۱۹ مارس ۲۰۱۹
به اشتراک بگذارید
چه زیباست که شاهد فرارسیدن بهاری دیگر باشیم. باز طبیعت نو میشود و همه چیز بوی تازگی میگیرد. اما افسوس که باطن انسانها تغییر نمیکند و فجایع بشری همچنان ادامه مییابد. کاش دل انسانها نیز با ایم…
برای اطلاعات بیشتر از نوشته بازدید کنید.
ستاره شناسان یا «مجوس» در روایت تولد عیسای مسیح در انجیل متی فصل دوم چنین آمده است. وقتی عیسی در زمان پادشاهی هیرودیس در بیت لحم یهودیه تولد یافت، چند ستاره شناس از سرزمین شرق به اورشلیم آمدند. و پرسیدند: «کجاست آن نوزادی که پادشاه یهودیان است؟ زیرا ما ستارۀ او را در شرق دیده ایم و به پرستش او آمده ایم. ... آنها وقتی ستاره را دیدند، بی نهایت خوشحال شدند. ستاره شناسان به آن خانه داخل شده و کودک را با مادرش مریم دیدند، آنها روی به زمین افتاده و به کودک تعظیم کردند. آنگاه آنها صندوقهای خود را باز کرده و تحفه هایی شامل طلا، خوشبویی کُندُر و عطر مُر را به او تقدیم نمودند. این افراد حکیمانی از شرق بودند که برای ادای احترام به عیسای مسیح، که به عنوان "پادشاه یهودیان" تولد یافته بود، هدایا آوردند. مجوس سه هدیه برای عیسای مسیح آوردند.
عیسای مسیح، پسر خدا، به زمین آمد تا انسانها را از گناه نجات دهد و صلح و آزادی را برای جهان به ارمغان آورد. او تجسم خداوند بر روی زمین است و ظهورش نقطه عطفی در تاریخ بشر به شمار میرود. زمانی که عیسای مسیح چشم به جهان گشود، دنیا در میان گناه، جنگ و ستیزه غرق بود. او آمد تا ریشه گناه، جنگ و خونریزی را برکند و انسان را با خداوند آشتی دهد. او برادری و برابری را جایگزین ظلم و جنگ ساخت و پیام صلح، محبت و بخشش را به جهان هدیه داد
در انجیل لوقا نسبت به اناجیل هم مانند از وقت غذا زیاد تر نقل شده است که از نظر لوقا جز از زندگی مسیحی است. اما از جهت دیگر زندگی مسیحی یک سفر است و از دید دیگر هم مثل مهمانی و یا جشن است. بسیار داستانهای انجیل مثل داستان پسر گمشده که در فصل آینده در مورد آن صحبت خواهیم کرد با محافل غذا خوری پایان مییابند. همه ای موضوعات در غذا خوری شام آخر عیسی و در راه عموآس در فصل ۲۴ با هم یکجا شده پایان میرسند. در فصل ۱۴، لوقا از دو مثل در مورد محفل دعوت نقل کرده است. یکی از این مثلها در آیات ۷ تا ۱۱ قید شده است، اما اکثراً به حیث ضرب المثل شناخته نمی شود. چون این قسمت به حیث یک مشورهٔ اجتماعی و یا سخنان حکیمانه در نظر گرفته میشود. آیا شما میخواهید که از خجالت کشیدن از مهمان دیگر جلوگیری کنید؟ اگر میخواهید پس از این نکتهٔ خردمندانهٔ عیسی استفاده کنید. اما عیسی برای دادن مشورههای خوب نیامده بود، اما خط مشی او اکثرآً در مورد علتهای اصلی شرمنده شدن(غرور و خود خواهی) بود. به هر صورت لوقا برای ما میگوید که این یک ضرب المثل است(آیت ۷) و یا به کلمات دیگر میتوانیم بگویم که این قسمت ممکن است معنی دیگر هم داشته باشد. پس در این قسمت مقصد اصلی عیسی از این گپها چه است؟ قسمتهای باقی ماندهٔ فصل ۱۴ میتواند به ما واضح بسازد که مقصد عیسی از این گفتهها چه است. مقصد عیسی از این گفتهها راههای است که مردم میخواهند از طریق آن برای خود در نظر خدا مقام حاصل کنند. از نظر عیسی آنها کوشش میکنند با تلاش و کوشش خود و با پیروی کردن از شریعت خود را پاک تر بسازند. در مورد این قسم اشخاص در قسمت اول این فصل (۱ تا ۶) صحبت شده است. در این قسمت دیده میشود که کوچکترین نشانههای نادرست بودن به دقت زیر نظر گرفته اند. مثل کار عیسی در مورد شفا دادن شخص آب گرفته گی در روز سبت و اعتراضهای که در برابر آن صورت میگیرد