Mark for Everyone

Chapter1

Mark 1:9-13 Jesus` Baptism

Language: Dari

Have you heard loving words from your parents in your early life? God the Father calls Jesus Christ his beloved son and says that he is pleased with him. When we become followers of Jesus Christ by faith, this is addressed to us as well. Isn't it really comforting for us that God the Father addresses us as his beloved children?

در آن روزها چنین واقع شد که عیسی از قریۀ ناصره که در منطقۀ جلیل موقعیت دارد، آمد و در دریای اُردن به وسیلۀ یحیی غسل تعمید گرفت. همین که عیسی از آب بیرون شد، دید که آسمان باز شد و روح مقدس به شکل کبوتری به سوی او پایین آمد. و صدایی از آسمان شنیده شد که می گفت: «تو پسر عزیز من هستی، من از تو خوشنودم.» در همان لحظه روح مقدس عیسی را به بیابان هدایت کرد. عیسی مدت چهل روز در آنجا ماند و شیطان او را وسوسه کرد. حیوانات وحشی نیز در آنجا بودند اما فرشته گان آمدند و عیسی را کمک کردند.
مرقس ۱: ۹-۱۳

یک فلمساز  جوان به خاطر داشتن یک استاد ماهر که او را رهنمایی می‌‌‌کرد بسیار مشهور شد. اما این فیلم ساز جوان بعد از چند سال با هم  مثل پدر و فرزند کار کردن با استاد خود که سالها به او کمک کرده بود دعوای حقوقی پیدا کرد. فلمساز جوان به انتقادات مردم توجه نکرد و بالاخره با استاد خود قطع رابطه کرده او را از کار اخراج کرد. وقتیکه جنجال فلمساز و استادش با قطع رابطهٔ آن‌ها به پایان رسید، یکی از دوستان بسیار نزدیک فلمساز که از تمام جریانات زندگی او باخبر بود، مشکل حقیقی که پشت پردهٔ این ماجرا قرار داشت آن را افشا کرد. او گفت مشکل حقیقی « تلاش پسر برای دریافت تائید و محبت از پدری بود که او در این مورد هیچ سخاوتمندی نداشت.»

  این موضوع اکثراً در خانواده‌ها، موسسات و تجارت هر روز رخ می‌‌‌دهد. در دنیای ما بسیار اطفال در حالی بزرگ می‌‌‌شوند که هیچوقت از پدران شان نشنیده اند و یا احساس نکرده اند که به آنها گفته باشند، «تو فرزند و یا اولاد عزیز من هستی، من با بودن تو خود را بسیار خوشبخت احساس می‌‌‌کنم و بسیار خوش هستم که ترا دارم.» فرزندان آن‌ها نیز عکس العمل شان را با لجاجت مخالفت کردن، پرخاش گری، دیر آمدن به خانه و زدن دروازه با شدت زیاد به روی آنها از خود نشان می‌‌‌دهند.

این قسم بی مهری پدران در فرهنگ ما افغان‌ها به شدت زیاد تر و خراب تر آن وجود دارد. اکثر پدران فکر می‌‌‌کنند که اگر کلمات محبت آمیز را روبرو به فرزندان شان به زبان بیاورند از صلابت و حیثیت پدری آن‌ها کاسته می‌‌‌شود. پدران ما به این باور هستند اگر محبتی که به آنها در دل دارند به زبان خود به آنها اظهار کنند، فرزندان شان نازدانه و حتا امکان دارد گپ ناشنو بار بیاییند، پس بهتر است که احساسات خود را در دل شان مخفی نگهدارند.

 بعضی پدران ما نه تنها محبت خود را به فرزندان شان در گفتار و کلمات اظهار نمی کنند بلکه در عوض آنها را به نام‌های تحقیر آمیز و کلمات نادرست مخاطب قرار می‌‌‌دهند. وقتیکه فرزندان در این قسم شرایط رشد می‌‌‌کنند به انسان‌های شکست خورده و ناتوان و بدون داشتن اعتماد به نفس بار می‌‌‌آیند. بعضی از این فرزندان کوشش می‌‌‌کنند که هرچه زود تر خانواده را ترک کرده رابطهٔ خود را با پدر و خانواده کم تر و کم تر بسازند.

