خوب بیادم است که یک واعظ خردمند گفت، با وجودیکه مردم کاملاً آزاد هستند که مطابق به فکر و تصمیم خود به پیش بروند، برعکس اکثر آنها کوشش میکنند که چوکات دیگری برای خود یافته بدون فکر کردن خود را به آن عیار ساخته و مطالق به آن پیش بروند. این قسم اشخاص به سمبولهای ظاهری جذب شده خود را در چوکات آن انداخته پیش میروند. در زمانیکه من محصل پوهنتون بودم یعنی ۴۵ و یا ۵۰ سال پیش یکبار در کابل آوازه شد که یک زن به خاطر کار نادرستی که انجام داده خدا او را به خر تبدیل کرده است. این آوازهٔ بی اساس و غلط آن قدر شدت اختیار کرد که بسیار مردم آن را باور کردند. بعضیها میگفتند فلان شخص و یا فلان خویش و قوم شان گفته است که این واقعه را به چشم دیده است. بعد از چند روز آوازه شد که این زن را که به خر تبدیل شده است از طرف کوته سنگی از غرب کابل به مرکز شهر یعنی سر چوک میبرند تا همه مردم او را ببیند. در آن روز بسیار مردم به طرف سرکی میدویدند که او را نظر به آوازه از آنجا عبور میدادند. در آن روز معین مردم ساعتها انتظار کشیدند و بالاخره با سرهای خم به خاطر فریب خوردن شان پس به طرف خانههای شان برگشتند. عزیزانیکه در آن سالها در کابل زندگی میکردند حتماً این موضوع را بیاد دارند. فکر میکنم ما آنقدر که خود را آزاد فکر میکنیم آزاد نیستیم و بدون فکر کردن در چوکاتی که دیگران برای ما ساخته اند خود را زندانی میکنیم و به اصطلاح به دهل دیگران میرقصیم.
به صالونهای عروسی و یا صالونهای کنفرانسها دقت کنید. مردم وقتیکه داخل صالون میشوند اکثر شان در آن طرف صالون مینشینند که دیگران نیز در آن طرف نشسته باشند. مردم خود به خود به آن طرف کش میشوند با وجودیکه طرفهای دیگر خالی باشد باز هم مردم کوشش میکنند در طرفی که دیگران نشسته اند بنشینند. به مغازههای کالا فروشی دقت کنید. صاحبان آنها خوب میدانند که کدام رنگ مود روز است. آنها از همان رنگ حتا لباس بی کیفیت میآورند و مردم هم بدون توجه کردن به کیفیت آن صرف به خاطر رنگ آنرا میخرند.
به نوجوانان ما دقت کنید. وقتیکه به طرف ساختار موی سر شان دقت کنید اکثر شان تقریباً به یک شکل موهای سر شان را اصلاح کرده اند. با دیدن آنها فکر میکنیم که همهٔ آنها نزد یک سلمانی موهای سر خود را اصلاح کرده اند. در لباس پوشیدن هم آنها به عین شکل عمل میکنند. پطلون جینز، تی شرت و کرمچ و بوت آنها به یک شکل است. طوری لباسهای مشابه به هم میپوشند که گویی یونیفورم پوشیده اند. در حقیقت آنها با پوشیدن لباس همشکل دیگران خود را در بین آنها مصئون احساس میکنند. این همرنگ جماعت شدن آنها را از پرزه رفتن و خنده کردن دیگران مصئون میسازد. برعلاوه انتخاب و خرید آن نیز به عوض پالیدن و زیاد امتحان کردن آسان تر است.
