یکی از پیشرفتهای بزرگ در عرصهٔ طبابت و دوا وقتی بدست آمد که محقیقن علت اصلی مرض ملاریا را شناختند. آنها سالها برای دریافت علت اصلی مریضی کشندهٔ ملاریا زحمت میکشیدند و به هرچیز شک میکردند اما هیچ نتیجه بدست نمی آوردند که علت اصلی این مرض چیست. آنها وقتیکه مصروف علاج یک مریض ملاریاد میبودند سه شخص دیگر به سرعت به این مرض مبتلا میشدند. اما بالاخره بعد از زحمات زیاد یک روز دانشمندان دریافتند که علت اصلی مرض ملاریا یک نوع پشه است نه چیز دیگر. این پشهها در مناطق پست و مرطوب روزانه ملیونها نفر را به مرض کشندهٔ ملاریا مبتلا میساختند.
به خاطر کشنده بودن و خطرناک بودن مرض ملاریا بود که حتا بین مردم ما ضرب المثل بوجود آمده بود که میگفتند: «مرگ میخواهی قندز برو.» چون در آن زمان منطقهٔ قندززیاد تر جبه زار بود و بهترین جای را برای تکثیر و پرورش پشههای ملاریا تشکیل میداد. وقتیکه تشخیص شد که عامل اصلی مرض یک نوع پشه است، برای جلوگیری از آن اقدامات جدید روی دست گرفته شد. تلاش صورت گرفت تا جبه زارهای که نزدیک محل سکونت انسانها بودند و بهترین محل تخم گذاری و نشو نموی این نوع پشهها را تشکیل میدادند خشکانید شود. کوشش شد که مردم به کلکینهای خانههای شان جالی بگیرند تا مانع داخل شدن پشهها به خانهها شوند. همچنان به مردم پشه خانهها توضیح شد که در وقت خواب شدن در داخل آن بخوابند تا مانع گزیدن پشهها شوند. حتا در بسیار مناطق ماهیهای مخصوص که خوراک شان تخمها و لارواهای پشهٔ ملاریا بود تکثیر شده در آبهای جبه زارها رها شدند تا از ازدیاد این پشهها جلوگیری کنند. اکنون نیز مرض ملاریا در افغانستان محو نشده، همه ساله انسانهای زیادی را به مرض مبتلا میسازد. حکومت در تابستان به مردم بعضی مناطق صدمه پذیز از لحاظ مرض ملاریا، پشه خانههای رایگان نیز توزیع میکند. اما چون علت اصلی مرض ملاریا شناخته شده است خطر صدمه رساند آن و ترس از آن نیز کم شده است.
در رسالهٔ اول پطرس اکثراً به ما از خطر آزار رسانی که از طرف جامعهٔ غیر مسیحی و فرهنگ مسیحی که در اطراف ما وجود دارد اخطار داده شده است. در کتاب اعمال رسولان میبینیم که بعضی اوقات اولیای امور محلی نیز با مخالفتها، سر و صداها و اعتراضهای مردم محلی شریک شده آن را همراهی کرده اند. بعضی اوقات فرمرانروایان محلی اقدامات سختی را بر ضد مسیحیان در پیش گرفته اند که زندگی را برای مسیحیان سخت ساخته اند. برای مردمی که از حقایق ایمان مسیحی بیخبر باشند چقدر آسان است که مسیحیان را دشمنان اصلی خود فکر کنند. تبلیغات زهر آگین برضد مسیحیان میتواند مسیحیان را برای مردم بی خبر دشمنان دیو صفت و منبع تمام بدبختیهای شان معرفی کرده تبدیل کند. اما بعداً آنها متوجه شده اند که مسیحیان علت اصلی مشکلات آنها نبوده اند. بلکه در حقیقت دشمن اصلی آنها چیزی دیگری(مثل پشههای ملاریا) بوده است. این دشمن حقیقی که برای شان ناشناخته بود، مثل پشهٔ ملاریا واقعاً بسیار خطرناک بود.
پطرس اکثراً حیوانات درنده را به حیث سمبول دشمن اصلی در رسالهٔ خود معرفی کرده است. مثلاً او میگوید که دشمن شما مثل شیر غران است و او در جستجوی یافتن شخصی است که با یافتن آن او را ببلعد. کلمهٔ را که پطرس در این جا برای خوردن به کار میبرد اضافه تر از خوردن معمولی است. بلکه مقصد او این است که شیر درنده یک شخص را در چنگال خود میگیرد و با یک چشم به هم زدن آن را بلعیده قورت میکند. آن شخص گرفتار شده، هیچ وقت مقابله و دفاع را نمی داشته باشد، بلکه در یک لحظه از بین میرود.
تصویر کشی این صحنههای دلخراش به ما اخطار میدهد که زندگی طبیعی مسیحیان چقدر با خطرات شدید روبرو است.
