قتل راحله

  ۳۰ دقیقه

  ۹ ژوئن ۲۰۱۱


این قسمت به مشکل بزرگ و رو به افزایش اعتیاد جوانان در افغانستان می‌‌پردازد و خانواده‌ها را تشویق می‌‌کند تا با هم گوش دهند و در برابر این بحران اقدام کنند. شما ادامهٔ داستان پرهیجان داوود را خواهید شنید؛ مردی که در تلاش برای کمک به معتادان است، در حالی‌که با تراژدی و خشونت روبه‌رو می‌‌شود. همچنین، یک گواهی واقعی از کسی را خواهید شنید که با ایمان و حمایت توانسته بر اعتیاد غلبه کند.
برنامه با توصیه‌های عملی و راهنمایی‌های معنوی برای ساختن پایه‌ای محکم در زندگی به پایان می‌‌رسد. انتظار داشته باشید موسیقی، داستان‌های واقعی و پیام‌های امیدبخش که قلب شما را لمس می‌‌کند.

دانلود

متن برنامه / متن سرود

موسیقی خانه و خانواده راژیو صدای زندگی تقدیم می‌‌‌‌کند خوش و سرحال بوده و همه با هم یک جا به این برنامه گوش بدهید ما از شما دوستان تقاظا می‌‌‌‌نماییم تا به طور دست جمعی به برنامه‌های ما گوش بدهید یعنی می‌‌‌‌توانید با خانواده هایتان یک جا و یا با دوستانتان زیرا از یک جهت سؤالاتی که در جرعیان برنامه برای تان خلق می‌‌‌‌شود با پاسخ یک دیگر می‌‌‌‌توانید بپردازید و از جانب دیگر از همنشینی با هم دیگر لذت می‌‌‌‌برید و این لذت باعث ازدیاد سمیمیت بین شما شنوندگان عزیز می‌‌‌‌گردد خوب دوستان قدر توره که در برنامه‌های گذشته خاطر نشان نمودیم ایتیاد منبعی فاجعه است فاجعه بخاطر این که نیروی اصلی جامعه را مورد هدف و نمودی قرار می‌‌‌‌دهد و این نیروی اصلی جامعه جوانان و نوجوانان است در شرایط کنونی جامعه افغانی ما جوانان بسادگی می‌‌‌‌توانند با مواد مخدر و از جمعه به هیروین ملتاد شوند زیرا از یک سو مواد مخدر در داخل وطن ما تولید و بستبندی شده و هم به توره سهل قابل دسترسی است و از جانب دیگر بیسوادی، فقر، بیکاری، سطح پاین دانش، نبودن پارک‌ها و تفریگه‌های سالم عدم امیدواری با آینده، بسر نوشتی، عدم توجه مقامات زیسلاخ با پرابلم‌های جوانان و امثال اینها همه دست به دست هم داده راه را برای موتاد ساختن جوانان و نوجوانان ما با مواد مخدر هموار ساخته است بنان چی باید کرد؟ آیا بیتفاوت نشسته و این همه بدبختی را به تماشا نشست؟ ویا این که دست بکار شده و جوانان را از این ورطه نبودی نجات داد؟ هموطن، برفرد فرد ما لازم است تا جوانان خش را کمک نموده و جامعه را از این همه بیبندواری و فلاکت نجات دهیم تا زمان که خود ما بفکر خود نشویم، هیچ کسی دست ما را نمیگیرد و از این بدبختی ما را نجات نمیدهد پس بیایید، همه دست به دست هم داده، پیر و جوان، مرد و زن، همه کمره حمط را ببندیم و تا نبودی آخرین بطه خاش خاش از حرکت نیستیم شنونده گرامی، در برنامه گذشته ما تا اینجا شنیده بودیم که یونوس داوود را در ساناتوریم کنها می‌‌‌‌گذارد و نزد پدرش می‌‌‌‌رود زیرا پدر و نزبت کبر سن نمیتواند از هده زمینداری به خوبی در آید، داوود بعد به پیشگاه خدا دعا می‌‌‌‌کند تا او را هداید و از او محافظت کند بعد داوود برای عبدالعالی پیام می‌‌‌‌فرستد که نزد او بیاید، با دریافت پیام عبدالعالی نزد داوود به ساناتوریم می‌‌‌‌رود وقت آندو مصروف صحبت می‌‌‌‌باشند که مادر و خوهر داوود پیش داوود می‌‌‌‌ایند ولی داوود از آمدن آنها خوش نمیشود، زیراوز آنجا بهرانی شده بود بعد داوود اتاق و