زمانی« به عیسی ایمان آورده بود و در زنده گی روحانی اش در حال رشد بود. او محصل پوهنتون بود و از درسهایش لذت میبرد ولی اعتماد به نفس نداشت و بدین جهت رنج میبرد. چون قد کوتاه داشت، احساس میکرد که دیگران او را به نظر حقارت میبینند. او این نگرانی خود را با استاد مسیحی اش در میان گذاشت. باوجود اینکه هیچگاه همدیگر را از نزدیک ملاقات نکرده بودند، مگر با استاد مسیحی اش رابطۀ دوستانه داشت. وقتی مانی برای استاد اش گفت که قدش صرف 130 سانتی متر است، استاد اش خندید و برایش گفت، «اگر برایت بگویم باور نمیکنی که قد من به مراتب کوتاتر از توست ولی به شخص که ،ایمان دارم و او را پیروی میکنم از همه بلندتر و مرتبۀ بالا دارد. ازین جهت کسی نمیتواند مرا به دیده حقارت بیبیند. استادش با ایمان آوردن به عیسی مسیح موقف جدید را تجربه نموده بود.
تلاش انسانها برای بدست آوردن موقف
انسانها طبیعتاَ میخواهند که دارای موقف برتری باشند تا بتوانند دیگران برای ایشان ارزش قایل بوده و مورد احترام و حرمت قرار گیرند. به هر اندازۀ که انسان دارای موقف یا مقام بلند باشد، به همان اندازه در میان دیگران با ارزش تر میباشند چون شخصیت خودش برای دیگران مطرح است. اگر دارای موقف یا مقام پایین باشد، ارزش ش کمتر است چون دیگران او را احترام نمی نمایند و او بالای دیگران نفوذی نمی داشته باشد.
این یک امر طبیعی است که ما همیشه برای دریافت موقف خویش و مقایسه خود با دیگران در مجادله هستیم. ما همیشه سعی داریم که جایگاۀ خود و دیگران را در اجتماع مشخص کنیم تا بدانیم کدام اشخاص در ردۀ بالا است و کدام اشخاص در ردۀ پایین قرار دارد و روابط خویش را بر اساس آن استوار نماییم.
در روم قدیم جامعه براساس اقشار طبقاتی تقسیم شده بود. مردم باورمند بودند که هرکس باید جایگاه خویش را در این سیستم طبقاتی بشناسد و از مرز خود بیرون نرود و این فرق طبقاتی برای ایشان مهم بود. هر کس نمی توانست که مانند دیگران در یک سطح باشند. اگر این تفاوت در میان شان نمی بود، آنان نمی دانستند تا کدام اشخاص را احترام کنند و کدام اشخاص را از نظر بیاندازند. کسانیکه در رده های بالای اجتماعی قرار داشتند، از امتیازات و فرصت های زیادی اجتماعی برای خود و خانواده های شان برخوردار بودند.
مقام میراثی یا اکتسابی
برخی موقف اجتماعی شان را به ارث میبرند چون آنان متعلق به خانوادۀ نامدار میباشند. بطور مثال، رییس پوهنتون شخص قابل احترام است و موقف بلند اجتماعی دارد. ازاینرو اقارب او نیز به او افتخار نموده و موقف خویش را بخاطریکه از خویشاوندان رییس است در اجتماع بلند میپندارند.
در مواردی هم انسان مقامش را با سعی و تلاش حاصل میکند. مثلاَ یک ورزش کار یا یک تجار ثرونتمند ابتکار عمل به خرچ داده و با مسوولیت پذیری در کارش موفق میشود. او در میان مردم عزت و حرمت را کمایی میکند.
موقف جدید در مسیح
زمانیکه شخص پیرو مسیح میگردد، در چه مقام قرار میگیرد؟ بسیاری از ایماندارانی که عیسی را پیروی میکنند برای فامیل های شان مانند لکه یی ننگ یا شرم میگردند. منحیث پیروان عیسی برای ما بسیار مهم است که ما جایگاه خویش را در مسیح دریابیم تا چگونه بتوانیم با عزت زنده گی نماییم.
ما به عنوان پیروان عیسی دارای امتیازات زیادی هستیم. محبت خدا ما را محفوظ میدارد. خدا ما را سربلند ساخته و ما نماینده گان خاص خدا در روی زمین میشویم. ما به یک مقام و منزلت جدید یعنی فرزندان پدر آسمانی خود خوانده میشویم. ما مانند شهزاده گان نزد خدا ارزش داریم. ولی خيلى اوقات اين کافی نمیباشد. بعضى میخواهند در این اجتماع جدید مسیحی خویش یعنی کلیسا مقام عالى داشته باشند. بعضى كوشش ميكنند که شهادت های خود را پالش داده تا مورد تحسین دیگران قرار گیرمد. و بسا اوقات چنین اتفاق میافتد که یک خادم مسیحی از مقام و منزلت اش منحیث رهبر یا شبان سو استفاده نموده و طالب امتیازات انسانی و توقع تعريف و توصيف از دیگران را میداشته باشد. این به آسانی میتواند شک و شبه را ایجاد نموده باعث مشاجره و حتی فساد گردد. واضح است که این موقفی نیست که مسیح برای ما عطا کرده است.
ایمانداران در روم، شهر فلیپی و دیگر جاهای آسیای صغیر موضوع موقف طلبى را در گروه های اجتماعی خویش خوب میدانستند. اعضای گروههای مذهبی و سیاسی برای بدست آوردن مقام با هم در رقابت بودند. یهودیان افتخار میکردند که این مقام و منزلت اجتماعی با پیروی از شریعت موسی بدست آورده اند.
