30 minutes
18 February 2011
Transcribed by AI
با شما از صدای زندگی می شنوید شنونده های عزیز برنامه با شما سلام خوشحال استیم که از طریق برنامه آزر در خدمت شما شنونده های گرامی قرار داریم آرزو می کنیم که تمام شما شنونده های عزیز با خانواده های تان خوش و خوشحال امی لحظه پیش راڈیا های تان چشته باشین و برنامه این روبت ما گوش بدین خوب دوست های گرامی در این برنامه ما باز هم جاو جان در ستیدیو امرای خود داریم جاو جان خوش آمدین برنامه با شما تشکر شاید جان زنده باشین خوب جاو جان از اینکه به ستیدیو آمدین جان تشکر خوب میشه که برما بگوین که دوست های شنونده های ما که به تماس شدند اطمان سوال هایی را مترک کردند میشه که برما بگوین که کدام سوال زیادتر بر شما مایی برکت بوده که بتونیم امی سوال و جواب رو که شما برشان دادین امرای شنونده های گرامی ما دمیان بگذاریم بله شاید جان خدا را شکر باز هم که دوست های عزیز ما ارتباط می گیرند تلفون می کنند تلفون های مختلف شاید جان می گیریم و باز هم دوست های ما در باری چیز های مختلف سوال می کنند و امتحان نظر های هده می گند شاید جان من خدا را شکر می کنم که آلی از ولایات مختلف گروپ های مختلف برما زنگ می زندند نه تنها که یک شخص زنگ می زندند بلکه از ولایات مختلف به حساب گروپ ها جمع چند نفر دوست های کسای که درس یک جای می خونند یک جای در مدرسه هستند اونا تلفون می کنند ارتباط می گیرند و سوال هایی که دارند اونا از ما و شما می پرسند شاید یک چیز دیگر ما متوجه شدیم جاو جان که خدا را شکر که از سال نوی که شروع شده زیادتر فکر می کنم شنانده های داریم که بر اولین دفعه می شنوند برنامه را و زنگ می زندند عزیزم بسیاری آیشان برنامه را می شنوند شماره تلفون ما و شما را می گیرند بعد تلفون بکند و بسیار دوست هایی دیگه هستند که باستمتش های چیز دیگرشون شماره تلفون کردند خدا هستم در اشنامده برای آزمی کردند بله و اونا وقت راژیو را می شنوند بوستند که به دیگر ها شماره را می کند و دیگر ها برنامه را می کنند و یکی از برادر های ما هستند که دوست های ما هستند که اونا شنیدن برنامه را باز دو سی نفر دوست های خود هم هستند که امروز بشنواند بسیار خوب و دوست هایش امروز بشنواند و یک جای تلفون می کنند و ارتباط می گیرند دیروز شاید جان یک نفر تلفون کرد امروز چندین سوال مطرس ها برش جواب گفتم و پسان فقط چیزه که او فکر می کرد ترز تفکر حادش بود و نمیخواست که ترز تفکرش تبدیل شود و امو اقیقت را که باید بفهمه اجازه نمی داد که بیگیرد و ما وزیفی ما شما شاید جان نیست که ترز تفکر مردم را تغییر بدیم وزیفی ما ایست که کلام خداوند می گیم و دعا می کنیم که خداوند توسط کلام زندگی دوست های ما را شنواند های ما را تغییر بده و زندگیشان پرست سمر و پرست برکت شود شاید جان خب ما شما منعیس خدمتگار ایسای مسی وزیفی ما شما ایست که به حساب امو دانه را بکاریم بله بله رشت و نموی از او را به خداوند مسپاریم و خداوند خودش میفهمه که ای دانه در کدام زمین افتیده و او را به خداوند مسپاریم بله ما شما امو امو طور که ایسای مسی برای ما شما وفته دقیقا امو طور که گفتی شما گفتین ما فکر میکنیم ما باید دعا کنیم خداوند امو قدرت را برای ما بده چی از طریق راڈیو و چی وقتی که در تیلفون امرای مردم گفت میزنیم محبت بیکران خدا را برسانیم امو دانه محبت را کشت کنیم دیگه کسایی که قلب خدا ماده میسازن خدا را شکر که برکات خدا را میگیرند و کسی که میخواین برکات بگیرند باز هم خودشان میدان ها و خدایشان ولی ما تمام کوشش خدا میکنیم که محبت خدا را دوست های زیز برشما برسانیم دیگه شاید جان یک نفر امرای ما در باره آزادی گفت گفت مسیه ها مردم آزاد استند و چی که دلشان میکنند و نظره مختلف داشت چون در فلم ها دیده و مثلا شنیده در عرب مالوم میشه که مردم کسایی که مسیه هستند چی رقم زندگی آزاد دارند من فکر کردم که باید ما در باره آزادی روز گفتنیم خدا را شکر که متوجه از این شده که مسیه ها آزاد استند خدا را شکر ما در ایسای مسیه ها آزاد استیم از تمام چیزایی که سابق دست پای ما بسته بود در اون آزاد شدیم از تسلط شیطان از تسلط گناه آزاد شدیم خدا را شکر پرابلم ایست که ما معفوم و معنای آزادی را نمیفمیم این امده است که ما باید اول معنای آزادی رو بفهم که آزادی چی است آزادی به این معفوم نیست که ما هرچی دل ما بخوایه هرچی که خواست به حساب نفس ما بود اونو بکنیم این آزادی است دقیقا شاید در مورد از این باید فکر بکنیم دقیقا درست میگه شاید شکر که دل ها به هم را داره و شکر که تفکر های ما یکی است چیزی که شما فکر می کنین در مورد ما میخواستم گره بزنم و شکر که اردوی ما میفهمیم درک اصلی آزادی را و دوست های زیز باز هم شاید جان بسیار مقبول گفت و ما هم میخوایم بگویم در این دوران در دوران که چقدر احترامات زیاد شده چقدر اکتشافات زیاد شده کشفیات بسیار زیاد هست چقدر بسیار علم پیش رفت کده در این دو قرن آخر شاید جان زندگی انسان ها به هی تغییر کده دگرگون شده از زندگی همون فاصله زمانی بین نقاط مختلف دنیا چقدر کم شده تقریبا از بین رفته از بین رفته شما سابق اگر میخواستی مثلا از کابول مثلا تابع جلال اباد بریم چقدر دیر میگرفت انوز هم انسان ها همون احساساتشان همون نیزدیکی به حساب همون قلبشان همون زنشان انوز هم از یکی دیگر دور هست و مثلا میشه هم اتر هست در این وقت ها یک نویسنده کشمیری بود نویسنده کشمیری هست که به حساب اصلا جایش کشمیر هست و هم در عرب تحصیل کده شاید جان یک کتاب نوشته کده در حساب شرق و عرب سویتفاعام هایی که در بینشان هست رفع کنه برعکس سویتفاعام هایی که سویتفاعام دگام ایجاد کنه ما شما میبینیم تو آدم درسهانده هستی آدم تحصیل کده هستی و در عرب تحصیل کدی باید از ایه ها را یاد بگیری بفهمی که چطوری رفع سویتفاعام در بینی مردم کنی اختراعات دیگه شاید جان که ما شما میبینیم اگر امروز انترنت ببینی که در نقطه دنیا هستی نه تنهایی که میتونی گرد بزنی میتونی که امو ویدیو شخص محاتبتان ببینی امروش هم گرد میزنی هم میبینیش و تمامش قدر تمامش اختراعات هست کشف هست مگر متاسفانه شاید جان بجای زی که مردم از انترنت از تخنیک استفادهی خوب کنن متاسفانه چی میکنن من در چی دیدم در یوتیوب اگر در یوتیوب مثلا برین ببینین که چقدر امی وطندارای خودم و شما بجای از زی که محبت و دوستی و رفاقت در بین ملت های ما جور کنن در بین قوم های ما جور کنن ببینین که چی کسافات را سبت کردن و در یوتیوب ماندن ازاره پشت پشتون پشتون پشت تاجیک تاجیک پشت ازاره پشت ازبک کلشان دو و دشنام و فحشاست من حجالت کشیدم شاهد جان باز همین برما همین را نشان میتر بایی که به حساب امی تخنیک و احتراعات و تمام چیز پیشرفت میکنه امی دوری قلب و ذهن و احساسات مردم زیاد تا نشده که نزدیک شوند و در کنند یکی دیگر را و یک محبت و بخشش به وجود بیاید همیشه سوی تفاهم هست ما میبینیم که یک طرف موضوعه و طرف دیگه موضوعه مثلا ما عرب میبینیم در شرق میبینیم که کسی که به دین یا به چیز بدبگویه باید کشته شوه مردم میخواند که کشته شوه مگر در عرب چی را میبینیم عرب برما چیزی که میگه میگه ما ای کارا را کدیم سابق کسایی که مرتط میشودن کسایی که به ضد دین میشودن کسایی که به ضد خواست دین رفتار میکردن عرب میگه که ما وارد دانشان را بسته میکردیم دان بند میزدیم بیشتاب زج را شکنجه میکردیم اشان و حتی ما اونا را داتش میسوحتندیم که روحشان پاک شوه و ادقال روحشان بتانه که ملکوت بره یا در پاچایی حدا بره مگر با فداکاری های زیاده که عرب میگه که ما یاد گرفتیم ای بود مردم ها فداکاری کردن و ما یاد گرفتیم که او کارهای ما اشتباه بود آزادی بیان و قلم امو که رکن اساسی اشتماعی ما هست چیزی که عرب میگه میگه او را ما بابای بسیار گران به دستاوردیم اینالا میگه ما آزر نیستیم که به هیچ قیمت ای آزادی را ادست بدیم یعنی آزادی کدام آزادیست؟ آزادی که هرچی که میخوایی بگویی آزادستی هر رقم که میخوایی زندگی کنی آزادستی و میگن که ما آزر نیستیم که ای آزادی ما را ادست بدیم شاید جان ایطور به نظر میرسه که هر دو طرف راست میگن شرق هم راست میگه و عرب هم راست میگه یا میگه ما آزادی میخواییم و وا میگه نه باید قید و بند باشه اما هر کسی که هر چیزی یک نقطه بدگفت باید از بین بره درست میگه درست میگه مگر متاسفانه امی گری را که باید واس کنند که چطور میتونند واقعاً یکی دیگر را درکنند این مسئله را تبال درک نکدند و همه ترست که شنویندهای ما میگه میگه در عرب آزادی است و عرب کشور است که احلاق به حساب ایچ مانا نداره در اونجا ایطور فکر میکنند و برعکس عرب هم فکر میکنند برعک وحشت است و هر کسی که یک گب بزنه کشته میشه چرا باید کشته شوه من فکر میکنم که در اردوی اینجا هم این طرف هم اون طرف عقایقه هست که باید افت شوه مگر متاسفانه این مسئله همیشه با مشکل برمی آره و مردم همیشه در این فکر ماندن که کی درست است و کی علت است عرب دوسته عزیز بعد از اون نوسازی تقریبا در سالهای چارده ست کم کم بعد از اون نوسازی رنسانس که میگن بعد از اون تمدان از تمدان خود باید یک کم فاصله گرف و او از امو وحش شد که انسان بجوه ازی که خدا را بانه که حکومت کنه خودش رفت که حکومت از دست خدا بگیره یعنی خود من خدای خود هستم من خودم میخوایم پاچایی کنم من اراده خدا را دیگه نمیخوایم ای از سالهای چارده ست به حساب شروع شد که ای یک تراشیدی است شاه جان خب برصورت مقصد ایا کوشش کردن که به حساب انسان بجای خدا قرار بتن یعنی انسان اراده خدا را دیگه نمیخوای چیز که خودش میخوای امو رقم میخوای زندگی کنه و میخوای که به مو حساب که من آزاد هستم امو کفر و الهاد وقتی که ما میگیم دوست دیزید جیانه بیتنایی به منافع خدا و منافع جامعه هست کفر به خدا و دین در تمدن غرب اگر وقتی به خدا کفر میگی یا دین کفر میگی دگه کسی پشت روی تیستاد نمیشه که بگویی تا چرا تو به خدا کفر میگی یا چرا به ضد خدا کدام گرم زدی ای مسئله دگه اصلا بسیاری وقتا که ما میبینیم بسیاری وقتا که در فلم ها میبینیم و از راڈیو میشنویم یا مردمش ها میبینیم ما میبینیم که ای دگه حاله برشان بیگانه شده که بر خدا استاد شووند واقعا فکر میکنند که انسان باید آزاد باشه و ار توره که محل داره امو رقم زندگی کنه و تاثیر ای فکرشان دوست دیزید در نقاشیشان در موسیقی در نویسندگی در شیر مالوم میشه ای یک نوه بی بندوباریست بی بندوباریا باید جای مؤرزش های احلاقی و خانوادگی را گرفته یک حقیقت داره گفتم امو طور که پیشتر گفتم شاید جان که موسیقی و عدبیات و تمام چیز اتا امام همون مقبولی ها در دست داده مالوم میشه در فلم ها و در تمام جای مالوم میشه یک نفر بنامه جورج آفلتن در کتاب سفر آمر در صفحه 280 تا میگه که مانای آزادی در مسیحیت این نیست که هر کاری که دلم بخواهد انجام دم بلکه این است که بتوانم آن چی که میبایستی باشم شدم اینالا دوست های زیز شما میبینین که فرق جامعه و فکرها و کارهایی که مردم میکنند و فکر کلام هاداره فکر یک مسیحی را که مسیحی یک کسی که به مسیح ایمان داره این را میگه که مانای آزادی در مسیحیت این نیست که هر چی که دلم بخواهد من باید کنم بلکه این است که بتوانم امو چیز که من باید شوم شوم از کجا ما میفمیم که چی باید شومیم چی باید باشیم دوست های زیز پیروای مسیح معتقد هستند که خدا در زندگی ما یک جایی را مثل ما شما وقتی که حمیر می کنیم حمیر ترش هم باید داشته باشیم حمیر زندگی های ماست مگرم او حمیر ترشی که زندگی را ور میاره و آماده پوحتن می سازه و خوب می سازه حمیره او حمیر ترش را در زندگی ما مانده ها در جایی که ما می تانیم حضور خدا را محبت خدا را تمام چیزش را احساس کنیم مگر خدا را بازم شکر با محبتش که او از ما و شما انسانهای کوککی جور نکده چرا خدا ما رعست کد خدا ما رعست کد که ما ارتباط شخصی امروش داشته باشیم او را پرستش و ستایش کنیم مگر خداون ما را آدمهای کوککی جور نکد چرا بخاطر از یه که خداون میخوای که ما از دل و جان و قلب خود را پرستش کنیم بزرگ اون را به اینسانی را برکرار کنیم این از محبت خدا اگر در قلب ما جایی را مانده اماطور در جایی را مانده در قلب ما که ما محبت او را ببینیم و اون محبتش را اجازه بیدم که در زندگی ما بیاید و زندگی ما را آمده بسازه خوب بسازه ما شما میگیم همین را رسیده بسازه که آماده پاحتن باشه آماده برابردوری باشه دوسته ازیز باید متوجه باشیم که کلام خدا میگه خداوند آدم بسورت خود خلق کد که بتانه امروز او دمساز باشه بتانه امروز او ارتباط نزدیک داشته باشه اماطور که گفتم اومی های مگر ما را آزاد خلق کده مگر دوسته ازیز ای داشتن آزادی خطر انحراف هم امروز خود داره ای آزاد ماندن ای خطر انحراف با خود داره مگر عقیدی ما پیروای ایسای مسیح ای است که خداوند ما را از امو انحراف میتونه نگاه کنه اگر ما ارتباط شحسی امروز داشته باشیم اگر ارتباط نزدیک امروز داشته باشیم اگر بیاد داشته باشیم که خدا من را خلق کد که من ارتباط شحسی امروز داشته باشیم پس او وقت است که ما میفهم که خداوند میتونه که ما را نگاه کنه پس از نظر مسیح دوست های عزیز آزادی واقعی یکی شدن و نزدیک شدن امروز خداوند است هر قدر که به خداوند نزدیک شویم آزادتر می باشیم دوست های عزیز و هر قدر که از خدا دور باشیم امو قدر در قید و بند در قید و بند گناه گرفتار میشیم دوست های عزیز کسایی که فکر میکنند که آزاد استن و از خدا دور استن دوست های عزیز اونا در بند و قید شراب انحرافات جنسی و هزار دوزدی و فاشا و کسافات دگه گرفتار استن اونا آزاد نیستن وقتی که شما میگن که مردم در عرب آزاده است دوست های عزیز کلام خدا او آزادی را انحراف میگه کلام خدا میگه دوست های عزیز کلام خدا میگه که او از خدا دور استن و خدا او را به حال خودشان مانده اجازه شان داده که او خدا را پرستش کنند مگر وا که نمیکنند خودشان در قید و بند خدا گرفتار کده وا در قید و بند دیگه چیز ها استن که متاسفانه هم روح شان هم جسم شان صدمه میزنه دوست های عزیز کلام خدا میگه که از نظر مسیحت کلام خدا نفر اد و ادود و مرز دارد دوست های عزیز اد آزادی ما خود خداوند است ازرهت ایسای مسیح میگه که اقد را حایت شناهد و حق شما را آزاد خواهد کرد دینجیل یوانه 9 فصل 8 آیه سی و دوی را گفته میشه و حق چی است حق کی است دوستهای عزیز حق خود خداوند است اگر ما حداوندد در زندگی ما داشته باشیم میگه حق را حایت شناهد و دوستهای عزیز حق خود خداوند است اگر ما شما یک دریایی را ببینیم که ایج اد و اندازه نداشته باشه و در اندازه شما نبینیم او دریا نیست او یک باتلاق است که ما در اون هرق میشیم اد و اندازه شا اگر نفهمی یک جایی میریم مثلا در جنگل اگر بریم ما نمیفهمیم که در کجا پای ما گر میره اگر گل است فکر میکنید که گل پار است و وقتی پای تا میمونید باتلاق از داخل میرید و هرق میشید گل کشت میکنه و در اونجا میمونید اگر دریا اد و مرز نداشته باشه باتلاق است دوستهای عزیز چرایی که ترافیکی نداشته باشه فکر کنید که اگر یک چرایی به حساب اون چرایی ترافیک نداشته باشه یا یک ترافیک استعداد نداشته باشه که رهنمایی کنه اونجا چی جور میشه یک گل گل میری جور میشه هچکس نمیفهمه که چی رقم بره من در کتاب خوندم که میگن چراییی که چرایی رهنمایی نداشته باشه معابر نیست معلکه است و شخصی که شایدان حدداری و کنترول نفس نداشته باشه او زیادتر به ایوان میمونه تا به انسان میبینین دوسته عزیز فکر کنین که یک کنسرت است و شما میرین و یک نفر رهبر کنسرت است و چند نفر دیگر موسیقی و ای چیزها را مینوازن دوسته عزیز کسایی که مینوازن و کسایی که در اونجا استند اگر چشمشان به طرف امو رهبر به طرف کسی که کنسرت پیش میبره اگر فکرشان طرف از او نباشه فکر میکنین که هر کدامش بگیره و بگویم ما عزاد هستم اچی که دل میشه مینوازم آیا او کنسرت میباشه؟ یک گلگل میریمشه بازا آره تمام ریتم بهم میخوره تمام ریتم بهم میخوره مگر اگر چشمشان طرف گوششان طرف رهبر کنسرت باشه تمام چیز خوب پیش میره یک جای مینوازن و موسیقی کامل و مقبول میباشه دوسته ازیز در مسیحت رهبر ما مسیح در زندگی ما ایسای مسیح هست که نفقت دوسته ازیز کفیت ذات الهی را برما نشان داده بلکه نشان داده که خدا چی انتظاره از وجود ما داره خدا از ما چی میخواه دوسته ازیز مبارزه و نبرد بر آزادی باید از قلب ما شروع شوه از باطن ما شروع شوه ای که عمله به مقدسات مردم کنیم توحید به مردم کنیم به چیزهایی که بر مردم بسیار عزیز هست توحید به او چیزهایی کنیم که بر از وا بسیار از جان شانم که عزیزتر هست من فکر میکنم ای تعظیم به بطرستی هست نه آزادی آزادی نیست که ما چشمائی ما را بسته کنیم و فقط بگویی که در جایی که هوا نیست مثلا یا دماتاو در جایی باشیم که هر طرف که رفتیم دوستای عزیز از آزادی نیست یک کاشی که شانه هست دان نداشت هر کاری که گرمشود میشود این آزادی نیست دوستای عزیز آزادی ایست که چشمائی خود را بسته کنیم و ببینیم که مقصود از آفرین شما چی بوده چیزه که خداولند بهاتر چیزه که ما راست کد ما چشمائی ما را بسته کنیم و اَموا چیزه که خداولند میخوای این آزادی ایست دوستای عزیز نه این که شما فکر می کنین که هر کسی که بی بند بار بود او آزاد است او آزادی نیست دوستا عزیز بله تشکر جاو جان که به ستادیو آمدین دوستا عزیز امتحان که شما شما در شروع برنامه گفتیم واقعا ما آزادی را در عصای مصیب داریم وقت که ما او را شناختیم و کلام حقیقی او را شناختیم وقت است که ما میتونیم بگویم که ما آزاد استیم و مطابق اراده خداوند باید زندگی بکنیم دقیقا در غیر از او به براها کشنیدن بشیم خوب دوستای گرامی ای بود برنامه این نوبت ما که تقدیم شما عزیزا شد تا برنامه آینده که باز هم در خدمت شما خواهیم بود تمام شما دوستا را به خداوند به نیاز می سپاریم موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی موسیقی شنوندگان عزیز اگر شما مایل دارید که از طریق تلفون سوالات و پیشنادهای تان را همراه ما مطرح کنید لطفاً به شماره تلفون سفر سی و یک به تماس شویید ما به سوالات شما پاس خواهیم گافت
25 February 2011
27 January 2012
4 February 2011
30 December 2011
6 January 2012
26 August 2019
7 January 2011
7 January 2011