بی قیافه!
متخصص مغز واعصاب داکتر اولیور ساکس در کتاب اش مینویسد که: «مردی همسرش را به جای کلاه به اشتباه گرفت. برای این مرد، تمام چهره ها یکسان معلوم میشد. او به یک نوع بیماری ( کوری چهره ) مصاب بود.»
آیا تصور کرده میتوانید اگر ما از چنین مریضی رنج ببریم و نتوانیم چهره هاى يكديگر را تشخیص دهیم، به چه مشکلات شاید مواجه شویم. البته، بعضی اوقات ما چنین فکر میکنیم که دیگران چهره ما را تشخیص نمی دهند. ما میخواهیم که يك چهره خوبى داشته باشیم تا مردم بیشتر به ما توجه نمایند. ویا بر عكس، زمانیکه اشتباه میکنیم، رخسار ما سرخ گشته و شرمنده میشویم. درآن لحظه آرزو میکنیم که مردم چهره ما را نه بینند، ولي وقتیکه چهره ما خجل میشود، در حقيقت حالت از بد، بدتر میشود. شاید به همین دلیل باشد که اطفال چشم های خود را بسته ميكنند و کلان سالان ماسک می پوشند تا خود را پنهان نمایند که خجل نشوند.
برجسته بودن انسان در چهره اش نهفته است و ما همیشه در صدد آن هستیم تا گردن خود را بلند گرفته و نگذاریم که سر ما در پیش مردم خم شود. چهره ما نباید زرد و سرخ شود و به هر قيمتى كه باشد، ما بايد عزت و آبرو خویش را حفظ نماییم. سپس ما نیاز داریم که پیش مردم روی داشته باشیم، نه اینکه مردم صرف با دیدن چهره ما، ما را بشناسند، چهره ما نماینده گی از هویت ما میکند، یعنی ما واقعا کی هستیم. چهره برای ما هویت می بخشد و از طریق چهره یا روی است که ما با عزت و آبرو میشویم. انسان نیاز به آبرو دارد. اگر ما در شرم و ذلالت بسر ببریم، نمی توانیم خدا را خدمت کنیم و او را حرمت نمایم. کسی که عزت و آبرو نمی داشته باشد، نمی تواند با مردم رابطه یی خوب داشته باشد.
آبرومندی و عزت در خلقت
در کتاب پیدایش عهد عتیق کتاب مقدس می بینیم که خدا انسان را از دیگر حیوانات متفاوت خلق کرد. ما به صورت و شکل خدا مرد و زن آفریده شدیم. وقتیكه میگیویم كه انسان به صورت و شكل خدا آفریده شده این به آن معنی است که ما دارای هوش، احساسات و گزینش اخلاقی هستیم. این تعریف خصوصیات ویژه را بیان میکند که خدا نیز دارای چنین صفات و اوصاف است. ولی معنای عمیق ديگرى در این عبارت درصورت خدا نهفته است. به طور مثال ما بعضی وقتها میگوییم که سفیر یک کشور نماینده همان کشور است. یعنی او صدا و يا چهره آن کشور و مردم آن است. چندی قبل صدراعظم آلمان انگلا مرکل، در مورد بحران مهاجرین گفته بود:»ما اروپایی هستیم که باید چهره واقعی خویش را نمایان سازیم.
زمانیکه خدا انسان را به صورت خود آفرید، این بدان معناست که ما نماینده خدا در روی زمین هستیم. ما تنها اشرف مخلوقات نیستیم و صرفا وظیفه نداریم که در زمین خلافت نماییم، بلکه ما منعکس کننده صورت خدا در زمین هستیم. در ابتدای خلقت، ما دارای صورت و شخصیت خداوندی بودیم و آبرو داشتیم و این بدان معناست که ما نام ذات الهی را در خود داشتیم و حمل کننده صورت خدا در زمین بودیم. واقعاً چه آبرومندی عظیمی برای انسان!
