د زوړ زوی په اړه

  ۲۹ دقیقې

  ۳۰ سيتمبر ۲۰۱۱

ډاونلوډ

برنامې متن / سرود متن

 د مصنوعي استخباراتو له لارې نقل کول

PYM JBZ سلام شنانده های عزیز برنامه با شما امیدوارستم که تمام شما دوست های گرامی خوش و سرحال آماده شنیدنه برنامه این حوبت ما باشین دوست های گرامی ما باست هم در سدیو جاو جان و فریبا جانه داریم توره که شما برنامه با شما را تقییب کردین در دوسته برنامه قبلی ما در مورد فصل پانزده همه انجل لقا که به سر اتخاذای یکی از شنانده ما در موردش صحبت میکردیم و در برنامه این حوبت میخویم که در مورد آیات 25 تا 32 را در موردش گب بزنیم خوب فریبا جان و جاو جان بازم به سدیو خوش آمدین تشکر شاید جان خوب امتوکه در شروع برنامه ما خاطر نشان کردیم که ما از انجل لقا فصل پانزده همه میخوانیم و سرش گب میزنیم در چند برنامه قبلی ما شما در مورد گوصفند گمشده در مورد سکه گمشده گب زدیم و در برنامه قبلی در مورد پسر گمشده ما شما گب زدیم و در مورد زود صحبت کردیم و در این برنامه که از آیات 25 شروع میشه و در اینجا ما میبینیم که اکسالمل پسر کلانه ما اینجا بینیم که اون از خود چی اکسالمله نشان میده در مقابل زی که برادر خود جوباره پیش پدر خود آمد و فامیل خود دوباره پیوهست خوب جاوجان میشه که شما امروز برما آیات را از انجل لقا فصل پانزده بخوانید در برنامه قبلی فریبا جان خواندن میشه که امروز شما کمک کنین و آیاتو بخوانید دوست های عزیز اگر شما هم انجل مقدس در دسترستانه است لطفا این کتابهایتو نواز کنین انجل لقا فصل پانزده وام از آی 25 تا و 32 را با هم میخوانید در اینجا نوشته شده که در این انگام پسر کلانتر در مزرحه بود ووقت بازگشت امین که به خانه نزدیک شد صدای رقص و موسیقی را شنید یکی از نوکران را صدا کرد و پرسید چی شده است نوکر به او گفت برادرت آمده و پدرت چون او را سعی و سالم بازیافته گوصاله چاق را کشته است اما پسر بزرگ قهر کرد و به هیچ وجه نمیخواست به داخل بیاید پدرش بیرون آمد و به او التماس نمود اما او در جواب پدر گفت تو خوب میدونی که من در این چند سال چطور مانند یک غلام به تو خدمت کردم و هیچ وقت از عوامر تو سرپیچی نکردم و تو حتی یک بزعاله هم به من ندادی تا با دوستان خود خوش بگذرانم اما الان که این پسرت پیدا شده بعد از آن که همه سروت ترا با فائشه ها تلف کرده است برای او گوصاله چاق میکشی پدر گفت پسرم تو همیشه با من استی و هرچی من دارم از توست اما اکنون باید جشن بگیریم و خوشی کنیم زیرا این برادر توست که مرده بود زنده شده است و گم شده بود پیدا شده است تشکر جوا جان واقعا در اینجا میبینیم که بسیار پیام خوب و بسیار پیام عظیمه در این آیت آخری که شما خاندین نوفته است بله بله شاید جان واقعا دوست های عزیز اگر شما برنامه قبلی را شنیدین شما متوجه شدین که در اونجا بیادر حارد امو دارائی حدا در وقت که پدر زنده بود به حساب میراس خواست و گفت من میرام رفت پدر را ایلا کرد برادر را ایلا کرد و پیسه خدا به باد اوا داد کلام خدا میگه که او به حساب رفت و عیاشی کرد مگر پسان وقتی