متاسفانه بسیاری مسیحیان این خطر واقعی روحانی که زندگی مسیحیان با آن روبرو است آن را چندان جدی نمی گیرند و به شیطان قسمیکه لازم است اهمیت نمی دهند. بعضی مردم شیطان را به شیطان خورد و بزرگ تقسیم میکنند. بعضیها حتا موجودیت شیطان را قبول ندارند و آن را در تصویر یک انسان شاخدار که لباس سیاه و تنگ چرمی به تن دارد میبینند. بعضی مردم مشکلات شخصی خورد و بزرگ خود را به شیطان نسبت میدهند. اما بهتر است که بین شیطان حقیقی که دشمن خدا است و ساده سازی و نسبت دادن مشکلات شخصی به شیطان یک خط واضح بکشیم. در حقیقت مهمترین خطر، انکار کردن از موجودیت شیطان حقیقی و حملهٔ شیطان بر زندگی مسیحی ما است. لازم است که ما شیطان را به حیث واقعیت بپذیریم و از فانتیزی سازی و کم اهمیت دادن آن جلوگیری کنیم.
قبول کردن موجودیت قدرت شیطان و آموختن در مورد اینکه او نه تنها در عقب وسوسه شدنهای ما قرار دارد، بلکه در عقب آزار دیدن و درد و رنجیکه با آنها روبرو میشویم نیز قرار دارد، ما را قادر میسازد تا موضع گیری درست در مورد تعلیم و مشوره باقی ماندهٔ این رساله نموده بتوانیم.
وقتیکه تقریباً دو صد سال قبل کشورهای غربی به طرف دیموکراسی روی آوردند، در بعضی حالات دیموکراسی باعث پشت کردن و رد کردن نقش علنی خدا در صحنهٔ اجتماعی و عمومی از طرف مردم گردید. با تغییر به دیموکراسی انسانها خود شان را صاحبان و فرمانروایان زندگی خود ساختند. تجربهٔ دموکراسی در دو صد سال گذشته نشان میدهد که دیموکراسی دراین است، وقتیکه انسان خود را بالاتر از خدا قرار داد خود را بالاتر از شیطان نیز قرار میدهد. وقتیکه خود شما رفقای تان، حزب تان و یا کشور تان جای و نقش خدا را میگیرید، کسانیکه با این روش شما مخالفت کنند، شما آنها را در نقش شیطان میبینید. سقوط کردن به این حالت و روش واقعاً به غیر از بربادی چیزی دیگری نیست.
تمام این رسالهٔ پطرس رسول به این نکته تاکید میکند که در برابر انواع مختلف این نوع چالشها لازم است که با قاطعیت برخورد صورت گیرد. اما باید متوجه باشیم که این برخورد و عکس العمل ما به غیر مسیحیان با هوشیاری و احترام و در چوکات قانون و مقررات باید باشد، نه اضافه تر از آن.
از انتظار به دور نیست که امکان دارد به ما فشار وارد کنند تا از عیسی مسیح انکار کنیم، اما باز هم در تمام حالات و شرایط با فروتنی و صبر با آنها برخورد کنیم. نکتهٔ اصلی این است، مخالفین حقیقی انسانی شما حتا شکنجه کنندگان بیرحم شما در حقیقت دشمنان اصلی شما نیستند. بلکه دشمنان اصلی شما آنها را در برابر شما به کار گرفته اند. اما وقتیکه در برابر آنها مقاومت میکنید و در ایمان تان مستحکم ایستاده میشوید و به یاد میآورید که شما یک قسمت بار فشاری را که برادران و خواهران هم ایمان تان که در جاهای دیگر دنیا به آن روبرو هستند بدوش کشیده اید، شما مستحکم تر و با اراده تر میشوید.
این آزار دیدن دومدار و نشان دادن عکس العمل مودبانه و متمدنانه شما نه تنها باعث بر انگیختن احترام و عزت در بین مردم عام میشود، بلکه حتا مخالفین شما نیز مجبور میشوند که به شما احترام و عزت قایل شوند. آنها هنوز هم نمی دانند که چه چیز باعث شده است که شما با آنها به این قسم برخورد میکنید و چه چیز به شما قوت بخشیده است که اینقدر مقاوم باشید.
بالاخره تصویر شیر غران به حقیقت میپیوندد. شیطان کوشش میکند که به شما حمله کرده بصورت کامل ببلعد و برای آزار رسانی زیاد تر به شما به حملات خود ادامه میدهد. وقیتکه شیطان با حملههای مکرر خود هم ناکام ماند، او از راه و روش دیگر کار میگیرد. او با وسوسه کردنهای مختلف تخریبی به ایمان شما و بالاخره به تمام انسانیت شما ( ۱: ۱۴ و ۲: ۱۱ او ادامه دیده شود.)حمله میکند. این کار شیطان امکان دارد تا یک مدتی ادامه یابد، اما بعداً وضع نسبتاً خوب میشود اما باز هم وضع چندان خوش آیند نمی باشد.
