تصور کنید شما غرق در خواب هستید که دفعتاً دروازه باز میشود و نور بسیار روشن بر تمام روی تان میتابد. با تابیدن این نور روشن یک صدای بلند به شما میگوید «بیدار شو، برخیز» با این صدا او شما را از خواب عمیق تان بیدار میکند. این صدا به شما میگوید: «اگر از خواب بر نخیزی، برایت بسیار دیر میشود.» این صدا بدون اینکه چیزی به شما بگوید آب سرد را بر روی تان میپاشد تا شما را از خواب بیدار کند. صدا به شما میگوید، اکنون وقت آن رسیده است که به خواب رفتن و خواب دیدن را به پایان برسانید و به جای آن مهمترین روز زندگی تان را آغاز کنید.
مرقُس انجیل خود را تقریباً با این پیام آغاز میکند و این بهترین راه برای آغاز کردن انجیل است. پیامی را که مرقس میخواهد به ما بگوید، عیناً آن پیامی است که یحیای تعمید دهنده میخواست به یهودیان دوران خودش آن را برساند. پیام یحیای تعمید دهنده مثل یک بمب در بین مردم حیران و درمانده دنیای یهودی آن زمان انفجار کرد. بسیار یهودیان بودند که در انتظار دیدن نشانهٔ از طرف خدا به سر میبردند، اما آنها فکر نمی کردند که نشانهٔ خدا به این شکل واقع شود. بسیاری آنها انتظار داشتند که مسیحا ظهور میکند و آنها را بر علیه رومیها رهبری مینماید، اما آنها هیچ توقع نداشتند که یک نبی ظهور کند و به آنها بگوید که توبه نمایند.
یحیای تعمید دهنده صدای بود که در بین خوابها و آرزوهای انبیا و شاید هم کابوسهای یهودیان، هیرود پادشاه و قیافا کاهن اعظم به صدا در آمد. یهودیتی که به تکرار به یهودیان قصهٔ آزادی را بیان کرده بود، اما یهودیان نمی فهمیدن آزادی که خودهد رسید به چه شکل خواهد بود. بعضی از آنها به این باور بودند، برای کسی که انتظار میکشیدند و خواب آمدن او را میدیدند او یحیای تعمید دهنده است که اکنون از راه رسیده است. اما یحیای تعمید دهنده هم خودش به کسانیکه این آرزو را در سر داشتند آب سرد را به روی آنها پاشید و به آنها گفت، هنوز روز بسیار بزرگ در تاریخ یهودیت و حتا تاریخ دنیا در راه است که باید برای آن اماده باشند.
روشنی درخشانی که یحیای تعمید دهنده به روی آنها تاباند قصهٔ بود که آنها همه آن را میدانستند، اما یحیای تعمید دهنده آن را به شکل جدید به آنها بیان کرد. هر سال در مراسم تجلیل از عید فصح یهودیان داستان خارج شدن اجداد شان را از مصر به تکرار قرائت میکردند. آنها قصهٔ خروج را به تکرار قرائت میکردند که خدا چطور مردم اسرائیل را از غلامی فرعون رها ساخته و با عبور از بحیرهٔ سرخ و بیابان آنها را به سر زمین موعود رساند. به شمول داستان خلقت، قصه خروج قوم اسرائیل از مصر یکی از قصههای بزرگ و بسیار مهم در کتاب مقدس است و شنوندگان یحیای تعمید دهنده هم آن را خوب میدانستند. اما به عوض صرف شنیدن و یا حفظ کردن قصهٔ خروج، یحیای تعمید دهنده کوشش کرد آن را به شکل درامه به آنها بیان کند و اسرائیلیها خود شان را به حیث کرکتران این درامه در آن ببینند. در داستان خروج و رهایی از غلامی فرعون عبور از دریای سرخ مهمترین قسمت آن بود. یهودیان دوران یحیای تعمید دهنده نیز برای اینکه آزاد شوند باید از درون آب عبور میکردند. آنها باید مصر را یعنی دنیای گناه آلودی که در آن زندگی میکردند بصورت کامل ترک میکردند. برعلاوه آنها باید دنیای یاغی گری بر ضد خدای زنده را که در آن زندگی میکردند پشت سر خود گذاشته آن را بصورت کامل ترک کنند. اسرائیلیهای آن دوران به طرف یک استقامت غلط میدیدند و به طرف استقامت غلط روان بودند. زمان آن رسیده بود که آنها از راه و روش گذشتهٔ شان رو گشتانده به راه راست و درست روان شوند. در حقیقت این است معنا و مفهوم واقعی توبه. وقت آن رسیده بود که آنها خواب دیدن را فراموش میکردند و برای روبرو شدن به حقایق از خواب برخاسته ایستاده شوند.
چالشهای شدید که پیش روی آنها قرار داشتند به سرعت میرسیدند. شخصی بسیار مهم که بسیار زود از راه میرسید، لازم بود که یحیای تعمید دهنده مردم را برای استقبال و روبرو شدن با او آماده میساخت. اگر شخصی به شهر و دِه شما بیاید و به شما خبر دهد که رئیس جمهور یا کدام وزیر و یا هم کدام آدم بزرگ در حال آمدن به شهر و ده شما است تا شما را ملاقات کند، شما به سرعت در تلاش پاک کاری و تزئین کردن راهها، کوچهها و خانههای تان میشوید. در مورد ملکهٔ انگلستان یک ضرب المثل وجود دارد که مردم میگفتند: «هر جایکه ملکه میرود از آن جا بوی رنگ تازه به مشام میرسد.» یحیای تعمید دهنده هم به هر جای میرفت و ترتیبات لازم میگرفت و همه چیز را برای آمدن «شخص بزرگتر» که بعد از او میآمد آماده میساخت. نه صرف یک شخص و یا یک خانه، بلکه تمام اسرائیل بصورت کُل ضرورت داشت که تزئین شود. هر فرد اسرائیلی هم ضرورت داشت که خود را مقبول برای استقبال بسازد. چون کسی که میآمد بسیار بزرگ بود و حتا یوحنای تعمید دهنده را هم از نظر میانداخت.
