۲۷ سِپتامبر ۲۰۱۶
خانواده در جامعۀ ما به حیث یکی از واحدهای مهم اجتماعی شمرده میشود. از اجتماع خانوادهها، قصبهها، قبایل، اقوام و ممالک بوجود میآیند. عزت و مرتبۀ هر شخص در جامعه به اساس سوابق خانواده گی او تعین میگردد. زیرا در شرق طرز زندگی و سوابق یک شخص نه به اساس شخصیت انفرادی او، بلکه به اساس خانواده و قوم او محاسبه میگردد. به این دلیل است که خانوادۀ بزرگ در تربیه و پرورش اعضای خود احساس مسولیت کرده نقش مهم را بازی میکنند.
قبل از اینکه به تفصیل به توضیح مطالب بپردازیم، به این موضوع توجه میکنیم که بصورت عام آیا خانواده بر هر شخص که در این دنیا چشم میکشاید، در زندگی او چه نقش را بازی میکند؟ فرق نمی کند که این شخص در شرق به دنیا میآید، یا در غرب، در خانوادۀ ثروتمند به دنیا میآید و یا در خانواده غریب.اهمیت خانواده در ساختن ارزشهای اخلاقی:
با زندگی کردن در دنیا، ما از طفولیت روشهای «خوب» و «بد » را میآموزیم. مثلاً به ما آداب غذا خوردن تعلیم داده میشود. به ما گفته میشود که برزگان چه قسم احترام میشوند. خویشاوندان و اشخاص مهم دیگر در خانواده به ما معرفی میشوند که آنها را بشناسیم. به ما تعلیم داده میشود، اگر از ظروف شیشه ای با احتیاط استفاده نکنیم آنها میشکنند. به این خاطر ما را از دست زدن به ظروف خاص شیشه ای منع میکنند. به ما تعلیم داده میشود، که دروغ گفتن، دزدی کردن، دشنام دادن کار بد است. به این طریق به ما اخلاق و زندگی متمدن تعلیم داده میشود.
” روش پیچیده برای تربیه شدن یک شخص به حیث عضو فعال جامعه را اخلاق میگویند که خانواده در بر آورده ساختن این هدف نقش مهم را بازی میکند. در تمام دنیا مردم به این نظر موافق هستند که خانواده در تربیۀ اخلاقی یک شخص ابتدایی ترین ذریعه است. دلیل اعتماد یک طفل به خانواده، وابسته بودن طولانی مدت او بر اعضای خانواده است. اگرچه مکتب، همسالان و وسایل اطلاعات جمعی در تربیۀ اخلاقی اطفال نقش مهم را بازی میکنند، اما خانواده در ساختن روش ایمانی و ارزشهای اخلاقی یک طفل مهمترین نقش را بازی میکنند.“
«خانواده در ساختن ارزشهای اخلاقی و راه و روش روابط اجتماعی در هر دوران تاریخی اساسی ترین نقش را بازی کرده است. خانواده“ مهمترین وسیلۀ اخلاق و تعلیم اجتماعی است ” با وجود این نقش مهم خانواده، با تاسف در شرق هم مثل غرب روز به روز از هم پاشیده شدن خانواده زیاد شده میرود.
تعداد زیاد خانوادهها به مشکلات زیاد مواجه هستند. بعضی خانوادهها پاشیده شده اند و دیگران بغیر از موجودیت اساسات مستحکم خانواده گی صرف بنام خانواده، روز گذرانی میکنند. در غرب موجودیت آزادی بیان و وسایل قوی اطلاعات جمعی باعث شده است که مشکلات و جنجالهای از هم پاشیده شدن خانوادهها به شکل وسیع و به آسانی بیان شود. اما نباید انکار کرد که در شرق هم بسیار خانوادهها به عین مشکلات که در غرب است روبرو هستند و با تاسف باید اعتراف کنیم که بعضی خانوادههای مسیحی هم به عین بحرانها روبرو هستند. حتی در کشور ما هم وضع خانواده روز به روز خراب شده میرود.