که پیسایش حلا شد او متوجه شد او پشیمان شد او توبه کرد بازگشت کرد پش پدرهاد و پدرش بسیار خوشحال شد بله و پدرش حتی اموطوری که در کلام دیدیم گوثاله چاقه به حساب علال کرد کشت مردم خواست که خوشی کنند و در اینجا ما شما میبینیم که بچه کلانش و کسی که در مزرح بود کسی که سر زمینه بود او آمد و بجای زی که خوش شد برعکس قار شد در این داستان میبینیم جواد جان که چقدر جالب است که بسر کلان در مزرح بود و وقتی که خانم میاید یکی از نوکره را صدا میکند این به این معناسته که فامیل چقدر پیسدار بودند چقدر نوکره داشتند و شاید بسر کلان وقتی که مزرح میرست فقط نظارت میکند فقط میدید که دیگه نوکره چی میکنند و سرزوان مثل ناظر بود و وقتی که خانم میاید از نوکره پرسان میکنند که چی گفتست و وقتی که نوکره برش میگه که برادرت پس آمده و پدر تورستی و سالمیافته جشن گرفته و دو ساله کشته در این وقت است که این برادر کلان ایوسته که خوشحال شد و جگرخون میشه وانوز هم بیاد گناهی که بیادرش کده بود مفته و اون به این قار میشه که با وجود از این که برادرش گناه کده پدرش او را بخشیده و او را با غوش باز پذیرفته در اینجا دستانه میخانم جوا جان و اینجا با فکر دستان قائن و حابیل میختم وقتی که قربانیوش که حابیل میته منظور خدا میشه وقتی که خداون اون را قبل میکنه در اون وقت است که قائن قار میشه اویزا که خوشحال شه که خداون امو قربانی را امو ادیه را که حابیل برای خداون داده قبل شده اویزا که خوشی کنه قار میشه چرا؟ بخاطر که خودش قلب خودش درست نه بوده و خودش در گناه بوده و اونجا قار میشه و این قار از این اقدر زیاد میباشه که برادر خود را میکشه در اینجا دیگه داستان را میبینیم که از آمدن برادر کوچک خواد برادر بزار خوشحال نمیشه و جالب است اینجا وقتی که میبینیم اما تا رو که حادت گفتی ایسای مسیح اگر دفت داره اینجا وقتی که این قصه را میگه اصلایی ایسای مسیح چی است؟ اگر ما شما پس دا فصل پانزده هم دا آیای اول بریم دا آیای اول و دوسه ما شما دیدیم که ایسای مسیح امرای جزیگیرها و خطاکارها یک جایی بود اونجا امرایشان نان میخورد و امین جا است که پیروای فرق فریسی و علمای یهود از این کار ایسای مسیح خوش نبودند مراد میگیرند و میگه که چطور ایسای مسیح امرای گناکارا ششته و نان میخورد و اینجا وقتی که ایسای مسیح قصه را میکنه اول وقتی که در باری برادر کوچک میگه در باری امی گناکارا قصه میکنه اصل هدفش ایست که ار گناکار میتونه به طرف خداون بازگشت کنه توبه کنه و برادر دومه وقتی که در بارش گفت میزنه اینجا در باری امی رهبرای علمای یهود یا امو پیروای فرقی فریسی گفت میزنه که اوها خود را فکر میکنند که ما مردم های روحانی هستیم ما از دگا کدر بیتر هستیم پس اینجا وقتی که در باری برادر کلان گفت میزنه هدف ایسای مسیح امی پیروای فرقی فریسی و علمای دین یهود هست که میگه بجای از این که ببینید که این مردم به خدا روی میارند شما چرا همه هم دارین؟ چرا شما خوشحال نیستین؟ شما باید خوشحال باشین و اینجا در قصه که میخانیم اینجا ما شما دیدیم که برادر کلان کار شده و برادر کلان اتا امرای پدر خود گفتگوی میکنه میگه که چرا تو برمایی چیز نکدیم ما همیشه امراییت بودیم مگر این گم شده وقتی که آمد کسی که پیسای تا را برد کسی که بیساب ظلم کد کسی که بیساب عیاشی کد تو را میبخشی و این چیزا برای از واگوش زد میکنه و برشان میگه شما نباید مثل برادر کلان باشین شما بجاییزی که همه هم کنین بجاییزی که ایراد بگیرین بجاییزی که قار شدین باید خوشحال باشین که این کسایی که در گناه بودن آل توبه میکنند این کسا پس به خدا روی میارند پس شما چرا قار شدین؟ دیگه از پدر جدایی میخوای کنه دور میشه و اینجا دوباره میبینیم که پدر است که دنبال پسر گمشده خواد پسر دوامه که او تقریبا در گناه گمشده دنبال بچه خواد میروه و کتر بچه خواد گرم میزنه و میگه برش اتماس میکنه که بیا این خانه توست این جای توست من پدر توستم این تمام چیز توست این تمام چیز بر توست بیا یعنی قار نکو و اینجا بعد از اون میبینیم که باز بچهش مخالفت میکنه باز امرای پدر خود گفت میزنه که تو خوب میدانی میگه خوب میفامی که من چند ساله مثل غلام بر تو خدمت کدیم آیا پدرش غلام نداشت؟ در بالا میخوانیم که نوکران داشت بله پس اینجا خدا این از اونامو عقل بچگی بچگی در غلامی میرسانه در غلامی میرسانه متوجه از این نمیشه که اوهیت از او چیست متوجه از او نمیشه که او فرزند بزرگ است او عق و اختیار داره او غلام نیست بلکه چیزی که میکنه باید با محبت کنه یک امکار پدر هست بله او این امی را متوجه نشده و خود امرای یک غلام برابر میکنه بله و میگه که من مثل یک غلام ترا خدمت کدیم از اوامر تو سرپیچی نکدیم آیا حقیقت را میگه همی که به خدا میگه که من مثل غلام هست او ایسیت خود را پایین میره و در مقابل پدر استاد میشه همی که در اوی پدر استاد میشه آیا از اوامرش سرپیچی نمیکنه میکنه ولی خودش متوجه نیست و اینجاسته که پدرش برش دوباره یاد آوری میکنه و برش میگه که تو پسر ماستی امراه ما هستی تو کسی نیستی که دور هستی تو از ما هستی تو در ما هستی و تمام چیزی که دارام مربوط به تو هست بله دای سیویکی را میگه مه هرچی که دارام از تو هست و میبینیم که این پدر چقدر محرابان هست نه تنها به فکر بچه خود خود بود که بچه خود استقبال کرد و او که در گناه حق بود او که ناومید بود او که واقعا اونجا وقت که در سرزمین مردم میره اونجا ناوم متوجه میشه که نوکرای پدرش آرامتر هست و اونجا او میای و میگه من گناکار هستم من لایق نیستم که بچه تو خانده شوام اینجا میبینیم که این بچه اناز اون ارتباط پدر فرزندی را داره و اناز خود خودش خرد میکنه فروتن میکنه و خود بخاطر گناه که کده اختیر میشماره و میگه که یعنی پدرم تو چی هستی و من چی هستم و من چی کار کدیم در مقابل پدر خود من گناه کدیم میگه در مقابل خدا و در مقابل تو گناه کدیم و در اینجا وقت که ما شما میبینیم از نگاه فرهنگی موضوع حسادت در اینجا میبینیم برزی که بچه خورد پیسه را گرفت پولو ها را مصرف کرد و چیز نمان دوباره روجو کرد و این هال چیزه که مثلا در خانه بچه کلان فکر میکنه کل ازی از