به میلاد مسیح دنیا دگر شد
درخت عشق در دل پُر ثمر شد
چه زیبا پادشاه آسمان ها
درون کشور جان مُستقر شد
منم گفت راستی و راه و هم در
گهی گردید پسر گاهی پدر شد
تجلی کرد چو خورشید معانی
شب یلدای این عالم سحر شد
جهان پُر شد ز شرح معجزاتش
اگر چه ذکر جمله مختصر شد
نشست با باجیگر و بینوایان
تکبر لاجرم بی بال و پُر شد
تمام کینه هایش را فروشست
هر آن کس با مسیحا همسفر شد
چنانکه مژده روح القدس بود
گناه اُمتش را او سپر شد
توان گفتن بامید خداوند
که دیو شر همی دور از بشر شد
دو باره میشود مولود هر آنکس
ز میلاد مسیح گر با خبر شد
(قراچه داغی)