موضوع خود را مشابه دیگران ساختن مثلیکه در عصر حاضر در بین مردان و زنان رایج است در دوران قدیم هم رایج بود. از آیت ۳ فصل ۳ که پیشتر خواندیم معلوم میشود که زنان در آن زمان نیز به آرایش ظاهری خود زیاد دقت میکردند. در این همرنگ دیگران شدن و یا به آرایش ظاهر زیاد تر دقت کردن را امروز نه تنها در زنان در مردان هم به شکل افراطی آن میبینیم. با تتو نقاشی کردن نشانهها و سمبولهای قوت و خطرناک بود بر گردن، سنیه، تختهٔ پشت، بازو و دستها، چیدن ابرو، آویختن رنجیرها، دستبندها و حلقههای فلزی در بینی و گوش، بدن سازی صرف برای نمایش، سوار شدن موترهای لوکس، داشتن تیلفونها و کمپیوترهای آخرین مادل، همهٔ اینها چیزهای برای نمایش ظاهر مردان هستند که جلب توجه کنند و با آن به خود ببالند.
خوب است که اکنون به پطرس رسول دقت کنیم که او در این مورد به ما چه میگوید. او میگوید، زیبایی حقیقی یک زن از سیرت او بیرون میشود نه از صورت ظاهری او. به این فکر کنید که چه چیز میتواند به یک خانم شوهر دار ارزش حقیقی کامل انسانی ببخشد که بتواند در تمام طول زندگی با خود داشته باشد نه زیبایی و آریش ظاهری که امروز است و فردا نیست. اما در این مورد یک نظر سخت دیگر پیش روی ما قرار میگیرد.
فکر کنید اگر یک شوهر به خانم خود فشار بیاورد که خانمش خلاف میل خودش چیزی که او میخواهد انجام دهد در این صورت خانم باید چه کند؟ در حالیکه از هر لحاظ زن و مرد با هم مثاوی خلق شده اند و هردو با هم برابر هستند، صرف در قوت جسمی و زور بازو از هم فرق دارند. از لحاظ ایمانی هم زن با مرد در یک سطح قرار دارد. در این مورد یک مفکورهٔ اساسی وجود دارد.
لازم است که ما این مفکورهٔ اساسی را به شکل اساسی حفظ کرده در مورد آن فکر کنیم. مثلاً چه خواهد شد اگر مجلهها و تلویزیونها معنا و مفهوم مرد بودن و زن بودن حقیقی برخلاف معمول چیز دیگری که حقایق هستند انعکاس بدهند؟ چه خواهد شد اگر ایمان داران به عیسی مسیح یک راه و روش دیگری مرد بودن و زن بودن را در پیش بگیرند. در این صورت بسیار کار و بارها و بسیار شرکتها سقوط خواهند کرد. به خود ما به کلیسا که میرویم دقت کنیم. ما اکثراً به کارهای ظاهری که مردان و زنان انجام میدهند جذب میشویم، ما بدون فکر کردن اکثراً کوشش میکنیم که به خاطر مصئون بودن خود را همرنگ آنها بسازیم. در این مورد به غیر از انجیل عیسی مسیح ضرور نیست که برای آزاد شدن از دنباله روی کورکورانه و فرهنگ همرنگ جماعت شدن به راهها و طریقههای دیگر فکر کنیم.
البته که در این مورد در بین مردم شک وجود دارد. چون اکثراً مردان در طول سالهای گذشته روی آیات یک تا ۶ فصل ۳ که در مورد زنان است زیاد تر توجه کرده اند، اما متاسفانه آیت ۷ را از نظر انداخته اند. تعداد زیاد زنان هم در طول سالهای گذشته عین این کار را کرده اند و خود ملزم به آیات ۱ تا ۶ دانسته اند. البته بدون شک بهترین راه این خواهد بود که بین با اختیار و آزاد بودن افراطی یک خانم و جسماً از هر لحاظ مطیع بودن او به شوهر یک راه وسطی در پیش گرفته شود. وقتیکه به یک خانم با فشار تفهیم شود که کاملاً مطیع شوهر باشد و هر چیزی که به او گفته میشود با سر خم آن را انجام دهدِ، در این حالت او حتماً به آزاد بود افراطی فکر میکند و در صورت مساعد شدن شرایط آن را عملی میکند.
بسیار مهم است که در همهٔ این موضوعات لازم است هدف اساسی و مرکزی برای خانم و شوهر این باشد که بتوانند بصورت ساده با خوشی و هم آهنگی با هم زندگی کنند. دو هدف بزرگ و مختلف هم در مورد خانم مسیحی وجود دارد که به آن میپردازیم.