زمانیکه ایمانداران اولیه عیسی را به حیث پادشاه خود قبول کردند و دور هم جمع شدند، پس تصور نمایید که فرهنگ حاکم آن زمان چی تاثیری بالای آنان داشت.
به نظر شما اگر شخص که پدرش یک جنرال با نام و نشان باشد و به جمع ایمانداران بپیوندد، آیا باید بخاطری اینکه پسر جنرال است مورد احترام قرار گیرد؟
کسانیکه قبل از ايمان مقام عالى داشتند و حالا در جمع مسیحیان پيوستند، آيا جایگاه گذشته خود را در میان ايمانداران نگه دارند؟
یا کسانیکه مقام شان از همه پایین تر بوده تلاش نمایند که جایگاه خاص را در میان دیگران کسب نماید تا مورد احترام قرار گیرند؟
پولس رسول نسبت به سایر کسان مقام بالا در میان یهودیان داشت چون از نژاد عبری بود. او همچنان دارای مقام کسب شده داشت زیرا تمام شریعت یهود را بدون کمی و کاستی زمانیکه ایمانداران اولیه عیسی را به حیث پادشاه خود قبول کردند و دور هم جمع شدند، پس تصور نمایید که فرهنگ حاکم آن زمان چی تاثیری بالای آنان داشت.
به نظر شما اگر شخص که پدرش یک جنرال با نام و نشان باشد و به جمع ایمانداران بپیوندد، آیا باید بخاطری اینکه پسر جنرال است مورد احترام قرار گیرد؟
کسانیکه قبل از ايمان مقام عالى داشتند و حالا در جمع مسیحیان پيوستند، آيا جایگاه گذشته خود را در میان ايمانداران نگه دارند؟
یا کسانیکه مقام شان از همه پایین تر بوده تلاش نمایند که جایگاه خاص را در میان دیگران کسب نماید تا مورد احترام قرار گیرند؟
پولس رسول نسبت به سایر کسان مقام بالا در میان یهودیان داشت چون از نژاد عبری بود. او همچنان دارای مقام کسب شده داشت زیرا تمام شریعت یهود را بدون کمی و کاستی بجا میاورد. ولی او تمام این القاب را بیمعنا و بیهوده میدانست. پولس منحیث کسیکه به عیسای مسیح ایمان آورده بود، مقام جدید اش را در مسیح تجربه میکرد. او ميگويد که تمام ارزش و حرمت در این است که در رابطۀ محکم و صمیمی با عیسای مسیح باشیم و راه او را تعقیب نماییم (فلپيان ۳؛ ۲-۸)
مقام جدید – خدمت مانند عیسی
شخص که خودش را از همه برجسته میپندارد، اغلباَ سمبول هاى مختلف را برای نشان دادن موقف اش در بین مردم استفاده میکند تا نشان دهد که مستحق احترام و ارزش اجتماعی است. مثلاَ القاب مثل داکتر، پروفیسور، كشيش کلیسا، انجنیر و غیره را استفاده میکنند تا احترام مردم را به خود جلب نمایند. همچنان استفاده از جوهرات، بدست کردن ساعت رولکس، داشتن موبل و فرنیچر و یا داشتن موترهای گران قیمت همه اینها نشانه های هستند که شخص برای تبارز دادن مقام و موقف اجمتاعی خود آنرا به رخ مردم میکشاند.
مردم روم قدیم با داشتن این القاب و نشانه ها افتخار مینمودند و آز ان لذت میبردند. لباس های خاصی بر تن میکردند تا نمایانگر موقف و دست آوردهای اجتماعی شان باشد. آنان با این کار به رخ مردم می کشیدند که از همه برتریت دارند تا دیگران ایشان را با وقار و حرمت بیبینند.
وقتیکه عیسی پادشاهی خدا را موعظه میکرد و از مردم دعوت میکرد تا شاگردان او شوند، بسيارى توقع داشتند که با پیوستن به جنبش مسیح دارای نام و نشان گردند. توقع آنان این بود که اگر عیسی پادشاهی اش را مستحکم کند، هریک از ایشان موقف و امیتازاتی را نصیب خواهند شد. حتی آنان بالای این موضوع باهم گفتگو و مشاجره میکردند تا کدام شخص باید در چی موقفی قرار گیرد.
شاگردان عیسی، یعقوب و یوحنا، در خفا از عیسی خواستند که اگر عیسی پادشاهی اش را قایم نماید، آنان را موقف برتری عطا نماید. این کار باعث رنجش دیگر شاگردان گردید. این بدان معنا بود که اگر یعقوب و یوحنا موقفی برتری نسبت به آنها داشته باشند، ایشان از دیگران موقف پایین تری دارند.
عیسی به شاگردانش نگفت که احترام دیگران قبول نکنند. بلکه برایشان گفت: «در پادشاهی من بزرگی واقعی در آن است تا مردم را خدمت نمایید و یکدیگر را کمک کنید.» این است بزرگی عیسی. این بزرگی میراثی یا اکستابی نیست.
مقام عالى در راه مسيح فروتنی است.، دیگران را محترم شمردن نسبت به خود. این است پادشاهی خدا که انعکاس دهنده مقام ما در مسیح است. ( ترجمه نوشتۀ آ.ل)