۲۷ دقیقې
۱۹ جون ۲۰۱۴
د مصنوعي استخباراتو له لارې نقل کول
درستان های دنبال دار از راژیو صدای زندگی سلام شنونده های نهایت عزیز و گرامی راژیو صدای زندگی خوشحالیم از این که با داستان دیگر به اساس انجیل مقدس در خدمت شما راه روان راه راستی قرار می گیریم آرزو می کنیم که با آرامش خاطر و با قلب های آگنده از محبت علایی آماده شنیدن برنامه اینوبت ما باشین شنونده گرامی توره که می دانید فریسیان یک گروه مذهبی از یهودیان بود که با پیگیری تمامی کشیدند تا تمامی جوزیات شریعت یهود را به جا آورند در دوران ایسای مسیح اقایت و نظریات این گروه تأثیر زیاد و به سزای بالای یهودیان داشت آنان خود را اشخاص عادل و پرحیزگار می دانستند اما واقعیت زندگی روزمره ایشان چیز دیگری را به نمایش می گذاشت در زمان ایسای مسیح ادعی بسیار از آنان صرفان به زواهر مذهب توجه مب ظلمی داشتند نه به امق و روح آن بسیاری از ایشان در باطن اشخاص شریر و ریاکار بودند البته که نه تمام آنها خب دوستای می روان در این برنامه یوسف و راهیل زن و شوهر فرزی استند که گویا در زمان ایسای مسیح زندگی می کنند این زن و شوهر زمانی که با هم یک جامعه باشند روی مسائل و موضوعات که در حول و حوششان رو خمیدهد صحبت می کنند بیاید بشنویم که صحبت این دو روی چی مسائل می چرخد شمون شمون چی میگی مادر جان بچهیم دست مند از خانه رو جارو می کنم برو دروازه رو واکو که کسی تق تق می زنه خب مادر جان سلام والکم مانده نباشی آمدی بخیر اوهو تو تا بال تیار نیستی تو گفته بودی که خانه مادرت میریم تو افتوا ببی کم مانده که بیشینه تو خب باز نوقت کدی تا اونجه برسیم شهو میشه چه وقت پس بیاییم غیر از او آواز که تاریک شوه من پیش پای من دیده نمی تانم خود رد مگرم بانه نکو هجب چی هجب نوقت هم تو کدی گفت هم تو می زنی انو سر وقت هست چی خود ناغدال در جرو کدن مصروف کردی اگر رفتنیست تو خب بگو نه من خود رفتنی نیستم خوب هست کدام وقت دیگه باز میریم آه راست میگی آله یک کم نوقت شده گشتن هستم چیز باید خوردن داریم؟ آه تا دستای تو بشویی من باید برم برد نان میارم خوب راستی نگفتی چرا دیر کردی؟ برد قصه می کنم امو دوله او در کجاست راستی؟ نمی بینی اونه پالوی کوزه نزدیک لخق دروازه آه یافتمش دیدم آه این راستی امروز در ماه دیگر در کوچه یک آله بود که پرسان نکو سکس های با خودا نمی آد چی جا بود؟ بیا بیا پیش دسترخان بشی من برد قصه می کنم اینه اینه اینگک نانستا بگی؟ آه اگر نی بان که نانکو من برد ریزه کنم نه خودم ریزه می کنم تو گفته بزن خوب آه در خانه شیشته بودم پشم می رشتم یک دفعه یک چیخ در گوشم رسید بعد از او صدای غالم غالک مردم بلند شد راستشا پرسان کنی ورختها شده بودم ایران منده بودم که چی شده چادرم سر کدم آمدم بیرون دیدم خاکباد گوچه را پر کده خوب آه دیدم یک زن سر و پای کنده پیش پیش خیلی مردم می دوه آه پیر و جوان زن و مرد خرد و کلان همه گی از پشتش می دویدن یکی او را که سنگ می زد دیگه کالایش پارم می کد یکی هم کوشش می کد او را بگیر زن بیچاره چیخ می زد چیزایی می گفت که در بین غالم غال مردم خوب فهمیده نمی شد آه خب بالاخره هر رقم که بود او را زده و کنده طرف تپه بردن هم تو فهمیدی که او زن کی بود؟ آه در منظر اول شناختمش او دختر امو چرمگر از که پار سال مورد اگه یادت باشه داخر کوچه نزدیک چه یک خانه خرابه بود آه خب صحیح یادم هست آه پیش ازی که ما و تو عرصی کنیم ای خانه از امو چرمگر پیر بود بیچاره سالها بود که قرضدار علیازر بود پیسه نداشت که بته وقت مورد علیازر چند روز بعد از مرگش خانه را به فتوهای ملاحا به عوض قرضش گرفت ایچ نشرمید آه نه نه پیرو یک دختر جوانه از خانه بیرون انداخت پیرزنه نمیفمم چی شد مورد یا خدا میدونه کدام جای رفت مگرم همه قیادم هست که بعد از گم شدن او ای دختر بیخی آواره شد رویشه رنگ روغن میگد گایی کتی یکی بود و گایی کتی دیگه تا که اینه سرعتش به بدکارگی کشید آه یوسف جان من نفهمیدم که در تپه او رو بردن چی کدن زن همسایه میگن تا بال وقت سنسارش کده باشن نه او رو سنسار نکدن سنسار نکدن؟ آه تو چی میگی چطور سنسارش نکدن؟ او رو سنسار نکدن خب من پر ات میگم تو از کجا میفامی؟ من اونجا بودم از اون خواهدر سرم نوقت شد نی؟ تو اونجا بودی؟ خب خیلی بگو چی گفت شد؟ گوش کن از رای تپه سنو بادی می آمدم خب دیدم در کمره را دور ایسای ناصری مردم القه زده آه گفت های او رو گوش می کنند خب من هم شیشتم اونجا او در باره بیمانی مردم گفت می زد خب انوز گفتش خلاص نشده بود که امو خاکباده که تو میگی از آخر کوچه بلند شد آه کلگی تحجب کردن گب معلوم نبود یکی یک چیز می گفت یکی هم دیگه چیز وقت خوب نزدیک شدن معلوم شد که گب از چی قرار است یعنی چی؟ من نفهمیدم گوش کن ملای که از وقت می فهمیدن ایسا در اوج است او زنه زده و کنده پیشی ایسا آوردن خب او رو پیش پای ایسا تیلک کردن و انداختن آه یک صون ملاها استاده شده بودن یک صونی دیگه ایسا خب امتون خاک ششته بود مردم دورشان القه زدن چیخ می زدن که سنگ سارش کنین سنگ سارش کنین در سای هر کدامش سنگ بود که بیچاره رو بزنن که سنگ سنگ کن همه گی غزبناک تیار بودن که امو دقا و بیچاره رو سنگ سار کنند خب خب من خوب می فهمیدم که ایسا از دیدن این منظره بسیار جگرخون بود آهان مالم دار از شیرش مالم بود که زیاد رنج می بره همممم معتل بود که ملاها چیز بگویند ملاها چیز می گفتن؟ تو خب مشناسی شانه آهان ایلگری و درویگی از سر تا پایشان مالم دار بود راست میگی خب راست میگی پشت بانه می گشتن آهان اونا و زنه پشت ایسا ها اورده بودن تا اگه شاوه کدام بانه دیگه تو بیخی راست میگی یوسف جان اونا خودشان میتونستن و زنه دا امو جایی که گرفت بودن سنگ سار کنند خب بلاخره چی شد؟ خب بلاخره یکشان عبا و قبای خودت تکاون داده و یک قدم پشت ماند خب مردم غل مغال می کدن چیخ می زدن که سنگ سارش کنین ملا با امو کاکگیش دست خود اسونو مردم بلند کد و دراست کد که مردم آرام باشند خب وقتی مردم کله گی آرام شدند او به عیسا گفت های استار ما این زنه دا عین زنا گرفتار کدیم شما چی میگین؟ چوبا خدا کرده چون جواب نمیده جواب نمیده می درسته که چیز بگویه بند مانده در مانده که چی بگویه ببین سر خود خم کده دروی زمین چیزایی نشته میکنه های استار برا ما نگفتید که کتی این زنه زناکار چی کنید؟ بالوم میشه که ترسیده مگرم بر مردم تو نشان میده که گویا خوش نداره خب باون که من اصل گفته پرسانش کنم ای آستاد شما خبر دارین که موسا در کتاب خود بر ما گفته که ای تا زنا باید فوری سنگسار شوون امتحان است نه؟ حال تو در این باره چی میگی؟ می دانم که شما با چی نیت این سوال از من می پرسین حال که میخواین این زن سنگسار شو بیاین سنگسارش کنین مگرم سنگ اول کسی به اون بزنه که خودش گناه نکده باشه آیا کسی جرات کرد که؟ نه بابا مردم وقتی این گفته از اون شونیدن میخ شده بودن شور نمیخوردن ملاها انتظار ای طوری ایک گفت نداشتن سنگی دیگه خود سلف می کدن چاری دیگه نداشتن غیر از این که سنگ در زمین پردن تو چطور؟ تو هم سنگ گرفته بودی؟ نه من نگرفته بودم که من داختمش مگرم دیدم که ملاها زودتر از دیگرها سنگ از دستایشان انداخته نرمک نرمک روان شده دور رفتن از امورایی که آمده بودن پس در امورا پس رفتن بعد از او ایسا مونده بود و او زن زن امتور در روی خاک افتیده بود روش معلوم نمی شد مویای پریشان خاکالود روش را پات کده بود گریان می کد بچاره خوا دیگه معلوم داره از گرده خود پشیمان بوده بچاره خوا بعد از او چی شد؟ بعد از او ایسا کار کد ایسا کار کد که تا به حال من از کسی نشنیدیم و ندیدیم خوا چی کد راستی بگو تو باور می کنی؟ ایسا خام شد خوا او زن گناکار از روی خاک بلند کد خوا خوا چادرشا از روی خاک ورداشته بود خاکایشا تکاند در سرش انداخت خوا او زن دیگه گریان نمی کد چشماشا از دقیقه بر آمده بود باورش نمی شد سن ایسا سهل می کد ایران ماده بود که چی کند من تا اون وقت اون را نشنخته بودم بعد از این گفت ها اتمن او زن هم مثل دیگر ها رفت و پشت خود هم سهل نکد ها؟ نه او زن نرفت چرا؟ ایسا از اون چیز پرسان کد چی پرسان کد؟ ایسا از اون پرسان کد که اونهایی که تا چند لحظه پشت اینجا بودن کجا رفتن؟ کسی از اونها ترا محکوم نکد؟ نه آقا ایچ کس ما هم ترا محکوم نمی کنم برو دیگر گناه نکو خدایی کسی دیگر گناه نکو خدایی از دیگر محکوم نکد اینگه پای او را از نزدیک بشنوام از وقت که توی این قصه را می کنی یک گب ده دلم گشتراییست چی ده دلم گشتراییست؟ تو هم دیدی و ما هم دیدم ملاهای ما او زن را زده و کنده پیشی ایسا بردن که ما او را دهین زنا دستگیر کدیم معلوم دارست که دهین ماجرا مردی هم بوده او مرده چرا دستگیر نکده بودن؟ چرا دستگیر نکده بود او مرده که این کار بده کده بود یا او را ایلا کده بودن یا ای که اصلا او را دستگیر نکده بودن؟ مانای این گب چیست دیگر؟ واضحیست که در بین ما مردم ظلم کدن سر زنا یک گب بسیار عادیست مگرم بی بی کردار یسای ناصری را او کترفتار خود دهمی واقعا ما را می فهمونه که ظلم کدن سر زنا هر رقم که باشه توسط هر کسی که باشه از نظر او مخالف اراده خداست آه! راست میگی بریسا زن و مرد یک عرضش دارن آه! بله او بین انسان تفاوت قایل نیست می فهمی؟ من ایک چیز از گبای او فهمیدم او میگه انسان گناکار به بخشایش نیاز داره راست میگه او باید بردن نمیتونه غیر ازی که برش داده شود آه! آه! از این خاطر بود که ایسا زن گناکار مکوم نکد همه قبرش گفت برو دیگه گناه نکو غیر از گبایش رفتار و کردارش هم بر ما درست هست آه! راست میگی بخیالم که نانت هم یخ کده آه! یخ کده نمیشه که میری کمه گرمش کنی؟ خیلی باش که برد گرمش کنم من تو هموره اینه بگی امروز اگه نوخت کدی دیوزش من از گپ مهم خبر کدی سباوشید باشه که نوخت نکنی سه هر وقت بیایی که دیدن مادرم بریم من کوشش خودم میکنم اینه بگی نانت بخو زنده رو بشه کوشش نکو از بس گفتی کوشش خودم میکنم پیش من مانای کوشش بیخی دگه چیز شده باور که سبا حتما سر وقت خودم میرسانم شنانده آزیز داستان خود شنیدین مطمئنن که طرف توجهیتانم قرار گرفته باید بگویم ای آدسه دو هزار سال پیش از امروز صورت گرفته بود خب شنانده های گرامی شما در مورد ای داستان چی فکر میکنین آیا ای آدسه صرف در او زمان یا در او روزگاه رو اتفاق افتاده بود آیا در دوران ما و شما این واقع صورت نگرفته؟ اگر توجه کنیم در جهان ما و جامعی ما این واقع صورت گرفته و با کمال تعصف این عمل شنی در جامعی ما روز بر او زوج میگیره و سیر سعودی خودم میپاییم تبرکه ما و شما از مردم و از طریق وسائل اطلاعات جمعی میشنویم این جاوزهای نیست که بالای دخترهای خردسال و زنا صورت نمیگیره اگر به داستان توجه نموده باشین دو هزار سال پیشم تناس زن مجرم و گناکار شناخته میشد و در این روزگاه ما هم صرف زن مجرم و گناکار شناخته میشه در عمل زنا مردم مطرمی باشه و هم مثل زن گناکار میباشه مردم مثل زن شریعت خدا را نقص میکنه و مستوجه به سزا میباشه خب بیاین به اصل داستان برگردیم زمانه که فریسی ها زن رکع دهین عمل زنا گرفتار نموده بودن پیش ایسا آوردن و از او پرسان کدن که با ایزن چی کنن فریسی ها گفتن که شریعت موسا حکم میکنه که ایزن باید سنگ سار شوه بعد به ایسا گفتن که تو دهی بار چی میگی ایسا در پاسخ دادن به اونا شتاب نکد و از اجلاک کار نگرفت ایسا بر لحظه سر خدا به زیر افگند و بعد گفت سنگ اول کسی بزنه که خود گناه نکده باشن وقتی ای سخن ایسا را شنیدن هم از سنگ به زمین انداختن و از امو رای که آمده بودن به امو را دوباره رفتن بعد از او ایسا خطاب به زن گفت برو دگر گناه نکن خوب دوست ها شما چی فکر میکنین آیا مسی بایی گفتار خود گناه زنای و زنه نادیده گرفت؟ نه به هیچ صورت ایسا خود زنه محکوم نکد اما گناه او را محکوم کد و برش گفت برو دگر گناه نکن ایسا هرگز گناه را نادیده نمیگیرد در فصل اول انجیل یوهانا میخانیم که فیض و راستی به وسیل ایسای مسی میرسه این عمل ایسا یک نمونه از فیض و راستی در کلمات من همطورا ملامت نمی کنم ما نمونه از فیض را میبینیم و در کلمات برو دگر گناه نکن راستی را میبینیم شناندهای گرامی در کلام خدا میخانیم که نوشته شده زیرا خدا به سر خود را به دنیا نفرستاد که از دنیا بازخواست کند بلکه تا آن را نجات بخشد دوست های میربان در این دنیا بغیر از ایسای مسی همه ما گناه کار استیم اموطره که ایسا و زن از گناهش در وقت آزاد کد او میتونه که ما و شما را هم از گناه ما امروز آزاد کنه و از فیض راستی بهرمند شویم چی زیبا خواد بود که با اخلاس به حضور او بریم و از او خواهان نجات شویم خب شناندهای میربان ای بود برنامه این نوبت ما که تقدیم تان شد تا داستان دگه تمام شما دوست های عزیز و گرامی را بخداون مسباریم گناهوالگی مافی ایسا almسی که پاست حی گناهوالگی مافی ایسا almسی که پاست های دکیوکا سهارا سهارا دکیوکا سهارا سهارا آه هاس آه آه و ِ گناهوالگی مافی ایسا Almسی که پاست haic گناهوالگی مافی ایسا almسی که پاست haic دکیوکا سهارا سهارا دکیوکا سهارا سهارا دکیوکا سهارا دکیوکا سهارا آه آه سهارا آه آه دکیوکا سهارا گناهوالگی مافی ایسا almسی كه پاست haic گناهوالگی مافی ایسا almسی که پاست haic گناهوالگی مافی ایسا almسی كه پاست haic متوانندن کارد קنندن و معروف کنند متوانندون و معروف کنند متوانندن و معروف کنند .. .. .. .. .. .. .. ... .. .. ... piano allein .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. piano... .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..