 تمام انجیل ما مسیحیان می‌‌‌تواند در این نکته خلاصه شود. وقتیکه خدای زنده به ما مسیحانی که تعمید گرفته ایم و به او ایمان قلبی داریم می‌‌‌بیند، به هر کدام ما عین کلماتی را بیان می‌‌‌کند که در آن روز در وقت تعمید گرفتن به عیسی مسیح بیان کرد. این طرز دید خدای زنده به ما به خاطر خود ما نیست بلکه به خاطری است که ما در عیسی مسیح قرار داریم. برای بعضی عزیزان که هیچوقت در اوایل زندگی شان کلمات محبت آمیز را از والدین شان نشنیده اند، این قسم احساس از خدای زنده برای آن‌ها غیر قابل باور به نظر می‌‌‌رسد، اما این موضوع کاملاً حقیقت دارد. خدای قادر مطلق به طرف ما می‌‌‌بیند و می‌‌‌گوید:«تو پسر عزیز من هستی، از تو خوشنودم.» شما خوانندهٔ عزیز کوشش کنید که این جمله را به آهسته گی و به دقت زیاد تر بخوانید. شما می‌‌‌توانید به عوض پسر نام خود را بگذارید و آن را به آهسته گی بخوانید که در اعماق قلب و ذهن شما جاگزین شود. شما می‌‌‌توانید که این جمله را وقتیکه تعمید می‌‌‌گیرد بیان نمایید و آن را در تمام طول زندگی روزمرهٔ تان تکرار کنید. اگر شما در اوایل زندگی از والدین تان محبت ندیده اید، احساس کردن و هضم کردن محبت عمیق خدای پدر می‌‌‌تواند خلای محبت را در وجود تان پُر کند.

 شاید برای شما سوال بوجود بیاید که این گونه محبت عمیق و بی آلایش خدای پدر چطور امکان دارد؟ برای جواب به این سوال خوب است که به تمام داستان عیسی مسیح و به خصوص به مرگ او بر صلیب و قیام او از مردگان دقت کنید که می‌‌‌تواند این محبت بی انتها را به شما توضیح دهد. این موضوعی است که انجیل ما مسیحیان در مورد آن صحبت می‌‌‌کند.

 موضوعی را که قبلاً ذکر کردیم به یک دلیل ساده اما عمیق کاملاً راست و حقیقت است. عیسی، مسیح خدا است و مسیح خدا در حقیقت از مردم خود نمایندگی می‌‌‌کند. چیزیکه در مورد او حقیقت دارد در مورد مردمی که از آن‌ها نمایندگی می‌‌‌کند نیز حقیقت دارد. کلمهٔ مسیح به معنای تدهین شده و یا مسح شده خدا است. این موضوع به ما نشان می‌‌‌دهد که چطور عیسی مسیح توسط روح خدا مسح شد و یا به حیث پسر یگانهٔ خدا مهر و تائید شد. مسیحا در بعضی قسمت‌های کلام خدا به شمول زبور ۲: ۷ بنام پسر خدا یاد شده است و به نظر می‌‌‌رسد که توسط صدای آسمانی انعکاس داده شده است.

مسیحیان اولی به زودی تشخیص داده به این باور عمیق رسیدند که عیسی واقعاً، پسر خدا است و از مسیحا بودن او در زندگی شان بهره بردند. چون خدا به آن‌ها گفته بود و در وقت تعمید گرفتن عیسی  تکرار کرد که عیسی، مسیحا است و این موضوع برای ما و شما امروز نیز حقیقت دارد. بدون اظهار کردن این تائید از طرف خدا در روز تعمید عیسی مسیح اگر هر قدر گپ‌های دیگر در مورد عیسی مسیح گفته می‌‌‌شد مثل این گفته اهمیت نمی داشتند.

مرقس قصهٔ خود را با انعکاس دادن عهد قدیم کتاب مقدس تقریباً به زبان رسمی تر بیان می‌‌‌کند.

«در این هنگام........ دید که آسمان شکافته شد» وقتیکه ما به ریشهٔ کتاب مقدسی شکافتن آسمان مراجعه کرده به آن دقت کنیم می‌‌‌توانیم معنای آن درک کنیم. شکافتن آسمان به معنای نیست که گویا عیسی مسیح یک دروازهٔ باز را در بالا در آسمان دید. معنای «آسمان» به اساس کتاب مقدس اکثراً به معنای ابعاد خدا را در ماورای حقایق معمول نشان می‌‌‌دهد. زیاد تر مثل این است که پردهٔ‌ نامرئی که کاملاً در مقابل ما قرار دارد، ناگهان عقب کشیده شود، به طوری که به عوض درختان، گل‌ها و ساختمان‌ها، ما دریا‌ها، صحرای ریگزار و جمعیت مردم به شمول ما و شما را در آن ایستاده ببینیم. یعنی واقعیت‌های متفاوت دنیای موجود که در آن زندگی می‌‌‌کنیم.

