1 John for Everyone

Chapter2

1John2: 15-29 People of the Lie

Language: Dari

The liar has no memory. What are the biggest lies? Who are the enemies or enemies of Christ and how do we know them? What in the world is good or bad? Should we avoid the blessings of the world and live a hard life so that we can be worthy of God's presence! So what kind of life should we live?

به دنیا و آنچه به آن تعلق دارد دل نبندید، کسی که دنیا را دوست دارد، محبت خدای پدر در او نیست. هر آنچه به دنیا تعلق دارد، ـ یعنی آنچه نفس اَماره آرزو می  کند و آنچه چشمان می بیند و طلب می کند و آنچه مایۀ فخر و غرور است ـ از پدر نیست. اینها همه به دنیا تعلق دارند. جهان و تمایلات دنیوی از بین خواهند رفت، اما هرکه ارادۀ خدا را به جا آورد، تا به ابد زیست خواهد کرد. ای فرزندان من، ساعت آخر فرا رسیده است و چنانکه شما شنیدید که «دشمن مسیح» در زمان آخر ظاهر خواهد شد؛ و حالا می بینیم که دشمنان مسیح که ظاهر شده اند زیادند و از این رو می فهمیم که ساعت آخر نزدیک است. این دشمنان مسیح از بین ما رفته اند. آن ها در واقع هیچ وقت به ما تعلق نداشتند. اگر متعلق به ما می بودند، می ماندند. اما رفتند تا معلوم گردد که هیچ یک از آن ها در حقیقت از ما نبودند. اما مسیح شما را با روح القدس خود مسح کرده است و از این رو همۀ شما حقیقت را می دانید. من این را به آن منظور ننوشتم که شما از حقیقت بی خبرید، بلکه چون آن را می دانید و آگاه هستید که هیچ ناراستی از راستی سرچشمه نمی گیرد. پس آن دروغگوی واقعی کیست؟ کسی است که بگوید عیسی، «مسیح» نیست، این شخص «دشمن مسیح» است، چون او هم پدر و هم پسر را رد می کند. هرکه پسر را رد کند، پدر را نیز رد کرده است و هرکه پسر را بپذیرد، پدر را نیز پذیرفته است. بگذارید تأثیر پیامی را که از اول شنیدید در دلهای شما باقی بماند. اگر تأثیر آنچه که از اول به شما گفته شده است در دل های شما بماند، شما همیشه در پدر و پسر خواهید ماند. و وعدۀ عیسی مسیح این است که او، زندگی ابدی را به شما می بخشد. من این چیزها را در بارۀ اشخاصی که می خواهند شما را گمراه سازند، نوشته ام. اما شما نیازی ندارید که کسی شما را تعلیم دهد، زیرا مسح روح القدس که مسیح به شما داده است در شما ثابت است. روح خدا در هر مورد به شما تعلیم می دهد و تعالیم او بر حق است و در آن ناراستی نیست. پس همان طور که روح خدا به شما تعلیم می دهد، در مسیح بمانید. خلاصه، ای فرزندان من، در او بمانید تا در وقت ظهور او، نه تنها احساس شرمندگی نکنیم، بلکه با اطمینان به حضورش حاضر شویم. اگر درک کرده اید که مسیح عادل است، این حقیقت را نیز بدانید که هر که عدالت را به جا آورد، فرزند خداست.
اول یوحنا ۲: ۱۵-۲۹

چند سال پیش یکی از روانشناسان یک کتابی نوشت که عنوان آن «مردم دروغگو» بود. این کتاب او نسبت به کتاب دیگرش بنام «راهی که کم پیموده شده است» چندان شهرت نیافت.