شاید بعضی خانوادهها، به خاطر عزت خانواده گی، موضوعات مذهبی و یا فشار های اجتماعی یک جا و متحد به نظر آیند، اما در حقیقت نیستند. طوریکه گفته شده است:“ زنجیرهای روابط خانواده گی و اجتماعی در شرق نسبت به غرب زیاد تر مستحکم است.“ باید در این هیچ شک نداشته باشیم، که یکجا زندگی کردن، هرگز نمی تواند تضمین کنندۀ زندگی حقیقی خانواده گی باشد.
تصویر زندگی خانواده گی در شرق:
مثل اکثر کشورها، در کشور ما نیز خانواده صرف محدود بر فرزندان شان نیست، بلکه اشخاص دیگر نیز در آن دخیل هستند. ” راجپوت“ با تاکید مینویسد : ” تصویر خانواده بسیار عریض و طویل است که به شکل عملی در محدودۀ آن بر اساس قانون وراثت اسلامی در بر گیردندۀ همه روابط است.. زنجیرهای احساسات خانواده گی و رسم و رواج بدور این قوانین شرعی مثل جالی از محبت و تعلقات پاک تنیده شده است که توسط آن تقدس خانواده تقویت شده روابط خانواده گی را قوت و استحکام بخشیده است.
موجودیت روابط با ثبات و مستحکم در خانواده، اعضای خانواده را در غم و خوشی به هم نزدیک تر ساخته و به این روابط پر از عشق و محبت به یکدگیر، قیام و دوام زیاد تر داده است“
خانوادههای مسیحی نیز از این امر متثنی نیستند، چون صرف مذهب بر خانواده اثر گذار نیست بلکه کلتور و فرهنگ نیز بر آن اثر گذار است. با وجود موجودیت این امتزاج زیبای مذهب، کلتور و فرهنگ در خانواده، در جامعه ما که خانواده پایۀ اساسی آنرا تشکیل میدهد موضوعاتی وجود دارند که قابل تاسف هستند. مهمترین موضوع قابل تاسف در جامعه ما، برتر و مهم دانستن مرد بر زن است. از یک طرف میبینیم که زندگی کردن برای زن در جامعۀ ما ناممکن نیست، اما از لحاظ مختلف بسیار مشکل است. زن احساس میکند که به حفاظت و امنیت ضرورت دارد. او احساس مجبوریت و ضروت میکند که باید به یک مرد وابسته باشد. فرق نمی کند که این مرد پدر، برادر و یا شوهر او باشد. بدون آن خود را غیر محفوظ احساس میکند و بصورت کامل نمی تواند از زندگی خود لذت ببرد. حتی در حالت عادی وقتیکه او در کوچه و بازار راه میرود پریشان ساخته میشود و مورد آزار قرار میگیرد. از هرطرف پرزه میشنود، تعقیب میشود و بعضی اوقات مورد تجاوز قرار میگیرد. از این رو در بین زنان احساس عدم تحفظ در حال رشد است و امکانات استفاده کردن آنها، از تواناییهای بالقوۀ شان را محدود میسازد. به این خاطر است که مردم بصورت عام دختران جوان خود را اجازه نمی دهند که به تنهایی به بازار و یا پوهنتون بروند. آنها ترجیح میدهند که یک مرد به شکل محافظ باید با آنها باشد. این حالت واقعاً تاسف آور است. چون آنها حتی برای انجام دادن کارهای بسیار خورد هم به ترحم، مهربانی و اجازۀ مردان خانواده محتاج گردیده اند. این حالت هنوز هم اهمیت مردان را در خانواده، زیاد تر از گذشته بالا میبرد. از این رو قابل تعجب نیست که از جهتهای مختلف زنان خود را بار دوش خانواده فکر کنند.
” خان“ روی این موضوع صحبت کرده روشنی میاندازد: ” در دهات دختران حتی در طفولیت و نوجوانی فکر میکنند بار دوش والدین خود هستند. وقتیکه آنها جوان میشوند این بار بر شانههای مرد دیگری انداخته میشود که اکثراً او را نمی شناسند. در وقت پیری آنها بار دوش پسران و یا عقارب خود میشوند، شاید هم بار دوش خانم پسر خود شوند. با وجودیکه در سالهای اخیر وضع کم و بیش تغیر کرده است، با آن هم به آنها برابر با مردان درجه داده نشده است. بلکه درجۀ آنها در جامعه نسبت به مردان پایین است. ”
ادامه در شماره بعدی