29 minutes
2 June 2011
This episode confronts Afghanistan’s growing youth addiction crisis and calls families to listen together and take action. You’ll hear the gripping continuation of Daoud’s story—a man who opened a clinic to help addicts, only to face a shocking armed attack that turns his mission into a fight for survival. Alongside this drama, you’ll hear a powerful real-life testimony from someone who overcame addiction through faith and support.
The programme closes with practical advice and spiritual guidance for building a strong foundation for life. Expect stirring music, true stories, and a message of hope that shines even in the darkest moments.
این راژیو صدای زندگی است خانه و خانواده راژیو صدای زندگی تقدیم میکنه خانه و خانواده دوستان مهربان آیا گاهه از خود پرسیده ایم که چرا مردم ما و به خصوص جوانان ما در سالهای اخیر به مواد مخدر و از جمله به هیروین روی آوردن؟ اگر به این سؤال تعمق کنیم تا اندازه در میابیم که مردم ما و به طور اخص جوانان ما برای فرار از مشکلات کاهش فشار روحی و احساس آرامش به مواد مخدر روی میاورند افراد که شانه هایش در زیر فشار روحی سنگینی میکند برای رهائی از این فشار روحی به مواد مخدر و از جمله به هیروین پناه میبرند و با مصرف مواد مخدر آرامش و نشاد کاذب و زودگزر را در خود ایجاد میکنند ولی این آرامش چون دائمی نیست فرد به طور دوامدار بخاطر دسترسی بان حالت خوشی و نشاد آور زودگزر به طور دوامدار مواد مصرف میکند دوستان گرامی یکی دیگر از عمدترین آمل گرایش به مواد مخدر در بین جوانان ما رسم رواجهای بیمانی و کمر شکنیست که در طول سالیان متمادی بالای زندگی جوانان و نوجوانان ما سایه افغانده است و آن عبارت از تویانه و خریداری سیت تلامی باشد سالهای جنگ که همه نهادهای کاری و مؤسسات و فابریکهها را از بین برده است چطور ممکن با دست خالی تویانه را پرداخت و یا عروسی مفصله را برپا کرد در این جاست که خانوادهها بخاطر رسم رواجهای بیمانی و بیهوده با دست خود سرنوشت فرزندانشان را با بدبختی گری میزند و داماد بیچاره مجبور میشود که به مواد مخدر و از جمعه به هیروین پناه ببرد دوستان هرجمند، آیا داود را بیاد دارید؟ بیایید که به سراغ او برویم در برنامه گذشته ما تا اینجا شنیده بودیم که بعد ازان که داود با کمک دوستش یونس خانه ای را جهت تداوی معتادین آماده کرده بودند متوجه میشود که افراد پدرش میخواهند جوانان را که از شرح هیروین نجات یافتند دوباره به هیروین معتاد بسازند داود با عصبانیت به ایشان میگوید که تجارت شیطانی خود را ازانجا دور کنند اما در مقابل افراد پدرش به او میگویند که اگر او و دوستش یونس سناتوریم را که جهت تداوی معتادین ایجاد کرده اند بسته نکنند و ازانجا نروند آنها را به قتل خواهند رساند خب حالا بیایید که به ادامه آن گوش بدهیم یونس دلم یک قسم هست چرا؟ چطور؟ داود حقیقت داره سناتوریم را بیا که بسته کنیم او بچه به این که کتر تیر خطر که ما میتونیم چیزه کنیم؟ مگرم یونس من تنها گرهش را گفتم ما نمیتونیم که به خدا توقل کنیم مرگ و زندگی از طرف اوست تو نمیتونی که به زد این فساد کتم ایجای شدی؟ چطور یا نه؟ بیادر، یک نفر خب باید دم این قتل و کشتار خون ریزی را بگیره داود جان کاش که ما مثل تو طاقت و ایمان میداشتم ما باید که پشت بابی بچاریم برم او پیرست داود نمیشه که تا ام کتر ما بیایی او بچه ما او دو هم نمیتونیم که دم این بدبهتی را بگیریم نشنیدی که میگن که یک گل هبار نمیشه امو بابیم هم تنها نمیتونه که سر زمینها کار کنه نه یونس، من نمیتونم که کترتون برام ما باید که ایجا باشم چطور او بچه، بیا میشک نکن که تا میبریم از زمین جان تو درست میگی، مگرم ما باید ایجا باشم درست که من تناس هستم مگرم، مگرم من مانی رفتن تو نمیشم تو برم دعا کن، خدا میربان هست دوستان گرامی، با رفتن یونس، داود در ساناتوریم تنها میموند او به فکر فروه میرود که چی کند؟ او به پیشگاه خدا دعا میکند که او را کمک و رهنمایی کند بعد از دعا، داود احساس میکند که باید عبدالعلی را جهت کمک فرا به خاند بعد از اون که داود برای عبدالعلی پیام فرستاد، عبدالعلی نزد داود میاید در حال که آن دو گرم گفتگو بودند که مادر و خواهر داود وارد ساناتوریم میشوند داود از دیدن آن دو تکان میخورد، با ناراحتی تمام از مادر خود میپرسد که چرا پیش او آمده هست مادرش در پاسخ به او میگوید که از طریق یونس خبر شدیم که تو تنها هستی اما داود برای مادرش توضیح میدهد که اینجا برای اقامت آنها مساعد نیست، باید که از اینجا بروند اما مادر و خواهرش به او میگویند که آنها آمده هند تا با او بمانند و از اوی دیگر باران شدید است، نمیتوانند که به خانه برگردند داود مجبور میشود که با بودن آنها موافقت کند و برایشان میگوید که میتوانند تنها امشب را سپری نمایند بعد از آن اتاق خود را برای خواهر و مادرش رهان میکند و خود و با عبدالعلی در دهلیز مصروف گفتگو میشوند توجه کنید آهان راست میگی، ما هم برایشان میگم که از اینجا برند خدا خیلی بتید من قسمه که از گپای مادرت فهمیدم، دلشان هست که منجا باشند، مالوم میشه که ترا بسیار دوست دارند آهان، ایره خب راست میگی، رایله بیچاره خبر نداره که پدرم میخواه مره بکشه میفهمی عبدال، امروز بازار رفتم که یک کم ساده بخورم آهان دکاندار برم گفت که بابیت برما گفته که بر تو ایچ چیز را نفرو بشیم چی میگی؟ آهان، بیخی چلتی شدم که چطور کنم، میترستم که ساناتوره من خراب نکنند مگرم من فکر نکنم که بابیت ای کار کنه داود بچه نباشه تو اولادش هستی؟ دوامو میگه امشیره و مادره تی اینجستند، نخوادی کار کنه تو پدره من درست نمیشناسی، او دیگه هر قسم آدم هست، بیخی چپه هست چی میگی؟ آهان آهان داود جان، چی میگی که سبا پیش نفرهای بابیت یکدفع برم؟ آهان برشان بگویم که کل فامیلتان پیش تو آمدند تو چوباش، در پشت دیواله که درباز پای هست آهان، ما میشنیدم میدانیم که چیزی قبلا شد، کاشی که مادرشان نمی آمد تیارو ببینی که دیدتون شبا بازی آمدند دیگه آهان، چی تو کنیم؟ عبدال عبدال صدا هست یک رقم؟ سر دیوال نفرهای مسرر رو ببینی آنو آهان، آنو، آنو، آنو چی تو کنیم؟ باش من سرشون صدا کنم که کی هستند ببینی کی هست فیل نکنه آهان، بله عزیز خدا فیل نکنه آهان ببینی که داوود یسو بیا داوود داوود یسو بیا پس کن خدا پت کن خدا دی پشت سرشون شنمندههای عزیز ببینید که پول باداورده شده توسط هیروین چقدر انسان را درنده و وحشی میسازد که حتی بالای جگرگوشه خش رحم نمی کند این مرمی هایی که به طرف سناتریم شلیک شد و در آن خواهر و مادر داوود نیز حضور داشتند حیات چی کسی را با بازی خواهد گرفت بیایید تا برنامه بعدی انتظار بکشیم خوب دوستان مهربان و حالا بیایید به سرگزشت یک موتاد دیگر گوش فراده ایم ما و شما میگیم که انسان تنها به دنیا آمده و تنها از دنیا میره شاید به این خاطر است که بیسیاری از ما و شما از تنهایی ترس داریم ترس از نداشتن دوست و همراز که به او اعتماد کنیم این داستان مرد جوانیست که فکر میکد با جامعه سازگار نیست و جایی در جامعه نداره او اینقدر احساس تنهایی میکد که به فشارای روحی مبتلا شد احمد یک بچه بسیار باحوش و چالاک بود اما همیشه تنها بود هرقدر که او کلان شده میرفت به او اندازه درک میکد که در مسائل درس و تعلیم هیچ مشکل نداره اما نمیتونه که با کسی دوست