آیا یحیای تعمید دهنده چه فکر میکرد که این شخص «بزرگتر» که میآمد کی بود؟ این موضوع روشن نبود شخصی که میآمد کی است. حتا به خود یحیی تعمید دهنده هم این موضوع روشن نبود. شاید یحیای تعمید دهنده فکر میکرد که او ممکن است خود «یهوه» خدای اسرائیل یعنی شخص خود خدا باشد. شاید او فکر میکرد شخص بزرگتری که قرار است بیاید او «مسیحا» است. شاید هم او فکر میکرد شخصی بزرگتر که قرار بود بیاید به یک طریقی هردوی آن یعنی هم «یهوه» و هم «مسیحا» باشد. اما کاری که این شخص انجام میداد تا حد زیاد روشن بود. کاریکه یحیای تعمید دهنده با آب انجام میداد، شخصی که قرار بود بیاید او آن را با روح یعنی با روح القدس انجام میداد.
این وعدهٔ آمدن شخص بزرگتر در عین زمان یک اخطار را نیز در بر داشت، اما اساساً یک وعده است که تصور آزادی یهودیان را از عهد قدیم کتاب مقدس به تصویر میکشد. مرقس هم با این تصور، با نقل قول کردن از دو قسمت عهد قدیم کتاب مقدس یکی از ملاکی نبی و دیگری از اشعیای نبی داستان و یا انجیل خود را آغاز میکند. یکی از وعدههای که یهودیان قرنها آن را گرامی میداشتند وعدهٔ است که بالاخره «یهوه» آن را ممکن ساخت، وعدهٔ خروج اجداد آنها از مصر بود. به این طریق «یهوه» مردم خود را از غلامی مصر یک بار و برای همیشه آزاد ساخت و اکنون زمان آن رسیده بود که او خودش شخصاً بیاید و در بین مردم خودش سکونت اختیار کند. او با آنها خواهد بود، او خدای آنها و آنها مردم او خواهند بود. سوال وجود داشت که آیا او این کار را چطور انجام میدهد؟ در جریان خروج اولی یعنی خروج از مصر، حضور خدا به شکل ستون ابر و آتش با آنها زندگی میکرد. این بار نیز حضور خدا تقریباً به این شکل و شاید هم با کمی تفاوت میبود. روح خدا با مردمش و در بین مردمش زندگی میکرد و مثل هوا میبود که آنها تنفس میکردند و مثل آتش در دلهای شان شراره میکرد. این وعدهٔ بود که آنها در گذشتههای طولانی برای آن زندگی کرده بودند. یحیای تعمید دهنده میخواست به آنها بگوید انتظار شما به آخر نزدیک شده است و این وعده به زودی به حقیقت میپیوند و عملی میگردد. اما سوال اساسی که وجود داشت این بود، آیا آنها برای روبرو شدن به این حقیقت که در حال وقوع بود آماده بودند؟
بصورت یقین گفته میتوانیم که آنها برای روبرو شدن با آن آماده نبودند. حتا خود یحیای تعمید دهند هم برای چیزی که در یافت کرده بود او نیز آماده نبود. آیت آغازین مرقس به ما میگوید که ما چه چیز را توقع داشته باشیم. همهٔ این چیزها آغاز شدن خبر خوش عیسی مسیح، پسر خدا است. (لازم به یاد آوری است که در یهودیت آن دوران، پسر خدا لقب اختصاری مسیحا بود.) اما در زمان یحیای تعمید دهنده بسیار چیزها هنوز خوب روشن نبودند. چیزی که آنها داشتند صدا و آب بود و بس. طوری احساس میشد که بعد از صدا و آب، آنها لازم بود برای روبرو شدن به یک شخصیت انسانی آماده باشند که به زودی در حال آمدن بود. با وجودیکه این قسم یک احساس وجود داشت، اما این احساس هم بصورت کامل بسیار پریشان کننده بود.
مرقس در این قسمت آغازین ما را به حالت عجیبی روبرو ساخته است تا ما برای کارهای تعجب آور جدیدی که خدا میخواهد در آینده انجام دهد آماده باشیم. وقتیکه شب است و شما خدا نخواسته مریض هستید و نمی توانید بخوابید، شب طوری به نظر تان میآید که بی پایان است و هیچوقت روز نمی شود. اما بعداً آلارم ساعت به صدا میآید و صبح را به شما اعلان میکند. متوجه میشوید که واقعاً شب به پایان رسیده و صبح شده و روز رسیده است. در این آغازین انجیل مرقس، تقریباً این حالت حکمفرما است. این موضوع ما را به یک سوال نیز روبرو میسازد: آیا ما امروز در کلیساهای ما، در جامعهٔ ما و زندگی شخصی ما واقعاً خواب هستیم؟ آیا چقدر وقت را در بر خواهد گرفت که ما از خواب بیدار شویم و یا چه چیز میتواند ما را از خواب بیدار کند؟
Mark 1:1-8 the Preaching of John the Baptist