حضرت داوود، خدا را ستایش کرده و میگوید:« ای خداوند، خدای ما! چه پُرشکوه است نام تو در تمامی زمین و جلال تو مافوق آسمان ها است … وقتی به آسمان تو می نگرم که صنعت انگشتهای توست و به ماه و ستارگانی که آفریده ای، پس انسان چیست که او را به یاد آوری و بنی آدم که از او دلجویی نمایی؟ او را اندکی پائینتر از خود ساختی و تاج عزت و افتخار را بر سرش گذاشتی. او را بر کارهای دست خود منصوب کرده و همه چیز را زیر پای وی قرار دادی. گوسفندان و گاوان و حیوانات وحشی را، مرغان هوا و ماهیان دریا را و همه جانورانی که در آب زندگی می کنند. ای خداوند، خدای ما! چه پُرشکوه است نام تو در تمامی زمین! » (مزمور ٨: ١-٩).
در خلقت خدا، انسان با تاج وقار، عزت و آبرو آراسته بود. نویسنده گان عهد جدید کتاب مقدس، انسان را بصورت خدا و آبروی خدا چنين توصیف کرده اند:« لازم نیست که مرد سر خود را بپوشاند زیرا او صورت و جلال خدا را منعکس می سازد»(١ قرنتيان ١١: ٧)
«ما با آن هم، خداوند و پدر را حمد و سپاس ما گوئیم و هم انسان را که به صورت خدا آفریده شده است، دشنام می دهیم» (یعقوب ٣: ٩)
آبرو ریزی روحانی!
ولي دريغا! برای انسان چه اتفاق افتاد؟ ما از این زمین و از خود چه ساخته ایم؟ ما با آبرو و عزت عطا شده از جانب خدا، چه کرده ایم؟ با کمال تاسف و حسرت ما بی عزت و بی آبرو شدیم! یعنی اینکه ما بدون چهره گشته ايم. و وقتیکه ما، چهره واقعی نداریم، ما يكديگر را نمیشناسیم و با خدا و مخلوقات اش، شرارت میکنیم. ما ماسک روحانی بر چهره های خود نهاده ایم. ما قدرت شناخت خود و دیگران را از دست داده ایم و اینکه دیگران واقعا کی هستند و چه ارزشی دارند. بدتر از همه، ما آبروی اعطا شده از جانب پروردگار را به زمین زده ایم.
«گرچه آنها خدا را شناختند ولی آن طوری که شایستۀ اوست او را تکریم و شکر گذاری نکردند. درعوض افکار شان کاملاً پوچ گشته و عقل ناقص آنها تیره شده است»(روميان١: ٢١).
چهره جدید در مسیح
پس خدا با اشرف مخلوقات اش که در واقع چهره خدا بود، در حالیکه این چهره را از دست داده است، چه باید کند؟
هدف خدا این بود که انسان با آبرو و عزت عطا شده الهی زنده گی نماید. اما گناه و شرم بر دنیا حمله ور شد و جایگاه خدا را در زمین فاسد ساخت. بشر و همه مخلوقات، نجس و آلوده گشت. کاری باید انجام میشد تا این مکان پاک شده، بشریت و مخلوقات از شرم نجات یافته و دوباره احیا میشد. چهره خدا هنوز هم در نهاد هر انسان موجود است. اما غبار گناه و شرم باید دور گشته و آن آبروی الهی از درون انسان بدرخشد.
در انجیل شریف میخوانیم که مسیح صورت و تصوير کامل خداست. عیسی یگانه چهره واقعی خداست. مسیح دارای جلال و شوکت الهی است. او چهره خداست که جهت به دوش گرفتن شرم و مجازات گناه و اعمال ننگین بشریت بر زمین آمد تا انسان را چهره جدید و اسم جدید اعطا نماید. انسان میتواند که دوباره منعکس کننده جلال و شکوه خداوند در زمین باشد. اگر مسیح را بپذیرند و بنام او ایمان آورند، عیسی مسیح این حق را به ایشان میدهد که منعکس کننده جلال و شکوه خداوند در زمین باشند.
شما میتوانید انتخاب کنید که از مسیح بخواهید که گناهان شما را ببخشد و وارد قلب و زندگی شما شده و نجات دهنده شما باشد تا صورت خدا در روی زمین باشید.
در مورد چهره ما باید از خود بپرسیم:
ما چگونه بی آبرو شدیم؟
خدا چگونه شرم و بی آبرویی را از ما دور نموده و انسان را به همان مرحله آبرومندی اولیه برمیگرداند؟
آیا مردم صورت و شخصیت خدا را در ما می بیند؟