 در کتاب «مردم دروغگو» موضوعاتی مثل خوی و عادت بیکاره صحبت شده و آنها را توضیح داده است. روانشناس ادعا می‌کند کسانیکه برای مشوره گرفتن نزد او آمده اند، او توانسته است که علت اصلی غمگینی و درد و رنج موجود در زندگی آن‌ها را برای خود معلوم کند. او می‌گوید، کسانیکه اکنون زندگی غمگین دارند، در دوران طفولیت با آنها برخورد نادرست صورت گرفته و آنها چیز‌های خرابی زیاد را تجربه کرده اند. در برابر برخورد نادرست آن‌ها تصمیم نادرست گرفته در برابر آن روش نادرست در پیش گرفته اند که نتایج بد آن را خود شان چشیده اند. کار‌های این رون شناس به اساس غیر مذهبی استوار بود و او عامل این بدبختی‌ها و مشکلات را در شر و شیطان نمی دید و به آن آنها باور نیز نداشت. او حتا کلمهٔ شر و شیطان را از لغت نامه‌ها و کتاب درسی روانشناسی که او درس می‌داد پاک کرد. این روانشناس و همفکرانش به این نظر بودند و ادعا می‌کردند که چیزی بنام شر و شیطان وجود ندارد، بلکه همه ای خرابی‌ها نتیجهٔ عملکرد نادرست انسان‌ها است که باعث مشکلات مختلف در زندگی آن‌ها شده است. آنها ادعا داشتند که شر به این موضوعات هیچ دخالتی و ارتباطی ندارد. اما انسان‌های دیگری را که این روانشناس مورد مطالعه قرار داده است، او را به اشتباه بودن نظر قبلی اش متقاعد ساخته است. او به این باور رسیده است که در این مورد لازم است زیاد تر تحقیق کند. او به این نظر رسیده است که بعضی انسان‌ها به خود شان دروغ گفته اند، به دیگران دروغ گفته اند، به اعضای خانودهٔ شان دروغ گفته اند و با این دروغ گفتن‌ها باعث مشکلات در زندگی خود شان شده اند. آن‌ها کوشش کرده اند که به این دروغ‌ها باور کرده به اساس این دروغ‌ها زندگی کنند. این روش آن‌ها باعث شده است که آنها بر ضد قدرت‌های ماورای طبیعی قد علم کنند و به عوض آن به قدرت دروغ و «شر» پناه ببرند. چون آن‌ها فکر می‌کنند نظر به مهارت‌های فریبکاری خود شان آن‌ها ماهر تر و قوی تر هستند. وقتیکه آنها به این قدرت‌های «شر» پناه بردند، آنها در زندگی آن‌ها عمل می‌کنند و نتایج ویرانگری را درون آن‌ها بوجود می‌آورند.

 در حقیقت این مردمان «مردم دروغگو» هستند که یوحنا در مورد آن‌ها به ما اخطار می‌دهد. باید متوجه باشیم که یوحنا کدام روانشناس نیست، او به ما در مورد روانشناسی هدایاتی را بیان نمی کند که ما در مورد آن‌ها محتاط باشیم. یوحنا همچنان کدام تحلیل وتجریهٔ عمیق و مغلق را هم به ما پیشنهاد نیز نمی کند مثلیکه ما در این روز‌ها از متخصصین در این زمینه می‌شنویم. اما یوحنا انگشت انتقاد خود را بالای یک دروغ که بزرگترین دروغ‌ها است می‌گذارد و اخطار می‌دهد، کسانیکه این دروغ را باور کنند و مطابق به آن زندگی کنند، زندگی آن‌ها را فاسد ساخته و تاثیر خطرناک بر آن‌ها وارد می‌کند. اما کسانیکه به این دروغ باور نمی کنند، باید بیاموزند به کاریکه خدا در درون آن‌ها انجام می‌است باور کنند. زیرا به آساس آن، آن‌ها به حیقیت ایمان آورده اند، لازم است که آنها به آن با استواری بچسپند.

 در این قسمت یوحنای رسول در مورد «دشمن مسیح»  صحبت کرده است.  ما لغت «دشمن مسیح» و یا «دجال» را در اصل یونانی آن خوب تر ترک کرده می‌توانیم. با تاسف که در طول قرن‌ها و سال‌ها دشمن مسیح به اشخاص و سازمان‌های اطلاق شده است که با اصل آن چندان سر نمی خورد. برای ما خوب تر خواهد بود که به طرز فکر عبرانی در مورد دشمن مسیح به آن دقت کنیم. به این طریق ما می‌توانیم به مقصدی که یوحنا در ذهن خود داشته است نزدیک تر شویم.