اولین هدف بزرگ خانم مسیحی این است که شوهر بی ایمان و یا غیر مسیحی خود را به راه ایمان به عیسی مسیح بیاورد. (آیهٔ ۱) حقایق تاریخی نشان میدهد یکی از دلایل اساسی انتشار سریع ایمان مسیحی در ۲ یا ۳ قرن اول میلادی در واقع تاثیر خانمهای مسیحی بر شوهران بی ایمان شان بوده است. با وجودیکه در این دو سه قرن اولیای امور تا آخرین حد ممکن تلاش کردند تا ایمان مسیحی را نابود کنند و یا از انتشار آن جلوگیری کنند. در آن دوران خانمها نسبت به مردان، به شکل مخفی و یا علنی زیاد تر به عیسی مسیح ایمان میآوردند. آنها در ایمان مسیحی احساس آزادی، برابری و احترام میکردند. در حالیکه در خانوادههای بی خدا بسیار معمول بود وقتیکه دختر دوم و یا سوم در خانواده به دنیا میآمد او را دور میانداختند، یا خوراک حیوانات درنده میساختند، یا وقتیکه دیگران آن را مییافتند آنها را پرورش داده به کنیزی و فاحشه گری بکار میگرفتند. دختران آنها با شرایط بسیار سخت روبرو بودند. اما مسیحیان مثل یهودیان این قسم برخورد در برابر دختران را رد میکردند. به این دلیل تعداد خانمهای مسیحی در جامعه زیاد بود و امکان ازدواج با زنان مسیحی هم زیاد تر بود. با موجودیت این برتریها خانوادههای مسیحی به سرعت رشد کرده در هر طرف پخش شدند.
دومین هدف بزرگ این بود که خانم و شوهر مسیحی لازم بود با هم یکجا دعا کنند و این کار به جدیت تمام هم انجام میشد. (آین ۷) اگر خانم و شوهر بین خود احترام متقابل و هم آهنگی لازم نمی داشتند یکی زیاد تر آمرانه برخورد میکرد این پروژهٔ دعا کردن مشترک درست کار نمی کرد. البته که خانم و شوهر میتوانند با در نظر داشت خوی و عادت شان راهی را برای خود پیدا کنند که به طریقهٔ مختلف با هم دعا کنند. اما وقتیکه آنها با هم برای دعا یک جا میشوند، و در کلیسا با هم یکجا شرکت میکنند، در این صورت زن احساس میکند که حق برابر بودن او با شوهرش تلف نشده است. خانم از طرف شوهرش احساس احترام و عزت میکند و رنجشی به خاطر کم اهمیتی در او بوجود نمی آید. باید متوجه باشیم ما وقتی تعلیم پطرس را تعلیم انقلابی و سنت شکن قبول کرده میتوانیم که برخورد و نظری که در زمانه قدیم در مورد خانمها وجود داشت آن را خوب تر بفهمیم. در زمانههای قدیم زنها را نوع دیگر انسانها میدانستند که از بسیار جهات از مردان کم تر دانسته میشدند. وقتیکه نظر فیلسوف ارسطو را در مورد زنان مرور میکنیم میدانیم که پیام پطرس در مورد زنان واقعاً چقدر انقلابی و تابو شکن بود. حتا اکنون و در شرایط جدید هم نظر پطرس در جامعهٔ افغانی ما بسیار انقلابی است.
پترس ۱:۱ ـ ۹ ایمان حقیقی و امید قابل اطمینان
فصل ۲: ۱۱ - ۱۷ زندگی کردن در دنیایی خدا ناشناس
فصل ۲: ۱۸ - ۲۵ رنج کشیدن مثلیکه مسیحا رنج کشید
فصل ۳: ۱ ـ ۷ ازدواج و چالشهای آن
پطرس ۳: ۱۷ ـ ۲۲ رنج کشیدن به خاطر انجام دادن کار نیک