ماست و پدرشو میگه که از توست اما وقتی که این میای بچه کلان به این فکر میشه که چیزه که مانده شاید این را از ما بگیره و در اینجا میبینیم که حسادت حسادت هم خودش گناه است همونطور که بچه خورد به طرف پدر پوشت کرد و گناه کرد رفت به طرف رای غلط روان شد بچه کلان هم قلب از او پر از حسادت بود و در اینجا میبینیم که امو گناه را که بچه خورد کرد در اینجا میبینیم که بچه کلان هم در امو گناه دست پا میزنه دقیقا شاید و کلام خدا میگه ارگا تمام شریعت بجابیارین و حتی یکیشه بجا ندیارین یکی از احکام شریعت بلخزین یا نتانین بجابیارین شما گناه کنید و کلام خدا میگه که لعین استین یعنی لعنت شده استین اگر این کار را نکنین بس میبینیم اگر او بچهش به اصاب به یک رقم گناه کرد در آیاشی رفت ای بچهش به اصاب قار و غزب و حسادت و خودپرستی اینجا از خودپرستی شما مالوب میشه بله و یک چیز دیگه را که من میخوایم اضافه کنم فریبا جان ای است که من فکر میکنم اولاد باید نمونه پدر باشه و اینجا پدر را میبینیم چقدر بخشنده است چقدر میربان است چقدر قلب پاک داره و بر بچه خود میگه دای سی و دو میگه اما اکنون باید جشن بگیریم و حوشی کنیم زیرا این برادر توست که مرده بود زنده شده است و گم شده بود پیدا شده است و بچه کلان کسی که باید نزدیکتر به پدر احساس میکد یا فکر میکد که همیشه با پدر بوده یا میتونست مثل پدر خود رفتار کنه و میتونست امام محبتی که پدرش داره یا داشته باشه نسبت به برادر کچک خود مگر متاسفانه برعکس عمل میکنه بله عوضی اینکه بیایی امرای برادر خود آشتی کنه آشتی در اینجا میبینیم که ایچ نیست و اصلا روی برادر خود بعد از سال نیفهمیم چند وقت تیر کده در سرزمین بیگانه برای بود که از خانه دور بود ولی پیش ازی که بیایی بیایی برادر خود داره بگل بگیره رویش ام دزت کنه که تو نبودی یا پشت دخ شدیم یا امو محبت خوددنشان بتا میبینم که نه تانا محبت نداره و کارشم ازافه است چرا پس آمده اصلا شاید میخواست که ویچ نباشه مثل قاین هست که میخوست که بچه کلان رفت برای درس خانده در یک شهر دیگه در یکی از ولایات دیگه و بچه خردم کار کرد بچه خردم زیاد کار کرد و بچه کلانم رفت که درس بخونه و متاسفانه بخاطر بیادر کلانش درس میخوان نمیتونست کار کنه و پول باید است بیاره و اینجا بود که پیسه کرایحانی خود اتا نداشت مگر بیادر خردش بچه خردم کار کرد و آمد به شما گفت پدرجان من نقدر پیسه دارم و من میخوام که پیسه را برای بیادرم رو روان کنم که کرایحانی خود اتا و پیسه نان و خوراک خود اتا شای جان وقته که من این را دیدم من ایس پدر واقعا عشق در چشمام آمد من بسیار خوشحال شدم که بیادر به فکر بیادر است و احوارکش وقته که دید من منه یا هر افتهد یک کم دختره کارو دختره من پیسه میتوم میگم مثلا این ده روپیه یا بیس روپیه را بگیری یا این پینجا روپیه را مانه برشون میتوم دختره خردم که باید سنش بسیار خرد است شش ساله است اون اولک خدواز کد و از اونجا پیسه بسیار کم داشت پیسه بسیار کم داشت مگر طرف بیادر خود وقته که دید اون پیسه را گرفت سر پیسه بیادر خودمان گفت من میخوایم این را کمک کنم و دختره که دیگه من پیسه خود را کشید گفت من میخوایم کمک کنم و واقعا وقته که من این را دیدم من گریه کردم من خداونده شکر کردم چرا؟ بخاطر از این که من بچه ما دوست دارم من تمامشان را دوست دارم من میخواستم کمک کنم مگر خوبی در اینجا است به حساب در خانه ما میبینند که من و مادرشان دوست داریم اشان اما تا اون محبت ها آنها میخواییم به یکی دیگه نشان بتند و پیسه که کار کده بود شاید بسیار زیاد نیست برای خودش بسیار زیاد بود چرا که تمام زحمت تمام چیزی که داشت امو را خواست کمک کند و من خدا را شکر میکنم که از برکت ایسای مسیح است یک وقت ما نفرت در زندگی ما زیاد بود شاید جان واقعا من محبتی که باید می داشتم نداشتم مگر از وقتی که ایسای مسیح زندگی ما را تبدیل کرد و وقتی که کلام خدا را میخانیم امرای اولادای ما ما ای را در خانه میخانیم و عملا امی کلام خدا را زندگی میکنیم و من فکر میکنم شاید علطا زیاد باشه مگر یک علطه که بچه خردم بیادر کلان خدا محبت کرد با ای که دور است امی بود که ای فصل از کلام خدا بر زنده است تنهای قصه نیست ای عملا میتونه دوست های عزیز در زندگی ما و شما کاربورد عملی داشته باشه ای قصه دوست های عزیز چیزی که ما اینجا میبینیم عدف اصلی چی بود عدف اصلی اماطره که پیشتر گفتم برادر کلان به حساب خود روحانیتر به حساب نزدیکتر و ما ترم و شما شاید خود رو نزدیکتر به پدر آسمانی حساب میکنیم و آیا یک گناهکار با領ولشمان روی بیاره آیا ما و شماء با ايدوات میکردیم آیا ما و شما تشویق میکنیم آیا ما و شما مونا در بقال میگیریم وتصفانه شاید جان بسیاری کسایی که بالتgenes روحانیت بازی می کنند آنها وقتی یق گناهکارمی بینید نفرت می کند از اونا و خود بالاتر از دیگر رو حساب می کند رول بچه کلان بازی می کند رول بچه کلان بازی می کند و همیشه ما و شما می بینیم اگر یک کس گناهکار است زود می خواهند چیه سنگسارش کن بکشش قصاسش کن بسیاری چیزهایی از که ما و شما داریم دندان باید دندان چشم باید چشم این چیزها رو ما و شما عملا در جامعه ما می بینیم دوست های ازیز آیا ما و شما میتونیم که واقعا بجایی زی که رول بچه کلان بازی کنیم آیا میتونیم مثل پدر ما و شما قلب پدر آسمانی داشتا باشیم و گناهکارایی که گناهکار است اونا رو ببهشیم و کمکشان کنیم که اونا به حدوان رجوع کنند ما و شما کمکشان کنیم که اونا واقعا در خانه پدر آسمانی جای داشتا باشند بله شاید جان در این مطمئن میخانیم در این آیات میخانیم و زیبایی کلام میبینیم که چطور پدر پسرهای گمخشده ای خدا اردویشا میبخشه اردویشا دوت میکنه بر اردویش جشن میگیره و در آیای آخر میگه که باید جشن بگیریم یک جای میگه جشن بگیریم و خوشی کنیم چرا خوشی کنیم بخاطر که میگه برادرت مرده بود زنده شد یعنی گناهکاری که گمشده بود زنده شده آمده و گمشده بود پیدا شده بخاطر پیدا شدن یکی دیگر باید خوشی کنیم و دیگر در این فصل پانزوام در سکه گم شده دیدیم در گزفند گم شده دیدیم که در اونجا ایسای مذیب میگه فرشته ها در آسمان جشن بپا میکنند حتی فرشته