 پس دوستان مهربان، آیا «دشمن مسیح» و یا «دجال» کیست؟ عیسی مسیح در مورد ظهور «مسیحا‌های دروغین» به ما اخطار داده است. این «مسیحا‌های دروغین» بعد از عیسی مسیح پیدا خواهند شد و بسیار مردم را فریب خواهند داد. حتا از خود شاگردان عیسی مسیح نیز در دام آن‌ها گرفتار خواهند شد. وقتیکه به این موضوعات دقت می‌کنیم بسیار آسان است که در مورد آن مرتکب اشتباه شویم. ما فکر خواهیم کرد که این انحراف دینی و یا پدیدهٔ دینی است. اما دنیایی مغلق و پیچیدهٔ یهودیت قرن اول می‌لادی و بصورت خاص خود فلسطین پُر از مردمان و جنبش‌های بودند که هرکدام ادعا می‌کردند که خدا بالاخره به این و یا آن راه از طریق آن‌ها عمل کرده است. در حقیقت این موضوع را به عوض دینی می‌توانیم زیاد تر «سیاسی» بدانیم. این هم در آن وقت بسیار مشکل بود که بین «دینی»  بودن و «سیاسی» بودن آن خط واضح کشیده بین آن‌ها فرق قایل شد. حتا برای تاریخ دانانی که مصروف تحقیق در مورد آن دوران بوده اند برای آن‌ها نیز این موضوع مشکل و گیچ کننده بوده است.

مسیحیان اولی وقتیکه می‌شنیدند که در فلان جای و یا در فلان دهکدهٔ نزدیک آن‌ها و یا در همسایگی شان یک جنبش جدید بوجود آمده است پریشان می‌شدند. آن‌ها با خود می‌گفتند، امکان دارد شخصیکه این جنبش را رهبری می‌کند مسیحا باشد که دوباره ظهور کرده است؟ من چطور کنم آیا لازم است که من بروم تا او را از نزدیک ملاقات کرده ببینم؟ آنها با خود می‌گفتند، شاید او مسیحای حقیقی باشد. از وقتیکه عیسی ما را ترک کرده است، مثلیکه او وعده کرده بود به نظر می‌رسد که تا اکنون هیچ چیز تغیر نکرده است.

 از نوشتهٔ یوحنا معلوم می‌شود که بعضی از کسانیکه پیروان عیسی مسیح را همراهی می‌کردند نیز به دنبال این اشخاص و جنبش‌ها روان شده اند. این بی وفایی این اشخاص برای ایمانداران مشکلات بوجود آورده بود. یوحنا در این قسمت به این موضوع پرداخته است. یوحنا گمان می‌کرد که این اشخاص و جنبش‌ها در حقیقت به حیث «دشمن مسیحا» سر بر افراشته اند. یوحنا می‌گوید، با وجودیکه آن‌ها در درون مشارکت‌های ما بوجود آمدند، چون اصل ایمان در درون آن‌ها ریشه نداشت ما را ترک کردند.

 این «دشمنان مسیح» آرام نمی نشستند و برای حق به جانب بودن شان برای خود دلایل مختلف می‌تراشیدند. یوحنا خطاب به آن‌ها می‌گوید، آن هایکه با تراشیدن دلایل ما را ترک می‌کنند در حقیقت از ابتدا از جملهٔ ما نبودند و اکنون نیز از جملهٔ ما نیستند. یوحنا در این مورد چیز‌های مهمتر دیگر را برای گفتن نیز در ذهن خود دارد. او می‌گوید، روح حقیقی خدا که در ایمان دارن کار می‌کند. (آیت ۲۰) باعث تغیر اساسی قلب، کرکتر و زندگی انسان می‌گردد. یکی از علایم و نشانهٔ این تغیر اساسی شناختن عیسی به حیث مسیحا و پسر خدا است. اما جنبش‌های که دشمن مسیحا بودند از آن انکار می‌کردند. اگر آنها از این موضوع انکار نمی کردند هیچ دلیلی نداشتند که راه و روش دیگری برای خود در پیش بگیرند. این دروغ آنها، آنها را با «مردم دروغگو» پیوند می‌دهد. بزرگترین دروغ‌ها، انکار کردن از پدر و پسر یگانهٔ او است. (آیت ۲۲)

