۳۰ دقیقه
ساره بسیار پیر شده بود و دیگر هیچ امیدی برای بچه دار شدن نداشت، اما خداوند به ابراهیم وعده کرده بود که او را برکت میدهد. در نهایت، وقتی خداوند به آنها پسری داد، نام او را اسحاق گذاشتند. خداوند به وعده اش که چندین سال قبل به ابراهیم کرده بود، که از او نسلهای فراوان به وجود میآید وفا کرد. خداوند میخواست که ایمان ابراهیم را امتحان کند، او از ابراهیم خواست که فرزند عزیزش را برای خداوند قربانی کند. ابراهیم با فروتنی خواست خداوند را اطاعت کرد. وقتی نزدیک بود که با کارد فرزندش را قربانی کند، خداوند ابراهیم را نگذاشت و به جای اسحاق یک قوچ را فرستاد تا قربانی شود.