ها بخاطر پیدا شدن یک نفر خوشحالی میکنند کسی که در گناه گم شده باشه و پس به خداون روی میاره گفته کلام خدا میگه حتی فرشته ها خوشحالی میکنند پس ما شما چطور میتانیم که کمح کنیم که ای گمشده ها پیدا شدند باید کلام خدا را باید حقیقت را باید راستی را به مردم نشان بتیم راستی و حقیقت را مردم نفامند آشتی بخشش دوستی در وطن ما نمی آیا همه تا که میبینیم اینجا تا راستی را پسر کلان نمی فامید راستی را پدرش می چند بار برش میگه که ای تمام چیز از تو هست پریشان از ای نباش و انوز میبینیم که پیسدار زمین ها داره هر روز به پولش اضافه میشه تمام او زمین ها از پدر هست و همه تا تمام ای دنیا از پدر آسمانی ماست ای تمام چیز که هست از اوست و ما باید چیکنیم سعیم باشیم، امکار باشیم کمک کننده باشیم کس باشیم که راستی را به مردم خود نشان میکنیم محبت خدا ایسای مسیح میگه من راه راستی و حیات هستم، هر کی نزد من بی آیت علاق نگردد و میگه ایش کس بجز از طریق ما به خدا نمیرسه پس ای راستی را به مردم خود باید نشان بدیم با امو روح فروتنی با امو محبت با امو نمونه خوبه که خود ایسای مسیح برا ما داده بله دوست عزیز بازم من میخوایم یک بار دگه یاد آوری کنم که اینجا ایسای مسیح در فصل پانزده آم در انجل لقا فصل پانزده آم اینجا واضعی نشان میده که خود خداون در بین مردم آمده و امروز اون میخوای که زندگی ها را تبدیل کنه و ایسای مسیح دوست های عزیز روح الله هست و هر کدام ما و شما روح الله را پیروی کنیم به زندگی عبدی میرسیم پس ما و شما اما طور که دیگه قصه میبینیم همیشه با محبت بکران حدا باید یکی دگر را محبت کنیم تشکر فیربا جان و عجاو جان که بازم به سدی آمدین درست بسیار آموزندی از این میگریم ما باید در زندگی خود بخشنده باشیم در پای انتقام نباشیم هرسه که دوست ما فامیل ما یا همزایی ما داره خوش باید باشیم حسادت نکنیم خوب دوست های گرامی ای بود برنامه این حوبت ما که تقریم شما عزیزا شد تا برنامه آینده که بازم در این ساعت در خدمت شما خواد بودیم به خداونده بی نیاز می سپاریم آشتی میوه شیرین خداست آشتی لطف بلاورین خداست آشتی کن که وطن در خطره مردم خسته ما در بدره آشتی کن که وطن در خطره مردم خسته ما در بدره آشتی میوه شیرین خداست آشتی لطف بلاورین خداست آشتی میوه شیرین خداست آشتی لطف بلاورین خداست آی وطندار عزیزه بدلت خینا نمان باز در شادی دستان همه خینا نمان آشتی کن که ضروری بر درمان چمن خدا پشت بود روی شهدان وطن آشتی میوه شیرین خداست آشتی لطف بلاورین خداست آشتی میوه شیرین خداست آشتی لطف بلاورین خداست موسیقی وطن تشنهی پیچارهی من خست شدی با غم و کینه اولاد خدا بسته شدی چه کسی پاره دامان ترامه دوزه دل بگانه به حال تکمه سوزه آشتی میوه شیرین خداست آشتی لطف بلاورین خداست آشتی میوه شیرین خداست آشتی لطف بلاورین خداست موسیقی موسیقی شنوندگان عزیز اگر شما مایل دارید که از طریق تلفون سوالات و پیشنادهای تان را همراه ما مطرح کنید لطفاً به شماره تلفون 001-541-550-7131 بتماس شوید ما به سوالات شما پاسخ خواهیم گفت