که مخالف معیارهای آن هاست. اما عیسی در این قسمت میخواهد که این معیارها را که اعتراض کنندگان زیاد روی آن تاکید میکنند آنها را سر چپه سازد. او میخواهد به اشخاصی که از نظر معیارهای آنها نادرست هستند کمک کند و او به موضوعاتی تماس گرفته است که قبلاً هیچ کس جرات نکرده است به آن تماس بگیرد. اگرچه طوری معلوم میشود که بیان این ضرب المثل در محافل اجتماعی چندان مناسب به نظر نمی رسد، اما در این هم شکی نیست که هم در دنیایی عیسی و هم دنیایی اطراف آن اخطارهای در مورد غرور و خود خواهیها وجود داشتند. در اخطارهای عیسی به کسانیکه میخواهند به زور در نظر خدا مقام بلند را حاصل کنند مفهوم و موقعیت خاص داده شده است. در زمان عیسی کسانی بودند که رسماً در این راه تربیه شده بودند و آنها طوری وانمود میکردند که گویا در نظر خدا نسبت به مردم عادی و غریب مقام فوق العاده دارند و آنها این مقام را در نتیجهٔ مطالعه شریعت و زحمت کشی شخصی شان بدست آورده اند. در عین زمان به دنیایی که لوقا خواسته به آنها بنویسد این موضوعات معنی و مفهوم آشکار وسیعتر دارد. در دورانیکه لوقا زندگی میکرد هزاران غیر یهودی به عیسی ایمان آورده مسیحی شدند و در دستر خوان که خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب برای آنها گسترده بود شریک شدند. از روی کتاب اعمال رسولان معلوم میشود که برای یهودیان که مسیحی شده بودند تحمل کردن و تایید کردن این موضوعات اگرچه ناممکن نبود اما مشکل بود. یهودیان بسیار علاقه داشتند که مقام و منصب شرعی خود را که قبلاً داشتند و همیشه صدر مجالس را اشغال میکردند حفظ کنند و در پهلوی آن آنها نقشهٔ بزرگ خدا را که میخواست دنیا را به شکل درست ایستاده کند درک کنند. بدبختانه غرور و خود خواهی ابر تاریکی بود که جلو تابیدن آفتاب سخاوت خدا را بر همه گرفته بود. غرور میگفت اگر این مقام را داشته باشم در حضور خدا هم لیاقت احترام را دارم، اگر این مقام را نداشته باشم من به فیض، رحم و محبت خدا هم ضرورت ندارم، وقتیکه من بصورت ساده میگویم که آنها لیاقت این چیزها را ندارند، باید نداشته باشند. عیسی تمام زندگی خود را صرف شکستاندن این ابرها کرد و باعث تاباندن شعاع گرم کنندهٔ محبت خدا بر کسانی شد که در زیر سایهٔ تاریک این ابرها قرار داشتند. فریسیها، نظاره گر چیزهای بودند که به آن علاقه داشتند(آیت یک) اما قدرت هر دو، یعنی هم شفا بخشی و هم توضیح دهندهٔ عیسی برای آنها بسیار قوی و موثر بود. کوتاه فکران اکثراً دیگران را به عقب زده خود را پیش میساختند و با محبت فراخدلانهٔ خدا مناقشه و مقابله میکردند. همه مسیحیان به این قسم محبت شفا بخش متکی به خدا دعوت شده اند تا با این فراخ دلی سخاوتمندانه در خدمت ضرورتمندان قرار گیرند.
جامعهٔ افغانی ما از گذشتهها پُر از تناقضات، اختلافات و تقسیم بندیها بوده است که در بعضی دورانها شدت اختیار کرده است که ترس از فروپاشی افغانستان به حیث یک کشور و یا به حیث یک ملت را بوجود آورده است. ما تا حدی به موضوعات چون: قومی، لسانی، دینی، منطقوی و غیره تقسیم شده با هم سر سازگاری نداریم که به مشکل میتوانیم خود را به حیث یک ملت خطاب کنیم. با سقوط نظام به نام «جمهوری» و به قدرت رسیدن طالبان این اختلافات و تقسیم بندیها شدت زیادتر اختیار کرده است. مخالفین طالبان آنها را نماینده و وابسته به یک قوم میدانند و به خاطر طالبان آن قوم را مورد توهین و سرزنش قرار میدهند. این قوم که طالبان را به حیث نمایندهٔ قوم خود قبول ندارند به وارد کننده گان این برچسپ آنها را بیگانه و وارثان سرزمینی بنام افغانستان نمی دانند