۸ مارس ۲۰۲۲
جامعهٔ افغانی ما از گذشتهها پُر از تناقضات، اختلافات و تقسیم بندیها بوده است که در بعضی دورانها شدت اختیار کرده است که ترس از فروپاشی افغانستان به حیث یک کشور و یا به حیث یک ملت را بوجود آورده است. ما تا حدی به موضوعات چون: قومی، لسانی، دینی، منطقوی و غیره تقسیم شده با هم سر سازگاری نداریم که به مشکل میتوانیم خود را به حیث یک ملت خطاب کنیم. با سقوط نظام به نام «جمهوری» و به قدرت رسیدن طالبان این اختلافات و تقسیم بندیها شدت زیادتر اختیار کرده است.
وقتیکه به این اختلافات و تقسیم بندیها چه در جامعهٔ افغانی ما و چه در دنیا دقت میکنیم با داشتن تجربه از گذشته که همه تلاشها برای همدیگر پذیری به ناکامی مواجه شده اند، نا امید و غمگین میشویم. ما افغانهای که از عیسی مسیح پیروی میکنیم از بطن همین جامعهٔ که به نامهای مختلف پارچه شده و به اختلافات شدید دچار است برخاسته ایم. ما با وجودیکه از عیسی مسیح صادقانه پیروی میکنیم، با آن هم تخم این اختلافات، تعصب به غیر خودی، حقیر شمردن دیگران و برتری جویی را با خود به کلیسای نو پای افغان به میراث آورده ایم. با تاسف که بعضی اوقات نشانههای آن از طریق زبان ما نوشتههای ما و یا عمل خارج میشوند که باعث دل شکستگی و نا امیدی عزیزان هم ایمان ما میگردد. سوال پیدا میشود که آیا خدا برای ما پیروان حقیقی خود در این مورد کدام نسخه ای و یا راه حلی را داده است که توسط آن بتوانیم این مشکل خود را حل کنیم؟ آیا کلیسا میتواند در این مورد برای ما بهترین نمونه باشد؟
اگر به کلیسا دقت کنیم، در حقیقت کلیسا از ابتدا از کسانیکه با هم دشمن بودند یعنی یهود و غیر یهود ساخته شده است. از آن زمان به بعد کلیسا را نه وابسته گی به یک قوم، یک زبان، یک نسل، یک طرز فکر واحد سیاسی با هم مربوط و متحد نساخته است، پس آیا چه چیز توانسته است که کلیسا را با هم متحد بسازد؟
چیزی که ما مسیحیان را در کلیسا با هم متحد ساخته است نسبت به چیزهای که قبلاً ذکر کردیم مهمتر و بزرگتر است، او خود عیسی مسیح است که ما او را به حیث پادشاه خود از دل وجان پذیرفته ایم و میشناسیم. ما در حقیقت رعیت، ملت و مردم واحد این پادشاه هستیم. ما با وجودی که بین خود اختلاف نظر سیاسی، اجتماعی داریم و تعلق ما که به هر قوم و زبان و نسل که است ما وفاداری خود را به پادشاه عیسی اظهار کرده ایم و بالاتر از همه ما همه خود را اتباع پادشاهی او و خدمتکاران این پادشاهی میدانیم. فرق نمی کند که ما از کدام زمینه دینی و مذهبی، سیاسی، قومی واجتماعی که ما را از هم جدا کرده بود آمده ایم، اما در بدن عیسی مسیح وحدت را بدست آورده ایم. پس در حالیکه این وحدت را در عیسی مسیح بدست آورده ایم، با آن هم چرا از زبان و اعمال ما بوی اختلاف و نارضایتی به خاطر وابستگیهای که قبلاً ذکر شد از یکدیگر ما به مشام میرسد؟
به نظر من ریشهٔ این مشکل زیاد تر از همه از پافشاری کردن ما برای همشکل ساختن دیگران به خود ما آب میخورد. پس به عوض مبارزه کردن برای همشکل ساختن و هم نظر ساختن دیگران به خود ما که بعداً بتوانیم با آنها یکی شویم برای همدیگر پذیری با وجود داشتن فرقهای که داریم مبارزه کنیم تا وحدتی که خداوند میخواهد در بین ما تقویت شود.
آیا ما چطور میتوانیم به این هدف پاک و مقدس که خواست خدا نیز است برسیم تا این مرض درمان شود؟
با یک نظر سطحی این سوال مثل یک معمای غیر قابل حل به نظر میرسد در حالیکه به این شکل نیست. بهترین راه برای یافتن جواب این است که هدف حقیقی بوجود آمدن کلیسا را با تمام عمق آن درک کنیم. کلیسا به حیث یک «بدن» که ایمانداران به حیث اعضا در آن متحد شده اند از حقیقت خالص و ناب انجیل بوجود آمده است. این متحد بودن در بدن مسیح یعنی کلیسا به اندازهٔ کافی گنجایش آن را دارد که ما بتوانیم با داشتن طرز فکرهای مختلف و خصوصیات شخصی مختلف بدون اینکه باعث آزار یکدیگر شویم در آن با هم متحد شده یکجا خداوند را خدمت کنیم. ما از طریق احترام کردن به تفاوتها و اختلاف نظرها میتوانیم عضو این بدن باشیم و وحدت خود را زیاد تر تقویت کنیم. این وحدت و یا اعضای یک بدن بودن با این طرز دید میتواند آغاز گردد و بدون آن امکان بوجود آمدن آن به حیث حقیقتاً بدن مسیح متصور نیست.
