدالت حکمت بر خدمت کدن بهتر مردم و هم نوان حکمت بر بوجود آوردن صلح و آرامش در کشور حکمت بر آرامش و اصولگی مردم حکمت بر تعلیم و تربیه و صحت مردم حکمت بر فروتنی و محبت ای قسم حکمت از خداوند بخواییم اگه صادقانه و استی دل ای قسم حکمت از خدا بخوایین حتما اتمنان داشته باشین که خداوند به شما ای حکمت میبخشه ای دعای امشگی ماست که خداوند به اولیاء امور وطن ما حکمت بخشه که با صداقت و پاکی بر آبادی و آرامی مملکت کار کنند خوب دوستهای مهربان آنه توجه شما را به یک سرود روحانی دعوت میکنم دلهای شما ریشان نشاد و خدا همیشه تواند کنم باید دلهای شما ریشان نشاد و خدا همیشه تواند کنم باید ایسا سر ورسا بیا بخشهای ما ایسا شاه شاهان خانه خانه این دنیا دنیا مشکلات بسیار دارد اما دلابر باشد ایسا پیروش شدند ایسا خوب من را هم راستی و زندگی جز با وسیله ای من که بپرن نرسند ایسا سر ورسا بیا بخشهای ما ایسا شاه شاهان خانه باشد این دنیا خانه باشد این دنیا هر توبه خواهی پدست نیا ورد خوشیه شما خواهی خواهش شد دوباره میای از اسمان و زمین ما را میبرد که خودتا اول خواهی باشید ایسا سر ورسا بیا بخشهای ما ایسا شاه شاهان خانه باشد این دنیا ایسا سر ورسا بیا بخشهای ما ایسا شاه شاهان خانه باشد این دنیا دوستهای عزیز ما از رادیو صدای زندگی در خدمت شما قرار داریم رادیو صدای زندگی بخشی از نشارات است که زیر نام رادیو پیام حیات به چند زبان وطن ما نشارات دارد اگر علاقه دارید که به ما نام نوشت کنید آدرست ما در پاکستان صدای زندگی صندوق پوستی 702 جی پی او لاهور پاکستان آدرست ما در قبرز پی او باکس فایف سیون زیرو زیرو زیرو لیمازول سایپریس اگر به انترنت دست رسیدارین میتانید به این آدرست به ما ایمیل نوشت کنید تا ملاقات دیگه خداوند یار و یاور شما باشد