28 minutes
9 November 2013
Transcribed by AI
این راژیو صدای زندگی است به شنیدن داستان ایسا خوش آمدید در این داستان در مورد مرد صحبت می شود که زندگی و تعالیمش در جریان تاریخ تأثیر به سزای وارد نمویده است داستان ایسا در چهار کتاب که بنام انجیل یاد می گردند سب می باشد داکتر بنام لوقا که در زمان ایسا زندگی می کرد یکی از این کتابها را نوشد لوقا با دقیقه کامل مطابق روایات شاهدان اینی به سبت وقای پرداخت در اینجا جهت آگاهی بیشتر شما از گفتار و کردار ایسا گزارش لوقا تقریم می گردند تا ای دو هزار سال گذاشته زندگی و تعالیم او در سر تاسر جهان مسیر زندگی مردم را تغییر داده و میلیونها انسان خود را وقف پیروی از او کردند در این داستان در مورد تولد موجز آمیز او که توسط ملائک ایلام و بواسطه پیامبران قدیم پیشگوی شده بود خواهید شنید خواهید شنید که چگونه ایسا در مورد ملکوت خدا تعلیم می داد که سبب اصلاح یک اده و خشم اده دیگر می گردید ولی در زندگی همه آنها اثر می گذاشد بر علاوه می شنوید که چگونه ایسا با موجزها تسلط و قدرت خود را بالای ارواه ناپاک و طبیعت نشان داد دلسوزی او را بالای مردم هنگام شفای مریضان و ارمغان آرامش به زندگیشان مشاهده کرده می توانید در اخیر داستان شما درامه دستگیری و مرگ او را خواهید شید بس گوش دهید به داستان زندگی ایسا در ایام که قیصر اوگستس امپراتوری روم و حیرودی کبیر پاتشاه یهودیه بود خداوند جبریل فرشته را نزد یک دختر باکرهی به نام مریم از ده ناصره فرستاد فرشته با او حرب صده گفت نتاس مریم خداوند به تو لطف فرموده هست تو عامله خواهی شد و پسره به دنیا می آورید که نام او را ایسا خواهی گذاشت چطور ممکنه هست؟ من دختر هستم راه القدس بر تو خواهد آمد به این سبب تفل مقدس به نام پسر خداوند متعال یاد خواهد شد که پاتشاهیش را پایان نخواهد بود مریم حامله شد خبر رسید که دختر کاکایش یعنی علیزابت و شوهرش زکریا بعد از گذشت سالیان درازنی صاحب تفل می شوند مریم با اجلا با تینمودن راه دشوار خود را نزدی این جفت سال خورده رساند علیزابت مریم مریم جان از همه زنات تو مبارک هستی و تفل تو مبارک هست سلامت که شنیدم تفل در رحم من از خوشی شور خورد مریم با شور و هیجان پاسخ داد جانم خدا را می ستاید روحم از ناجی من خدا خوشی میکند از این پس همه مردم من را خوشبخت خواهند خوند مریم با خانه بازگشت وقت زایمانه و فرا رسید در این وقت یک اعلان دولت روم که اسرائیل را اشخال نموده بود برنامه آنها را تغییر داد مردم ناصره بدانید که به عمر قیصر اوگاستوس در منطقه جلیل و یهودیه نفوس شماری انجام می شود تمام زکور در محل تولد آبایی شان باید سبت نام کنند اعلان سبب شد تا مریم و شوهرش یوسف مدت یک افته سوار برمرکب جهت سبت نام با بیت الله هم سفر نمایند اما وقت بدان جا رسیدن در کاروانسرا اتاق خالی نیافتند چون درد مریم رو به افزایش بود بلاخره مجبورن در طویلت جای گرفتند و منتظر تولد کودف شدند در بیرون دی یک تیداد از چوبانان نزدیک گوزفندان جمع شده مسروف چراندره رمه بودند دفتن فرشته خدا برانها ظاهر شد این چیست؟ چی گبه است؟ اوه، این روچنی چیست؟ آسمان پر کده است؟ یک فرشته، این یک فرشته است فرشته با چوبانان وحشت کده صحبت کرد امروز در شهر داود نجات دهنده شما تولد شد که مسیح خداوند است بریم بای تلاهم شهر داود یه این بریم ببینیم چی گفت است چوبانان دوچار شگفتی و خوشی زیاد شدند مطابق روایات یهود آنها می دانستند که روز مسیح نجات هنده متولد خواهد شد و خود را بخاطر گناهان بشر فدیه خواهد کرد آنها با آجلا خود را به محل تولد کودک رسانیدند چوبان ها به زودی یوسف، مریم و ایسا را یافتند کودک در قنداقه سخت پیچیده و در آخر خوابیده بود چوبان ها در باره حوادث آن شب قصه کردند و خداون را به خاطر نجات دهنده که فرستاده بود حمد گفتند تمام چیزهای را که دیدند و شنیدند با بیان فرشته یک سان بود طبق رسم مذهبی یهود کودک پسر باید در هشت روزگی ختم می شد یک هفته بعد مریم و یوسف کودک را به مرکز شهر مزدهم اورشلم که در یهودیه موقعیت داشت بردند خانواده جوان از طریق جاده های باریک و مزدهم خود را به مبده که مرکز فعالتهای مذهبی بود رسان وقت داخل شدن یک مرد راسکار و خداجو به نام شمون با انها نزدیک شد روح القدس خدا با شمون وعده کرده بود تا مسیح مود را که یهودیان به خاطر بخشیدن گناهانشان منتظر او بودند نبیند نخواهد مرد شمون کودک را شناخت که برگوزیده خداست پس او را در آغش گرفته دعا کرد خدا برکت به تیز چند ماه بعد خانواده جدید به خانه خیش به دی ناصره در شمال برگشت مریم در باره حوادث غیری عادی هنگام ولادت پسرش فکر میکرد او همه این چیزها را به خاطر می سپرد وقت ایسا 12 ساله بود خانواده او جهت اشتراک در مراسم ایدی فسا به ورشلم رفت این اید به خاطر بزرگ داشته حوادث مهم تاریخ اسرائیل تجلیل می شد در پایان اید والده این ایسا طرف خانه حرکت کردند در راه متوجه شدند که ایسا با انها نیست سه روز پر از استراب مریم و یوسف شهر ورشلم را جستجو کردند بلاخره ایسا را در خانه خدا میان معلمین مذهبی جافدند که با انها گوش داده و از ایشان سوال می کرد شنوندگان از معلومات و پاسخهای او در حیرت بودند والده اینش از دیدن او تحجب کردند مادرش به او گفت بچه ایم چرا تو کردی؟ ما و پدرت دیافتان تو بسیار سرگردان شده ایم شما چرا پیشتم می گشتین؟ نفهمیدیم که باید نپیشت کار پدرم بگردیم؟ به این ترتیب ایسا با والده اینش بناسره برگشت که در آنجا در حکمت و قامت رشت کرد و بپسند خدا و مردم بود در پانزده همین سال حکم روایی تبریوز امپراتوری روم وقتی ایسا حدودی سی سال داشت کلام خدا به یهیا پسر الیزابت نازل شد یهیا به مردم می گفت از گناه توبه کرده در آب تحمید بگیرن تا از آن خدا باشن پس او را یهیای تحمید دهنده نامیدن از گناه برگردید تحمید شوید تا خدا گناه تان را ببخشد یهیا کنار دریای اردن در فضای آزاد با مردم صحبت می کرد و به تمام کسانی که پیامش را قبول می کردن تحمید می داد همان طوری که در کتاب اشعیای پیغمبر آمده شخص در دشت فریاد می زند راه را به خدا آماده کنید راه خدا را هموار سازید خدا باید پر شوند کوها و تپها ساخدند کجیها راست و راها اینا هموار هموار گردند تمام بشن نجات خدا را خواهنده ما باید چی کنیم؟ بگوین ما چی کنیم؟ چی میخواین که ما بکنیم؟ هرکی دو فیران دارد یکی را به کسی که او هیچ نداره بده هرکی نام دارد باید تقسیم کند استاد ما ممورین مالی هستیم ما چی کنیم؟ اضافه هست حد قانونی از کسی نگیریم در میان مردم اساکر رومی نیز بودند که سوال می کردند با ما چی میگین؟ ما چی کنیم؟ از هیچ کسی به زور پول نگیرین هرگز به کسی تو متناق نکنین همیشه به ماش خود قانی باشین بگو آیا شما مسیح هستین؟ ما شما را به آب تعمید میتوم ولی شخصی می آیا که از ما بزرگتر است من لائقش نیستم که بندی بودش آواز کنم او با روح القدوس با آتش شما را تعمید میتا او با شاخی گندم را از که جدا کرده آن را در گودام جمع می کند وقتی مردم تعمید یافتند ایسانیز از ناصره به جلیل آمد تا در دریای اردن توسط یهیا تعمید گردد پس یهیا او را تعمید داد ایسا وقتی از آب خارج شد به دعا آغاز کرد در این استان روح القدوس خدا بشکل کموتر برو نازل شد و از آسمان ندا آمد این است پسر عزیزم که از او خوش نودم پس از آن ایسا برهنمایی روح خدا به سهرا رفت که در آنجا مدت چهل روز توسط شیطان وسوسه گردید در تمام این مدت او هیچ چیزی نخورد و گرس نبود در این وقت شیطان برایش گفت ایسا از کلام خدا به او جواب داد سپس در لحظه کوتا شیطان تمام ممالک دنیا را به ایسا نشان داده گفت همه قدرت و سروت را به تو خواهم داد اختیار دارم به هر که بخواهم ببخشم اگر مرا سجده کنی همش از تو خواهد بود نوشته شده خدا به اند را سجده کن دنها او را خدمت کن بلاخره شیطان ایسا را به یورشلم برد او را به نقطه بلند بام خانه خدا که از سنگ بنایفته بود قرار داده برایش گفت اگر پسر خدا هستی خود را پایین بینداز نوشته شده خدا به ملاحق فرمان خواهد داد تا تو را در دستهای خود نگاه دارد و پایت به سنگی نخورد نوشته شده نباید خدا و اند را بی آزمایت ایسا مدت بعد از این آزمایش های روحانی بناسره در شمال که دورای طفولیت خود را در آنجا سفری نموده بود رفت در روز مقدس هفته که بنام سبت یاد بشد ایسا به عبادتگاه یا کنیسه محلی رفت و به خواهش رحبر کنیسه بخشی از کلام خدا را قرارد کرد روح خداوند برمنست مرا برگذیده تا بغریبان مجدد هم مرا فرستاده تا آزادی از ایران بینایی نابینایان رحایی مظلومان را اعلام کرده و بگویم خداوند مردم خود را نجات میده هست امروز در حال که به من گوش دادید این پیام به حقیقت پیوه هست به حقیقت پیوه هست؟ تنها مسیر عملی کردن میتوانم چطور بفهمید؟ شما حتما این ضرور مسال را خواهد گفتید طبیب خود را دوا کن شاید هم بگوید کارهای را که در کپرناهوم کرده ای در سهر خود هم انجام بده باید گفت هیچ پیامبر در سهر خود قبول نمی شود با این کلمات ایسا خود را به انوان مسیر که خدا او را جهت نجات مردم تطهین نموده مشخص نموده مردم خواستن ایسا را از تپه خارج دی پرتاب کنند اما او از میان جمعیت گذشت و رفت با پیشرفت کار روحانی ایسا به جمعوری شاگردان پرداخت تا در انتشار مشده رسیدن ملکوت خدا به او یاری رسانه در کنار دریای جلیل بعضی ماهیگیران یعنی شمون پترست یعقوب و یوهنا را دید که بسروف شستن جالهایشا میگیرند در نزدیکی آنها دو قائق ماهیگیری نیست قرار داشت ایسا به قائق شمون بالا شد و از اون خواست تا کشتی را کمی به طرف داخل دریا براند ایسا در بین قائق نشسته