 یوحنا با تاکید به کسانیکه از عیسی به حیث مسیحا انکار می‌کنند می‌گوید: «عیسی، فرزند حقیقی خدا است، وقتیکه شما او را انکار کرده رابطهٔ تان را با او قطع می‌کنید، در حقیقت رابطهٔ تان را با خدای پدر نیز قطع می‌کنید. زیرا ما صرف از طریق پسر می‌توانیم به پدر دسترسی پیدا کنیم.» اما «دشمنان مسیح» در جواب می‌گفتند:‌«البته که ای گپ دروغ است، چون خود ایمان مسیحی در ذات خودش به اشتباه استوار است. زیرا عیسی کلام آخر خدا برای مردم نیست. شما ببینید که اکنون یک چیز نو و یا یک شخص نو از طرف خدا آمده است. شما باید همه چیز‌ها را یکطرف گذاشته این شخص نو و فکر نو را پیروی کنید.»

 یوحنای رسول در جواب آن‌ها می‌گوید، شما هرگز این دروغ را باور نکنید. آن‌ها فریبکار هستند و می‌خواهند شما را فریب دهند. (آیت ۲۶) شما به تمام قلب تان این حقیقت را می‌دانید، چون آن «مسح شده» در درون شما سکونت اختیار کرده است. شما از طریق کدام تعلیم از بیرون به این حقیقت پی نبرده اید، بلکه آن را از دورن تان درک کرده اید. با وجودیکه آن‌ها به شما این سخنان دروغ را می‌گویند، باز هم شما باید به حقیقتی که پی برده اید اطمینان داشته باشید. لازم است مطمیئن باشید چیزی را که پذیریفته و به آن ایمان آورده اید دروغ نیست(آیت ۲۷)، بلکه حقیقت است.

 وقتیکه یوحنا در این مورد صحبت می‌کند به یک مرحلهٔ دیگر می‌رسد. کلمه ای را که برای «مسح شده» به کار می‌برد، با کلمهٔ «مسیحا» هم ریشه است. «مسیحا» اولتر از همه «مسح» شده است. بطور مثال، پادشاه «مسح» شدهٔ خدا، فرزند «مسح» شدهٔ خدا. خوب بیایید این موضوع را در مورد «دشمنان مسیح» در نظر بگیریم. «دشمنان مسیح» یعنی دشمن شخص «مسح شده». اگر شما از «مسیحا» هستید، شما هم باید «مسح» شده باشید. اگر از «مسیحا» انکار کنید در حقیقت یا خود را فریب می‌دهید و یا خود تان فریب خورده هستید. نباید هیچ کس به حرف‌های کسانیکه با «مسیحا» هیچ تعلقی ندارند فریب بخورند. چون آن‌ها نه تنها از «مسیحا» بودن عیسی انکار می‌کنند، بلکه او مسیحا چیزیکه به شما بخشیده است و شما را به این شکل نو ساخته است نیز انکار می‌کنند. پس گفته می‌توانیم که افکار و اعمال آنها بر دروغ مطلق استوار است. اگر به این دروغ‌ها اجازهٔ داخل شدن به کلیسا‌ها و مشارکت‌ها داده شود، باعث زنگ زدن دل‌ها و فکر‌های ایمانداران می‌گردد.

 تمام این قسمت با اخطار‌های قوی و شدید در دو پراگراف کوتاه اما بحث جالب و خاص را در خود گنجانیده است. موضوع بحث توقوع بازگشت عیسی مسیح به حیث «ظهور شاهانهٔ» او است. (آیت ۲۷) وقتیکه او بار دیگر ظهور کرد، او تمام خلقت را بصورت کامل تجدید خواهد کرد. وقتیکه این موضوع واقع شود، دنیای موجود ناپدید خواهد شد.(آیت ۱۷) به این دلیل است که به ما گفته شده است، به این دنیایی فانی نباید دل ببندنیم.‌(آیت ۱۵)