شوه و ارتباط برقرار کنه به این خاطر او یگان وقت دلش به داشتن یک رفیق و یک همراز سمیمی بسیار تنگ میشد احمد به چرس بنابورد خوشیه که چرس در او ایجاد کد باعث میشد که تنهایی را فراموش کنه اما نتانست به اماق افسردگیهای خود که هر روز او را تجربه میکد غربه حاصل کنه و متاسفانه امی رنج افسردگی بود که او را به هیروین کشند بدبختانه خوشیه که از اولی دود هیروین برش دست داد فکر کد که راه حلا پیدا کده هیروین او را خوش میساخت به او اطمنان میبخشید و به این ترتیب او را قادر میساخت که با دیگرها ارتباط برقرار کنه اما هیروین او را فریب داده بود هر عفته اندازه مسرف هیروینش زیاد شده میرفت بعد از چنده بی اندازه لاغر شد و نمی تانست نان بخوره یک روز هیروین خالص مسرف کد و این کار برش بسیار زیاد مذر تمام شد بعد از او در شفاخانه بستری شد بعد از چند وقت دردها و تشنجهای ناشی از ترک هیروین دروجود او شروع شد دردها را تحمل نتانست و از شفاخانه فرار کد چند وقت بعد او را از یک خانه بیرانه که کسی در او زندگی نمیکد پیدا کدیم در زنده بودن او شک داشتیم اما بعد از مدت از خطر مرگ ریهایی پیدا کد وقتی امروان او سوبت میکدیم او از تنهایی نااومد کننده و نداشتن ارتباط با دیگرها بسیار زیاد رنگ میبود او تشویش داشت و فکر میکد که تمام دنیا برزدی اوستن و تصمیم دارن که او را بکشن این حالت روانی نتیجی مستقیم اعتیاد او به مواد مخدر بود بعد از او یک تیداد کسا کوشش کدن که امروان او دوست باشن به تدریج وقتی که احمد به اونا اتمنان پیدا کد قلب خودا به روی اونا باز کد احمد آل کامل از مواد مخدر ریهایی پیدا کده او در یک شفاخانه مسروف کار است احمد هنوز در دوست داشتن با دیگرها مشکلات داره و او میدانه که هیروین هنوز او را وسوسه میکنه در ابتدا احمد فکر میکد که هیروین به انسان آرامش میبخشه و حیاجانها را کاهش میته و معانی را از سر رای انسان دور میسازه اما حال او فهمیده که هیروین کشنده هم است شنوندههای محترم در این سرگزاشت شنیدید که احمد قادر نبود با دیگران دوست شود و ارتباط برقرار کند که همین پرابلم منجر به تنهایی شدید و شده بود و همین موضوع او را وادار ساخته بود که به مواد مخدر پناه ببرد بیاد داشته باشید زمانه که مشکل اصلیتان که موجب شده شما را به سوی ایتیاد بکشاند هنوز بر جای خود باقی است امکان مبتلا شدن دوباره شما به مواد مخدر هنوز وجود دارد به همین دلیل است که شخص موتاد تا حد ممکن از طرف خانواده و دوستانش مادر کمک و حمایت قرار گیرد و تصمیم بگیرد با تمام نیرو و اراده به مواد مخدر نه بگوید و از آن روگردان شود دوستان مهروان حال توجه کنید به برنامه دیگری از رادیو صدای زندگی دوستان مهروان حال توجه کنید به برنامه دیگری از رادیو صدای زندگی دوستان مهروان حال توجه کنید به برنامه دیگری از رادیو صدای زندگی خدا را گفتمه بر من نظر کن بیا قلب من زیر و زبر کن بیا و دور کن هر نوع تکبر تو قلبم را تهیه از هر تکبر کن تو باید با تلاش و تعمل شوی پیروز بر هر نوع تکبر بگفتم پس من را قلب عطا کن تمام مردمان در آن تو جا کن دلم خواهد که قلبم چون تو باشد کسی خارج از این رحمت نباشد کمکن تا کنم تور محبت که تو کردی مرا به شرط و منت بگفتا من دعایت را شنیدم کنون چشم دلت را روشن بدیدم همین باید دعایت بود از اول که این از در کتابم حکم اول موسیقی شننده عزیز شما چه فکر میکنید؟ آیا خدا با وجود نفرمانیها زعفها گناهان و تکبرهای ما باز هم مرا محبت مینوید؟ پس هیچ قصاص نیست بر آنان که در مسیح ایسا هستند زیرا که شریعت روح حیات در مسیح ایسا مرا از شریعت گناه و موت آزاد گردونید زیرا آنچه از شریعت محال بود چون که بسبب جسم زعیف بود خدا پسر خود را در شبیه جسم گناه و برای گناه فرستاده بر گناه در جسم فتبه داد تا عدالت شریعت کامل گردد در مایان که نه بر حسب جسم بلکه بر حسب روح رفتار میکنیم زیرا آنان که بر حسب جسم هستند در چیزهای جسم تفکر میکنند و اما آنان که بر حسب روح هستند در چیزهای روح بله خدا ما را بدین گناه در هر حال محبت میکند و در هر زمان انتظار برگشت ما را به نزدخیش دارد کلام خدا میفرماید که خدای ما محبت است ای حبیبان هم دیگر را محبت نماییم زیرا که محبت از خدا است و هر که محبت مینماید از خدا مورود شده است و خدا را میشناسد و کسی که محبت نمی نماید خدا را نمی شناسد زیرا خدا محبت است دوست من لازم است در مورد محبت خدا نسبت به ما انسانهای گناهکار مورد زیرا بیاد داشته باشیم پیش از این که ما خدا را محبت نماییم اول خدا ما را محبت مینماید دیگر این که محبت خدا به علت شایستگیه ما به ما ظاهر نشده است او هنگام ما را محبت نمود که ما هنوز گناهکار بودیم همانطور که در کلام خواد میفرماید لیکن خدا محبت خود را در ما ثابت میکند از این که هنگام که ما گناهکار بودیم مسیح در رای ما مورد و مورد دیگر این است که محبت خدا در حق ما بدون قید و شرط است هرچنده که هچی یک ما شایستگیه این محبت را نداریم ولی خدا باز هم همه ما را محبت میکند سلیب مسیح واضحاً امق محبت خدا را به هر یک ما نشان میدهد باید بیاوریم آن وقت را که ایسای مسیح بر بالای سلیب میخوب میشد در همان لحظات عظیم او این گناه محبت خش را نصفت به انسان گناهکار بیان فرمود ای پدر اینها را بیا مورد زیرا نمی دانند چی میکنند حالا که خدا بدین گناه حتی گناهکاران را محبت میکند پس چرا در ازور او نهیستیم و قلب خش را برای او نگوش ایم آی را به منزلات به تو من شادی میکنم آی را به منزلات به تو من شادی میکنم آی را به منزلات به تو من شادی میکنم دریای غم خماش و قرار قلب من گرفت خندان لبوز عشق به تو من شادی میکنم خندان لبوز عشق به تو من شادی میکنم آی را به منزلات به تو من شادی میکنم خندان لبوز عشق به تو من شادی میکنم به شخص حفاظت دول متو جاو روج پا گذاشت آزادم و سرایم من شادی میکنم آی را به منزلات به تو من شادی میکنم آی را به منزلات به تو من شادی میکنم خندان لبوز عشق به تو من شادی میکنم خندان لبوز عشق به تو من شادی میکنم خندان لبوز عشق به تو من شادی میکنم خندان لبوز عشق به تو من شادی میکنم ایزایی ما خداییم عزیزی تو برایم مراحم دیبا نازدهی تو بیشی تو بیایم خونون شبیه از نخواهد گذاشتون جنگاییم تو با نگیب با شیخی هایم برگرد مدد گرم تا بی بیمان تو با شیرون نمویم فیدایی نامی با گذمات رو بازمینم مویم خونون شبیه از نخواهد گذاشتون جنگاییم تو با نگیب با شیخی هایم برگرد خونون شبیه از نخواهد گذاشتون جنگاییم تو با نگیب با شیخی هایم برگرد اومینم در شبیه توی نمیرم با شتومان باریم نخواهدهای شتومان باریم توی با شتومان باریم دادیم چرای خاندانم خدا من دمگرامم همه را از خدا نم مام هفت هزار و سی سد و هفتات کلو هرتز و موج کوتاه چهلو نو متر بند برابر با شش هزار و یکسد و بیستو پنگ کلو هرتز و هر شب ساعت اشت و سی به وقت افغانستان روی موج کوتاه چهلو یک متر بند برابر با هفت هزار و سی سد و نودو پنگ کلو هرتز میشنوید همچنان شما میتوانید نشارات رادیو صدای زندگی را ساعت هشت شب به وقت افغانستان در شبهای پنج شنبه الا دو شنبه روی موج متوسط یک ازار و دوسطا پنجا و یک کلو هرتز بشنوید بنان خواهش مندیم نظریات و پیشنهادهایتان را درباره کیفیت برنامهها و طول موج صدای زندگی به این نشانیها برای ما گسیل دارد نشانی ما در پاکستان صدای زندگی صندوق پوستی هفت صد و دو جی پی او لاهر پاکستان نشانی ما در قبرس ساوند آف لایف پوست باکس 5 7 0 0 0 لیموزل سایپریس