Daoud and the Clinic

  30 minutes

  19 May 2011

A tense and moving story unfolds as Daoud, determined to help addicts rebuild their lives, opens a clinic—only to face a violent armed attack that threatens everything he stands for. Amid tragedy and danger, his resolve is pushed to the limit, while a real-life testimony reveals how faith and support can lead to freedom from addiction.

Download

Programme Script / Lyrics

موسیقی خانه و خانواده راژیو صدای زندگی تقدیم می‌‌‌کند موسیقی سلام شنانده‌های مهربان ما را تمنا بر این است که خوش و سرحال بوده و با دوستان خیش لحظات نیکه را در قبال داشته باشید مسروریم که اینک با پیشکش نمودن برنامه دیگر از سلسله برنامه‌های پودر شیطان در خدمت شما قرار داریم امیدوارم موضوعات و مطالب که در مورد ازرار پودر شیطان یعنی هیروین تقدیم خاطر شما می‌‌‌گردد طرف توجه و علاقمندیتان واقعی شود دوستان گرامی توره که می‌‌‌دانید و تجربه نشان داده است مواد مخدر و بویجه هیروین مناسبات جامعه و روابط خانواده‌ها را برهم زده و اعضای آن را مصاب به ایتیاد بیماری و فساد می‌‌‌کشاند هیروین مردم را از حالت عادی که در آن محبت، سمیمیت، امانتداری، انسانیت و غمخاریست دور ساخته و بساوه به اتفاقی، خشونت، شیطانت، وحشت و سستی رهنمون می‌‌‌شود پناه بردن به هیروین مننده این است که در وقت خطر جنگ و فیر راکت شخص داو طلبانه به مخفیگاه پناه ببرد که در آن احفاظت جهت دف راکت و مرمی وجود نداشته باشد و حقیقت مسلم است که در چونین مخفیگاه شخص پناه برده جان خود را از دست می‌‌‌دهد فا از بین می‌‌‌رود و چونین کار جز هموقت چیز دیگر بوده نمی تواند زیرا شخص که دست به مواد مخدر می‌‌‌برد می‌‌‌داند که در آن چیز خوبه وجود ندارد جز این که صحت خود را خراب کنند و پول خود را به واده هوا بدهند شنانده‌های مهربان ما تایه برنامه‌های گذشته سعی و تلاش نمودیم تا شما را از خطرات که از اثر استعمال مواد مخدر و از جمعه هیروین متوجه شما و خانواده هایتان می‌‌‌گردد آگاه بسازیم و همچنان چگونه خود را از شره هیروین نجات دهید برای تان معلومات راه نمودیم خوب شنانده‌های گران قدر حتما شما داود را که پسر یکی از قاچاقبران است باید دارید در مورد داود چندیدیم که چگونه با تصمیم راسخ خود را از چنگ هیروین آزاد ساخت داود با ترک هیروین راه حقیقت را پیدا کرد و به ایسای مسیح منحیص نجات دهنده خود ایمان آورد پدرش داود را به خاطر ایمانش به ایسای مسیح از خانه می‌‌‌راند قبل از این که او خانه را ترک کند با خوهر و مادرش خداحافظی می‌‌‌کند و از خانه خارج می‌‌‌شود و در جرایان راه به پیشگاه خداوند دعا می‌‌‌کند تا او را هدایت کند حالا داود از این که از شهر هیروین رحایی آسل نموده است می‌‌‌خواهد اشخاصی را که موتاد به هیروین هستند کمک کند تا هیروین را ترک نمایند او حالا نزد دوستش یونس است و از او تقاضا می‌‌‌کند تا او را در این کار کمک نماید بیاید به صحبت آندو گوشته ایم اوه اینه به این خواهده مره بابیم از خانه کشید چی می‌‌‌دانم که مره باز در خانه بانه؟ تو چی میگه داود؟ باور نکد چطوری زوی نیلا کردی؟ تنها به این حادثه رسابش حراب شد؟ تو چی میگه داود؟ تو چی میگه داود؟ باور نکد چطوری زوی نیلا کردی؟ تنها به این حادثه رسابش حراب شد؟ تو چی میگه یونس؟ تنها به این حادثه را رسابش خراب نشد؟ خیلی به حادثه چی بود که رسابش حراب شد؟ می‌‌‌فهم یونس امو وقته که من که عبدالبودم او کتاب مقدس خودم می‌‌‌خواند آهان؟ آهان آهان آهان چی میگه داود جان؟ این بهترین قدم در زندگی توست من برد بگویم آهان شکر خیلی به می‌‌‌خواد تو تانستی که یونس نبی نیلا کنی؟ همونطور از که میگی یونس می‌‌‌فهمی؟ ایسای مسیح من را ازاد ساخته و دایندام من به اون امیدوار هستم که من را از ایروین در نگاه می‌‌‌کنه خیلی داود جان آهان چی می‌‌‌خوایی که کنی؟ این را بردم بگو آهان یونس نمیشه که کتم اکجا شدی؟ برای که من تصمیم دارم که یک خانه را در بازار گروه بگیرم و داوجه کسایی که فره به ایروین خوردن و ایروینی شدن مالجه شوند و از جنجال ایتیاد خلاص شوند همه تورم اونا را از شهر ایروین فروشای بابی من خلاص کنم خوب فکر کنی داود جان مگرم به وقتی که یک خانه را برای ازوا جرگونی بیتر نیست که وارا در شفاهانه ببذیر و بچه که وارا اونجا جر شوند نه یونس یونس ببین در شروع الاکدن ایروین درست است که معتاد به یک دکتر ضرورت داره‌ها‌ها مگرم در پسانایش معتاد ضرورت نداره که دیگه باز برو در شفخانه بستر شو که گفتی او بچه من گفته سعی نفهمیدم گوش کن یونس جان در شروع الاکدن ایروین بیمار مریض یا بیتر برد بگم که ایروینی به دکتر ضرورت داره‌ها درست است‌ها اما بعد از یک هفته یا دو هفته که از ایلاکدن ایروین تیر شد آدم دیگه از نگاه جسمی از چنگ ایروین آزاد شده می‌‌‌باشه اما از نگاه ذهنی و نظام زیر کنترول ایروین قرار می‌‌‌داشته باشه داود جان امی اطیات جسمی و ذهنی رو من صحیح نفهمیدم چی فرق داره اطیات جسمی و اطیات ذهنی ایرون بگو گوش کن یونس جان اطیات جسمی ایست که وقت یک نفر به ایروین متعد می‌‌‌باشه یعنی عملی می‌‌‌شه آهان وجود او به ایروین عادت می‌‌‌کنه یعنی بیخی در خونش گت می‌‌‌شه آهان ایروینی نمی تانه بیدون ایروین زندگی کنه مثل که ما شما سه وقت نان می‌‌‌خوریم عادت کردیم ای با عادت ما تبدیل شده نیه آهان ایروینی هم این امتحان رو عادت می‌‌‌کنه بیخی صحیح است آره فهمیدم آره فهمیدیم آهان بعد از یک افته یا دو افته که از ایلاکدن ایروین تیر شد وجود ایروینی دیگه به ایروین ضرورت نمی داشته باشه به استلاح یادش می‌‌‌ره خوب فکر تبگی آهان آهان اطیات ذهنی ایست که وقت ایروینی از شر ایروین خلاص می‌‌‌شه هر وقت که ایروینی دید یا بوش در بینش آمد او خود را کنترول کده نمی تانه آهان آهان آهان آهان مگم داود جان تو می‌‌‌فمی که کتی ای کارت چی می‌‌‌کنی؟ نه بگو چی می‌‌‌کنم؟ تو کتی ای کارت پدرتا دیگه هم بسیار کار می‌‌‌سازی‌ها چطور؟ تو کتی ای کارت تجارت بابیتا در حال برابر می‌‌‌کنی؟ آهان آس وقته که مردم جوش شدن دیگه ایروین پدرتا را کی می‌‌‌خورد؟ تو چی می‌‌‌گی؟ من به امی خاطر ای کار را می‌‌‌کنم کس ایروین اورا نخورد نه؟ دوستان مهربان وقته که داود خانه را جهت معالجه موتادین به ایروین آماده می‌‌‌کند و عملن به موازبت موتادین جهت راحاییشان از چنگ ایروین می‌‌‌پردازد با مشکلات روبرو می‌‌‌شود که در گزاره دیگه دیگه دیگه دیگه دیگه دیگه دیگه دیگه دیگه دیگه از شرعه ایروین در این سناتری هم شفا می‌‌‌آفت باعث کسات شدن بازار ایروین فروشان بود قیه هفته‌های بعدی جوانان بسیار با کمک یونس و داود از شرعه ایروین آزاد شدند یک روز در بازار بین یک شخصی که در گذاشته‌ها ایروین می‌‌‌کشید و یک ایروین فروش که برای پدر داود کار می‌‌‌کرد برخرد لفظی صورت گرفت موتاد سابقه با ایروین فروش گفت که دیگر با ایروین ضرورت ندارد زیرا چند هفته هست که از چنگ ایروین نجاتی آفته هست اما ایروین فروش با اصرار زیاد تحکید داشت که بسته ایروین را توره طوفه بگیرد ولی موتاد سابق از گرفتنان خودداری کرد ایروین فروش اورا کودن خطاب نمود در مقابل موتاد سابق ایروین فروش را کودن خطاب کرد در نتیجه این بگمگوها باعثه برخرد فیزیکی بین آندو شد در همین هنگام داود از را می‌‌‌رسد و خطاب با ایروین فروش می‌‌‌گوید برو کاکا چی حال انداختی؟ ببر این ایروینی تا کدام جای دیگر سر مردم با زور می‌‌‌فروشی؟ زور است؟ این جوانا دیگر با ایروین تو و امسال تو ضرورت ندارند بگه برو او بچه داود خیلی خوب گوشت واسکو بابیت می‌‌‌فهمه که تو بزد و این ساناتوریم را جور کردی می‌‌‌خواهی که این ساناتوریم را کار روحینو را خراک کنی؟ می‌‌‌فهمی بابیت چی می‌‌‌کنه؟ چی می‌‌‌کنه؟ اگر تو یا نیست که این کسایی که اونا را در ساناتوریم تداوی می‌‌‌کنین از این منطقه نرین بابیت نفرهای خود را برای کشتن روان خواهد کرد حالا خوب گوشت واسکو اگر بابای من را از خاطر ایروین خود می‌‌‌کشه بکشه این به تو ارتباط نداره بخوای برو ایک جای برو برو بابا از ما خود یک گب بود گفتمه دوستان گرامی آیا داود و یونس به خاطر این اختار خانه را که جهت تداوی موتادین آمادنموده بودند رهان می‌‌‌کنند یا نه؟ بیاید این موضوع را در برنامه آینده دنبال نماییم و اما حالا بیاید بسر گذشت یک موتاد گش فراده ایم موسیقی نام ما واسه هست پنج سال مواد مخدر مختلف استعمال می‌‌‌کدم و بعد از او دو سال ایروین بخود پیچگاری می‌‌‌کدم بعد از او خودم به شفاخانه مراجع کردم در او جا به دو هفته بستر شدم و دوا برم دادن و مرا رخصت کردن وقتی دوایم خلاص شد دوباره به گرفتن ایروین شروع کردم به این ترتیب من چار دفعه بدون نتیجه به شفاخانه رفتم روز بروز مشکل ما زیاد شده رفت به خاطر که دوزدی می‌‌‌کدم و پولیس هر دفعه من را گرفتار میکد یک روز از یک کلینیک مسیحی خبر شدم که کسایی که معتاد استن اونا را تدایی می‌‌‌کنه به او جا رفتم من تقریبا نامید بودم اما در او جا من خود را در یک دنیا دیگه یافتم دنیایی که من هیچوقت به او رو برو نشده بودم در او جا کسایی بودن که امراهیم دباره خدای واقعی گفتدن اونا با وجودی که من را نمیشناختن امراهیم محبت می‌‌‌کدن و من را دوست داشتن به من می‌‌‌گفتن که باید از خدا کمک بخوایم یک شب از خدا خواستم به من کمک کنه که هیروینه تر کنم چند روز بعد