بستر خش را برای مادر و خوهرش راهله می‌‌‌‌گذارد و خود با دوستش عبدالعالی به دهلیز می‌‌‌‌رود و باهم صحبت می‌‌‌‌کنند در جرعیان صحبت می‌‌‌‌باشند که افراد مسلح به دیوارهای ساناتوریم بالا می‌‌‌‌شوند و شروع به تیراندازی می‌‌‌‌کنند خوب دوستانه مهربان و حال توجه کنید به ادامه این داستان در جرعیان صحبت می‌‌‌‌باشند که افراد مسلح به دیوارهای ساناتوریم بالا می‌‌‌‌شوند و خود باهم صحبت می‌‌‌‌کنند دوستانه مهربان و حال توجه کنید به دیوارهای سانتوریم بالا می‌‌‌‌شوند و خود باهم صحبت می‌‌‌‌کنند دوستانه مهربان و حال توجه کنید به دیوارهای سانتوریم بالا می‌‌‌‌شوند و خود باهم صحبت می‌‌‌‌کنند دوستانه مهربان و حال توجه کنید به دیوارهای سانتوریم بالا می‌‌‌‌شوند و خود باهم صحبت می‌‌‌‌کنند دوستانه مهربان و حال توجه کنید به دیوارهای سانتوریم بالا می‌‌‌‌شوند و خود باهم صحبت می‌‌‌‌کنند دوستانه مهربان و حال توجه کنید به دیوارهای سانتوریم بالا می‌‌‌‌شوند و خود باهم صحبت می‌‌‌‌کنند دوستانه مهربان و حال توجه کنید به دیوارهای سانتوریم بالا می‌‌‌‌شوند و خود باهم صحبت می‌‌‌‌کنند دوستانه مهربان و حال توجه کنید به دیوارهای سانتوریم بالا می‌‌‌‌شوند و خود باهم صحبت می‌‌‌‌کنند دوستانه مهربان و حال توجه کنید به دیوارهای سانتوریم بالا می‌‌‌‌شوند و خود باهم صحبت می‌‌‌‌کنند دوستانه مهربان و حال توجه کنید به دیوارهای سانتوریم بالا می‌‌‌‌شوند و خود باهم صحبت می‌‌‌‌کنند آن شب سیاه ظلمانی سپری می‌‌‌‌شود و فردای آن داود با کمک دوستش عبدال برای کفن و دفن خوهرش راهله آمادگی می‌‌‌‌گیرند سانتوریم را که داود جهت تداوی معتادین راه اندازی کرده بود به معتمخانه تبدیل شده بود افرادی که در این سانتوریم معالجه شده بودند همراه با خانواده و دوستانشان جهت غمشریکی نزد داود و مادرش آمده بودند که در همین اصنا دروازه سانتوریم باز می‌‌‌‌شود و چشم داود به پدرش می‌‌‌‌رخان که در دن دروازه قرار گرفته بود می‌‌‌‌فتد دوستان گرامی پدر شیطان یعنی هیروین واقعا وسیله شیطان است جهت براندازی خانواده‌ها حال دریافتید که چطور هیروین شیرازه خانواده‌ها را از همه پاشاند؟ خب شنونده‌های عزیز شما چی فکر می‌‌‌‌کنید؟ داود چی اکسل عملی در برابر پدرش می‌‌‌‌رخان نشان می‌‌‌‌دهد؟ بیاید تا برنامه آینده که آخرین قسمت این سریال می‌‌‌‌باشد سبر کنیم دوستان مهربان در لحظات پایانی برنامه بیاید به سرگزشت یک معتاد دیگر گوش فراده ایم دوستان مهربان وقتی که من طفل بودم فامیل ما مشکلات زیاد داشت به خاطره که والده اینم در زندگی خود بسیار پریشان بودن به من هیچ توجه نداشتن وقتی که هر روز در زندگی من تیر میشد من زیادتر چیزها را از کوچه یاد می‌‌‌‌گرفتم تا خانه از خاطره که پدرم هر روز من رو میزد از او بدم می‌‌‌‌امد یازده ساله بودم که پدرم ما را علاقه در رفت به خاطره که هیچ کس نبود که مرا رهنمایی میکد هر چی که دلم می‌‌‌‌خواست می‌‌‌‌کدم من هنوز سیزده ساله بودم که از ما یک آدم بدماش و سرکشت جور شد و بعدر چند وقت زندانی شدم همیشه ای سوال از خود می‌‌‌‌کدم که روزگار امرای ما چی خواد کد وقتی که دفعه اول مواد مخدر استعمال کدم همراه خود گفتم چیزی را که سالها در تلاشش بودم بلاخره یافتم وقتی که نشه می‌‌‌‌کدم ای طور احساس می‌‌‌‌کدم که آله ما یک چیزی هستم