۲۶ آوریل ۲۰۲۳
کتابمقدس از شروع پیدایش انسان سخن میزند و میفرماید که خدا انسان را بصورت (شباهت) خود آفرید:
پس خدا انسان را به صورت خود آفرید. انسان را به صورت خدا آفرید. آن ها را زن و مرد آفرید.
پیدایش ۱: ۲۷
البته منظور از این صورت شباهت ظاهری نیست بلکه شباهت معنوی و روحانی است. خدا انسان را به سیرت خودش ساخت، به معنای اینکه خواص الهی در وجود انسان منعکس بودند. قدوسیت، عدالت، محبت، نیکی وغیره خواص الهی را میتوان در انسان دید. انسان یگانه موجودی است که علاقه به آفرینش دارد و نیاز و علاقه اش را از طریق هنر نمایان میسازد. او نقاشی میکند، شعر میسراید و آهنگ ساخته مینوازد. انسان از دیدن طبیعت قشنگ لذت میبرد. سایر حیوانات قادر به چنین اعمال شگفت انگیز نیستند.
ما انسانها، در مقایسه با سایر مخلوقات جاندار، به شباهت خدا میباشیم. مهمترین قسمت این شباهت از نظر روحانی میباشد. روح ما انسانها ”شبیه“ روح خدا است که میتوانیم نسبت به خدا با ایمان و پرستش عکس العمل نشان دهیم. همینطور افکار و ذهن ما هر چند که محدود است اما شبیه به افکار خدا است. خداوند به ما دانش و معرفت شناخت خواست و اراده خود را داده است؛ او به ما آموخته تا در تقدس و پرهیزکاری زندگی کنیم. به شباهت خدا بودن، همینطور بیانگر این است که ما نمایندگان خدا بر روی زمین هستیم؛ ما ماموران و ابزار خداوند، برای پیش بردن اراده و خواست او هستیم.
ما که به تصویر و شباهت خدا میباشیم، نماینده او بر زمین هستیم. چه امتیاز و مسئولیت بزرگی او به ما داده است
خداوند همچنین به ما اختیار داده که بر تمامی زمین و بر تمام مخلوقات جاندار روی زمین حکومت کنیم. ما از طرف خداوند بر زمین ”حکومت“ میکنیم؛ ما مباشرین خدا هستیم که آفریده شدیم تا از زمین او مراقبت کنیم.
چون ما انسانها به تصویر و شباهت خداوند آفریده شدهایم، دارای ارزش و بهای منحصر بفردی میباشیم. این ارزش به دلیل این نیست که ما کار خاصی انجام دادهایم، این ارزش از طرف خداوند میآید. و چون ما این ارزش را داریم، ما میتوانیم بصورتی مشروع و برحق، خود را بالاترین و اشرف مخلوقات خدا بدانیم. این بدین مفهوم است که ما باید برای سایر انسانها نیز ارزش قائل شویم؛ احترام ما به حقوق دیگران پایهای برای زندگی بهتر، به همراه آسایش و سعادت برای انسانها میباشد. دلیل دیگری که چرا ما باید در ضدیت با ظلم و ستم و تبعیض از هر نوع آن قرار بگیریم، این است که همۀ ما به شکلی مساوی به شباهت و تصویر خدا ساخته شده ا یم و همۀ ما دارای یک ارزش هستیم.
مگر شباهت خدا در انسانهای مانند من و شما آنقدر خراشیده، مخشوش و آسیب دیده که به سختی میتوان ذرۀ از محبت و عدالت الهی را در آن دریافت. ولی در عیسی مسیح همه خواص الهی به روشنی هویدا است. سیرت انسان به تابلوی میماند که صورت خدا در آن نقاشی شده ولی حالا برباد رفته است. ولی عیسی مسیح را میتوان به تابلوی مکمل مقایسه کرد که نقش خدا را بصورت کامل در آن میتوان دید.
شباهت برباد رفتۀ انسان را میتوان به تابلوی نقاشی مقایسه کنیم که سطل آبی بروی آن ریخته شده باشد. وقتی تابلو را با منظره اصلی طبیعی آن مقایسه میکنیم، اندکی شباهت را در آن به بسیار سختی میتوانیم ببنیم
بگذارید این شباهت برباد رفته را «گناه» بنامیم. گناه، طغیان و سرکشی انسان است در برابر آفریدگاراش. انسان خود خدای زندگی و محور هستی خود شده است. معیارهای اخلاقی و روحانی اش را خود تعین کرده و معبود ش را خود ساخته و بافته است. همین است که از خدا خواهی به خودخواهی و از خدا پرستی به خودپرستی نزول کرده است. در نتیجه، شباهت و سیرت خدا را آهسته آهسته از دست داده است.
ولی در برابر این بی وفایی و بی مروتی او، خدا چه کرده است؟ خدا انسان را در این ذلت و تباهی تنها رها نکرده بلکه دست کمک و شفقت اش را بسوی او دراز نموده است. کتاب مقدس میفرماید که خدا عیسی مسیح را فرستاده است تا بشر گمشده و سرگردان را از ظلمت گناه و عواقب آن نجات دهد:
عیسی مسیح تصویر کاملی از خداست… (کولسیان فصل ١ آیه ١٥). فقط در او میتوان شباهت و سیرت خدا را کاملاً دید. شباهت خدا در انسانهای مانند من و شما آنقدر خراشیده، مخشوش و آسیب دیده که به سختی میتوان ذرۀ از محبت و عدالت الهی را در آن دریافت. ولی در عیسی مسیح همه خواص الهی به روشنی هویدا شده اند. گفتیم سیرت انسان به تابلوی میماند که صورت خدا در آن نقاشی شده ولی حالا برباد رفته است. ولی عیسی مسیح را میتوان به تابلوی مکمل مقایسه کرد که نقش خدا را بصورت کامل در آن میتوان دید
راه فرار از چنگ گناه، خودخواهی و خودپرستی در پیروی از عیسی مسیح است. وقتی او را، شخص او را و تعلیم او را دنبال کنیم بدون شک که شباهت خدا دوباره در ما ظاهر میشود. هر قدر بیشتر از اخلاقیات و روحانیت عیسی مسیح نمونه میگیریم به همان اندازه سیرت واژگون شدۀ الهی در ما احیأ میگردد.
هنگامیکه مسیح شاخص زندگی ما میشود خواص الهی در باطن ما، در افکارما، و در ظاهر در رفتار ما زنده میگردند. این بدان معنا نیست که گویا ما به الوهیت رسیده همتای خدا میشویم. نی، بلکه ما بمقام انسانیت یعنی اصل انسانیت میرسیم و تبیدل به آن شخصی میشویم که خدای خالق از ازل میخواست
عیسی مسیح نمونه و معیار حقیقی انسانیت است، باشد که پیروی از او شباهت الهی را در ما ظاهر سازد: