۲۹ دقیقې
۱۲ جون ۲۰۱۴
د مصنوعي استخباراتو له لارې نقل کول
موجده نجات برنامه از روی صدای زندگی موسیقی همسایه خود را مثل خیشتن محبت نما موسیقی دوستای می روان سلام آرزو می کنیم که تمام شما شناندهای گرامی خوش و سرحال و از گزند روزگار ده امان باشین خدا را شکر که از طریق برنامه آزر در خدمت شما عزیزا قرار داریم خب شناندهای می روان در برنامه قبلی حکایت سامره میکو را براتان گفتم در این برنامه در باری این حکایت کته هم دیگه گپ می زنیم یک روز مثل روزهای دگه ایسای مسی در یک دی کدم مصروف تعلیم دادن مردم بود که یکی از فقه ها یا بیتر از بگوییم یک ملای فقه یهود از جای خودخیست از ایسای مسی یک سوال کرد سوالی بود که چی کنم تا وارث حیات جاویدان شوم مالم دار که از یک ملای یهودی ایتر سوال کدن بعید بود و خودش جواب سوال خودم می فامید بری که جواب ای سوال در شریعت یهود واضحی داده شده بود در کتاب تورات ایتر آمده بود که احکام مرا بجا بیارین فرائض مرا اطاعت کنین زیرا ما خداوند خدای شما هستم پس احکام را که با شما میتوم از قوانین که براتان وضع می کنم پیروی کنین تا زندگی خود را حفظ کنین ای چیز در تورات آمده بود و ملام ای را خانده بود پس سوالش از روی صداقت نبود در حقیقت او می خواست ایسای مسیر امتحان کنه ایسا بجای جواب مستقیم به سوال و ملا گافت در تورات چی نوشته شده او آدم که کل تورات خوب خانده بود دو حکمه از بزرگترین احکام خدا خلاصه کده ایتر گفت با تمام دل و تمام جان و تمام قدرت و تمام زین خود خداوند خدای خدا دوست بدار و امسایتا مثل خود محبت کن ای جواب کاملا درست بود از امی خاطر ایسای مسیر برش گافت کاملا درست جواب دادی همی کار بکن که زندگی خواهی داشت منظور ایسای مسیر ای بود که اگه ای دو حکم خدا را به تور کامل به جا آورده بتانی زندگی عبدی خود داشتی البته که منظور ایسای مسیر از ای جواب ای نبود که انسان میتونه با اطاعت از شریعت نجات پیدا کنه بر ای که انسان تنها از راه ایمان به خدا نجات پیدا میکنه دلیلی گپم ای است که انسان نمیتونه از راه انجام اعمال شرعی نجات پیدا کنه بر ای که هیچ کسی بجز ایسای مسیر هرگز نتانست شریعت با تور کامل اطاعت کنه انسان وقت میتونه ای حکام با جا بیاره که با ایسای مسیر ایمان داشته باشه تنها وقت که محبت ایسا در دلان ما جای بگیره میتونم اطاعت از ای دو حکم خدا را شروع کنیم البته بیدون ایمان محبت حقیقی نمیتونه وجود داشته باشه البته از راه ایمان است که محبت اورا آسل کدم میتونم دوست های میربان او آدم از جواب که ایسای مسیر برش داد خوشنود نشد چرا؟ او آدم خودش خوب میفامید که او رقم که باید و شاید خدا را دوست داشته باشه دوست نداره او میفامید که تمام انسان های دور پیش خودم دوست نداره مثلا او خودش خوب میفامید که غیریهودی ها را دوست نداره در او زمان اکثر غیریهودی ها بطپرست بودن و او نمیتونست اونا را امسایی خود بایساب بیاره تا دوست داشته باشه او فکر میکد که دومین حکم خدا که گفته امسایی تا دوست داشته باش شامل دوست داشتن غیریهودی ها و اونایی که به دنیا دیگر بودن نمیشه حال سوالی است که خیلی چرا او ملایی یهودی این سوال کده بود؟ او از این خاطر این سوال کده بود که امیدوار بود ایسای مسی تصدیق کنه که غیریهودی ها امسایی بایساب نمی آیند اگر ایسا این چیز را تصدیق میکد او ملایی یهودی احساس گناه نمیکد او میخواست خودت توجه کنه او خوش داشت نشان بده که چقدر خوب است و گناه خود را نبینه دوست های عزیز شاید آل کدام شنونده نو داشته باشیم که برنامه گذشته ما را نشنیده باشه از این خاطر بیتر است که حکایت سامره نیکو را که ایسای مسی بر اون ملایی یهودی قصه کده یک بار دیگر تکرار کنیم تا گپای را که دیوارا میزنیم واضح فامیده شود او یک قایت از این قرار است که یک روز یک مرد یهودی از شاره ارشلیم به شاره اریها میرفت راه سنگلاخی بود و پیچ در پیچ او روز هوا روشن گرم و افتوی بود او مرد در نیم راه منزل خود بود که به دست دوزدای سرگردن افتید دوزدا غیر ازی که او را لچ کدن چند نفره او را زیر مشت و لگرم گرفتن ای قدر زدنش که بیچاره نیم جان مثل مرده سر را زیر افتو داغ افتید دوزا او را دمون جا خون و خونالود ایلا داده پشت کار خود رفتن چیز تیر نشده بود که اتفاقا یک کاهن از امو را تیر می شد وقت کاهن او آدم خون و خونالود در سر را دید پیش نشد رای خود را کچ کده از پالوش تیر شد چند دقیقه بعد یک لاوی از را تیر می شد وقت او مرد لاوی در نزدیکی او آدم زخمی رسید او ام رای خود را کچ کده از طرف دیگه را تیر شد پشت خودم سل نکد اناز از آدم زخمی خون می رفت همونطور نیم جان سر را زیر افتو داغ افتیده بود جویچای باریک خون از ده روبرش روی خاک خشک راواز کده بود تایی که یک مرد سامری اونجا رسید مرد سامری وقت او آدم در وال دید دلش برای او سخت از خرش پایین شد نزدیکش رفت از خاک بلندش کد زخمایش ششت و روغن مالیده بسته کد بعد از او او را سوار اولاغ خود کده به نزدیک ترین کاروانسرها برد در اونجا از او پرستاری کد روز بعد که باید پشت کارش می رفت به صاحب کاروانسرها دو سکه نقره داد برش گفت از ای آدم پرستاری کو اگه زیاد تر از ای خرش کدی وقت پس آمدم برد نتم وقت داستان به اینجا رسید ایسرای مسیح از ملای یهودی پرسان کد آل تو بگو که کدام یکی از ای سی نفر امسایه او مرد زخمیست او جواب داد کسی که به او ترحوم کد ایسرای مسیح برش گفت برو و مثل او رفتار کو دوستای می روان ایسرای مسیح کدیهی حکایت به او ملا فاماند که آدمی باید تمام انسانا را دوست داشته باشه خدا انسان برنگای مختلف بازیبایی متفاوت خلق کده ولی همگی اشان یک کسم دوست داره بر خدا سیاه و سفید و سرخ و زرد مانا نداره او همگی ما را به یک چشم می بینه هرچنده که او ما را در جای مختلف ساکن ساخته ولی همگی ما را امسایه همدگه ساخته پس باید تمام انسانا را دوست داشته باشه نی فقط کسایی را که ما را دوست دارن یا ای که خیش خود دارن دوست های عزیز ایسای مسیح از ما می خواهی که محبت ما نسبت به خدا باید در محبت ما نسبت به مردم نمایان شوه خدا در زمان موسا بر بشر ده فرمان داد چار حکم اول ایسای مسیح ایسای مسیح ایسای مسیح ایسای مسیح ای ده فرمان مربوط از با محبت ما نسبت به خدا و شش حکم آخری ای ده فرمان مربوط میشه با محبت ما نسبت به امسای ما او برما تعلیم داده که چطور امسای خود را دوست داشته باشیم او برما تعلیم داده که امچون نفس خود باید امسای خود را دوست داشته باشیم هر چی که بر خود میخواییم بر امسای خود را بخواییم ایسای مسیح برما نگفته که خود و امسایتا به طور مساوی برابر دوست داشته باش او برما گفته که امسایتا اوقدر محبت کن که گوی خود را محبت میکنی هر انسان دنیاوی معلوم دار است که خود زیادتر از همه دوست داره ولی ایسای مسیح برما تعلیم داده که کسایی که به او ایمان دارن باید امسای خود زیادتر از خود دوست داشته باشن در این حکایت دوست های عزیز شما متوجه شدین که یک کاهن یعنی کسی که مسئول مراسم مذهبی است و یک مرد لاوی یعنی کسی که مسئول خدمت در معبد است بی که توجه به او مرد زخمی کنن از پالویش رعی نزده تیر شدن چرط اونا از دیدن یک آدم زخمی که در روی خاک افتیده بود خراب نشد بری که متکبر بودن بری که سنگدل بودن در جامعه یهود او زمان کاهن ها و لاوی ها مهمترین وظایف مذهبی رو داشتن از امی خاطر خود عادلترین یهودی ها با اساب می آوردن هر دوی اونا شاید به دلائل مختلف نتانستن به یک امنف خود کمک کنن یا شاید نخواستن به امسایه خود که در روی خاک خنالود افتیده وقت خود سرف کنن اما یک مرد سامیری وقت او را دید از خر خود پایین شده بر دستگیری پیش او رفت سامیریان کاملا یهودی نبودن یهودی ها اونا را نجست می گفتن بایی که سامیریان و یهودی ها از یک دگه نفرت داشتن ولی او بر کمک یک مرد یهود که مورد حمله دوزا قرار گرفته بود رفت او تنها که مرد زخمی همدردی نکد از او مراقبت کامل به عمل آورد زخمای شمر هم مند او را به کاروان سرا برد و تمام خرچش قبولدار شد اینی از مانای دوست داشتن همسایه دوست های عزیز کلام خدا میگه دگرارا را محبت کنیم نه در کلام و نه در زبان بلکه در عمل و راستی این چیز است که ایسای مسیح از ما میخواهی اوملای یهود از ایسا پرسان کده بود همسایه ما کیست جواب این سواله ایسا برما داده که تمام انسان ها در ار جای که استند از هر رنگ و پست که استند همسایه ما استند مخصوص ان اونایی که نیازمند استند دوست های میرون آل بیاین از خود یک سوال کنیم سوالی است که آیا ما برای دگرارا یک امسایه هستم؟ آیا ما مثل یک امسایه که دگرارا رفتار میکنم؟ پرسان کدن ای سوال ها از خود مهم تر از ای سوال هست که امسایه ما کیست یسای مسیح برما تعلیم میده که ما امسایه کسی هستیم که ممکن است خوش ما نبیایم ولی خدا او را امسایه ما قرار داده ممکن است او آدم هم فکر و هم عقیده ما نباشه ولی خدا او را امسایه ما قرار داده اگر خواهان اطاعت از حکام خدا هستیم باید کتر امسایه خود امسایگی نک داشته باشیم یسای مسیح داخل این حکایت بر اون ملای یهودی گفت برو مثل امو مرد سامری عمل کو یعنی امو کار را که او مرد سامری با یک مرد زخمی یهودی کد تو هم نسبت به کسی که با کمک تو نیاز داره کمک کو حتی اگر یک سامری باشه یعنی کسی که تو از او متنفرستی خوب دوست های میربان ای بود برنامه این نوبت شما که تقدیم شد تا برنامه دیگه و تا حکایت دیگی از انجیل مقدس خدا نگهداره همه شما دوستی بنده خود را و دانی جب لخوه من دو انده هد سه هد گیرون دو انده کل شبان من جنین گفتی که یادا هیرون سه دانا دانا ہوه من دو انده هد سه هد گیرون دو انده کل شبان من جنین گفتی که یادا هیرون سه دانا دانا ہوه من گهه فرس و دقیق و غم زمانشان دیوانه زد بدرگاهد شتابانم که بازستان بسوی من در این دنیا تو را دارم یکانه مهربانه من بود فخرم همه در تو تو هستی آهروی من در این دنیا تو را دارم یکانه مهربانه من بود فخرم همه در تو تو هستی آهروی من تو را دارم چی خوشبختم همیشه شد خوشبختم خوشان روزی که پای بستم به تو این مهربانه من تو را دارم که را خواهم تو این مقصود و همراهم به نزد تو ایم و رامم تو اینی که شبانه من تو را دارم که را خواهم تو این مقصود و همراهم به نزد تو ایم و رامم تو اینی که شبانه من تو را دارم که را خواهم شما شنانده گرامی قرار دارم باید خواهد انشار کنم که امیل ازد استدیو همراه ما فریبا جان هم تشریف دارن فریبا جان به برنامه خوش آمدین تشکر شاید جان زنده باشه خوب فریبا جان قسمه که ما شما در استدیو شده بدیم و به برنامه گوش می دادیم برنامه این حوبه ده که ما شما می شنیدیم شروع شد با آیت از کتاب لابیان قسمه 19 آیته 18 او جا میگه همسایی خود را مثل خیشتن محبت نما و این قوانینی بود که دو زمان برای قوم اسرائیل حکم نموده بود بخاطر از که خداون دو زمان برای موساقف که برای قوم اسرائیل بگو که مقدس باشین بخاطر از که من خداون خدای شما قدوس استم شاید جان بسیار جالب است که خداون چرا این فرمان داده این یک فرمان بود از که میخواییم که زندگی خود ما آرام باشه میخواییم که از تمام نیامتا برخوردار باشیم میخواییم که مردم ما را خوب بگوید اما تو باید در مورد همسایی خدا هم فکر کنیم و عیسای مسیح هم در مورد از این آیه بسیار واضح گفته وقت که یکی از علمای دین یهود از عیسای مسیح پرسیدن که مهمترین حکم چیست عیسای مسیح این آیه را برشان میگه میگه خداوند خدایتا با تمامی دل با تمامی فکر و جان دوست داشتا باش و همساییتا مثل نفس خیش مثل خود یعنی دوست داشتا باش چرا این حکم اینقدر اهمیت داشت بخاطر از این که اگر ما همسایی خدا دوست داشتا باشیم هیچوقت به او اصادت نمیکنیم هگه دوست داشتا باشیم هیچوقت چیز بد بر از او نمیخواییم و احترام داشتن با دیگران احترام داشتن با خود و خدای ما را نشان میده و نشان میده که واقعا ما از حکام خدا اطاعت میکنیم میگه یک روز یک فرشته خداوند میاید یک آدم بسیار غریب دعا میکنه و از خداوند میخواید که خداوند او را کمک کنه خب یک روز فرشته میاید برش میگه میگه خداوند نالایتا را شنید دعایتا را شنید و خداوند میگه ارچیزی که تو میخوایی ما برات میتوم ولی خداوند یک شرط داره ارچی که تو بخوایی بر امساییت دو چند میتوم خداوند گفته و از ای فرشته مولت میخوایی میگه ما یک کم فکر کنم دیگه مورد و وقت که خوب فکر میکنه میگه اگر مثلا ما یک جریب زمین بخواییم خداوند خب بر امساییم دو جریب میتا او باز هم از ما کده اگر خداوند بخوایی بر امساییم دو جریب میتا ارچی که بخواییم دو چند میشه و به ای فکر هسته که یک فکر بسیار بد در سرش میخوره و میای به فرشته میگه که بر خداوند بگو که یک چشم ما از ما بگیره یعنی از یک چشم کر شوم تا به ای قسم امساییش اردو چشم خدا از دست بتا دوستای ازیز ای اک قصه هست ولی باز وقتا میبینیم که ای قصه حقیقت داره ما میخواییم که همیشه از دیگرها بهتر و برتر باشیم در حاله که خداوند میگه که بر امسایی باید فکر بیشتر داشته باشی یعنی از خود کده دیگران را میگه کلام خدا میگه از خود کده دیگران را بهتر بدانید وقتا که ما شما به زندگی روزمره خود دقت میکنیم چی چیزایی نیست که بر خود نمیخواییم هر چیزی خوب هم میخواییم که خود ما داشته باشیم ولی دقیقا این همین چیزایی باید بر امسایی خود باید بخواییم آیا این امکان داره؟ من فکر میکنم تا وقت که ما شما تولد تازه را در ایسای مسیح تجربه نکنیم ایچ وقت ما آماده ازی شده نمیتونیم به خاطر که ما زیف هستیم و نمیتونیم ولی وقت که ایسای مسیح را داریم ایسای مسیح وعده داد که رول قدوس را به ما میتونه و وقت که رول قدوس در ما ساکن شوه در قلب ما باشه او از که ما را تعلیم میتونه او از که ما را یاد میتونه چطور یک زندگی مسیحانه داشته باشیم بله شما کاملا دقیق میگین خوب شنانده گرامی با امید ازی که بتانیم یه سخاوته از طریق ایسای مسیح در زندگی خود داشته باشیم تا بتانیم امسایی خدا اموطوره که ما خود را دوست داریم خود را احترام میکنیم امسایی خدا همچنان دوست داشته باشیم و احترام کنیم خوب دوستهای گرامی ای بود برنامه نوبت ما که تقدیم شما ازیزا شد تا برنامه آینده که بازم در خدمت شما دوستانه مهربان اگر شما ميل دارید که از طریق تیلفون سوالات و پیشنادهایتان را امراه ما مطرح کنید لطفاً به شماره تیلفون 001 541 550 500 500 500 500 550 721 311 زنگ بزنید ما به سوالات شما پاست خواهیم گفت
۵ جون ۲۰۱۴
۲۹ مې ۲۰۱۴
۲۲ مې ۲۰۱۴
۱۵ مې ۲۰۱۴
۸ مې ۲۰۱۴
۱ مې ۲۰۱۴
۲۴ اپريل ۲۰۱۴
۱۷ اپريل ۲۰۱۴