از کشیدن مواد مخدر لذت می‌‌‌‌بردم روزگارم روز به روز خراف شده رفت تا ای که به هیروین پناه بردم چار سال امرای هیروین سروکار داشتم به خاطر هیروین به شفاخانه بستر شدم روزگارم به کلی خراف شد اگر می‌‌‌‌تونستم که خودکشی کنم می‌‌‌‌کدم اما قادر به ای کار نبودم خانم و دو دفع داشتم به کسی رانده شده از همه تبدیل شده بودم وقتی که به روزگار خود فکر کدم از خودم بسیار خجالت کشیدم روزها در کوچه‌ها سرگردان می‌‌‌‌گشتم که یکی از روزا دو نفری که اونا هم پیش مواد مخدر مصرف می‌‌‌‌کدن سر خوردم اونا به من گفتن اگر من خواسته باشم می‌‌‌‌تونم زندگی خود را تغییر بدم اونا به من پیشنهاد کدن که من را به یک انجمن مسیحی بیبرن به خاطره که در او جا بسیار کسا تانسته بودن که مواد مخدر را ترک کنن من هم به او جا رفتم اونا یک محفل دعا داشتن اونا دستای خود را بلند کده بر ایسای مسیحی که از مرق قیام کده بود سرود می‌‌‌‌خاندن من در اول فکر کدم که ای مردم دیوانه شدن بعد از دعا و سرود یک نفر کتاب مقدس یعنی انجیل با آواز بلند خوند خدا از طریق کلامش امرای دلم گفت زد در احمق قلبم خدا برم گفت بچیم من تو را دوست دارم هگرچی پدر و مادرت تو را ایلا کدن من تو را به داخل خانه خود می‌‌‌‌ارم این راهی که به طرف مرق روانست او را ترکو پیشی من بیا من به تو قدرت خود را نشان می‌‌‌‌توم که تا حاله هیچ وقت ندیدی از امق روحم به خداون گفتم من را ببخش و چشمایم به دریایی که پیش رویم روان بود افتاد از خوشی فریاد کشیدم حاله می‌‌‌‌تونم که زندگی کنم بخاطره که دلیل او را می‌‌‌‌فهم دلیل او ایسای مسی، شاه شاهان و سرور سروران هست کسی که با میخ مسلوب شد کسی که بخاطر موتو به روی سلیب جان داد خداون زنده است او را رد نکنین اگر با قلبتان صحبت می‌‌‌‌کنه تمام وجودتان را به او باز کنین و او قلب جدید به شما می‌‌‌‌بخشه امروز من بخاطر محبت عظیمش شکرش می‌‌‌‌کنم حاله من او انسان حرزه که پیش بودم نیستم بخاطره که به کمک مسی از غلامی نشه و عمل آزاد شدیم و زندگی نوی را حاصل کدیم به شما هم پیشنهاد می‌‌‌‌کنم ای زندگی نوی تجربه کنین و ای زندگی صرف در ایسای مسی یافت میشه بیاید که فهم را سرمشت قرار بدهیم زیرا او توانست به کمک مسی از اصارت ایتیات آزاد شود بیاید که به مسی پنا ببریم و از او تقاضا کنیم تا از همه ما و شما انسان نو بسازد انسانه که در او نفرت، نیرنگ، کدورت، دروی و فریب نیست بچوز از محبت و بردباری خب دوستان کران کهت برنامه این نوبت خیش را به آرزوی بهروزی شما عزیزان بپایان می‌‌‌‌بریم تا برنامه آینده که باز در خدمت شما خواهیم بود خداوند یارو مددگارتان دوستان مهربان حال توجه کنید برنامه دیگری از رادیو صدای زندگی موسیقی و سرو دیگری از رادیو صدای زندگی میشه نفری از رادیو صدای زندگی میشه نفری من را پروسیه‌های آفرستم هیچکس نازه پدر جسد و بسیاری من نمیاید اگر ما را نشید نفری پدر من را نیز نشید نفری موسیقی دوست عزیز‌های اگاه از خود پرسیده اید که تهداب خانه زندگی روحانیتان بر چی بنای استوار است؟ بیایید پاسخ همین پرسش را از ایسای مسیح ناجی عالم بشریت بشنویم که می‌‌‌‌فرماید پس هر که سخنان من را بشنوید و آنها را به جا آرد او را و مرد دانا تشکیل می‌‌‌‌کنم که خانه خود را برسنگ بنا کرد و باران بریده سیلابها روان گردید و بادها وزیده بدان خانه زوراور شد و خراب نگردید زیرا که برسنگ بنا شده بود و هر که این سخنان من را شنیده به آنها عمل نکرد و مرد نادان ماند که خانه خود را بر رگ بنا نهاد و باران بریده سیلابها جاری شد و بادها وزیده بدان خانه زوراور شد و خراب کردید و خرابی آن عظیم بود شنونده ازیز این سخنای مستحکم کیست که خانه خیش را روی آن بنا کنیم؟ فقط ایسای مسیح می‌‌‌‌تواند سخنای محکم و مستحکم زندگی روحانی ما باشد تنها او است که نه تنها از اراثه به می‌‌‌‌تواند ما را در امان نگه دارد بلکه نجات عقیقی و حیات عبدی را به هر یک ما بدهد چون او تعصبی را در میان انسان‌ها در رنگ و جنس قایل نیست از همین رو این گونه ما را فرا می‌‌‌‌خاند بیایید نزد من ای تمام زحمت کشان و گران باران من به شما آرامی خواهم بخشید یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتاددل می‌‌‌‌باشم و در نفوس خواد آرامی خواهید یافد زیرا یوغ من خفیف است و بار من سرود قیزه تو بود مسیح که بگرفت آخش مرا از قیده هر گناره بخشید نجات مرا قیزه تو بود مسیح هر زنده ای که تشناس گمرو نشاوند زندبا تشنا لبان راییسا تا به حیات بخشد قیزه تو بود مسیح که بگرفت آخش مرا از قیده هر گناره بخشید نجات مرا قیزه تو بود مسیح قیزه تو بود مسیح که بگرفت آخش مرا از قیده هر گناره بخشید نجات مرا عیم و سین و ناجی من داخل شوهما مکاند احسان تو عظیم هست واره شدم آسماند قیزه تو بود مسیح که بگرفت آخش مرا از قیده هر گناره بخشید نجات مرا قیزه تو بود مسیح که بگرفت آخش مرا خداوند خداوند شلانده مهربان آیا کتاب مقدس نستخیش دارید؟ آیا می‌‌‌‌دانید که با متعلای دقیق و مناسب کلام خدا می‌‌‌‌توانیم در مسیر تغییر و دگرگونی زندگی کام برداریم؟ پولس رسول در همین مورد می‌‌‌‌فرماید ایمان از شنیدن است و شنیدن از کلام خدا امروز که کلام خدا به صورت چاب شده در اختیار ما هست ما می‌‌‌‌توانیم بگویم که ایمان از شنیدن است و شنیدن از کلام خدا متعلای دقیق و کامل و دائمی کلام خدا تفکر و تعمق بروی آن و اطاعت از آن قادر است زندگی ما را دگرگون سازد می‌‌‌‌گوین روز یک اروپایی به افریقا می‌‌‌‌رود و سیاپوست باسواد و متمدن را می‌‌‌‌بیند که بادقت بسیار کتاب مقدس را متعلاه می‌‌‌‌کند اروپایی به آن افریقایی متمدن می‌‌‌‌گوید کتاب مقدس دیگر کوه نشده، عصر عصر فضاست، این چیزها را رها کن مرد بومی نگاه محبت آمیزی به اون می‌‌‌‌کند و می‌‌‌‌گوید اگر این کتاب را نخونده بودم و به آن ایمان نمی آوردم، حالات را خورده بودم دوست من کلام خدا این قطرت را دارد که هر یک ما را در هر حال که باشیم تغییر بدهد کسی که ما را از محبت مستید شده سازم چون او همیشه بوده هر جا ما را دوست می‌‌‌‌دارم آن محبت حزینی که مستید به ما دارم هیچ چیز نمیتواند ما را بقدان محروم کنند آیا مصیبت یا نگرانی یا ذشت یا گرستنگی یا توی دستی یا خطر یا شمشیر می‌‌‌‌توانند ما را از مصیب جدا سازم مطمئن هستم نه مرد نه زندگی نه فرشتگان نه می‌‌‌‌روه قدرت‌های فقه پشری نه پیش آمد‌های اموز و نه وقع‌های فردا نه قدرت‌های آسمانی نه بلندی نه پستی پس هیچ چیز در تمومه آفریلش نمیتوانند ما را از محبتی که خدا در خداوند ما بی سانگه بستید آشکار نمونه جدا نشانی ما در پاکستان صدای زندگی سندوق پوستی 702 GPO لاهر پاکستان نشانی ما در قبرست