مفهوم پسر خدا

  ۱۱ مه ۲۰۲۲

چنانچه می‌دانیم، عنوان «پسر خدا» همواره باعث ایجاد سوء تفاهم در بین بسیاری از دوستان ما می‌شود. اکثراً وقتی آنها عنوان «پسر خدا» را می‌شنوند، فکر می‌کنند که کفر است. البته ما با این دوستان خود موافق هستیم که خدا نمی تواند جسماً پسر داشته باشد و یا خودش پسر باشد. خدا اولاد فزيكى ندارد و نسل نمی آورد.

عنوان «پسر خدا» به این معنی نیست که گویا خدا نسل می‌آورد، بلکه مفهوم بسیار عمیقتری دارد. سوال این است که این عنوان در زمان قبل از ظهور مسیح و در قرن اول می‌لادی در سرزمین فلسطین چه مفهومی داشت؟

عنوان «پسر خدا» در بین مردم اسراییل یک اصطلاح عام بود، همچنین برای همه ساکنان سرزمین شرق می‌انه، و آنها این را برای پادشاهان خود و اشخاص عالی مقام استفاده می‌کردند، همچنان اشخاص برجسته این لقب مخصوص را بخود می‌گرفتند.

در زمان موسی نبی، داود نبی و دیگر پیامبران قبل از عیسی مسیح، قوم اسراییل یا بنی اسراییل همچنان بنام «قوم خدا» و «فرزندان خدا» و یا بطور ساده «پسر خدا» نامیده میشد. در باره قوم اسراییل، خدا به فرعون خطاب کرده فرمود: 

آن وقت تو باید به فرعون بگوئی که خداوند چنین می گوید: بنی اسرائیل پسر اولباری من است. من به تو می گویم پسر مرا آزاد کن تا برود و مرا پرستش کند. اما تو آن ها را آزاد نمی کنی. پس من هم پسر اولباری ترا می کشم.»
خروج ۴: ۲۲-۲۳

ما می‌دانیم که «پسرخدا» یا «فرزند خدا»، به این معنا نیست که قوم اسراییل جسماً اولادهای خدا بودند. بلکه این نشان می‌داد که خدا با اسراییل یک رابطه خاص داشت. خدا آنها را دوست داشت (آنها محبوب خدا بودند)

و آنها را فراخوانده بود تا از آن خدا باشند، باعث برکت تمام دنیا باشند و خادمین خدا برای سایر ملتها باشند. ولی اسراییل ناکام ماند و از آغوش خدا دور شد. خدا از آنها خشنود نبود. اشعیای نبی از ظهور خادم حقیقی خدا سخن می‌گوید که نوری برای تمام دنیا خواهد بود.

وقتی عیسی مسیح خدمت اش را شروع کرد، صدایی از آسمان شنیده شد که فرمود: «این است پسر عزیر من که از او خوش هستم، به او گوش دهید…» پس، به عیسی مسیح، عنوان «پسر خدا» داده شد. او خادم حقیقی خدا برای تمام دنیا است، هدیۀ خدا برای دنیا، شخص محبوب خدا برای دنیا.

اصطلاح «پسر خدا» برای خانواده شاهی، مخصوصاً برای پادشاهان استفاده میشد. این مشابه است به لقب «سایۂ خدا» یا «ظل الله» که در قرون وسطی اسلامی برای سلاطین بکار می‌گرفتند. در وطن ما و شما افغانستان ظاهر شاه را مردم «سایۂ خدا» می‌گفتند. روشن است که کلمۂ «سایه» به معنای سایۂ واقعی یا جسمی خدا نیست، بلکه یک لقب خاص و الهی است.

در دوران عهد عتیق، داود نبی به حیث بزرگترین پادشاه شناخته میشد. وقتی خدا او را به پادشاهی اسراییل گماشت، به او فرمود: 

«من پادشاه برگزیدۀ خود را در کوه مقدس خود سهیون بر تخت نشانده ام.» پادشاه می گوید: «من فرمان خداوند را اعلام می کنم، زیرا به من گفته است: تو پسر من هستی امروز من پدر تو شده ام.
مزامیر ۲: ۶-۷

در قسمت‌های زیادی از عهد جدید، لقب «پسر خدا» مترادف است با واژه مسیح   (Messiah).  وقتی عیسی از شاگردانش پرسید که چه فکر می‌کنند که او کی است، پترس گفت: 

شمعون پِترُس جواب داد: «تو مسیح، پسر خدای زنده هستی.»
متی ۱۶: ۱۶

وقتی عیسی بیماران زیادی را شفا می‌داد و ارواح ناپاک را از مردم بیرون می‌کرد، آن ارواح فریاد می‌کردند:

ارواح ناپاک هم از عدۀ زیادی بیرون آمدند و فریاد می کردند: «تو پسر خدا هستی»، اما او آن ها را سرزنش می کرد و اجازه نمی داد حرف بزنند زیرا آن ها می دانستند که او مسیح وعده شده است.
لوقا ۴: ۴۱

اما، «پسر خدا» یک مفهوم عمیقتری هم دارد آن را با عبارۀ «کلمت الله» توضیح دهیم. کلام خدا از ازل وجود داشت. او با خدا بود. او خدا بود. کلام جسم گشت و در میان ما جای گرفت. 

کسی هرگز خدا را ندیده است، اما آن پسر یگانه ای که در ذات پدر و از همه به او نزدیکتر است او را شناسانیده است.
یوحنا ۱: ۱۸

مسیح با پدر یکی است، زیرا همان ماهیت یا سرشتی را دارد که خدای پدر هم دارد. هرچه پدر می‌تواند و می‌کند، مسیح هم می‌کند، هرچه پدر می‌گوید مسیح هم می‌گوید، او در پدر است و پدر در او است. او نه تنها «مسيح خدا» بود، بلکه داراى الوهیت بود، با اختیار کامل الهی (متی ۲۸: ۱۸). در تثلیث، خدا خود را بشکل پدر، پسر و روح القدس آشکار می‌سازد.

رابطۀ بی نظیر عیسی با خدا و آنچه را که عیسی در باره خود و پدر آسمانی اش به مردم می‌گفت، برای مردم اسراییل یک مطلب کاملاً نو بود. آنها قبلاً هرگز چنین چیزی را در باره خدا نشنیده بودند. عیسی به آنها می‌گفت که اگر می‌خواهند خدا را بشناسند، پس باید از خود عیسی پیروی کنند، به او گوش دهند و به اعمال او بنگرند. عیسی تصویر کامل از خدا است.


مقاله‌های اخیرا