تا حد زیاد ایمان مسیحی ما به این مربوط است که ما یاد بگیریم که با این واقعیت‌ها زندگی کنیم حتا زمانی که ما نمی توانیم این واقعیت‌ها را ببینیم. بعضی اوقات لحظات تعین کننده و دراماتیک بوجود می‌‌‌آیند که پرده به عقب کشیده می‌‌‌شود و ما می‌‌‌بینیم و می‌‌‌شنویم که واقعاً چه چیز در جریان است. اما اکثر اوقات ما با ایمان راه رفته پیش می‌‌‌رویم نه صرف به اساس دیدن ما. یک از چیز‌های که مرقس کوشش می‌‌‌کند که با نوشتن انجیل خود به ما بگوید این است که، لازم است ما به تمام زندگی عیسی مسیح دقت کنیم و از آن بیاموزیم نه صرف یک قسمت آن. مرقس می‌‌‌گوید به این داستان به دقت ببینید به زندگی او توجه کنید و یاد بگیرید که بتوانید روئیای آسمانی را در این آواز آسمانی ببینید و آن را بشنوید. یاد بگیرید که این کلمات و گفته‌های آسمانی را به حیث خطاب به خود تان تبدیل کنید. به این آواز اجازه بدهید که شما را به یک خلقت جدید تغیر بدهد و از شما یک شخصیت کاملاً جدید بسازد. شخصیتی که خداوند می‌‌‌خواهد به آن شکل باشید. در این داستان ابعاد همه جانبهٔ خدا را که بصورت عادی در ملکوت آسمانی او پنهان است، آن را کشف کنید.

هر مسیحی دوران اول مسیحیت وقتیکه این قسمت را می‌‌‌خواند حتماً به این باور می‌‌‌رسید که تعمید خودش در عیسی مسیح برای آن‌ها لحظهٔ بود که پرده به عقب کشیده می‌‌‌شد و این کلمات «تو پسر عزیز من هستی، از تو خوشنودم.» به آنها گفته می‌‌‌شد. ما ایمانداران به عیسی مسیح در کلیسای امروزی ضرورت داریم که این حقیقت را در وقت تعمید شخص خود ما و هم در وقت تعلیم دادن در مورد تعمید آن را زنده نمایم.

 وقتیکه ما این کار را انجام دهیم ما هم برای کار و خدمت آینده مجهز می‌‌‌شویم مثلیکه عیسی مسیح به بیابان فرستاده می‌‌‌شد مجهز شده بود.  در این قسمت عیسی مسیح درامهٔ بزرگی از خروج قوم اسرائیل از مصر و سفر آنها را در بیابان برای رسیدن به سرزمین موعود را به ما تعلیم می‌‌‌دهد. در راهی که عیسی مسیح باید گام بر می‌‌‌داشت دقیقاً راهی بود که باید پسر خدا آن را می‌‌‌پیمود. راهی که پسر خدا می‌‌‌پیمود راه گل و گلزار نبود بلکه راه خشک و خاک آلود بود که از بیابان وسوسه‌ها و ناکامی‌ها عبور می‌‌‌کرد. پیش روی ما هم همین راه قرار دارد. وقتیکه ما به این راه شروع به راه رفتن می‌‌‌کنیم در آغاز ما فکر می‌‌‌کنیم که خدای ما هم مثل والدین کله شخ و خشمگین ماست. والدین ما هر لحظه حاضر هستند چون ما نتوانستیم معیار‌های تعین شدهٔ آن‌ها را پوره کنیم سر ما فریاد زده دروازه را بر روی ما بسته کنن و یا ما را با لگد از خانه کشیده به کوچه باندازد. یا ما در اولین اشاره‌ها وسوسه شده سقوط کرده ناکام شده ایم. اما اگر ما این صدای دلنشین را به خاطر داشته باشیم که با کلمات شیرین محبت خود را به ما اظهار می‌‌‌کند ما می‌‌‌توانیم راه را در بین همه مشکلات پیدا کنیم.

 مرقس به ما می‌‌‌گوید که عیسی مسیح «در بین جانوران وحشی بود.» مرقس در مورد این «جانوران وحشی» که آیا آنها تهدید کننده بودند و یا آن‌ها نشانهٔ از خلقت جدید بودند و یا هر دوی آنها بودند، چیزی نمی گوید. (آیا با این گفته‌ها مرقس عیسی مسیح را به حیث آدم ثانی در باغ عدن جدید در نظر داشته است؟) اما فرشته‌ها هم در آن جا حضور داشتند. این فرشته‌ها برای این حضور نداشتند که عیسی مسیح را در برابر امتحان کردن توسط شیطان محافظت کنند. این فرشته‌ها عیسی مسیح را از مصلوب شدن هم محافظت نمی کرد، بلکه حضور فرشته‌ها به او اطمینان می‌‌‌داد که پدر مهربان آسمانی همه چیز را زیر نظر دارد. پدر آسمانی او در آن حالت سخت هم با او است، او را دوست دارد، توسط او کار‌های خود را به انجام می‌‌‌رساند. همچنان روح خود را همیشه توسط او و از طریق او پخش می‌‌‌کند. عیسی مسیح در راهی رفت که تمام پیروان او نیز باید به آن راه، راه بروند. آن‌ها می‌‌‌توانند به این راه بروند چون همیشه صدای پُر از محبت و صدای زندگی بخش را در گوش خود دارند که به آن‌ها می‌‌‌گوید: «تو پسر عزیز من هستی، از تو خوشنودم.»


Book Table of Contents

 Mark for Everyone

  

 Chapter1

 Mark 1:1-8 the Preaching of John the Baptist

 Mark 1:9-13 Jesus` Baptism