مردم را تعلیم داد در پایان سخنان خود به شمون گفت کشتی را به او طرف او ببرین و جالهای تانف برای ماهیگیری در او بندازیم ای استاد تمام شهو هرچی تلاش کردیم ایچیز نشد حال که شما بگیدین اینا جالا مندازیم آنها از رهنمایی های ایسا اطاعت کردن و انقدر ماهی گرفتن که نزدیک بود جالها پانشون موسیقی یای کونت یا هیلا کشتی را یود دارین کمک کنین آنها آمدند و هر دو قائق را از ماهی گرفت کردند تا حدی که نزدیک بود گفت کردند ماجزه شمون پترس را دست پاچه ساخت و با توازو در مقابل ایسا زنوز در بصنه او پرداخت از ما دور شو خداونده، ما گناهکار استم تو نترس، حالا مردم را شکار خواهی کرد ایسا همیشه مردم را با تعالیم خود حیران ساخته و با اعمالش آنها را تکان میداد روز وقت ایسا در نزدیکی مرکز مزدهم تجارتی کپرناهوم قدم میزد متای باجگیر را دید که در کنار نشسته و از مردم ره گذر باج میگرفت چون باجگیران مردم خیش را غارت می کردند، یهودی ها از ایشان نفرت داشتند و نمیخواستند با انها معاشرت نمایند ولی ایسا شخصا با متا حرف زد با من بیا به چشم خداونده ایسا بعد از شبیه که در تنهایی مسروف دعا به خدا بود او دوازده نفر را انتخاب کرد که پیروان نزدیک یعنی حواریونی او باشند تا مجده او را به مردم برسانند او از میان ماهیگیران پترس، اندریاس، یعقوب و یوهنا را انتخاب کرد همچنان فیلیب و بارتلما و متای باشگیر، توماس و یعقوب پسر حلفی شمون معروف به فدایی، یهودا پسر یعقوب و یهودا اسخروتی را که بعدان خاین برامتنیز انتخاب کرد مردم سراسر یهودیه اورشلم و مناطق اطراف ایسا را میتلبیدند میخواستند به تعالیم او گوش بدهند امراضشان شفای آفته و از سر ارواه ناپاک رهایی آبند ایسا با قدرت خدایی خود بسیاری آنها را شفا بخشید ادهی علاقه من بودند به صحبت او در باری ملکوت خدا گوشدهند سخنان ایسا مستقیمند در دل آنها نفوز میکرد ادهی را اصلاح و ادهی را خشمگین میصاخد اما در زندگی همه آنها اثر میگذاشد خوشا به حال مسکینان دولت خداست شماست خوشا به حال گرسنگان زیرا سیر خواهید شد خوشا به حال غمگینان خندان خواهید شد خوشا به حال شما که مردم بخاطر من شما را نفرت و تحقیر میکنند در آن وقت خوش باشید و شادی کنید زیرا عجب بزارگ نزد خدا خواهید یافت پدرانشان نیز با پیغم بران چنین کردند شوزده، هبده، هیجده، نوزده، بیست خلا شد دیگه مقصدی چیز که میگی خلا شد؟ وای به حال شما سرعتمندان آرامیتان گذاشته نمیخواهی پول دار باشه دیوانه است وای به حالتان که میخندید غمگین خواهید شد وای به حالتان که توصیف میشوید اجزاد شما نیست پیغمبران دروغین را وز کردند بشنوید دشمنانتان را دوست بدارید چی؟ دشمنان خود را دوست داشته باشیم؟ بابت خواهان خوبی کنید بدگویان را عف بدگمانان را دعا کنید وقتی کسی به روی تو میزند، طرف دیگر را نیست پیش کن اگر کسی چپندت را میگیرد، پیرهندت را هم بده اگر کسی چیزه بخواهد، ببخش کسی که از شما چیزه بگیرد، آن را پس مخواهید تاوره رفتار کنید که از دیگران توقع دارید حتما منظورش رومی ها نیست بدتر از او، ای سامری های پسته که خدا هم آنها را دوست ندارند بد نکنید، تا بد نبینید ملامت نکنید، تا ملامت نشوید ببخشید، تا بخشیده شوید بدهید، تا به شما داده شود به اندازه بخشتان پادهاش خواهید یا خدا بندام، ما را ادایت کن اگر کسی را دوست دارید که شما را دوست دارد افتخاران چیست؟ گناهکاران هم چونین میکنند اگر به کسی نکی کنید که به شما نکی کرده چی عجیر دارید؟ همه چونین میکنند نه، دشمنت را دوست بدار و به اون نکی کن، قرض بده و پس نترم بعدن عجر بزار خواهی یافت و فرزند خدای بزار خواهی بود او بناسباسان و بدکاران مهربان است رحیم باش، توریک خدایتان رحیم است ایسا با کلام، عمل و موجزات خود ثابت کرد که حقیقتاً پسر خدا و نجاتدهنده جهان است ایسا گافت، هرگاه او را به حیث نجاتدهنده خود خبول کنیم گناهان ما را میبخشد کسانه که به او ایمان میاورند، بخشیده میشوند اگر میخواهید بخشایش ایسا را به دست دارید همین حالا به او بگویید با اصحار ایمان به او در دعاهایتان ایسای مسیدر زندگی شما داخل خواهد شد میتوانید با من یک جا خاموشانه یا به آواز بلند چونین دعا کنید ما خاندن دعای را به شما پیشنهاد میکنیم من این دعا را به استگیه میخانم شما میتوانید با من آن را به آواز بلند و یا خاموشانه بخوانید ایسای خداوند، من به تو محتاجم تقاضا میکنم گناهان مرا ببخش من به تو ایمان دارم و تو را به حیث نجات دهنده و خداوندم میپذیرم اراده زندگیم را به دست خود بگیر از من شخص بساز که مورد پسند تو باشد آمین هرگاه ایسای مسید را به حیث نجات دهنده ایتان بپذیرید یقین داشته باشید که او همین حالا با شماست و بدانید که گناهانتان بخشیده و بعد از مرگ با خدا زندگی عبدی خواهید داشت میتوانید با دعاهای روزانه ایتان را به طیخ اشراع با ایسای مسید گسترش و تحکیم بخشید کلام او را بخانید، احکام او را اطاعت کنید با پیروان او ملاقات کنید بزین وسیله میتوانید ایمان و دانش ایتان را در باره ایسا افضایش دهید لطفا به برنامه بعدی داستان ایسا گوش دهید خواهیم شنید که پیام ایسا سبب شد تا عده زیاد سوال نمایند لطفا به برنامه بعدی داستان ایسا در پنج بخش گوش دهید لطفا به برنامه بعدی داستان ایسا در پنج بخش گوش دهید شنونده عزیز، آن توجه شما را به شنیدن یک سرود روحانی جلب می کنید شنونده عزیز، آن توجه شما را به شنیدن یک سرود روحانی جلب می کنید آمد مسیحان، آمد خوشیمان آمد مسیحان، آمد خوشیمان آمد مسیحان، آمد خوشیمان آمد نجات و منجی دنیا آمد مسیحان، آمد خوشیمان آمد نجات و منجی دنیا آمد مسیحان، آمد خوشیمان آمد مسیحان، آمد خوشیمان آمد نجات و منجی دنیا آمد نجات و منجی دنیا چوپانان بودن در خواب آن شب ظاهر شد یک فرشته از رب داد مجده تولد ایسا روشنز نورش شد موسهرا آمد مسیحان، آمد خوشیمان آمد مسیحان، آمد نجات و منجی دنیا چون بازو گشتن فرشتگانش چوپانان کردن صفت کلامش آمدن بیت اللهم حضورش گفتن سفاس پر زنده خدا را آمد مسیحان، آمد خوشیمان آمد نجات و منجی دنیا دوستان ازیز آمدوارم که از شنیدن این قسمت داستان زندگی ایسای مسیح لذت برده باشید شما می توانید فردا شب قسمت دیگر داستان زندگی ایسای مسیح را روی همین موج ساعت هفت و سی دقیقه شب بشنوید اگر شما می خواهید که کسید یا سی دی داستان زندگی ایسای مسیح را به طور مکمل داشته باشید لطفاً همراه ما به تماس شوید