اما قسمیکه پطرس در فصلهای گذشته توضیح داد، ما به این آزمایشها به خاطری روبرو میشویم که ما مثل طلا و نقره صاف و خالص شویم تا تمام ناپاکیها از ما دور شده جوهر اصلی ما جلایش پیدا کرده بدرخشیم. این جلایش و درخشش کار خدا است که جای چیزهای دیگر را در ما میگیرد. در این صورت خدا شما را تقویت کرده و شما را به اساس مستحکم بنا میکند.
بسیار مسیحیان ایمان لرزان و نا استوار را در خود احساس میکنند. وعدهٔ بنا کردن اساس مستحکم که برای ما شده است لازم است به آن اعتماد کرده در آن خوش باشیم. ما به این باور کامل داریم که «قدرت تا به ابد از آن او است.» (آیت ۱۱)
ما در اکثر نوشتههای قدیمی و بخصوص در نامههای مسیحی میبینیم که در اخیر اشارههای در مورد محیط و شرایط حقیقی آن نوشته بیان شده است.
ما نمی دانیم که این شخص بنام «سیلوانُس» حقیقتاً کی است که پطرس این نامهٔ خود را به کمک او به کلیسایی در منطقه ای در ترکیه امروزی رسانیده است. آیا او عین آن شخصی بنام «سیلاس» است که همکار پولس رسول در اعمال رسولان است. «سیلوانُس» و «سیلاس» اشکال مختلف یک نام هستند. یا او آن «سیلوانُس» همکار پولس رسول است که در وقت نوشتن رسالهٔ اول و دوم به تسالونیکیان با او بود. به نظر میرسد که «سیلوانُس» در آن زمان یک نام عام بوده است که بسیار اشخاص به این نام یاد میشدند. اما بصورت دقیق ما گفته میتوانیم وقتیکه پطرس رسول از «بابل» در آیت ۱۳ نام میبرد واقعاً این یک نام رمزی برای «روم» است که در کتاب مکاشفه نیز به این نام یاد شده است. «مرقس» که پطرس رسول او را به حیث «پسر من» معرفی میکند همان «مرقس» است که ما در اعمال رسولان ملاقات میکنیم و بار دیگر او را در اخیر رسالههای کولسیان، فلیپیان و ۲ تیموتاوس ملاقات کردیم.
نقطهٔ جالبی که پطرس در خاتمهٔ رسالهٔ اول خود بیان میکند در اخیر آیت ۱۲ است. او مینویسد:«به آن فیض راستین خدا که در آن استوار هستید، شهادت میدهم.» (آیت ۱۲) در حقیقت این نامه مثل آینه ای است که وضعیت موجود در کلیسایی که برای آن نوشته شده است، انعکاس یافته است.
در آن وقت کلیساهای کوچکی در ترکیه امروزی فعالیت داشتند که با آزار رسانی روز افزون روبرو بودند. این آزار رسانی که روز به روز شدت اختیار میکرد، ایمانداران را به خداوند شان عیسی مسیح و حقیقتاً مسیح بودن او در شک انداخته بود. آنها در شک شده بودند که آیا واقعاً راه درست ایمانی را در پیش گرفته اند و یا به راه خطا و غلط روان هستند؟ تاکید ثابت و قوی پطرس و دادن اطمینان به آنها بر اساس کتاب مقدس استوار است. برعلاوه تاکید او بر اساس تجربهٔ شخصی ایمانی خودش نیز استوار است که به چه ترتیب اهداف خدا جامه ای عمل پوشیدند. بالاتر از همه تاکید او بر خود عیسی مسیح استوار است.
پطرس به ما میگوید که بر مرگ و رستاخیز عیسی مسیح استوار باشیم. مرگ و رستاخیز مسیح لازم است که لنگر ایمان ما باشد. به این اطمینان کامل و غیر قابل شک داشته باشیم که او مسیحایی حقیقی است و یک روز بار دیگر در حضور همه ظاهر شده بر میگردد. در حقیقت این فیض حقیقی خدا است، که باید در آن استوار بمانیم. در اخیر رساله یاد داشتیکه همهٔ ما به آن ضرورت داریم قرار دارد. وقتیکه در شرایط سخت قرار داشته باشیم چیزی که به آن شدیداً ضرورت پیدا میکنیم صلح است. پس صلح و سلامتی خدا بر همهٔ ما و شما باد. صلح و سلامتی در مسیح به همهٔ ما و شما باد. آمین.
پایان.
پترس ۱:۱ ـ ۹ ایمان حقیقی و امید قابل اطمینان
فصل ۲: ۱۱ - ۱۷ زندگی کردن در دنیایی خدا ناشناس
فصل ۲: ۱۸ - ۲۵ رنج کشیدن مثلیکه مسیحا رنج کشید
فصل ۳: ۱ ـ ۷ ازدواج و چالشهای آن
پطرس ۳: ۱۷ ـ ۲۲ رنج کشیدن به خاطر انجام دادن کار نیک
فصل ۴: ۱۲-۱۹ شریک شدن در رنج مسیح
فصل۵: ۸-۱۴ پایداری با قوت خدا