اما این محبت نکردن به دنیا به چه معنی است؟ نسل‌های مسیحیان دنیای غرب گمان می‌کنند که «دنیا» به معنی لذت بردن طبیعی انسان از دنیا است آن هم به هر دلیلی که باشد. لذت بردن طبیعی از زیبایی‌های طبیعی که خدا خلق کرده است، لذت بردن از خوردن و نوشیدن و مثل این چیز‌ها. آن‌ها فکر می‌کنند «دنیا» یعنی این دنیا با فضا، زمان و ماده (کتله) در حقیقت همه شیطانی است. پس در این صورت اگر می‌خواهیم روح خالص و زندگی خدا پسندانه داشته باشیم، آیا باید زندگی سخت و با مشقت را سپری کنیم؟

 نه خیر، این چیزی نیست که یوحنا در مورد «دنیا» در ذهن خود داشت. «دنیا» در دیگر نوشته‌های قدیمی مسیحی هم بکار رفته است. مثلا پولس رسول آن را در کلمهٔ «جسم» بکار برده است. «دنیا» به معنای جایی معرفی شده است که در مخالفت خدا قرار دارد. اما دنیا به حیث خلقت خوب خدا در جای خود باقی می‌ماند. لازم است که از این خلقت خوب خدا با شکر گذاری از خدا لذت برده شود. مثلیکه پولس (۱ قرنتیان ۱۰: ۲۵ ـ ۲۶ ؛ ۱تیموتاوس ۴: ۴ ـ ۵) می‌گوید. ما نباید به طرز فکر دوالیزم و یا دوگانه اندیشی سقوط کنیم و بگویم خدا خوب است اما خلقت او خراب است. مثلیکه بعضی مردم مشکل دارند و خدا را دوست دارند اما از پسر او انکار می‌کنند. آن‌ها فکر می‌کنند که عیسی مسیح اگر پسر خدا باشد آیا چطور امکان دارد که او در جسم انسانی به زمین بیاید؟ به نظر آن‌ها این موضوع بسیار بی معنا است. بسیار تحقیر آمیز است. یوحنا به آن‌ها جواب می‌دهد که بصورت کاملاً و صد در صد گپ شما غلط است. این موضوع قلب همه موضوعات اساسی در مورد حقیقت خدا را تشکیل می‌دهد.

 پس فرمان، «به دنیا دل نبندید» به چیز‌های فزیکی این دنیا ارتباط نمی گیرد، بلکه به دنیایی ارتباط می‌گیرد که در برابر خدا به بغاوت و نافرمانی برخاسته است. دنیایی که مجموعهٔ تمام چیز‌های است که ما را از خدا دور می‌سازد. جسم ما، چشم‌های ما، زندگی ما به ذات خودش، بسیار چیز‌های دیگر می‌توانند به بت‌ها برای ما تبدیل شوند. در این صورت ما مثل همهٔ بت‌ها آن‌ها را از همه کسانیکه آن‌ها را پرستش می‌کنند زیاد تر و زیاد تر به شدت تقاضا می‌کنیم. همچنان همه بت پرستی‌ها ما را به طرف دروغ می‌کشاند(لاف زدن یا تحقیر کردن) و یا اگر ما احتیاط نکنیم ما را به شخص دروغگو تبدیل می‌کند. لازم است که ما تمام خوبی‌های دنیا را تجلیل کنیم، همه ای خوبی‌های که خدا در خلقت خودش در اختیار ما قرار داده است. اما، ما نباید علاقمندی خود را به آن تا سرحد پرتسش کردن آن‌ها بالا ببریم و یا آن‌ها را نباید پرستش کنیم. وقتیکه از خوبی آن‌ها لذت می‌بریم، همیشه به فکر خدا که خالق آن‌ها است باشیم. برای آن‌ها به حضور خدا با شکر گذاری دعا کنیم و همچنان برای آمدن روزی دعا کنیم که همهٔ این چیز‌ها با آمدن پسر یگانهٔ او برای بار دیگر، متحول می‌شوند.

Book Table of Contents

 1 John for Everyone

 Chapter 1

 1John 1: 1-4 the Word of Life

 1John 1:5-2:2 God’s Light and Our Darkness

 Chapter2

 1John2: 3-14 God’s New Commandment

 1John2: 15-29 People of the Lie