تانستم هیروینه تر کنم تمام زندگی گزشتیم مثل پرده سینما از پیش رویم تیر شد از دیدن او من را وحشت گرفت به چیزی متوجه شدم که پیش از او هیچوقت به او توجه نکده بودم خودش شناختم که یک گناهکار کلان هستم از خدا خواستم که گناه‌های من را ببخشه از او وقت به بعد در دلم احساس آرامش زیادتر پیدا کدم زندگی نوی من بسیار ساده و با آرامش بود اما یک ماه بعد کلینیکه تر کدم پس خانه آمدم با وجود که به من گفته بودن که نباید تنها بیرون برام اما یک روز بیرون رفتم و باز به هیروین روی آوردم هشت ماه به این شکل تیر شد یک روز که از زندگی خسته شده بودم هیچ هدفی نداشتم و پر از رنج و غم بودم باز به خدا روی آوردم یک دفعه دیگه از او بخشش خواستم و با تمام قلبم از او تشکر کدم که ای قدر برم زحمت کشید من احساس کدم که بخشیده شدم و باز محبتش من را در آغوش گرفت از او وقت تا حال دو سال تیر میشه تا هنوز هیچ هیروین استعمال نکدیم خدا را شکر می‌‌‌تانم بگویم که از چنگ هیروین آزاد شدیم هاله من او آزادی واقعی را دارم که بسیار مردم در آروزو و جستجوه شستند شرحاندگان عزیز از قصه سرگزشت اتا به این نتیجه می‌‌‌رسیم که یگانه راه فرار از چنگ مواد مخدر و به خصوص هیروین پنابردن به خداوند است هیچ انسانه و هیچ دوایی نمیتواند انسان را از چنگ هیروین نجات دهد مگر جز آن ذات کبریایی خوب دوستان گرامی برنامه این نوبت خیش را با امیدهان که خداوند روحای خسته ما را شفا دهد بپایان می‌‌‌بریم تا تقدیم برنامه آینده شاد و موفق باشید دوستان مهربان آل توجه کنید به برنامه دیگری از رادیو صدا زندگی موسیقی از رادیو صدا زندگی موسیقی دوستان مهربان با تقدیم سلام بیایید در آغاز برنامه با سرود از مزامیر خداوند متعالی سپاس بگذاریم و تسبیح بگوییم ای جان من خداوند را متبرک بخوان و هر چه در درون من است نام قدوس او را متبرک خواند ای جان من خداوند را متبرک بخوان و جمیع احسانهای او را فراموش مکن که تمام گناهانت را می‌‌‌امرزد و همه مرزهای تو را شفا می‌‌‌بخشد که حیات تو را از حاوی فتیه می‌‌‌دهد و تاج رحمت و رعافت را بر سر تو می‌‌‌نهد که جان تو را با چیزهای نکوثیر می‌‌‌کند تا جوانی تو اقاب طازه شود خداوند عدالت را بجام می‌‌‌اورد و انصاف را برای جمیع مظلومان خداوند رحمان و کریم است دیرغذب و بسیار رحیم با ما موافق گناهان ما عمل ننموده و با ما به حسب خطاهای ما جزا نداده است زیرا آن قدر که آسمان از زمین بلندتر است به همان قدر رحمت او بر ترسندگانش عظیم است به اندازه که مشرق از مغرب دور است و به همان اندازه گناهان ما را از ما دون کرده است چنان که پدر بر فرزندان خود رعوف است همچنان خداوند بر ترسندگان خود رعافت نیرماده است موسیقی حی جان من خداوند را متبادر بخون جمیه جمیه احسانهای او را فراموش نکن موسیقی کمیا مرزد گناهان تو را هرچی بود مرز هایت را شفا بخشد و عیار بخون موسیقی موسیقی شنانده مهرمان شما حتما داستان پسر گمشده را در انجیل مقدس خونده اید بیایید در این بخش برنامه داستان را از پسر گمشده اصر آزر بشنویم موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی