20 July 2013
چرا همه از کلیسا میترسند؟
چرا ایمانداران افغان در افغانستان در جستجوی کلیسا هستند و کسانی که ایمان ندارند از کلیسا میترسند؟
لغت کلیسا که در انگلیسی چَرچ و در آلمانی کِرک و در اصل یونانی «اکلیسا» میگویند که به کلیسا در زبان فارسی دری نزدیکتر است.
در سال ١٩٩٠ در ماسکو به دیدن یک کلیسا رفتم و تجربه اول من از کلیسا فرقی زیادی با مسجد و زیارت در افغانستان نداشت.
چند سال قبل از طریق کلیسای خود به مردم در سرکهای شهر ما بشارت میدادیم و متوجه شدم که حتی کسانی که در غرب خود را مسیحی مینامند کلیسا نمیروند و کلیسا ندارند. علت عمده نرفتن به کلیسا این بود که از کسی در کلیسا خفه شده بودند.
یکی از ایمانداران افغان در خارج از افغانستان به من گفت که در کلیسای انگلیسی نمیتواند با دیگران وفق کند یا زبان مشترک پیدا کند به همین خاطر کلیسا نمیرود.
طرز دید یک غربی و یا یک افغان در مورد کلیسا به صورت کلی چنین است:
من نمیدانم نظر شما در مورد کلیسا چیست؟
در فرهنگ ما، کلیسا به معنای اسم یک تعمیر استفاده میشود و مشکل ما افغانان و غربیان این است که ما به کلیسا منحیث یک اسم و نام یک ساختمان فکر میکنیم و همین تصور ماست.
ما افغانان بعد از سلطان محمود غزنوی یعنی از قرن چهارده میلادی به بعد، جایی به نام کلیسا در افغانستان امروزی نداریم. برخلاف، همسایه گان ما همیشه کلیساهای سنتی مانند آشوریها و ارمنیها در ایران و کلیساهای کاتولیک و انگلیکان در پاکستان و هندوستان و کلیسای ارتودوکس روسی در تاجیکستان و ازبکستان داشته اند.
یعنی در فرهنگ ما برای مدت ششصد سال جای یا محلی به نام کلیسا وجود نداشته است و استفاده لغت کلیسا در سی سال اخیر با رشد تعداد ایمانداران افغان در کشور، دو باره رایج شده است.
کلام خدا در مورد اساس کلیسا در متا فصل ١٦ آیه های ١٥-١٩ میفرماید: عیسی پرسید: «شما مرا که می دانید؟»
شمعون پِترُس جواب داد: «تو مسیح، پسر خدای زنده هستی.» آنگاه عیسی گفت: «ای شمعون پسر یونا، خوشا بحال تو! چون تو این را از انسان نیاموختی بلکه پدر آسمانی من آن را بر تو آشکار ساخته است. و به تو می گویم که تو پِترُس هستی و من بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم و نیروهای مرگ هرگز بر آن دست نخواهد یافت و کلیدهای پادشاهی آسمانی را به تو می دهم، آنچه را که تو در زمین ببندی در آسمان بسته خواهد شد و هرچه را که در روی زمین باز نمایی در آسمان باز خواهد شد.»
درین درس خود عیسای مسیح چار رکن اساسی یا تهداب کلیسا را میگذارد:
اول: عیسای مسیح پسر خدای زنده سنگ یا تهداب اساسی کلیسا است.
دوم: عیسای مسیح سر و اساس گزار کلیسا است.
سوم: عیسای مسیح کلید پادشاهی خدا را به کلیسا داده است.
چارم: عیسای مسیح از کلیسا میخواهد تا همه مردم برای پادشاهی کلیسا آماده سازد.
قابل یاد آوری است که در طول تاریخ عیسای مسیح و کلیسا همیشه یکجا بوده و استند و بسیاری پادشاهان، سلاطین و حکمرانان خواستند تا با ضربه زدن به کلیسا، عیسای مسیح را از کلیسا جدا سازند اما موفق نشدند و کلیسا همچنان به عیسای مسیح وفادار ماند
اولین کلیسا چگونه به وجود آمد؟
باز هم در کلام خدا در اعمال رسولان فصل دوم آیه های ٤٢-٤٧ چنین میخوانیم:«آنها همیشه وقت خود را با شنیدن تعالیم رسولان و مشارکت برادرانه و پاره کردن نان و دعا می گذرانیدند. در اثر عجایب و معجزات بسیاری که توسط رسولان به عمل می_آمد، خوف خدا بر همه افتاده بود. تمام ایمانداران با هم همدست و در مال همدیگر شریک بودند. مال و دارایی خود را می فروختند و به نسبت احتیاج هرکس بین خود تقسیم می کردند. آنها هر روز در عبادتگاه دور هم جمع می شدند و در خانه های خود نان را پاره میکردند و با دلخوشی و صمیمیت با هم غذا می خوردند. خدا را حمد میکردند و مورد احترام همۀ مردم بودند و خداوند هر روز کسانی را که نجات می یافتند، به جمع ایشان می فزود.»
نمونه خوب کلیسا امروز در داخل و خارج افغانستان، کلیسای افغانی است که هر روز تعداد آن زیاد شده و بیشتر میگردد. اگر بیست سال پیش ما تعداد انگشت شمار از ایمانداران افغان را داشتیم. خوشبختانه امروز تعداد ایمانداران افغان به هزارها میرسد که این خود نمونه رشد کلیسای افغانی در داخل و خارج افغانستان است.
بهترین مثال دیگر برای کلیسا زنده گی در یک خانواده است. وقتی در یک خانواده زنده گی میکنیم ما همه مسوولیتهای مختلف داشته و از هم فرق داریم. اما هیچ کدام ما گفته نمیتوانیم که چون من از برادر یا خواهر خود فرق دارم، از این خانواده نیستم. همۀ ما در خانواده در خوشی و ناخوشیهای زنده گی یکجا استیم و یکدیگر را کمک کرده و بالاخره یکدیگر را تشویق میکنیم. سالم بودن یک خانواده و یک کلیسا در اتحاد، یکدلی و تشویق یکدیگر است.
پنج علت مهم که قدرت خدا را در کلیسا نشان میدهد عبارتنداز:
اول: پدرآسمانی ما از طریق روح خود به ما عیسای مسیح را نه تنها منحیث نجات دهنده نشان داد بلکه عیسای مسیح سر، اساس و سنگ تهداب کلیسا قرار گرفت تا مابا ایمان به عیسای مسیح با اشتیاق و علاقه در داخل و خارج کلیسا، کلیسای مسیح یا بدن مسیح باشیم.
دوم: وقتی ما عیسای مسیح را منحیث پسر خدای زنده میشناسیم، پس عیسای مسیح در کلیسا در بین ماست و عیسای مسیح صاحب یا سرور قلب، روح، زبان و جسم ما در همه جاست و همه چیز ما در خدمت عیسای مسیح در همه وقت است.
سوم: ایمانداران افغان میتوانند در کلیسای عیسای مسیح، در یک وقت و جای معین مشارکت کنند و یا در همه جا و همیشه کلیسای عیسای مسیح باشند.
چارم: وقتی ایمانداران افغان یکجا برای کلیسا یا مشارکت در کلیسا جمع میشوند در آنجا معجزه ها صورت میگیرد که بزرکترین معجزه نجات انسان از گناه است. وقتی ما اعتراف میکنیم که عیسای مسیح نجات دهنده و صاحب زنده گی ما است پس این یک معجزه بزرگ در زنده گی هر افغان به شمار میرود.
پنجم: عیسای مسیح در متا فصل ١٦ آیه ١٨ قسمت دوم میفرماید:«من بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم
و نیروهای مرگ هرگز بر آن دست نخواهد یافت»
این صخره یعنی ایمان به عیسای مسیح منحیث پسر خدای زنده است و عیسای مسیح خود، کلیسای خود را میسازد به ما اطمینان میدهد که کلیسا در طول تاریخ هیچ گاهی مدافعی نبوده است تا از خود دفاع کند، چون عیسای مسیح خود کلیسای خود را بنا کرده و از کلیسا دفاع میکند. کلیسا همیشه تهاجمی بوده است. تهاجمی به معنای از بین بردن دیگران از لحاظ فزیکی یا جسمانی نیست، بلکه تهاجمی به این معناست که کلیسا منحیث یگانه نشانه یا علامه پادشاهی خدا درین دنیا، مردم دنیا را از هر نژاد و قوم و قبیله به شمول افغانان، تک تک از تاریکی گناه و نا امیدی بیرون آورده و با نور و امید عیسای مسیح آشنا میسازد. به همین علت است که بسیاری از کلیسا ترس دارند چون میترسند مبادا چشمان شان با نور عیسای مسیح روشن شده و از فیض و محبت خدا برخوردار شوند. ( نوشته ش.ع)