پولس رسول در رسالهٔ به افسسیان فصل ۵ آیت ۲۹- ۳۰ مینویسد
در جامعهٔ که پولس رسول زندگی میکرد و کلیسا در آن بوجود آمده آغاز به کار کرد تقریباً عین اختلافاتی که جامعهٔ افغانی ما به آن مبتلا است، جامعهٔ او نیز مبتلا بود. کلیسا به حیث بهترین دوای شفا بخش برای امراض گوناگون تفرقه و بهترین مدل برای متحد شدن همه با هم پیشکش شد.پولس رسول در جاهای مختلف نوشتههای خود این موضوع را توضیح داده و به آن تاکید کرده است که به چه ترتیب این همه اعضا که هر یک منحصر به فرد خود است، و هر یک کارهای مختلف را میتواند در بدن انجام میدهد، میتوانند در همکاری با هم مشترکاً مثل یک بدن واحد که از اعضای مختلف تشکیل شده است به بهترین شکل کار کند.
در این مورد به بدن انسان توجه کنید. بدن انسان در حالیکه یک بدن است اما اعضای مختلف دارد، اما همه اعضای یک بدن هستند، کلیسا که بدن مسیح است هم به عین شکل است. خدای قادر مطلق بدن را از اعضای مختلف با هم یکجا کرده است که همه اعضا در هم آهنگی با هم مشترکاً کار کنند تا بدن بتواند به زندگی و رشد خود ادامه دهد.
متاسفانه ما اکثراً دچار اشتباه شده متحد شدن در کار و خدمت را با همشکل شدن یک چیز فکر میکنیم. تقویت کردن متحد شدن به معنای تقویت کردن هم شکل شدن نیست. همشکل شدن چیزهای مختلف را ظاهراً همشکل همدیگر میسازد اما با هم برای پیشبرد یک هدف متحد نمی سازد. با اتحاد کار کردن بدن به این معنا است که اعضای بدن با قدردانی تشویق میشوند که با وجود و حفظ فرقها با هم یکجا خدمت کنند و یک کار را انجام دهند.
قوت بدن در این است که ما هر کدام به حیث اعضا کارهای مختلف را انجام میدهیم. هر کدام ما چیزهای مختلف را بر روی دسترخوان میآوریم. ما بصورت ساده ضرورت داریم که یاد بگیریم چطور میتوانیم از طریق استعداد و یا تحفهٔ خدا دادی که داریم خدمتی تقدیم کنیم تا بتوانیم چیزی بزرگتر و خوب تر نسبت به چیزی که داریم بوجود بیاوریم و یا انجام دهیم. استعارهٔ «بدن» بودن که در کتاب مقدس از آن کار گرفته شده است به ما کمک میکند که بیاموزیم یک بدن بودن به این معنا نیست که ما یک اجماع از هر لحاظ کامل هستیم که بدون مشکل میتوانیم به پیش برویم. همچنان به این معنا هم نیست که ما قابلیت هر کدام ما به حیث عضو را کم اهمیت بدانیم و هر کدام ما مثل پرزههای یک ماشین عمل میکنیم. بلکه ما ضرورت داریم که تیمی که به خوبی با هم یکجا شده باشد انکشاف دهیم نه اینکه صرف افراد به خوبی در جاهای مختلف جای به جای شده باشند. چون همهٔ ما در مسیح «یک» هستیم همکاری کردن با هم در یک بدن یگانه رمز بقای ما است. ما ضرورت داریم که بر ضد تاپهها و نشانههای که ما ره از هم جدا میسازد و بین ما تفرقه میاندازد که از گذشتهٔ خود با خود آورده ایم مبارزه کنیم تا بتوانیم وحدت را که خداوند میخواهد بین خود حفظ کنیم. در جامعهٔ که پولس رسول زندگی میکرد از لحاظ فرهنگی جامعه به یهود و غیر یهود، غلام و آزاد، مرد و زن تقسیم شده بود. بر آمدن از این حالت تقسیم شده و رسیدن به وحدت کار آسان نبود. اما کلیسا به حیث یک مدل جدید برای زندگی کردن به حیث یک جامعه تقدیم شد تا مردمانی که قبلاً نمی توانستند با هم متحد شوند آنها را با هم متحد ساخت و همه موانع برای رسیدن به این هدف را از میان برداشت. سخنان پولس در فصل ۳ رسالهٔ به غلاطیان برای مردمان آن زمان کاملاً سخنان انقلابی بودند. در یک قسمت این فصل پولس مینویسد:
پولس رسول فوراً بعد از ذکر لست اختلافات چطور توانست بنویسد شما «یک» هستید؟ چون چیزی که ما را با هم «یک» میسازد از چیزی که ما را از هم جدا میکند بزرگتر است. مسائلی چون موضوعات قومی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که در زمان پولس رسول مردم را از هم جدا میکرد با دوران ما بسیار مشابه است. متاسفانه این چیزهای اختلاف بر انگیز اکنون نیز تلاش دارند تا راه خود را در بین کلیسای نو پای افغان ما باز کنند.
نسخهٔ که خدا به شکل کلیسا برای ما داده ست یگانه راهی است که از طریق آن میتوان بر هر نوع اختلافات که ما را از هم جدا میسازد غلبه پیدا کرد.. در مورد استعداد و تحفهٔ خدادی که دارید فکر کنید که چطور میتوانید آن را با سخاوت در خدمت کلیسا یعنی بدن مسیح و تیمی که به آن مربوط هستید قرار دهید. همین اکنون به عیسی مسیح که بالاتر از همه اختلافات است فکر کنید که شما عضوی از بدن او هستید. بر ضد افکار و نظراتی که شما را از هم جدا میسازد مبارزه کنید. تلاش کنید تا همکاری و همدیگر پذیری را به روش زندگی تان در خانواده، کلیسا و در تیم کاری که در آن مصروف هستید تبدیل کنید. این است راه درمان اختلافات. خداوند به شما برکت نصیب کند.